صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۸:۵۵  ، 
کد خبر : ۷۸۲۸۰

صدا و سیما در بوته نقد (بخش دوم و پایانی)

على آرمانى اشاره: رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر اعضای هیات دولت با ایشان، ضمن اشاره به دستاوردهای عظیم دولت نهم در عرصه های اقتصادی و سیاسی و همچنین توفیق دولت در احیای شعارهای اصیل انقلاب به کم توجهی مسئولان به موضوع فرهنگ به عنوان مظلومترین حوزه در دو دهه اخیر اشاره فرمودند. این نخستین بار نیست که رهبر معظم انقلاب از دغدغه های جدی خود راجع به فرهنگ سخن گفته‌اند. رهبر معظم انقلاب تا کنون به مناسبت های مختلف بارها و بارها به این موضوع اشاره کرده‌اند لکن به نظر می رسد مطرح کردن آن در شرایط کنونی، حکایت از خواست ایشان در توجه ویژه دولت و سایر ارکان نظام به موضوع فرهنگ دارد.

صدا و سیما
صدا و سیما به عنوان مهمترین عضو خانواده رسانه های جمعی به دلیل گستره فراگیرش در جامعه از چنان جایگاه ویژه ای برخوردار است که امام راحل (ره) آن را به دانشگاهی تشبیه کردند که در صورت مدیریت صحیح، قابلیت جذب، هدایت و آشنایی میلیون ها میلیون انسان با معانی متعالی دین و شریعت ناب محمدی (ص) را دارد. همین ویژگی ها باعث شده تا حساسیت نظام، مردم و دلسوزان فرهنگ و هنر این مرز و بوم نسبت به برنامه های آن در مقایسه با سایر رسانه های جمعی صد چندان شود.
اشاره به شرح وظایف صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه ملی، اگر چه تکرار مکررات است، لکن از آنجاکه نخستین و مهمترین شرط انقلاب، گسترش و تعمیق فرهنگ دینی در تمامی سطوح و لایه های جامعه است، همانگونه که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره فرموده اند «بعضی از تکرارها مثل نماز صبح واجب است.» رهبر معظم انقلاب با توجه به جایگاه ویژه رسانه ها در قرن حاضر و قدرت تاثیرگذاری آنها بر ذهن مخاطبان، همواره تلاش کرده اند تا با بیان ویژگی‌های یک رسانه اسلامی، وظایف دست اندرکاران رسانه ای که میلیون ها انسان را در سطح کشور و منطقه مورد خطاب قرار می‌دهد گوشزد و یادآوری کند. ایشان در این باره می فرمایند:
« بحث در این است که صدا و سیما باید حقیقتا به آن وسیله اعتلا تبدیل بشود و در خدمت تفکر انقلاب و اسلام و رسوخ این فکر - با همه ملحقاتش - در ذهن و فکر و روح و عمل مردم جامعه خودمان و نیز مردم دیگری که در شعاع تبلیغات صدا و سیما قرار دارند، باشد. این، باید بشود. از هر برنامه صدا و سیما، بایستی این استفاده بشود. البته کار سختی است.»
رهبر معظم انقلاب همچنین با توجه به تاثیرگذاری شگرف سریال ها و فیلم های صدا و سیما بر ذهن مخاطبان می فرمایند: « فیلم خنثای بی اثر بی محتوای بدون پیام، مطلقا پخش نکنید. برنامه بی فایده بی محتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله زمانی را پر می کند، مطلقا پخش نکنید. بعضی از برنامه ها این گونه است. بعضی از فیلم ها ساخته و نشان داده می شود. اینها را پخش نکنید؛ حتی تولید نکنید.»
