صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۴۶  ، 
کد خبر : ۷۸۲۰۸

صدا و سیما در بوته نقد (بخش اول)


على آرمانى
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای هیات دولت با ایشان، ضمن اشاره به دستاوردهای عظیم دولت نهم در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی و همچنین توفیق دولت در احیای شعارهای اصیل انقلاب به کم توجهی مسئولان به موضوع فرهنگ به عنوان مظلومترین حوزه در دو دهه اخیر اشاره فرمودند.
این نخستین بار نیست که رهبر معظم انقلاب از دغدغه های جدی خود راجع به فرهنگ سخن گفته اند. ایشان سال‌ها پیش نیز فرموده بودند: «اما در عرصه فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی می کنم و حقیقتا دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند. من چنین دغدغه ای دارم. البته در سخنرانی ها، از این دغدغه با مردم نخواهم گفت اما نمی‌شود که به شما نگویم. شما خودتان دست اندرکاران مسائل فرهنگی هستید و باید از این دغدغه من خبر داشته باشید. خود من هم، آدم بی اطلاع از مسائل فرهنگی نیستم؛ همان طور که از مسائل کشور هم هیچ گاه بی خبر نبوده ام لذا حقیقتا در باب فرهنگ، احساس نگرانی عمیقی دارم.»
همانگونه که اشاره شد رهبر معظم انقلاب تاکنون به مناسبت های مختلف بارها و بارها به این موضوع اشاره کرده اند لکن به نظر می رسد مطرح کردن آن در شرایط کنونی، حکایت از خواست ایشان در توجه ویژه دولت و سایر ارکان نظام به موضوع فرهنگ دارد.
اما از آنجا که جهان امروز، جهان تصویر است و بی شک عمده ترین مصداق تصویر در عصر حاضر، فیلم و سینماست که امروزه در جهان کوچک شده عصر ارتباطات، به یکی از مهم ترین رسانه های شکل دهنده افکار عمومی بدل شده است و وسیله‌ای القاگر و ارتباطی است که با بهره گیری از جادوی تصاویر متحرک به همراه کلام و موسیقی به یک پدیده تاثیرگذار در زندگی بشر تبدیل شده است لذا در ادامه مروری بر عملکرد سازمان صدا و سیما به عنوان یکی از اصلی ترین مراکز تصمیم گیری در این عرصه خواهیم داشت.
صدا و سیما
صدا و سیما به عنوان مهمترین عضو خانواده رسانه های جمعی به دلیل گستره فراگیرش در جامعه از چنان جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که امام راحل (ره) آن را به دانشگاهی تشبیه کردند که در صورت مدیریت صحیح، قابلیت جذب، هدایت و آشنایی میلیون ها میلیون انسان با معانی متعالی دین و شریعت ناب محمدی (ص) را دارد. همین ویژگی‌ها باعث شده تا حساسیت نظام، مردم و دلسوزان فرهنگ و هنر این مرز و بوم نسبت به برنامه های آن در مقایسه با سایر رسانه‌های جمعی صد چندان شود.
اشاره به شرح وظایف صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه ملی، اگر چه تکرار مکررات است، لکن از آنجاکه نخستین و مهمترین شرط انقلاب، گسترش و تعمیق فرهنگ دینی در تمامی سطوح و لایه‌های جامعه است، همانگونه که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره فرموده اند «بعضی از تکرارها مثل نماز صبح واجب است.» رهبر معظم انقلاب با توجه به جایگاه ویژه رسانه ها در قرن حاضر و قدرت تاثیرگذاری آنها بر ذهن مخاطبان، همواره تلاش کرده اند تا با بیان ویژگی های یک رسانه اسلامی، وظایف دست اندرکاران رسانه ای که میلیون ها انسان را در سطح کشور و منطقه مورد خطاب قرار می‌دهد گوشزد و یادآوری کند. ایشان در این باره می فرمایند:
« بحث در این است که صدا و سیما باید حقیقتا به آن وسیله اعتلا تبدیل بشود و در خدمت تفکر انقلاب و اسلام و رسوخ این فکر - با همه ملحقاتش - در ذهن و فکر و روح و عمل مردم جامعه خودمان و نیز مردم دیگری که در شعاع تبلیغات صدا و سیما قرار دارند، باشد. این، باید بشود. از هر برنامه صدا و سیما، بایستی این استفاده بشود. البته کار سختی است.
