جریان شناسی سیاسی نهضت امام خمینی(ره) و دوره پیروزی انقلاب اسلامی
مقدمه: تاریخ معلم پیری است که هر کس در محضرش زانوی ادب بزند بدون توشه برنخیزد. تاریخ آئینه عبرت و چراغ راه آینده است. در شمارههای گذشته، یکی از مباحث مهم کلیدی تاریخی، «جریان شناسی سیاسی» را در دو مقطع عصر مشروطه و دوره ملی شدن نفت اشاره کردیم. در این شماره جریان شناسی سیاسی نهضت حضرت امام خمینی(ره) و عصر پیروزی انقلاب اسلامی را تا سال 1357 مورد بررسی قرار میدهیم.
با بررسی دو دهه چهل و پنجاه و فعالیت احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی، آنان را در ذیل یکی از سه دسته جریان اسلامگرا، ملیگرا و چپگرا دستهبندی میکنیم.
الف) جریان اسلامگرا: دهه 50 فصل مهمی در تاریخ معاصر ایران است. بدین معنا که روند افول و بحران نظری و شکست عملی اندیشهها و جریانهای مادی غیر مذهبی که از کودتای 28 مرداد سال 1332 شروع شده بود، در پایان این دوره به سرانجام میرسد و با پیروزی انقلاب اسلامی، حاکمیت اندیشه و تفکر اسلامی در عمل تحقق مییابد. در حقیقت این دهه اوج دوره احیای اسلام و غلبه رویکرد دینگرایی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است. در این دوره در چارچوب کلی الگوی تفکر اسلامی و رویکرد دینگرایی، چند طیف از هم متمایز میشوند: یک طیف جریان فکری و سیاسی اسلام فقاهتی – ولایتی بود که با رویکرد فقهی – مکتبی درصدد تشکیل حکومت اسلامی و اداره کشور براساس فقه شیعی و تحت نظر روحانیت و ولایت فقیه بود.
طیف دیگر از دینگرایی، جریان تجدد خواهی دینی بود که خود چند دسته میشدند؛ برخی بر آرمانگرایی ایدئولوژیک تأکید میکردند و از اندیشههای شریعتی متأثر بودند، برخی در تجدد خواهی دینی اولویت را به ملیگرایی آزادیخواهانه میدادند، بعضی نیز در نوگرایی دینی، اولویت را برای ملتگرایی عدالتخواهانه(برابری و رفع استثمار و…) قائل بودند، طیف دیگر سنت گرایان بودند که با تأکید بر مسائل سنتی رایج در جامعه، بشدت حرکتهای انقلابی را تخطئه میکردند. هر یک از این رویکردهای دینی را به اختصار وصف میکنیم.
1/الف) جریان اسلام فقاهتی – ولایتی: این جریان در مقطع بعد از کودتای 28 مرداد که عصر بن بست و بحران ایدئولوژیها و اندیشههای غیرمذهبی بود، به جریان غالب و مسلط تبدیل میشود و ضمن خروج از موضع تدافعی، دست به ابتکار عمل میزند و اسلام را به عنوان کلیتی فکری، اخلاقی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که پاسخگوی مشکلات مسایل سیاسی و اجتماعی جدید است،(1) مطرح میکند. این جریان را بدان علت جریان اسلام فقاهتی – ولایتی مینامیم که تداوم اندیشه اجتهادی اصولی است که منظور از آن، تأکید بر تمامیت ابعاد آن و به تعبیر دیگر اسلام ناب محمدی(ص) است.
سمبل برجسته این جریان رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی است. این جریان با پشتوانه سازندگی فردی و تأمل نظری و با استفاده از شرایط و اوضاع مساعد اوایل دهه 1340 به یک سکوی پرشی رسید که از آنجا برای طرح اندیشه انقلاب اسلامی گام برداشت و مبتکر تدوین بنیادهای فکری و نظامی انقلاب اسلامی شد. جریان مذکور، نظریه جامع و منسجمی از متن اسلام ارائه داد که در قالب آن، تفکر و اندیشه عقلانی و پرداختن به کارهای فرهنگی و اخلاقی اساس کار بود. رهبری قوی و کارآمد و شبکه ارتباطی سراسری، حلقه محاسن این جریان را تکمیل کرد و آن را به مرزی از شایستگی رساند که مبتکر انقلاب اسلامی شد.(1)
مهمترین شاخصها و ویژگیهای اصول سیاسی جریان اسلام فقاهتی عبارتند از: دینی بودن، عدم جدایی دین از سیاست، قهری بودن وجود حکومت، واجب بودن تأسیس حکومت اسلامی، مبنا قرار گرفتن حکومت اسلامی براساس ولایت فقیه، اتکاء به حضور، آراء و مشارکت مردم در تشکیل حکومت اسلامی، مبنا قرار گرفتن قانون اسلام و نیز اصولی چون تکلیف، مصلحت مردم، حفظ اسلام و دارالاسلام، دعوت و گسترش اسلام و نفی سبیل است. توجه به فرآیند اندیشه سیاسی امام در سه دوره قم، نجف و مقطع سالهای 58-57 با استفاده از کتاب صحیفه نور مشخص میگردد که ولایت فقیه بعنوان نظریه دولت در اندیشه امام از آغاز تا سرانجام نقطه محوری و مستمر در اندیشه سیاسی امام(ره) بوده است.(2)
گفتمان و اندیشه سیاسی امام قبل از دهه چهل اصلاحی است. امام در این مقطع(دهه 20 و 30) از باب قدر مقدور و الزام خصم به چیزی که خود متعهد شده است(اجرای قانون اساسی مشروطه)، ضمن اینکه از اصول خود عقب نشینی نمیکند، در پوشش تقیه، پیشنهاداتی در جهت اصلاح و بهبود امور ارائه میدهد و لذا امام تقریباً دو دهه با حاکمیت پهلوی براساس این شیوه عملیات سیاسی داشته است. اما از دهه چهل به بعد، گفتمان و عمل سیاسی امام در ذیل گفتمان انقلابی قابل تفسیر و تحلیل است. بدین معنا که از این مقطع حضرت امام درصدد تغییر صددرصد اوضاع بوده و مبانی این اندیشه صددرصد برخاسته از دین و هدف اصلی آن انجام تکلیف الهی است. در این عصر امام با عمل و گفتمان سیاسی انقلابی، با تثبیت حکومت دینی ولی فقیه عادل جامع الشرایط، فلسفه سیاسی لازم برای جایگزینی نظام ناکارآمد و قدیمی شاهی را الگوسازی و پیاده مینمایند.(1) در رأس جریان اسلام فقاهتی حضرت امام خمینی قرار داشت، که هم به عنوان ایدئولوگ انقلاب و هم فرمانده و رهبر سیاسی انقلاب اسلامی، درصدد احیاء و تحقق اسلام ناب محمدی(ص) بود.
مدیریت مبارزات سیاسی امام سه دوره متفاوت را با ویژگی خاص به شکل عملیاتی طی مینماید: 1-در دوره شکلگیری مبارزه، ویژگیهای مبارزه امام شامل: دینی و معنوی بودن، پایان دادن به افسانه جدایی دین از سیاست، همزمان بودن مبارزه با استبداد و استعمار و استکبار، زیر سؤال بردن مشروعیت شاه و حکومت سلطنتی، تودهای کردن مبارزه، آشکار کردن ناتوانی احزاب و گروهها در براندازی رژیم، ریشه اصلی بدبختی را به دولتهای سلطهگر خصوصاً آمریکا معطوف کردن، گوشزد کردن خطر اسرائیل و صهیونیسم و تحول در فضای سیاسی – فرهنگی حوزههای علمیه میباشد. 2- در دور تجدید قوا و سازماندهی: ویژگیهای مبارزه امام شامل: بکارگیری مبارزه منفی، سالم سازی جامعه با افشاگری، نفی رژیم طاغوت، طرح ایده حکومت اسلامی و ولایت فقیه، توأم کردن مبارزه با بیداری و آگاهی مردم و هدایت حوزهها و اندیشمندان دانشگاهها به سمت مقابله با طاغوت، ارائه یک چهره شکست ناپذیر از مبارزه مردم، برداشتن موانع مبارزه، بهرهگیری از ابزارها، اماکن و ایام مذهبی، بکارگیری راهبرد تعلیم، تسخیر و پیشبرد مرحلهای انقلاب میباشد. 3- در دوره انفجار و پیروزی: ویژگیهای مبارزه امام شامل: انتخاب بازرگان بعنوان نخست وزیر دولت انقلابی، بدست گیری فرماندهی عملیات و هدایت مردم در مسیر پیروزی، تأکید بر محور روحانیت و ارزشهای اسلامی، تأکید بر استراتژی بسیج مردمی، تهاجم بیوقفه به رژیم، بهرهگیری از روشهای مسالمتآمیز در عین حال رادیکال، به حداقل رساندن زمان و تلفات در مبارزه، بکارگیری راهبرد ملی و بنیادی و… میباشد.
-احزاب و تشکلهای وابسته به جریان اسلام فقاهتی:
1-مؤتلفه اسلامی: این تشکل از ائتلاف سه جمعیت«گروه جبهه مسلمانان آزاده، گروه مسجد شیخ علی و گروه اصفهانیهای مقیم مرکز» در سال 1342 و به عنوان نخستین تشکل در دامن نهضت اسلامی روحانیت به رهبری امام خمینی بوجود آمد. از رهبران مؤتلفه آقایان صادق امانی، محمدصادق اسلامی، مهدی عراقی، حبیباله عسگراولادی، سیداسداله لاجوردی، سیدعلاءالدین میرمحمد صادقی، هاشم امانی بودند. در کنار آن یک شورایی از روحانیت متشکل از آقایان مرتضی مطهری، سیدمحمد بهشتی، محیی الدین انواری، و با همکاری محمدجواد باهنر، اکبر هاشمی رفسنجانی بر کار مؤتلفه نظارت میکرد. شاخصه مهم این جمعیت اعتقاد به تشکیل حکومت مذهبی و مکتبی و نیز شیوههای تجدید غربگرایانه پهلوی مثل تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. مؤتلفه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را با فعالیت مسلحانه در آمیخت. از جمله اعدام انقلابی حسنعلی منصور در سال 43 بدست بخارایی در تحقق اهداف مکتبی بود.
انتشار نشریاتی چون بعثت و انتقام(با همکاری محمد تقی مصباح یزدی و مصطفی حائریزاده) بود. پس از اعدام منصور، اعضای مؤتلفه دستگیر و به اعدام و زندانهای کوتاه و طولانی مدت محکوم شدند. در اواخر سال 56 تشکلی تحت عنوان حزبالله ایجاد کردند. هیأتهای مؤتلفه در طول سالهای 57-44 به تکثیر اعلامیههای امام و توزیع آن در سراسر کشور میپرداخت. اعتراضات مردمی را رهبری و سازماندهی میکرد و مهمترین عملکرد آن، تربیت کادر مؤمن و لایق برای اداره و هدایت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود.
2- روحانیت مبارز و مدرسین حوزه: از مشخصترین نمونههای روحانیانی که در تاریخ معاصر با رویکرد فقهی و حاکمیت شریعت بر جامعه به مبارزه با عرفیگرایی پرداختند میتوان در دوره ناصری به ملاعلی کنی، در عصر مشروطه به شیخ فضل الله نوری و در دوره پس از شهریور 1320 به سید مجتبی نواب صفوی اشاره کرد. بعد از فوت بروجردی، حرکت فرهنگی – سیاسی روحانیان به رهبری امام خمینی از دهه 40 بر ضد تجدد اقتدار گرایانه و غربگرایانه عرفی در حکومت پهلوی، به یک لحاظ، استمرار همان رویکرد مبارزه علیه سکولاریسم غربگرا در سطح و ابعاد وسیعتر بوده است. از سال 1342 تا 1357، حسینعلی منتظری در قم، مرتضی مطهری در تهران، سیدمحمد حسینی بهشتی در تهران و آلمان، سیدعلی خامنهای در تهران و مشهد، اکبر هاشمی و محمدجواد باهنر در تهران و دیگر روحانیان مبارز، به عنوان یاران امام به فعالیت ادامه دادند. این روحانیان که بعدها جامعه مدرسین و جامعه روحانیت از میان آنها تشکیل شد مهمترین چهرههای فعال رویکرد فرهنگی – سیاسی دینگرایی بودند.(1)
روحانیت مبارز تحت رهبری حضرت امام علاوه بر فعالیتهای سنتی حوزه و روحانیت و مرجعیت، به فعالیت سیاسی برای مقابله با مشکل اصلی یعنی حکومت نامشروع و عرفی و غربگرای پهلوی میپرداخت و قصد تشکیل حکومت اسلامی و حاکمیت احکام فقهی شیعی را بر کشور داشتند. انتشار نشریه مخفی«بعثت» که بیشتر جنبه سیاسی و پرخاش و افشاگری داشت و آقای هاشمی رفسنجانی آن را اداره میکرد و نشریه«انتقام» که جنبه ایدئولوژیکی آن قوی بود و آقای مصباح یزدی آن را اداره میکرد و در حل مسایل مالی هم هیأتهای مؤتلفه نقش اساسی داشتند، از اقدامات روحانیت مبارز بود.
اعضای فعال روحانیت، قبل از انقلاب در تهران، هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز را شکل داد که مطهری، بهشتی، خامنهای، باهنر، موسوی اردبیلی، مفتح، هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی از جمله آنها بودند که در مساجد تهران فعالیت میکردند. صدوقی در یزد، طاهری در اصفهان، دستغیب در شیراز، هاشمینژاد در مشهد، قاضی طباطبایی در تبریز و صادق خلخالی در قم از جمله دیگر روحانیان فعال در آستانه انقلاب بودند.
3- سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی چند گروه مسلح به صورت جداگانه با هدف مبارزه اسلامی علیه شاه و عمدتاً پس از اعلام رسمی مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق ایران تشکیل شد. اسامی هفت گروه که بعداً سازمان اولیه مجاهدین انقلاب اسلامی را از اتحاد خود تشکیل دادند عبارتند از:
الف) گروه منصورون(ارتش انقلابی خلق ایران): این گروه توسط شهید غلامحسین صفاتی دزفولی تشکیل شد. این شهید توسط مادری تربیت شده بود که حافظ کل قرآن مجید بود. شهید صفاتی پس از رسوایی مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق ایران(منافقین) از این سازمان جدا شد و گروه منصورون را تشکیل داد. از چهرههای شاخص این گروه آیتالله راستی کاشانی، دکتر محسن رضایی، دکتر محمدباقر ذوالقدر و دکتر علی شمخانی اشاره کرد.
ب) امت واحده: بهزاد نبوی که خود زمانی از کادرهای ارشد آموزشی سازمان مجاهدین خلق ایران(منافقین) بود، پس از رسوایی ایدئولوژیک آن سازمان در سال 1354، به تدریج ارتباط خود را با سازمان یاد شده قطع کرد و از اوایل سال 1355 سازمان مسلح جدیدی را به طور مخفی پایهریزی کرد که بعدها امت واحده نام گرفت. امت واحده از نیروهای داخل زندان همچون محمد سلامتی، بهزاد نبوی، محسن آرمین، پرویز قدیانی و نیز علی شجاعیزند، محسن مخملباف، فریدون وردینژاد و رحمانی تشکیل شد.
ج) گروه موحدین: توسط شهید حسین علمالهدی که از آیتا… خامنهای و شهید هاشمینژاد خط میگرفت تشکیل شد. از دیگر اعضای آن محمد رضوی و حسین شیخ عطار است.
د) گروه فلاح: توسط شهید محمد منتظر قائم تشکیل شد. و از دیگر اعضای آن مرتضی الویری است.
ه) گروه توحیدی بدر: با تلاش حسین فدایی دبیر کل فعلی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، بنیان گذاشته شد و از عناصر بارز آن میتوان به علی عسگری، حسن اسلامی مهر، شهید قلمبر، شهید طابهنژاد، شهید ندایی و شهید اخوت و احمد توکلی اشاره کرد.
و) گروه توحیدی صف: سردار شهید محمد بروجردی این گروه را در سال 1355 تشکیل داد. اعضای آن بیشتر اصفهانی و با شهید محمد منتظری در ارتباط بودند. از اعضای بارز آن میتوان به شهید سلمان صفوی، اکبر براتی، حسین صادقی و محمد عطریانفر اشاره کرد.
ز) گروه توحیدی خلق: این گروه عمدتاً از دانشجویان مبارز مقیم آمریکا شکل گرفته بود. سید مصطفی تاجزاده و حسن واعظی از اعضای برجسته آن بودند.
این هفت گروه در فروردین 58 با اشاره به تأکید حضرت امام خمینی مبنی بر وحدت گروههای مبارز، طی نشستی در تهران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را اعلام کردند.(1)
در شماره آتی نشریه دیگر جریانات اسلام گرا مورد بررسی قرار میگیرد.