فیلم ها و سریال های وطنی
اما در بحث فیلم ها و سریال های ساخت داخل موضوع شکل دیگری به خود می گیرد. همانگونه که در ابتدای بحث به آن اشاره شد، دارابی معتقد است که به دلیل رعایت ضوابط و حفظ حریم خانواده، فیلم های سینمایی ساخته شده در داخل کشور برای پخش از رسانه ملی نیازمند حذف برخی جملات و صحنه ها است و این سازمان برای اجرای ضوابط تعیین شده، از 70 فیلم سینمایی داخلی، تنها 10 فیلم را می تواند بدون ممیزی و یا با حداقل ممیزی برای مردم نمایش دهد. بیان این موضوع در وهله نخست این امید را در قلب انسان زنده می کند که آثار ایرانی به نمایش درآمده در سیما حاوی کمترین انحرافات است لکن مروری بر بسیاری از آثار تولید داخلی که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، نشان می دهد که چنین ادعایی چندان با واقعیت تطبیق ندارد.
فیلم های سینمایی
در باره فیلم های سینمایی ایرانی بر خلاف ادعاهای مطرح شده، سیما از مشکل کج سلیقگی همچنان در رنج است. تصور معقول این است که در سایه شعارهای حمایت از سینمای ملی و بها دادن به سینمای فرهنگی، رسانه ملی آثاری را خریداری و پخش کند که دارای خصوصیات بارزی باشند. اما این تصور تنها یک تصور خام از آب در می آید وقتی فیلم «عروس فراری» از میان آثار جذاب و مخاطب پسند سینمای ملی بر صفحه شبکه دو هویدا می شود. عروس فراری نسخه بازسازی شده یکی از آثار سینمای پیش از انقلاب است که از ابتدایی ترین روابط علی و معلولی بی بهره است و حتی در اندازه های سلف چند دهه قبل هم از کار در نیامده است. این فیلم به هیچ وجه با جامعه ایرانی متناسب نیست، ساختار سینمایی قابل توجهی ندارد و پیام درخوری را نیز انعکاس نمی دهد. مردی که دامادی یک شبه را کرایه می کند و 15 میلیون تومان هم بابتش می دهد را احتمالا مردم کوچه و بازار به لطف چنین فیلم هایی و ترویج آن در رسانه ملی به تماشا می نشینند.
اما در باره فیلم «کافه ترانزیت» موضوع شکل دیگری به خود می گیرد. نخست اینکه بخش عمده ای از فیلم به دلیل مغایرت با شئونات جامعه حذف شده بود که به نوبه خود لطمات جبران ناپذیری را به اصل فیلم وارد کرده بود. این پرسش همچنان باقی است که سیما چه اجباری دارد تا با هزار مشقت و صرف هزینه ای بالا، فیلمی را برای پخش تهیه کند که مجبور به حذف بخش عمده ای از آن می شود؟
اما مسئله مهمتر به بحث مفهوم فیلم باز می گردد. کامبوزیا پرتوی در فیلم «کافه ترانزیت» به بهانه پرداختن به بحث گرد گرفته (گفت و گوی تمدنها) با به تصویر درآوردن چهره ای شرم آور و مشمئزکننده از مردان ایرانی و نمایش چهره ای والا و درخور تقدیر از مردم و ملت یونان، صریحا به توهین و افترا علیه مردم ایران پرداخته است. با کمی تامل در فیلم مذکور می توان به شباهت های زیاد فیلم مذکور با فیلم های مشابهی مثل «تخته سیاه» سمیرا مخملباف و یا حتی کاریکاتور توهین آمیزی که در روزنامه ایران به چاپ رسید پی برد. شایان ذکر است که چندی پیش فیلم «کافه ترانزیت» در سینماهای رژیم صهیونیستی به نمایش درآمد و مسئولان این رژیم با حمایت خود از فیلم و کارگردانش، تولید چنین آثاری را در راستای به نمایش درآوردن چهره واقعی نظام جمهوری اسلامی قلمداد کردند.