محتواها باید آموزنده باشد؛ نه به معنای ساده آموزندگی، که فقط کسی درسی در آن جا بیان کند؛ بلکه آموزنده با همان معنای عمیقش، یعنی کیفیت دهنده و پرورش دهنده روح و فکر مخاطب خودش و جهت دهنده به تلاش و زندگی او. به این ترتیب می شود استنباط و استنتاج کرد که هر روز صدا و سیما، باید بهتر از روز قبل باشد. حقیقتا این روایت (من ساوی یوماه فهو مغبون)، در مورد صدا و سیما صدق می کند. یعنی اگر امروز صدا و سیما مثل دیروز بود، پیداست که ما به سمت کمال حرکت نمی کنیم و به عبارت دیگر، از مسئولیت دور افتاده ایم.»
رهبر معظم انقلاب همچنین با توجه به تاثیرگذاری شگرف سریال ها و فیلم ها ی صدا و سیما بر ذهن مخاطبان می فرمایند:
« فیلم خنثای بی اثر بی محتوای بدون پیام، مطلقا پخش نکنید. برنامه بی فایده بی محتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله زمانی را پر می کند، مطلقا پخش نکنید. بعضی از برنامه ها این گونه است. بعضی از فیلم ها ساخته و نشان داده می شود. اینها را پخش نکنید؛ حتی تولید نکنید.»
فیلم های خارجی
شکی نیست که مردم به کرات شاهد روی آنتن رفتن فیلم های بسیار نازلی (خارجی ) بوده اند که کوچکترین جایی برای دفاع باقی نگذاشته است. اما مشکل کار از آنجایی شروع می شود که برخی با تکیه بر آمار تماشاگران یک فیلم، تلاش می کنند تا قلب واقعیت کرده و بر حقیقت سرپوش بگذارند. به عنوان مثال در یکی از نظر سنجی های سیما، فیلم سینمایی (شعله) پرمخاطب ترین فیلم سینمایی فصل شناخته شد و لذا مورد تایید کامل مسئولان پخش سیما بود.
در این میان از بی توجهی سیما نسبت به پخش فیلم های به اصطلاح معناگرایانه که از حجم بالایی نیز برخوردار شده اند نیز نباید غافل بود که به نوبه خود در تخریب زیرساخت های فکری و اعتقادی مخاطبان نقش بسزایی را ایفا می کنند.
سینما و ماوراء
رنسانس آبستن تحولات عمیقی در بینش ها و گرایش های مردم اروپا بود. نوگرایی زاده شده در مهد غرب با اصل و فرعی همچون انسان محوری و دنیاگرایی، تمام توجه انسان غربی را به تلاش در جهت ساختن و بهره مند شدن بیشتر از دنیا واداشت که این خود به رشد علوم و پیدایش صنایع گوناگون وتکنولوژی مرتبط با آنها انجامید. بذل توجه به بعد بیرونی وغفلت از بعد درونی انسان، او را در دراز مدت با بحران های سخت و خرد کننده روحی و روانی روبه رو کرد. شدت گرفتن این بحران ها، ارباب فضل وصاحبان اندیشه را به چاره جویی واداشت تا آن جا که بر آن شدند پا از مجال مدرنیته بیرون گذارده و به عرصه پسامدرنیته وارد شوند. با گذر از دوره مدرنیسم و ورود به دوره پست مدرنیسم، طلیعه تحولی چشمگیر در گرایش های بشر به چشم می خورد که بی شک معنویت گرایی را می توان از جمله این تحولات نامید. گسترش روزافزون و فراگیر عرفان های بودایی و سرخپوستی در غرب، در قالب کتاب، مقاله، فیلم و ... در راستای همین تفکر شکل گرفته است.
درون گرایی و انزوا طلبی مورد تاکید بودا، دو شاخصه مهم و قانع کننده برای گرایش و توجه سیاستمداران و اندیشمندانی محسوب می شد که تلاش بسیاری در کانالیزه کردن و مدیریت بر افکار عمومی جامعه غرب دارند. این دو شاخصه مهم از آن رو که مردم را نسبت به وقایع و حوادثی که هر لحظه در دور و اطرافشان در حال وقوع است بی توجه می سازد، برای سیاستمداران غربی بسیار گرانبها و پرارزش می باشد و درست به همین جهت است که سینمای هالیوود در دو دهه اخیر تلاش مجدانه ای برای معرفی و تبلیغ باورهایی از این دست کرده است که متاسفانه صدا و سیما نیز بی توجه به این واقعیت در بسط و گسترش این باور در ایران با پخش آثار موید این تفکر کمک شایانی کرده است.
فیلم سینمایی «دیگران» ساخته آلخاندرو آمنابار کارگردان اسپانیایی الاصل که بارها بر صفحه کوچک تلویزیون به تصویر کشیده شد از جمله آثار مطرح سینما هالیوود است که بحث تناسخ و توالد را مورد تایید قرار داده است. در این فیلم زندگی زنی به نام گریس به تصویر درآمده که به همراه دو فرزند خردسال خود، آن و نیکلاس در خانه مجللی زندگی می کنند. گریس بی آنکه خود بداند، سال ها پیش، پس از آنکه دو کودک خود را به قتل رسانده بود، اقدام به خودکشی کرده و هم اکنون در قالب ارواح در عالمی دیگر به زندگی مشغول است.
آمنابار با تکیه بر این اصل که بر اساس تعلیمات بودا انتقال ارواح از پیکری به پیکر دیگر لزوما ضرورتی ندارد که در عرض یک سطح واحد صورت گیرد، زندگی گریس، خدمتکاران و دو کودکش را در عالمی دیگر اما با همان خواستگاه ها و نیازمندی های انسان مادی به تصویر درآورده است. تفاوت میان زندگی برزخی و آخرتی که در ادیان الهی مطرح می شود با موضوعی که مذهب بودا آن را مطرح ساخته و آمنابار در فیلم خود به آن توجه کرده در آن است که انسان متوفا در ادیان الهی هرگز به حیات مادی باز نخواهد گشت اما در باور بودا انسان در حالیکه می تواند زندگی در عالم ارواح را تجربه کند امکان بازگشتش به دنیای مادی و در قالب جسمانی در پروسه تناسخ منتفی نیست. نیک هام در فیلم «موهبت الهی»، بحث تناسخ را از زاویه‌ای دیگر به تصویر درآورده است.
بحث کلونینگ یا همان شبیه سازی که یکی از اعجاب آور ترین رویدادهای علمی عصر حاضر محسوب می شود، دستاویزی مناسب برای هام شده تا اصل سمساره را برای مخاطبان خود باور پذیرتر سازد. پس از آنکه پاول و جسی پسر خود را در یک سانحه دلخراش از دست می دهند، دکتر ریچارد ولز متخصص ژنتیک آنان را متقاعد می سازد که می توانند با استفاده از DNA آدام، فرزند تازه متوفایشان، فرزند دیگری درست با همان خصوصیات آدام را بوجود آورند. سال ها بعد، هنگامی که فرزند جدید خانواده دونکن با همان خصوصیات ظاهری آدام به سن 8 سالگی می رسد، حوادث عجیبی روی می دهد که پاول و جسی را به این باور می رساند که بازگرداندن روح فرزند متوفایشان در کالبدی جدید، خشم خدا را برانگیخته است. اما حوادث و رویدادهای ناگوار بعدی مشخص می‌سازد که در کالبد فرزند جدیدشان در حقیقت روح شرور فرزند دکتر ولز که سال‌ها پیش در گذشته بود، حلول یافته است.
«چه آرزوهایی که می آیند» ساخته وینست وارد یکی از صریح ترین آثار تولید شده سینمای هالیوود در القای اصل تناسخ و بازگشت ارواح است. دکتر کریستوفر پس از تلاش قابل تحسینش در نجات روح همسرش کریس از باقی ماندن در جهان برزخ و محکوم شدن به عذاب الهی، در حالیکه به همراه کریس و فرزندش در بهشت به زندگی مشغولند، به کریس می گوید که همواره و در هر دوران و زندگی جدیدی او را خواهد یافت و عشقش را به او به اثبات خواهد رسانید. سکانس پایانی فیلم نیز کریس و کریستوفر را در قالب دو کودک به تصویر در می آورد که هنگام روبه رو شدن با یکدیگر، در حالیکه شناختی از یکدیگر ندارند، عشق غریبی را نسبت به هم در دل احساس می کنند.
زئوس، خدای خدایان کوه المپ پس از آنکه پرومته، آتش (نمادعلم) را از بارگاه او دزدیده و به فرزند انسان می سپارد، فرمان اسارت او را صادر می کند. پرومته سال های سال در کوه های قفقاز به زنجیر کشیده شده تا هر شامگاه جگر او توسط عقابی از سینه بیرون آورده شود و روز بعد سلامتی خود را باز یابد. این شکنجه تا روزی که پرومته به گناه خود اعتراف کند به فرمان زئوس ادامه می یابد. نگرانی زئوس از آن جهت بود که می دانست انسان با تجهیز شدن به قدرت علم دیگر فرمان او نخواهد برد و در برابر او خواهد ایستاد.
گسترش باور توانمندی انسان در ساخت تمامی سرنوشت خود و مخالفتهایش با کلیسای قرون وسطی سرمنشأ ایجاد و شکل گیری باور تفکر محوریت انسان یا همان فلسفه امانیسم شد. بر اساس این باور، انسان به جای خدا محور اصلی عالم وجود انگاشته شده که می تواند با قطع کردن رشته های زمین و آسمان همچنان بر زندگی و سرنوشت خود تسلط و احاطه کامل داشته باشد. این موضوع را می توان در آثار سینمای هالیوود به وضوح ملاحظه کرد.
در فیلم «چه آرزوهایی که می آیند» که پیش از این به یکی از محورهای انحرافی آن اشاره شد، کریس پس از آنکه شوهر و فرزندان خود را از دست می دهد، در یک بحران روانی دست به خودکشی می زند. بر اساس سنت الهی که در فیلم به آن اشاره می شود، تمامی افرادی که اقدام به خودکشی می کنند در عالمی همچون برزخ که سیاهی و ناامیدی بر آن سایه افکنده است برای ابد باقی می مانند. دکتر کریستوفر که پس از مرگ به دلیل اعمال و کردار نیکش در بهشت جایگزین شده است، به محض آگاهی یافتن از مرگ همسرش و انتقال او به جایگاه مورد نظر، با استفاده از قدرت تعقل و نیروی اراده اش برخلاف سنت الهی برای نجات همسرش پا به راهی ناشناخته می گذارد. تلاش های پیگیرانه دکتر سرانجام باعث نجات همسرش و انتقال او به بهشت می شود. وینست وارد کارگردان فیلم با تکیه بر اصل توانمندی انسان در تعیین سرنوشت خود، رویدادهای آن دنیا را نیز در تسخیر قدرت تعقل و شعور انسان به نمایش درمی آورد.
پیتر وید در فیلم «نمایش ترومن» مقابله انسان و خدا را از دریچه ای دیگر به تصویر در می آورد. ترومن در این فیلم نماد انسانی است که تمامی اعمال و کردارش به صورت تمام وقت تحت نظر و کنترل پروردگار قرار دارد. وید با به نمایش درآوردن یک شبکه تلویزیونی عظیم که رفتار ترومن را حتی پیش از به دنیا آمدن توسط بیش از 5 هزار دوربین کنترل و ضبط می کند و همچنین بر ماه، خورشید، باد و باران فرمان می راند بر نماد پروردگار بودن رئیس این شبکه تلویزیونی تاکید می کند. تا زمانی که ترومن از وضعیت موجود بی اطلاع است همه چیز سیر طبیعی خود را طی می کند اما از لحظه ای که ترومن پی می برد که تحت کنترل نیرویی مافوق تصورش قرار دارد، عصیان کرده و تمامی معادلات را بر هم می زند. تضاد میان ترومن و رئیس شبکه تلویزیونی که استعاره ای آشکار از همان تقابل آدم و پروردگار و زئوس و فرزند انسان است، هنگامی شکل می گیرد که ترومن به حقایق چشم می گشاید، لحظه ای که دیگر حاضر به تسلیم شدن در برابر سرنوشتی که پروردگار برای او رقم زده نیست و به وادی و دنیایی پا می گذارد که خود برای خود تصمیم می گیرد. این لجاجت تا به آنجا پیش می رود که ترومن حاضر به پای گذاشتن به دنیایی می شود که نه خود از وضعیتش آگاهی دارد و نه پروردگار او. اما موضوع ایستادگی در برابر پروردگار و سرنوشت محتومش به آن میزان شیرین و دوست داشتنی است که حاضر به انجام هر ریسکی می شود.
«روشنایی تضمین شده» عنوان فیلم دیگری است که سیما به نمایش گذاشت، فیلمی که در آن صریحا از ذن بودایی به عنوان بهترین روش رسیدن به آرامش درونی یاد می شد. «روشنایی تضمین شده» حکایت دو شهروند آلمانی است که بر اثر فشارهای روانی ناشی از زندگی شهری یا به قولی زندگی ماشینی، پس از یک پاکسازی درونی و پشت سر گذاشتن مراحل مختلف سیر و سلوک البته از جنس بودایی به آرامش واقعی دست می یابند و معنای واقعی یک زندگی نورانی را درک می کنند. فیلم هایی چون کنستانتین، دهکده، مسیر سبز، حلقه، ماتریکس، ارباب حلقه ها، هری پاتر و... تنها نمونه های کوچکی از خیل آثار به نمایش درآمده در شبکه های مختلف سیما به شمار می روند.
اما موضوع پخش فیلم های خارجی به اینجا ختم نمی شود به این معنا که درست در ایامی که آزاد اندیشان جهان تلاش می کنند تا پرده از ماهیت سراسرکذب و دروغ هالوکاست بردارند، در فاصله زمانی کمتر از یک ماه دو فیلم «الماس تراش» و «غریبه» در جهت حمایت از قوم مظلوم یهود از شبکه های سیما به نمایش در آمد. در فیلم «الماس تراش» مخاطب با زندان های مخوف آلمان نازی و شکنجه یهودیان به ظاهر مظلوم روبه رو شده تا شاید با ظلم تاریخی یهودیان همدردی صورت گیرد و در فیلم «غریبه» قصه چگونگی تصاحب اراضی متعلق به یهودیان توسط بیگانگان و اشغالگران و سرانجام پیروزی قوم یهود بر آن به اصطلاح بیگانگان به تصویر کشیده می شد.
مروری بر گسترش پخش فیلم های خشن و مهییج آمریکایی در سال های اخیر نیز مشکلات و معضلات خود را داشته و حکایت از این واقعیت دارد که در انتخاب و خرید آثار آنچه که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، مشورت با متخصصان و توجه به تاثیرات نامطلوبی است که این قبیل آثار بر ذهن و روح مخاطبان خود می گذارد. نکته قابل تامل آنکه مسئولان سیما در برابر سیل اعتراضات منتقدان، به این مطلب بسنده می کنند که تمامی تلاش آنها در جهت تامین خواست مردم صورت می گیرد. این فرار از پاسخگویی مسئولان سیما در حالی بیان می شود که حتی روانشناسان و جامعه شناسان اروپایی از جمله کشور فرانسه نیز بارها و بارها جامعه و کشور خود را نسبت به عواقب دهشتناک و جبران ناپذیر پخش فیلم های خشن آمریکایی هشدار داده اند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات