حسن فتحی WWW.HassanFathi.B1ogfa.Com
دومین اجلاس سران کشورهای حاشیه دریای مازندران (خزر) برای بررسی نظام حقوقی این دریا و همسایگان در تهران برگزار شد و آن گونه که برخی در ایران پیشبینی کرده و یا در حقیقت برنامهریزی کرده بودند نتیجه قابل قبولی در پی نداشته و این بار هم دست ایران در پوست گردو ماند تا جمهوریهای شوروی پیشین نشان بدهند هماهنگتر از آن هستند تا حقوق حقهی ایران را به رسمیت شناخته و امتیازی به تهران بدهند.
اجلاس یک روزه تهران که قرار بود که در نیمه دوم سال 2004 برگزار شود به دلیل در گذشت و فوت حیدر علیاف و صفر مرادنیازاف روسای جمهوری آذربایجان و ترکمنستان به تعویق افتاد. ولی در طول سالهایی که از پیدایش اختلاف بین ایران و دیگر کشورهای حاشیه خزر میگذرد چهار کشور توانستهاند به توافقهایی دست یافته و تا حدودی مشکلاتشان را بر طرف سازند ولی در این میان به قولی سر تهران بیکلاه مانده است زیرا جمهوریهای ترکمنستان، روسیه، قزاقستان و آذربایجان که جمهوریهای شوروی پیشین هستند توجهی به ایران و خواستههای تهران نداشته و عمدتاً سعی داشتهاند منابع غنی نفت و گاز این دریا را میان خود تقسیم کنند.
یکی از تلاشهای تهران در طول این سالها یافتن فرمولی برای چگونگی بهرهبرداری کشورهای حاشیهای از این منابع است. اختلافات درباره سهمیه کشورها و منطقه فعالیتشان که امروزه صرفاً شامل تهران میشود اگر چه مدتها از سوی 4 همسایه دیگر جدی گرفته میشد اما در نهایت آنها با توافقها و قراردادهای دو جانبه و سه جانبه سعی کردند مشکلاتشان را حلوفصل سازند ولی ایران که بر خواسته خود پافشاری میکرد نه تنها هیچ امتیازی به دست نیاورد بلکه در مقطع کنونی تنها مانده است. همین مساله لطمهای اساسی به ایران وارد آورده و دست این کشور را از منابع غنی نفت و گاز خزر تهی کرده است.
سالها قبل عنوان شده بود که خزر یک خلیج فارس جدید است و منابع غنی نفت و گاز آن میتواند رقیبی برای خلیج فارس باشد. ولی خزر با 3 مشکل مواجه بود که عبارت بودند از:
1- دریای خزر از سالها قبل و تا زمان فروپاشی شوروی میان ایران و روسیه و پس از انقلاب اکتبر 1917 بین ایران و شوروی تقسیم شده بود.
ایران که در دو جنگ در زمان فتحعلی شاه قاجار از روسیه تزاری شکست خورده و اراضی وسیعی را در قفقاز از دست داده بود بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمنچای رودخانه ارس را به عنوان خط مرزی دو کشور به رسمیت شناخت به این ترتیب تمامی اراضی ایران در ماورای خزر و قفقاز از دست رفته و در اختیار تزارها قرار گرفت.
جنگ اول جهانی به سقوط و فروپاشی چندین امپراتوری انجامید که امپراتوری روسیه تزاری یکی از آنها بود. تزارها با انقلاب کمونیستی- بلشویکی اکتبر 1917 از بین رفته و جای خود را به حکومت لنین و یارانش دادند. حکومت جدید برای جلب رضایت همسایهها و کسب مشروعیت و مقبولیت به افشای قراردادهای محرمانه دست زده و تعدادی از این قراردادهای تحمیلی را لغو کرد که از آن جمله میتوان به تجدید رابطه با ایران اشاره کرد. ولی بر خلاف شعارهایی که بلشویکها میدادند دو قرارداد با ایران منعقد گردید که به نوعی منافع قبلی روسها را در خزر تایید کرد. به این ترتیب شوروی طبق قراردادهای 1921 و 1940 منافع خود را در خزر تثبیت کرده و دست ایران را در این دریا بست. این قراردادها که وضعیت ایران و شوروی را در خزر مشخص میساخت تا زمان فروپاشی شوروی نافذ بودند تا این که امپراتوری شوروی به 15 جمهوری تقسیم شد به این ترتیب تهران در خزر به جای یک همسایه با 4 همسایه تازه نفس مواجه شد که هر یک با مشکلات سیاسی و اقتصادی ناشی از استقلال و فروپاشی دست به گریبان بودند. در این مقطع بزرگترین اشتباه از سوی مقامات ایرانی سر زد که در عوض حفظ منافع 50 درصدی خود در خزر بر اساس قراردادهای 1921 و 1940 سخن از استفاده مشاع از منابع این دریا و در نهایت تقسیمبندی طبق خط ساحلی به میان آوردند که همین مساله از یک سو به ضرر تهران تمام شد زیرا ایران دارای کمترین خط ساحلی در خزر بوده و اگر تقسیمبندی بر این اساس صورت میگرفت کمترین منافع عاید این کشور میشد.
چهار جمهوری همسایه ایران در خزر، هر یک به دنبال به دست آوردن منافع بیشتری از نفت و گاز بودند تا با اتکا به آن سر و سامانی به اقتصاد ویران و نابسامان خود بدهند. از سوی دیگر تهران که تنها همسایه بیگانه در خزر بود با اتحاد و هماهنگی ترکمنستان، روسیه، قزاقستان و جمهوری آذربایجان مواجه شده و آنها با انعقاد قراردادهای 2 و 3 جانبه اختلافاتشان را بر طرف کرده و بدون توجه به اعتراض و خواسته تهران به بهرهبرداری از منابع پرداختند. به این ترتیب فقط سر ایران بیکلاه مانده و نتوانست از این نمد کلاهی برای خود درست کند.
2- پافشاری ایران بر مواضع خود در شرایطی که هیچ اتکا و ابزاری برای تحقق خواسته خود نداشت در عوض این که به نفع تهران باشد به ضرر این کشور تمام شده و آن را در خزر تنها گذارد.
4 کشور دیگر که استخراج و بهرهبرداری از منابع نفت و گاز خزر را آغاز کرده بودند با جلب رضایت کمپانیهای چند ملیتی و غربیها بر مشکلات استخراج غلبه کرده و در نهایت از طریق خط لوله استراتژیک باکو- جیهان توانستند نفت خزر را در مدیترانه تحویل نفتکشها داده و راهی بازارهای جهانی کنند در حالی که هنوز مشخص نبود که میزان سهم ایران چه اندازه است و تهران چگونه میتواند در منطقه مورد درخواستش دست به بهرهبرداری و استخراج برند!
یکی از موانعی که بر سر راه کشورهای حاشیه خزر درباره صدور نفت و گاز وجود داشت موقعیت جغرافیایی کشورها و چگونگی دسترسی آنها به آبهای آزاد و بینالمللی بود.
در این ارتباط چندین مسیر مطرح گردید که به گفته کارشناسان مسیر ایران کوتاهترین و مقرون به صرفهترین راه بود. ولی از آنجا که ایران دارای پایگاهی در جهان و منطقه نبوده و هیچ حامی و متحد قدرتمندی ندارد نتوانست حرف خود را به کرسی بنشاند. در همین ارتباط غربیها که در استخراج و بهرهبرداری از نفت و گاز خزر نفع دارند خط لوله باکو- جیهان را با وجود این که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبود راهاندازی کردند تا مسیر ایران به فراموشی سپرده شود.
به این ترتیب با راه یافتن نفت خزر به بازارهای بینالمللی خواستهها و اهداف ایران نادیده گرفته شده و چهار کشور دیگر نشان دادند که توجهی به این خواستهها ندارند.
ایران تصور میکرد از طریق اجلاس سران قادر است خواسته خود را به کرسی بنشاند و همسایهها را وادار به پذیرش ادعاهایش نماید. در ترکمنستان که چنین خواستهای تحقق نیافت در تهران نیز که شرایط به مراتب بدتر از 5 سال قبل است ایران راه به جایی نبرده است.
در این رابطه نقل قول زیر از پوتین رییسجمهوری روسیه راهگشا میباشد. «او بارها اعلام کرده در صورتی که توافق پنج کشور ساحلی با مشکلاتی مواجه شود ما ترجیحاً مسایل خود را در این باره با همسایگان بر اساس موافقتنامههای دو جانبه حل خواهیم کرد. حتی اگر بر اساس این موافقتنامهها، برخی مسایل ناممکن باشد در این صورت برای هر مورد موافقتنامه جداگانهای امضا میکنیم.»
امروزه بر اساس فرمولی که پوتین اعلام داشته عمل میشود و حتی ترکمنستان که تا حدی مواضعش به تهران نزدیک بود برای حفظ منافع خود، ایران را تنها گذارده و از طریق توافقنامههای دو جانبه و سه جانبه خود را به دیگران پیوند زده و راهش را از ایران جدا کرد. ایران بهرهبرداری مشاع را پیشنهاد کرده و خواستار 20 درصد منافع است. در این شرایط دیگر همسایهها بر این فرمول تاکید ورزیده و آن را به اجرا در آوردهاند. قزاقستان 28 درصدـ ترکمنستان 19 درصدـ روسیه 18 تا 19 درصد- آذربایجان 21 درصد- ایران 6/11 تا 14 درصد
زمانی که شوروی از بین رفت و جمهورِیها متولد شدند اعلام شد کشورها به قراردادهای شوروی با جهانیان احترام خواهند گذارد. در حالی که امروزه مشخص است که چنین نبوده و آنها صرفاً به فکر تامین منافع خود هستند.
بخشی که برای ایران در نظر گرفته شده به هیچ وجه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست. در طول این سالها طرفهای مقابل هم نشان دادند که بدون ایران راحتتر هستند. کالیوژنی نماینده روسها در مذاکرات یک بار اعلام کرده بود که ایرانیها سرانجام ناچار خواهند شد تغییر عقیده داده و بیایند و امضا کنند. هم چنین دمیرل رییسجمهوری پیشین ترکیه عدم تصمیمگیری درباره تعیین رژیم حقوقی دریای خزر را عامل دایمی اختلافات منطقهای و توقف توسعه منابع انرژی آن میدانست. در حالی که الکساندر اسکندریان مدیر بخش تحقیقات منطقه قفقاز و کارشناس ارشد انستیتو اقتصاد جهانی روسیه معتقد بود، نامشخص بودن سیاست روسیه در مورد دریای خزر به منزوی شدن ایران انجامیده است. به گفته وی شرکتهای نفتی غربی حتی در شرایطی که ذخایر نفتی دریای خزر به طور کامل شناسایی نشده به سوی آن هجوم آوردهاند و هر گونه خطری را به جان خریدهاند.
در این شرایط باید پرسید منافع ایران در خزر در کجا قرار داشته و چگونه میتوان به خواستهها جامه عمل پوشاند؟! جالب توجه است که سخنگوی وزارت امور خارجه هم اعلام میدارد رژیم حقوقی دریای خزر در اجلاس تهران نهایی نمیشود.