«یک بوس کوچولو» ساخته بهمن فرمان آرا، شاید قابل توجه ترین فیلم به نمایش درآمده ایرانی از رسانه ملی باشد. صرف نظر از کارنامه سیاه هنری این کارگردان در رژیم پهلوی، اظهار نظر وی در باره زن در سینمای پس از انقلاب نشان داد که در چه وادی و فضایی سیر می کند. فرمان آرا در مصاحبه ای در پاسخ به این پرسش که چرا از زن در فیلم «بوی کافور، عطر یاس» استفاده نمی کند اعلام داشت که ترجیح می دهد زن در فیلمش مرده باشد تا با چادر کنار شوهرش بخوابد.
فرمان آرا در فیلم «یک بوس کوچولو» نه تنها به دفاع تمام عیار از کانون منحله نویسندگان پرداخت بلکه تلاش کرد تا پاسخی به اصطلاح مناسب به توهین های ابراهیم گلستان دهد. ابراهیم گلستان چند سال پیش در مصاحبه ای اعلام داشت که کارگردانانی چون کیمیایی، فرمان آرا و ... که در روزگارهای دور شاگردی وی را می کردند تا کنون نتوانسته اند فیلم قابل توجهی را تولید کنند. این موضوع محمل مناسبی برای فرمان آرا شد تا در فیلم خود نه تنها ابراز ارادت و سرسپردگی خود به کانون منحله نویسندگان و به خصوص هوشنگ گلشیری را بیان کند بلکه با خط و نشان کشیدن برای گلستان، دوران قدرت و توانمندی او را تمام شده معرفی کند.
تاکید بر یک شووینیسم افراطی و همچنین استفاده از جملات بسیار رکیکی که قلم از تکرار آن شرم دارد از دیگر نکات قابل تاملی است که مخاطب در فیلم «یک بوس کوچولو» با آن روبه رو می شود. جالب تر آنکه فیلم فوق در برنامه «سینما ماوراء» به نمایش گذاشته می شود. فیلم هایی چون به آهستگی، زیر درخت هلو، باغ های کندلوس، چند می گیری گریه کنی و... تنها نمونه های کوچکی از خیل آثار به نمایش درآمده در شبکه های مختلف سیما به شمار می روند که در آنها صریحا به ارزش های اخلاقی، دستاوردهای نظام و همچنین شعور مخاطبان توهین می شود.
سریال های مناسبتی
هر ساله با نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان و گسترش رقابت تنگاتنگ شبکه های تلویزیونی جهت پخش سریال های متنوع داخلی و خارجی پرسش تکراری چرایی عملکرد و رفتار پارادوکسیکال مسئولان پخش سیما در ذهن مخاطبان قوت می گیرد؟! مخاطبان میلیونی تلویزیون ملی در حالیکه در طول سال بارها و بارها با مسئله کمبود بودجه سازمان روبه رو می شوند و محکوم به تماشای برنامه های تکراری و کم محتوا هستند، در ماه مبارک رمضان به یکباره با چنان تراکمی از برنامه ها روبه رو می شوند که گاه برای تماشای همه آنها از ادای به موقع واجبات دینی خود باز می مانند. مسئولان سیما در مقام پاسخ دهی به چنین سیاست گذاری هایی از ایجاد فضا و شرایط مناسب معنوی در این ماه به عنوان مهمترین عامل رقابت شبکه‌های مختلف سیما یاد کرده و ادعا می کنند که شرایط بوجود آمده، موقعیت مناسبی را برای سیما فراهم آورده است تا با پخش سریال های متنوع و پر محتوا، زمینه های آشنایی و آشتی هر چه بیشتر مردم با شعائر دینی را فراهم آورند.
نخستین پرسش جدی که در این میان مطرح می شود آن است که آیا تمامی سریال های پخش شده در ماه مبارک رمضان جهت نیل به هدف مورد ادعای مسئولان به تصویر درآمده اند و یا اساسا از چنان قدرت تاثیرگذاری بر روی مخاطبان خود برخوردار هستند یا اینکه در بسیاری از آنها جنبه های سرگرمی و تفنن بسیار پررنگ‌تر به تصویر درآمده‌اند؟ توجه به این موضوع خالی از لطف نیست که بر اساس نظر سنجی هایی که توسط خود سازمان صورت گرفته است چنین ادعایی درباره بسیاری از سریال های به نمایش درآمده در این ماه به هیچ وجه صدق نمی کند.
صرف نظر از معضلات شکلی و ظاهری قضیه که به نوبه خود نیازمند تدبر و دقت نظری بسیار فراتر از شرایط کنونی است، آنچه که از اهمیت ویژه تری برخوردار است، به محتوای آثار ارائه شده در این ماه باز می گردد که در واقع مهمترین دستاویز برنامه ریزان سیما برای طرح و دفاع از عملکرد خود می باشد. سریال های«آخرین گناه»، «زیر زمین»، «صاحبدلان» و «بوی خوش زندگی» نمونه ای از این سریال ها بودند که سال گذشته از صدا و سیما به نمایش درآمدند.
مسئولان شبکه دو سیما با توجه به سابقه به اصطلاح موفق خود در ارائه سریال (او یک فرشته بود) که دو سال گذشته در همین ایام به نمایش درآمد، تصمیم گرفتند تا بار دیگر شانس خود را در این زمینه به امتحان گذارند به همین دلیل این بار نیز سوژه‌ای را انتخاب کردند که در حین برخورداری از پیام و محتوایی مذهبی، حیطه های بکر و دست نخورده‌ای را پیش چشم مخاطبان عیان سازد. به تصویر کشیدن زندگی انسانی که از (چشم برزخی) برخوردار است بدون شک قابلیت این را داشت که به یک پدیده در سریال‌های تلویزیونی تبدیل شود اما اشکالات و ایرادات فراوان شکلی و محتوایی موجود در سریال«آخرین گناه» بر خلاف انتظار دست اندرکاران ساخت آن، تاثیراتی نامطلوب بر مخاطبان گذاشت.
باید گفت که مفاهیم دینی در این سریال، بیش از آنکه کنجکاوی و عبرت و اعجاب مخاطب را برآورند، موجبات وهن خود را فراهم آورده بودند. پیوند قرنیه چشم یک انسان (آن سو بین) به چشم یک آدم معمولی باعث می شود که این آدم معمولی نیز (آن سو بین) شود. مثل اینکه یکی برود عصای حضرت موسی(ع) را بردارد و با آن دریا بشکافد و یا ماران شعبده ببلعد. مخاطب فهیم ما به یک چنین سوژه ای، نه از منظر تنبه، که از زاویه طنز می نگرد. سریال مورد نظر با دستمالی کردن یک گستره معرفتی در بستری رشد نایافته، علنا همان معرفت را به زیر کشیده و به مضحکه پرداخته است. توضیح واضحات است که انسان باید ابتدا ظرف را در خود ایجاد کند تا توان پذیرش لطف و عنایت های بیکران خداوند متعال را داشته باشد. این در حالی است که برخلاف تصریح موجود در فیلم (آخرین گناه)، شاهد آن بودیم که انسانی نالایق به شکلی کاملا تصادفی و بر اثر یک اتفاق آن هم از نوع کاملا مادی ( پیوند قرنیه چشم) به مقاماتی معنوی دست می یابد و پس از گذراندن مراحلی که از قضا همواره با خطا و اشتباهات فاحش همراه است، محرم شده و به جمع اولیاءا... می پیوندد.
مجموعه «زیر زمین» بر خلاف سریال «آخرین گناه» موضوعات دینی و اعتقادی را مستقیما دستمایه کار خود قرار نداده بود بلکه تلاش داشت تا در یک بستر اجتماعی، خصلت های نیک و بد انسان ها را در معرض قضاوت مخاطبان گذارد. نکته بسیار مهم و قابل تامل در سریال مذکور به اندرز پایانی آن باز می گردد. در حالیکه توقع می رفت که سریال ماه مبارک رمضان با یک نتیجه کاملا اخلاقی به اتمام رسد، مخاطبان در پایان با یک (رابین هود) وطنی روبه رو شدند. فردی که مثلا متحول شده و قرار است از این پس راه ایمان را پیش گیرد با بخشیدن شش میلیارد پول دزدی به یک مرکز نگهداری از کودکان یتیم به اصطلاح عمل مثبتی را رقم زده است. پرسشی که همچنان بی پاسخ مانده است آنکه در کجای آئین، مسلک، شریعت و اخلاقیات ما سفارش شده که انسان حق دارد با اموال دزدی در راه خدا بذل و بخشش کرده و از آن نتیجه گیری اخلاقی نیز بکند!؟
سریال «بوی خوش زندگی» ساخته علی شاه حاتمی که از شبکه پنج به نمایش درمی آمد، رک و راست ترین سریال ماه مبارک رمضان بود. سریالی که در زمانی اندک و بدون برنامه ریزی قبلی تنها در جهت توهین به افراد متدین به تصویر درآمده بود. دانشجوی پزشکی سریال «بوی خوش زندگی» که دارای شمایل و سکنات یک فرد متدین است به صورت انسانی کم خرد به تصویر درآمده که برای فرار از شنیدن آهنگ (تولدت مبارک) که توسط دو هم اتاقش خوانده می شود به کنج خلوت می خزد و با گرفتن گوش های خود مثلا سعی می کند تا از واقع شدن در یک عمل حرام خود را نجات دهد اما همینکه عاشق می شود، به یکباره با تحولی عمیق روبه رو شده و در خفا با شنیدن موسیقی های عاشقانه زخم دل خود را التیام می بخشد.
در بخش دیگری از سریال فردی که قصد امر به معروف یکی از بازیگران را در باب روزه خواری دارد نیز انسانی خشن، بی منطق و قلچماق به تصویر در می آید که در کمال بی ادبی و عدم رعایت نزاکت و البته بازهم در ظاهر و شمایل یک فرد متدین با وی درگیر می شود. بحث باسمه ای تبدیل شدن انسان های گناه کار به انسان های عابد و پرهیزکار در شب های قدر که نمونه بارزی از موضوع فرمایشی و ریاکارانه ای است که متاسفانه در سریال های ایرانی به خصوص در سال های اخیر شدت گرفته است نیز در این سریال به خوبی دنبال شده است.
یک صحاف پیر که عمر خود را به عبادت گذرانده بود تحت تاثیر یک رویای صادقه به قیام علیه برادر خود که ظلم بسیاری بر مردم روا داشته است، برمی خیزد. این مطلب دستمایه محمدحسین لطیفی قرار گرفت تا سریال «صاحبدلان» را به تصویر کشد. در این سریال کارگردان تلاش کرده تا به مخاطبان خود گوشزد کند که داستان های قرآن، افسانه هایی نیست که روزگاری دور حادث شده و دیگر قابل تکرار نباشند بلکه واقعیاتی است که هر لحظه در دور و اطراف انسان ها به شکل های مختلف اتفاق می افتد و این مشکل انسانها است که از آن غافلند.
اما بحث تخصیص دادن معجزه و کرامت به یک قرآن، بزرگترین بی انصافی و کم لطفی ای بود که یک شخص می توانست نسبت به ذات قرآن انجام دهد. در حالیکه در سراسر سریال بحث میان دینا - نماینده نسل سوم انقلاب - و پدر بزرگ بر سر این موضوع بود که این ذات و مفهوم قرآن است که باید مورد توجه ویژه قرار گیرد والا تفاوتی میان یک قرآن در ابعاد کوچک و قرآنی بزرگ با صفحات طلا کاری شده وجود ندارد، معجزات قرآن خلیل به گونه ای مورد تاکید قرار می گیرد که گویا شکل و شمایل ظاهری آن قرآن است که با اسرار نهفته اش توان خرق عادات را دارد.
موضوعی که نباید از آن غافل شد بحث ایجاد زمینه ها و تسهیل گسترش خرافات در جامعه است. گذری بر ادعاهای پوچ و انحرافی مدعیان ملاقات با امام زمان (ع) که متاسفانه امروزه از گستره وسیعی در جامعه برخوردار شده است، نشان می دهد که یکی از مهمترین دستاویز های آنان در اثبات ادعاهای کاذب خود، حجت قرار دادن خوابها و رویاهایشان می باشد. آنان با استفاده از این حربه که در رویاهای صادقه خود امام را ملاقات کرده و پیام رسان فرامین آن بزرگوار هستند به فریب مردمی می پردازند که با نیات پاک خود حاضر به هر گونه فداکاری در راه امام خود هستند. نشان دادن معجزه - بخوانید شیادی - و پیشگویی حوادث نیز از دیگر لوازم به اثبات رساندن ادعاهای سراسر کذب آن شیادان است. با توجه به چنین نشانه هایی که مصادیق آن در سال های اخیر نیز رو به فزونی است، نمایش پیرمرد ساده دلی که توان دیدن رویای صادقه، نشان دادن معجزه و قدرت پیشگویی دارد به یقین راه گسترش و بسط ادعاهای ناصواب در جامعه را فراهم تر خواهد ساخت.
سریال های طنز
اما آنچه که در ارتباط با بخش اعظم سریال های طنز می توان به آن اشاره کرد، بحث تکیه بر دروغ، ریاکاری، نادیده انگاشتن حرمت انسانی و اشاعه فرهنگ غیر ایرانی جهت گرفتن خنده از بینندگان بخت برگشته است. به عنوان مثال در سریال طنز «چارخونه» که تا پیش از ماه مبارک رمضان هر شب به نمایش در می آمد و مسئولان سیما وعده ادامه آن را در شب های بعد از ماه مبارک داده اند، موتور محرک فیلم بیان دروغ هایی بود که در هر قسمت توسط یکی از اعضای خانواده جهت تبرئه خود از گناه و یا ایجاد فضای مناسب تر برای ادامه زندگی بیان می شد.
تهمت زدن، تحقیر مرد مقابل همسر، تکیه بر اختلافات خانوادگی، اشاعه فرهنگ غیر ایرانی مثل نامیدن پدر یا پدر همسر با اسم کوچک که به هیچ وجه در فرهنگ ایرانی مصطلح نبوده، توهین به کارگران ایرانی با مخفی شدن پشت چهره یک کارگر افغانی و هزاران رذیله کوچک و بزرگ اخلاقی جهت ایجاد دقایقی شاد از جمله دستاوردهای سیاستگذاران گسترش سریال طنز در شبکه های تلویزیونی می‌باشد.
این عملکردها در کنار وقایعی چون حمایت و دفاع از یک جانی روان پریش با نام رکن الدین مختاری ملقب به سرپاس مختاری، فردی که درکارنامه جنایت های ننگین خود نام شهید بزرگوار سیدحسن مدرس را نیز به ثبت رسانده بود به بهانه بزرگداشت مقام یک موزیسین، اعلام خبر تقدیر از روح الله خالقی، بهائی معلوم الحالی که وابستگی خود و خانواده اش به دربار پهلوی برکسی پوشیده نیست توسط دانشکده صدا و سیما این پرسش را به ذهن متبادر می سازد که آیا سیاست های پخش فیلم و سریال در سیما نیاز فوری به یک بازنگری و درمان ندارد؟ آیا مسئولان ارشد صدا و سیما از چنین وقایعی مطلعند؟ پاسخ هر چه باشد پرسش آنجاست که مقصر کیست؟

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات