
نویسنده: مهدى حاضرى
بسماللهالرحمنالرحیم
یکى از امورى که مورد اتفاق و پذیرش همه عقلاى عالم خصوصا انبیاى الهى بوده و هست کیمیاى وحدت است و شاید بتوان گفت اصل اساسى و بنیادى در تعالیم اسلام دعوت به وحدت و ایجاد همدلى و همفکرى در بین انسانهاست.
اصل توحید و پرستش خداى یگانه از اصول دین ماست که همه فرق مسلمین به آن اذعان داشته و یکى از دو رکن اساسى اسلامیت هر فرد است، شهادت به وحدانیت و شهادت به رسالت محمد (ص) دو عنصر اصلى و کلیدى مسلمان شدن هر فرد غیرمسلمانى است. نگاهى به تعالیم اسلام و دستورات فقهى به ما نشان مىدهد که همه دستورات دینى براى ایجاد جامعهاى واحد و همدل و همزبان صادر شده است. قبله واحد، کتاب واحد، زبان اسلامى واحد، شعار واحد و. . . همگى نشان از همدلى و همسویى است. اوقات نماز، روزه، حج، اعیاد مذهبى، نماز جمعه، نماز جماعت، ادعیه، زیارات، مراسم عزادارى و. . . همگى در جهت ایجاد وحدت در میان مسلمین وضع شده است. گرچه همه این امور در حال حاضر اسباب تفرقه شده تا اسباب وحدت، ولى این ضررى به اصل دین نمىزند. تعالیم اسلام با اعمال ما فاصله بسیارى دارد چرا که: (الاسلام شیئ والمسلمین شیئ آخر)
حضرت امام خمینى به عنوان احیاگر اسلام ناب در عصر حاضر و فردى که در طول تاریخ پس از اسلام از چهرههاى کمنظیر به شمار مىرود، همواره بر این اصل اساسى وحدت در جامعه تاکید داشته و این را به عنوان یک استراتژى و تاکتیک براى پیروزى بر حریف و تشکیل حکومت نمىدانستبلکه جوهره درک وى از عزت و اقتدار مسلمین و ماهیت اجتماعى، سیاسى بودن مکتب اسلام و تعبد معرفتشناسانه ایشان از کلمات و اصول تعالیم اسلامى و قرآنى چنین اقتضایى داشت و این روش و منش هیچ منافاتى با عقیده و مرام تشیع وى نداشت. امام در عین حالى که مسلمان شیعه متعصب و اصولگرا بود و هرگز حاضر نشد ذرهاى از اصول مسلم مذهب شیعه اثنىعشرى عدول کند. انسانى جامعنگر بوده و تعبد و تقید به اصول و ارزشهاى اسلامى مانع از بهرهگیرى و استفاده از مواضع مشترک امت اسلام با سایر ملل جهان نشد چه رسد به مواضع شیعیان و اهل سنت لذا در این ایام که مصادف استبا هفته وحدت مناسب است. نگاهى هرچند گذرا به مواضع و دیدگاههاى آن امام همام داشته باشیم باشد که رهنمودهاى آن پیر فرزانه چراغ راهمان بوده و بتوانیم از شرایط بحرانى که از هر سو آتش اختلاف و کینه مىبارد عبور کنیم و انقلاب و اسلام را از شر اختلاف و چند دستگى نجات دهیم. ما در این مقاله سعى خواهیم کرد محورهاى اساسى حفظ وحدت در جامعه را که در منش و گفتار امام راحل به چشم مىخورد بیان نموده و شواهدى از بیانات ایشان و خاطرات یاران امام در خصوص هر محور عرضه کنیم.
محورهاى اساسى حفظ وحدت را در پنج دسته مىتوان تقسیم کرد:
1- هدفگیرى ریشه فساد
2- تشکیل جبهه واحد
3- تمسک به مشترکات
4- پرهیز از مسائل تفرقهافکن
5- پىریزى نمادهاى وحدت
1. هدفگیرى ریشه فساد:
امام (س) ازاولین روزهایى که قدم در عرصه حیات اجتماعى گذاشتبا بهرهجویى از تجارب گذشتگان و درک علل و عوامل شکست و انحراف نهضتهاى اسلامى خصوصا در سده اخیر به این نتیجه رسیده بود که پرداختن به شاخهها و عناصر فرعى فساد نه تنها متضاد با منافع ظالمین و حکومتهاى ستمگر نیستبلکه بعضا و حتى در بیشتر موارد خود آنها به این مخالفتها دامن زده و خوشحال خواهند شد که افکار عمومى را از خود منصرف و معطوف به مسائل جنبى و حاشیهاى کنند. لذا امام از روز اول خواستار براندازى رژیم سلطنتى و از اینکه علماء و روحانیون تلاش خود را معطوف اصلاح بنیادین جامعه نمىکنند اظهار شکوه مىکنند. ایشان در تاریخىترین سند مبارزاتى خود که پس از سقوط دولت رضاخان نوشتهاند مىفرمایند
"هاناى روحانیین اسلامى،اى علماى ربانى،اى دانشمندان دیندار،اى گویندگان آیین دوست،اى دینداران خداخواه،اى خداخواهان حقپرست،اى حقپرستان شرافتمند،اى شرافتمندان وطنخواه،اى وطنخواهان با ناموس، موعظتخداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفعهاى شخصى کرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شوید و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. "
"ان لله فى ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها " امروز روزى است که نسیم روحانى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است. اگر مجال را از دستبدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید فرداست که مشتى هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. " (1)
و همچنین پس از پیروزى انقلاب از عدم بهرهبردارى صحیح جامعه از فضاى خلاء قدرتى که پس از رفتن رضا شاه پدید آمده بود اظهار تاسف مىکنند و مىفرمایند:
"معالاسف آن وقت اشخاصى [از] خود ملت، یک راسى که بتواند آنها را جمع بکند نبود که پسر رضاخان را آنها گذاشتند اینجا و در صورتى که اگر آن وقت در دو سه تا شهر تظاهرات مىشد به ضد، نمىگذاشتند او را، لکن هیچکس حرف نزد. . . شاید اگر مرحوم مدرس آن وقتبود آن کار را مىکرد. " (2)
با این اوصاف مشخص مىشود امام در همان زمان نیز مبدا فساد را هدفگیرى نموده است و اگر مىبینیم حضرت امام به محض مواجه شدن با جریان و تفکرى که قصد دارد ریشه و بنیان تفکر مذهبى و عقاید دینى جامعه را زیر سؤال ببرد و باعث ایجاد تردید در جامعه شود با آن به مقابله برخاسته و درس و بحثحوزوى را به کنارى نهاده و متقنترین و جامعترین کتاب را در رد شبهات وارده بر آن عصر مىنویسد، بر اساس همین ایده و تفکر است و امام در همان کتاب نیز ریشه و اساس این مقاله را شخص رضاخان دانسته و پرده از چهره کریه او برمىدارند. ایشان مىفرمایند:
"او فهم صلاح و فساد نداشت و فشارهاى او به روحانیین براى اصلاح نبود، او مىخواست ریشه را از بیخ بکند. " (3)
با این توضیحات علت عدم شرکت فعال حضرت امام در مسئله ملى شدن صنعت نفت و مبارزات آیتالله کاشانى روشن مىشود. چون در این مبارزات اصل وجود نظام سلطنتى مفروض گرفته شده بود و فقط سعى مىشد اصلاحاتى در آن پدید آورند. همچنین اگر مىبینیم امام در تشکیلاتى که با نام انجمن حجتیه که مشغول مبارزه با بهائیتبودند وارد نمىشوند بر اساس همین نوع تفکر بوده است چون امام این نوع مبارزه را مبارزه با معلول شمرده باعث غفلت از مفسد اصلى مىدانستند.
امام راحل به محض فراهم شدن بهانه براى مقابله صریح با رژیم ستمشاهى بلافاصله وارد عمل شده و مستقیما شاه و رژیم دستنشاندهاش را هدفگیرى مىکنند.
امام در پیام مشهور خود پس از فاجعه مدرسه فیضیه مىفرمایند:
"شاهدوستى یعنى غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش، شاهدوستى یعنى ضربهزدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام، محو آثار اسلامیت، شاهدوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاهدوستى یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت. " (4)
امام در طول دوران مبارزه با هرگونه حرکتى که باعث انحراف افکار ملت از مجرم اصلى شده به مقابله برمىخیزند و در حد توان به روشنگرى و ارائه مسیر صحیح مبارزه مىپردازند. مثلا هنگام طرح کتاب شهید جاوید در مجامع علمى و طرفدارى عدهاى از محتواى کتاب و مخالفت عدهاى دیگر و یا طرفدارى عدهاى از تفکرات مرحوم دکتر شریعتى و مخالفت عدهاى با آن مىفرمایند:
"قضیه مرحوم شمسآبادى شما خیال کردید یک چیز عادى بود این همه جز همانها بود که با طریقهاى مختلف اینها مىآمدند و درست مىکردند. یک وقت "شهید جاوید " را پیش مىآوردند، از این طرف و از آن طرف و یک ماه محرم و صفر و بیشتر منبرها همه خرج این مىشد که "شهید جاوید " چى. از این طرف یک دستهاى تایید از آن طرف یک دستهاى تکذیب. یک قدرى که این سست مىشد، باز یک چیز دیگرى درست مىکردند. مرحوم شمسآبادى هم از این امور بود که شاید هم خودشان این کار را کردند (من نمىدانم) که یکى کسى را بکشند و صدا دربیاورند یک دسته از آن طرف و یک دسته از این طرف و بساط درست کنند و یک قدرى که این کمتر مىشد آن وقتیک کس دیگر را به میدان مىآوردند که این کتابهایش چطور است. او مىگفت کافر است، این مىگفت مسلمان است. آن دیگرى مىگفت کافرى است از ابوجهل بدتر. اما نقشه توى کار است. آنهایى که اینها را درست مىکنند نه به اسلام عقیده دارند و نه به روحانیت عقیده دارند و نه به هیچ چیز. " (5)
این منش و سلوک امام در بعد از پیروزى انقلاب نیز ادامه داشته و مانع انحراف افکار ملت و همچنین سایر ملل از تجاوزگرى و امالفساد بودن آمریکا مىشوند و با ملقب کردن آمریکا به شیطان بزرگ و حمایت از تسخیر لانه جاسوسى و افشاى چهره کریه آمریکا از پس پرده تزویر حقوق بشر همه نگاهها را متوجه آن ساخته از سایر مشکلات منصرف مىکنند. امام مىفرمایند:
"تمام آزادىخواهان باید با روشنبینى و روشنگرى راه سیلى زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها خصوصا آمریکا را به مردم سیلى خورده کشورهاى مظلوم اسلامى و جهان سوم ترسیم کنند. من با اطمینان مىگویم اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مىنشاند اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکى پس از دیگرى برطرف و سنگرهاى کلیدى جهان را فتح خواهد کرد. " (6)
این بود خلاصهاى از شواهدى که مىتوان به آن استناد کرد در استراتژى حضرت امام براى مبارزه با قدرتهاى فاسد از طریق هدفگیرى ریشه فساد. ما، در اینجا به همین شواهد اکتفا کرده به محور بعدى مىپردازیم.
2. تشکیل جبهه واحد:
یکى دیگر از محورهایى که امام در مبارزه بر اساس آن حرکت مىکردند ایجاد جبهه واحد در برابر دشمن بود. حضرت امام به شدت از چند دستگى و تحزبگرایى پرهیز داشته و همه تلاش خود را در جهت اتحاد علماء و بزرگان جامعه بکار مىبردند. امام در تاریخىترین سند مبارزاتى خود مىفرمایند:
"اى آقاى محترمى که این صفحات را جمعآورى نمودید و به نظر علماى بلاد و گویندگان رساندید خوب استیک کتابى فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه کرده از همه امضاء مىگرفتید که اگر در یک گوشه مملکتبه دین جساراتى مىشد همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام مىکردند. " (7)
امام همچنین تلاش بسیار زیادى در جهت انتقال مرحوم آیتالله بروجردى به قم و مرجعیت ایشان انجام دادند و نقش ایشان در جهت ایجاد رهبریت واحد در حوزه قم پس از رحلت مرحوم آیتالله حائرى مورد اعتراف همه کسانى که در آن عصر در حوزه قم مىزیستهاند بوده است. (8)
گرچه آنچه منظور نظر امام بود حاصل نشد ولى عظمت و ابهت مرجعیتشیعه در آن عصر مانع بزرگى بر سر اجراى مقاصد پلید شاه بود و مىبینیم تا آن مرحوم در قید حیات بودند شاه به خود اجازه نمىداد علنا با ایشان مخالفت کند و براى رفع این معضل بلافاصله پس از رحلت آقاى بروجردى تلگرامى به نجف فرستاد تا وانمود کند در ایران مرجع متشخص و شخص مطرحى نیست و خیال خود را از این بابت راحت کند و پس از این حادثه بود که غائله لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى را بپا کرد. امام که نقشه شاه را خوانده بودند قبل از اینکه خود اعلامیه بدهند همه علماى مطرح آن روز را دعوت مىکنند و در منزل مرحوم حاج شیخ مرتضى حائرى جلسهاى براى مقابله با این مسئله تشکیل مىشود. 8 گرچه این جمع پایدار نماند و نفوذ برخى عوامل جاهطلب مانع از تشکیل جبهه واحد در مقابل شاه شد. ولى امام به تلاش خود ادامه دادند و نامههاى زیادى به بلاد و شهرهاى مختلف فرستاده از علما و روحانیون هر شهر مىخواهند هفتهاى یک شب تشکیل جلسه داده براى مقابله با حوادث پیش آمده موضع واحدى اتخاذ کنند. (9)
امام پس از آزادى از زندان در سال 1343 وقتى متوجه مىشوند در بین طلاب جوان صحبتهایى در هجو و بدگویى از بعضى از مراجعى که با امام همراهى نکردهاند رایجشده است مىفرمایند:
"آقایان متوجه باشید اگر چنانچه شطر کلمهاى به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمهاى اهانتبکند کسى به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خداى تبارک و تعالى ولایت منقطع مىشود کوچک فرض مىکنند فحش دادن به مراجع بزرگ ما را کوچک فرض مىکنید؟ اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمهاى بر این نهضتبزرگ وارد بشود معاقبید پیش خداى تبارک و تعالى. توبهتان مشکل است قبول بشود چون به حیثیت اسلام لطمه وارد مىشود. اگر کسى به من اهانت کرد سیلى به صورت من زد، سیلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نیستم در مقابل او کسى بایستد دفاع کند، راضى نیستم. " (10)
و به این صورت مانع از ایجاد تفرقه در صفوف مبارزین و شکاف بین جمع مراجع مىشوند و توطئه عواملى که به شکستن وحدت میان طلاب و روحانیون امید بسته بودند خنثى مىگردد.
پس از تبعید امام به نجف اشرف علىرغم بىمهریهایى که حوزه نجف نسبتبه ایشان ابراز کرد، امام سعى و کوشش بلیغى در جهتحفظ شان و مرتبه حضرت آیتالله الحکیم انجام مىدهند و با هرگونه عملى که کوچکترین اثرى در جهت تضعیف ریاست عامه ایشان داشته باشند خوددارى مىکنند. به عنوان مثال وقتى براى اولین بار کتاب تحریرالوسیله امام توسط یاران ایشان در نجف بچاپ مىرسد امام متوجه مىشوند بر روى جلد این کتاب عبارت "زعیم الحوزات العلمیه " نقش بسته است. لذا بلافاصله دستور مىدهند این عبارت پاک شود والا کلیه این کتابها را به دجله مىریزم و اصرار یاران ایشان به جایى نمىرسد و بالاخره با مشکلات زیادى این عبارت را محو مىکنند. (11)
پس از پیروزى انقلاب عدهاى با تشکیل حزب جمهورى خلق مسلمان دستبه تظاهرات و راهپیمایى در حمایت از یکى از مراجع آن زمان زدند و گرچه بعدها هویت این فرد به ظاهر در منصب مرجعیت افشا شد ولى امام با اینکه از سابقه و عملکرد این شخص اطلاع داشتند اجازه طرفدارى از خود را به مردم نداده و فرمودند:
"اگر فرضا به من سب کنند یا عکس مرا بسوزانند یا به من حمله کنند در این موقع حساس کسى حق ندارد عکسالعمل نشان بدهد. دشمن در کمین است و در توطئه، مىخواهند اذهان شما را از طریقى که دارید و از راهى که براى نجات اسلام است و دارید طى مىکنید منحرف کنند. " (12)
3. تمسک به مشترکات:
امام در جهت ایجاد وحدت بین مسلمین و حتى غیرمسلمین با تکیه به وجوه مشترک همه را دعوت به وحدت مىکردند. ایشان در پیامى که به مناسبت عید میلاد مسیح براى مسیحیان جهان مىفرستند با استناد به آیاتى از انجیل مىفرمایند
"بسم الله الرحمن الرحیم "
"یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقوالله ان الله خبیر بما تعملون "
خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو که سیر نخواهند شد. (انجیل متى) .
خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت مىکشند، به سبب آنکه مملکت آسمانى از آنهاست. (انجیل متى)
عید سعید میلاد مسیح پیامبر عظیمالشان که براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و کردار ملکوتى خود ظالمان و ستمکاران را محکوم و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانى فرمود بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسیح و مسیحیان هممیهن مبارک باد. هاناى پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسى بپاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانى کنید و براى رضاى خدا و پیروى دستور حضرت مسیح یک بار ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید.
کارتر سردمدار ستمکاران عالم تقاضا کرد تا ناقوس را در سرتاسر آمریکا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ایران بصدا درآورید. چه خوب و بجاست که ناقوسها را به فرمان خداى عالم و دستور عیسى مسیح به نفع ملتهاى مستضعف که در زیر چکمه دژخیمان کارترها از هستى ساقط مىشوند به صدا درآورید.
خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مىکشند و واى به حال آنان که برخلاف دستور عیسى مسیح و برخلاف دستور همه پیامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پایمالکنندگان حقوق ملتها زحمت مىکشند و واى به حال آنان که برخلاف دستور عیسى مسیح و برخلاف دستور همه پیامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پایمالکنندگان حقوق ملتها زحمت مىکشند. واى ملت مسیح و پیروان عیسى روحالله بپاخیزید و از شرافت عیسى مسیح و ملت عیسوى دفاع کنید و اجازه ندهید دشمنان تعلیمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى، ملت مسیح و روحانیت عیسى را به خلقهاى مستضعف جهان بد معرفى کنند.
حضور ابرقدرتها در معابد و دستبه آسمان بلند کردن آنان براى دعا به جاسوسان و خائنان علیه مظلومان و مستضعفان شما را اغفال نکند که اینان جز براى رسیدن به قدرت بیشتر و نیل به ریاست دنیا که خلاف دستور آسمانى استبه چیز دیگرى فکر نمىکنند.
ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.
اى ملت مسیح چه شد که آقاى کارتر در کشتارهاى دستجمعى ایران، ویتنام، فلسطین و لبنان و دیگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوسها را نکرد ولى اکنون براى رسیدن به ریاست جمهورى و ادامه چند سال دیگر ستمگرى بر ملتهاى ضعیف دستبه دعا برداشته است و کلیسا را به آهنگ ناقوس فراخوانده است.
هاناى پدران کلیسا بپاخیزید و عیسى مسیح را از چنگال این دژخیمان نجات دهید که آن پیامبر بزرگ از ستمگرى که دین را وسیله ظلم و دعا را وسیله رسیدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مىدهد بیزار است، که دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملکوت نازل شده است. واى مستضعفان جهان برخیزید و همپیمان شوید و ستمگران را از صحنه برانید که زمین از خداست و وارث آن مستضعفانند.
واى ملت آمریکا به تبلیغات روساى جمهورى که جز نیل به قدرت فکرى ندارند گوش فراندهید و بدانید که جوانان ما با جاسوسان رفتارى خداپسندانه دارند، که دستور اسلام رحمتبر اسیران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.
شمااى ملت آمریکا از کارتر بخواهید شاه مخلوع و جنایتکار را به ایران برگرداند که کلید رهایى جاسوسان به دست اوست و شمااى اصحاب ناقوس دستها را به دعا بردارید و ناقوسها را به آهنگ درآورید و از خداى بزرگ بخواهید که به روساى جمهور شما عدل و انصاف مرحمت کند. خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت مىکشند و دعا مىکنند. (13)
روحالله الموسوى الخمینى همچنین در دیدار با کلیمیان و زرتشتیان و مسیحیان کشور با استناد به رسالت انبیاء الهى در نفى ظلم و رفع تبعیض در میان ملل مىفرمایند:
"انبیاى عظام سلامالله علیهم، از آدم تا خاتم که تشریف آوردهاند و انبیاى بزرگ اولوالعزم که در بین مردم تشریف داشتهاند همه آنها براى اینکه پرچم توحید و عدالت را در بین ملتها برپا کنند. پیامبران، تمام پیامبران در طول تاریخ اینطور نبوده است که فقط یک ناصحان باشند بلکه آنها براى تهذیب اخلاق مردم به گفتار، به کردار، به عمل، به فعالیت مامور بودند و خداى تبارک و تعالى آنها را براى اینکه انسانها را بسازند، براى اینکه خلق انسانى در آنها رشد پیدا بکند و اعمال و افعال انسانى داشته باشد، مبعوث فرموده است و همه در حالى که بودهاند کوشش خود را کردهاند. " (14)
امام حتى پا را از اتحاد میان ادیان الهى فراتر نهاده، با دعوت از همه مستضعفان جهان در خواست مىکنند همه مستضعفین روى زمین از هر فرقه و مسلک، مذهب، حزب واحدى تشکیل داده تا بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و حق خود را از ظالمین بازپس گیرند. امام مىفرمایند:
"من امیدوارم که یک حزب به اسم حزب مستضعفین در تمام دنیا بوجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتى که سر راه مستضعفین است از میان بردارند و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند و نداى اسلام را، وعده اسلام را که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و وراثت ارض براى مستضعفین است متحقق کنند تاکنون مستضعفین متفرق بودند و با تفرقه کارى انجام نمىگیرد. اکنون که نمونهاى از پیوند مستضعفین در بلاد مسلمین تحقق پیدا کرد این نمونه باید به یک سطح وسیعترى در تمام قشرهاى انسانهاى تاریخ تحقق پیدا کند و به اسم حزب مستضعفین که همان حزبالله است و موافق اراده خداى تبارک و تعالى است که مستضعفین وارث ارض باید بشوند. ما از جمیع مستضعفین عالم دعوت مىکنیم که با هم در حزب مستضعفین وارد بشوند و مشکلات خودشان را با دست جمع و اراده مصمم عمومى رفع کنند و هر مسئلهاى که در هرجا و در هر ملتى پیش مىآید، بوسیله حزب مستضعفین رفع بشود. " (15)
حضرت امام در حمایت از مظلومین و مستضعفین بین هیچ نژاد و طایفهاى فرق نمىگذارند و براى ایشان ایرانى، افغانى، لبنانى، آفریقایى و آمریکایى مظلوم یکسان هستند و بر همین اساس است که امام در ایامى که جاسوسان آمریکایى در گروگان ملت ایران بودند حکم به آزادى سیاهپوستان و زنان گروگان مىدهند با استناد و با اینکه این اقشار در آمریکا مورد ظلم واقع شدهاند و از طرف دیگر از پخش شدن اذان از ماذنههاى مساجد شوروى سابق به همان اندازه خوشحال مىشوند که از پیروزى ملت ایران خوشحال شدهاند. امام در پیام خود به میخائیل گورباچف آخرین رئیسجمهور شوروى سابق مىفرمایند:
"آقاى گورباچف:
وقتى از گلدستههاى مساجد بعضى از جمهورىهاى شما پس از هفتاد سال بانگ اللهاکبر و شهادت به رسالتحضرت ختمى مرتبت، صلىالله علیه و آله، به گوش رسید تمامى طرفداران اسلام ناب محمدى (ص) را از شوق به گریه انداخت. " (16)
از بعد داخلى نیز امام همیشه دانشجویان و افرادى که تربیتیافته مجامع علمى جدید بودند و حتى بعضا ظواهرى غیراسلامى داشتند با روى باز مىپذیرفتند و با استناد به حس اسلامخواهى و عشق به دین که در آنها موج مىزد سعى در جذب و هدایت آنها داشتند و به روحانیون نصیحت مىکردند مواظب باشند این افراد را از خود نرانند و از طرف دیگر به دانشجویان و قشر تحصیلکرده در دانشگاهها نصیحت مىکردند که از روحانیون فاصله نگیرید و سعى کنند با استفاده از محبوبیت مردمى روحانیون در قلوب مردم و سابقه مبارزاتى آنها توان خود را تقویت کنند امام در یکى از پیامهاى خود مىفرمایند:
"لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى، با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحى سفارش آنها را به ملت فرموده است. روحانیت قدرت بزرگى است که با از دست دادن آن خداى نخواسته پایههاى اسلام فرو مىریزد و قدرت جبار دشمن بىمعارض مىشود.
مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد شکسته شود و تبلیغات دامنهدار آنها و عمال آنها در چند صدسال، موجب شده که مقدارى از روشنفکران را از آنها جدا و به آنها بدبین کنند تا جبهه دشمن بىمعارض شود. اگر احیانا در بین آنها کسانى بىصلاحیتخود را جابزنند. لکن نوع آنها در خدمت هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پاىبند اصول و فروع دیانت نموده، به رغم اجانب و عمال آنها باید این قدرت را تایید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست چنانچه روحانیون محترم باید به طبقه جوان روشنفکر که در خدمت اسلام و کشور اسلامى است و به همین جهت مورد حمله عمال اجانب است احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزیز و برادرانى ارجمند بدانند و این قدرت بزرگى که مقدرات، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبلیغات سوئى که بر ضد آنها در این چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضى طور دیگر جلوه دادهاند تا از تفرقه استفاده هرچه بیشتر برند احتراز کنند و کسانى را که جهلا یا از سؤنیت موجب دور نگه داشتن این طبقه مؤثر است از روحانیت از خود برانند و به آنها اجازه ایجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند که با ضم این دو قدرت بزرگ پیروزى بدست مىآید و با جدایى روى آن را نخواهند دید. " (17)
از طرف دیگر وقتى سلایق و تفکرات روحانیون داخل کشور در نحوه اداره کشور موجب بروز تفرقه و جدایى در میان آنها شده و باعث مىشود در جامعه روحانیت مبارز تهران انشعاب شده و در کنار آن مجمع روحانیون مبارز تهران ایجاد شود، امام با استناد به اهداف و اصول مشترک میان این تفکرات همه را به وحدت در اهداف مشترک دعوتمىکنند. امام در پاسخ نامههاى محمدعلى انصارى که به منشور برادرى شهرت یافت مىفرمایند:
"این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهاى موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سیاسى است ولو اینکه شکل عقیدتى به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آن را تایید مىنمایم. آنها نسبتبه اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان براى کشور و مردم مىسوزد و هرکدام براى رشد اسلام و خدمتبه مسلمین طرح و نظرى دارند که به عقیده خود موجب رستگارى است. اکثریت قاطع هر دو جریان مىخواهند کشورشان مستقل باشد. هر دو مىخواهند سیطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند، هر دو مىخواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان زندگى پاک و سالمى داشته باشند، هر دو مىخواهند دزدى و ارتشاء در دستگاههاى دولتى و خصوصى نباشد هر دو مىخواهند ایران اسلامى از نظر اقتصادى به صورتى رشد نماید که بازارهاى جهان را از آن خود کند، هر دو مىخواهند اوضاع فرهنگى و علمى ایران به گونهاى باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوى مراکز تربیتى و علمى و هنرى ایران هجوم آورند، هر دو مىخواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو عقیدهشان است که راه خود باعث رسیدن به این همه است. ولى هر دو باید کاملا متوجه باشند که موضعگیریها باید به گونهاى باشد که در عین حفظ اصول اسلام براى همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابى خود و مردم علیه سرمایهدارى غرب و در راس آن آمریکاى جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بینالملل و در راس آن شوروى متجاوز باشند. هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذرهاى از سیاست "نه شرقى و نه غربى جمهورى اسلامى " عدول نشود که اگر ذرهاى از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامى راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمىکنند. دو جریان با کمال دوستى مراقب آمریکاى جهانخوار و شوروى خائن به امت اسلامى باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنند که درست است که آمریکاى حیلهگر دشمن شماره یک آنها است ولى فرزندان عزیز آنان زیر بمب و موشک شوروى شهید گشتهاند. هر دو جریان از حیلهگرىهاى این دو استعمارگر غافل نشوند، بدانند که آمریکا و شوروى به خون اسلام و استقلالشان تشنهاند. " (18)
4. پرهیز از مسائل تفرقهافکن:
یکى دیگر از وجود مشخصه امام دورى از امورى بود که باعث ایجاد تفرقه در میان جامعه مىشد. امام در عین حالى که حاضر نبودند از هیچ یک از اصول عقیدتى و مبارزاتى خود دستبردارند یا در مورد آنها مصالحه کنند ولى از حرکاتى که فایدهاى جز ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین ندارد بشدت پرهیز مىکردند. به عنوان مثال در کتاب کشفالاسرار در پاسخ به اتهامات نویسنده منحرف اسرار هزار ساله به شدت از اهلبیت عصمت و طهارت دفاع نموده و به کسانیکه حقوق آنها را غصب نمودند مىتازند و یا در مقدمه وصیتنامه سیاسى الهى خود با استناد به حدیث متواتر ثقلین دفاع از حقانیتشیعه را به اوج مىرسانند ولى با این همه هرگز نمىشوند در مراسمى که عدهاى به اسم حمایت از اهلبیت در آن شرکت مىکنند و به آن عید الزهرا مىگویند شرکت کنند و تابحال احدى از یاران و همراهان امام به حضور ایشان در این مراسم که هدفى جز ایجاد تفرقه میان مسلمین و هتک حرمت احکام الهى ندارد گواهى نداده است. همچنین مخالفت ایشان با خلفاى پس از پیامبر مانع از بیان جنبههاى مثبت آنان نیست و به عنوان مثال امام مىفرمایند:
"وقتى که عمر مىخواستبرود به مصر براى اینکه فتح کرده بودند مصر را و قدرتمند شده بود اسلام، همهجا را گرفته بودند، مىخواست وارد بشود به مصر، یک شتر بود و خودش بود و یکى هم همراهش سوار این شتر یکیشان مىنشست و آن یکى جلویش مىگرفت و مىبرد، آن که خسته مىشد (قسمت کرده بودند) این سوار مىشد. آنوقتى که وارد (به حسب تاریخ) مصر شدند، نوبت آن غلام بود که سوار شود و آقاى خلیفه جلو شترش را گرفته بود و داشت مىبردش که مردم مصر آمده بودند به استقبال. خلیفه عبارت از این بود. ما عمر را قبول نداریم اما این عمل، عمل اسلامى آنوقتبوده یعنى نقش اسلام این بوده است ولو خودش یک آدمى بوده که ما نپذیرفتیم او را، اما عملى که کرده است این عملى بوده که نقش اسلام این بوده یعنى پیغمبر هم این صورت بود. یعنى پیغمبر هم سوار یک الاغى مىشده یک کسى هم پشتش مىنشسته و مساله برایش مىگفته، آن را تعلیمش مىکرده آن پشتسرى را تعلیمش مىکرده. شما در تمام این دموکراسىها بیاورید که اینجورى باشد که سلطان وقت که سلطنتش چند مقابل ایران بوده است، چند مقابل فرانسه بوده، شما بیاورید یک سلطان دموکراتى که با غلام خودش اینجورى رفتار بکند که آن سوار بشود، یک شتر باشد و چیزى بیشتر از این نه، آن جمال و جلال هیچ نباشد در کار، هر سلطان دموکراتى را که بیاورید اگر بخواهد وارد یک ملکتشکستخورده بشود، ببینید با چه جورى وارد مىشود، آنها چه جورى وارد مىشوند، این همه وارد شده در یک مملکتى که فتح شده است. سوار شتر غلام او - خودش - حالا نوبت او هست، خودش دستش را جلو گرفته و افسار شتر را دارد مىکشد، آمدند اشراف مصر آنجا و همه هم تعظیم کردند این تعلیم اسلام بوده. " (19)
همچنین در کتاب انوارالهدایه در بحثحجیت ظواهر کتاب (قرآن) پس از استدلال بر عدم وقوع تحریف در قرآن به نویسنده کتاب فصل الخطاب فى تحریف الکتاب که عالم متشخص و بزرگوارى است ولى سعى کرده استبا استناد به روایات ضعیفى اثبات کند در قرآن آیات و سورههایى در مدح حضرت على (ع) وجود داشته که توسط دشمنان اهلبیت از قرآن حدف شده است، به شدت تاخته و شاید بتوان گفتحضرت امام نسبتبه هیچ عالم شیعى به غیر از علماى دربارى به این اندازه تندى نکرده باشند. امام پس از نقل سخنان وى مىفرمایند:
"کسى که کتابهاى او فایده علمى و عملى ندارد و فقط روایات ضعیفى را جمع کرده که اصحاب از آنها رو برتافتهاند و صاحبان اندیشه و فهم از پیشینیان اصحاب ما مثل "محمدین ثلاث " (محمدبن یعقوب کلینى، محمدبن على بن بابویه و محمدبن حسن طوسى. ) متقدم از آن دورى جستهاند. این حال کتابهاى روایتى اوست غالبا مثل کتاب مستدرک الوسائل و از دیگر کتابهاى او اصلا سؤال نکن که پر از قصهها و حکایات عجیب و غریب است و به شوخى بیشتر شبیه است تا جدى. و او گرچه شخص صالح و محققى بوده است ولى اشتیاق و تمایلش به جمعآورى روایات ضعیف و عجیب و غریب و آنچه عقل سالم و نظر مستقیم نمىپذیرد بیشتر بوده است از جمعآورى سخنان نافع و سودبخش. " (20)
امام همچنین با هرگونه سخن و عملکردى که باعث ایجاد تفرقه میان صفوف متحد مسلمین بشود مخالف بودند تا جائیکه در جایى مىفرمایند:
"امروز سر خلافت امیرالمومنین اختلاف کردن، خیانتبه اسلام است. " (21)
و به این ترتیب جلو هرگونه تفرقه افکنى را سد مىکنند و مصلحت اتحاد و اتفاق مسلمین را بر سایر مصلحتها حتى به قیمت تعطیل شدن بعضى احکام فرعى شیعه مقدم مىشمرند. به عنوان مثال: در پاسخ به استفتائات مربوط به حجاج و در پیامهایى که براى حجاج ایرانى مىفرستند، مىفرمایند:
"لازم استبرادران ایرانى و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه که موجب تفرقه صفوف مسلمین است احتراز کنند و لازم است در جماعات اهل سنتحاضر شوند و از انعقاد و تشکیل نماز جماعت در منازل و گذاشتن بلندگوهایى مخالف رویه اجتناب نمایند. " (22)
"در وقوفین متابعت از حکم قضات اهل سنت لازم و مجزى است اگرچه قطع به خلاف داشته باشید. " (23)
"در وقتیکه در مسجدالحرام یا مسجدالنبى نماز جماعت منعقد شد مومنین نباید از آنجا خارج شوند و باید از جماعت تخلف نکنند و با سایر مسلمین به جماعت نماز بخوانند. " (24)
امام نه تنها این دستورات را مىدهند بلکه خود در موارد مقتضى عامل به این دستورات بودهاند. به عنوان مثال وقتى که امام از نجف عازم کویت مىشدند کنار مسجدى در نزدیکى شهر بصره هنگام ظهر توقف مىکنند. امام به همراهان مىگویند آیا این مسجد امام جماعت دارد یا خیر؟ و وقتى جواب مىدهند آرى، امام مىفرمایند:
"اگر امام جماعت دارد، باید بایستید و پشتسرش نماز بخوانید. یا تا ظهر نشده از اینجا برویم و اگر ظهر شد و خواستید نماز را فرادى بخوانید، درست نیست. " (25)
همچنین امام هرگز اقدامى در جهت ایجاد تشکیلات و حزب و گروهى براى خود نکردند و به احدى هم اجازه ندادند از موقعیت امام سؤاستفاده کرده و گروه یا حزب خود را به امام بچسبانند. به عنوان نمونه مىتوان به برخوردى که ایشان در فرودگاه مهرآباد در هنگام سوار شدن به اتومبیل خود انجام دادند اشاره کرد. که امام به فردى که خود را داخل اتومبیل رسانده بود و وابستگى به یکى از گروههاى مطرح آن روز داشت دستور دادند پایین بیاید و اجازه ندادند به غیر از مرحوم حاج احمد آقا احدى سوار اتومبیل شود. (26)
5. پىریزى نمادهاى وحدت:
امام به عنوان منادى وحدت در جهان امروز علاوه بر رهبرى انقلاب اسلامى در ایران ابتکاراتى هم در جهت ایجاد وحدت در میان مردم ایران و همچنین وحدت میان مسلمین جهان داشتند که اهم آن عبارتند از
الف) ارائه تئورى حکومت اسلامى:
امام با درک صحیح از مشکلات و مصائب جهان اسلام و مشکل اصلى ملل مستضعف و تشخیص اینکه علل گرایش انقلابیون در دنیا به یکى از دو اردوگاه شرق یا غرب نداشتن الگوى صحیحى از حکومتحق است، دستبه کار ارائه طرحى نوین در اداره جامعه شده و با ارائه تئورى ولایت فقیه بر اساس مبانى اسلامى و حکومت دینى یک محورى براى اتحاد مبارزان در عصر حاضر ایجاد کردند و با کمک و خواست مردم حکومتى را با انتخاباتى آزاد و به طریق نوین در این کشور پایهریزى نمودند. امام خود در کتاب ولایت فقیه در اینباره مىفرمایند:
"ما براى اینکه وحدت امت اسلام را تامین کنیم، براى اینکه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دستنشانده آنها خارج و آزاد کنیم راهى نداریم جز اینکه تشکیل حکومتبدهیم. چون به منظور تحقق وحدت و آزادى ملتهاى مسلمان بایستى حکومتهاى ظالم و دستنشانده را سرنگون کنیم و پس از آن، حکومت عادلانه اسلامى را که در خدمت مردم استبوجود آوریم. تشکیل حکومتبراى حفظ نظام و وحدت مسلمین است، چنانچه حضرت زهرا سلامالله علیها در خطبه خود مىفرماید که امامتبراى حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است. " (27)
و به این ترتیب امام خود حکومتى را براى ایجاد وحدت میان مسلمین ایجاد نمودند.
ب) اعلام روز جهانى قدس:
حضرت امام با تعیین آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانى قدس که بین همه ملل مسلمان مشترک است و هیچ رنگ و بوى نژادى و ناسیونالیسى هم ندارد و مورد پذیرش هر انسان مسلمانى است نقطه عطفى در اتحاد میان مسلمین جهان ایجاد کردند و باعث اتحاد همه مسلمین جهان شدند که هر روز و هر سال بر عظمت و ابهت این روز افزوده مىشود. امام در اینباره مىفرمایند:
"روز قدس، روز اسلام است. روز قدس، روزى است که اسلام را باید احیاء کرد و احیاء بکنیم و قوانین اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود. روز قدس، روزى است که باید به همه ابرقدرتها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحتسیطره به واسطه عمال خبیثشما واقع نخواهد شد. " (28)
ج) اقامه نماز جمعه:
حضرت امام با زنده نمودن نماز جمعه واقعى در جامعه اسلامى ایران قدم بزرگى در اتحاد مردم مسلمان ایران برداشتند و اگر نبود این نمازهاى جمعه در ایران معلوم نبود این انقلاب بتواند با این قدرت مردمى به مقابله با جهانخواران برود. حضرت امام در این مورد مىفرمایند:
"نماز جمعه با شکوهمندى که دارد براى نهضت کوتاه عمر ما یک پشتوانه محکم و در پیشبرد انقلاب اسلامى ما عامل مؤثر و بزرگ است. " (29)
و یا در جایى دیگر مىفرمایند:
"برپایى نماز جمعه یکى از برکات بسیار عظیم اسلام بود. " (30)
د) احیاى حج ابراهیمى:
حج این میعادگاه بزرگ اسلام و مرکز همایش قدرت جهان اسلام که باید عاملى در جهت وحدت امت اسلام باشد، بوسیله علماى دربارها و ناآگاهان حاکم بر ملل اسلامى از مسیر اصلى خود منحرف شده و فقط به یک آیین خشک و بىروحى تبدیل گشته بود. امام خمینى با احیاء حج و اعلام برائت از مشرکین در این اجتماع بزرگ اسلامى همه مسلمانان را در مقابل سردمداران کفر متحد ساخته و باعث ایجاد هماهنگى میان مسلمین شدند. این آیین عبادى، سیاسى گرچه با مشکلاتى مواجه شده ولى تاثیر خود را گذاشته است و اگرچه امروز دولت عربستان سعودى مانع از برگزارى رسمى مراسم برائت از مشرکین توسط حجاج ایرانى مىشود، ولى هر سال مسلمین سایر کشورها بدون برنامهریزى قبلى و با هماهنگى با یکدیگر این مراسم را برپا مىدارند.
ه) حکم قتل سلمان رشدى مرتد:
به هنگامى که جهان استکبار تمام توان خود را به کار گرفته بود تا اساس و بنیان این انقلاب را از ریشه بزداید و نظام اسلامى ایران نیز در موضع ضعف قرار گرفته بود امام خمینى با هدفگیرى ریشه و پایه توطئه دشمنان همه مسلمین را در برابر جهانخواران متحد کرده و با اعلام حکم قتل سلمان رشدى که مورد اتفاق همه فرق مسلمین استباعث احیاى اسلام و اتحاد مسلمین در برابر دشمنان شد.
و) دعوت از رئیسجمهورى شوروى به اسلام:
حضرت امام در ایامى که ناقوس مرگ کمونیستبصدا درآمده بود و صداى خرد شدن استخوانهاى آن به گوش مىرسید با دعوت از رهبر اردوگاه کمونیستبه اسلام و اظهار شادمانى از پخش اذان از ماذنههاى مساجد جمهوریهاى مسلمان شوروى شور و شوق وصفناپذیرى در میان مسلمین جهان ایجاد کردند و به عنوان رهبر ملل مسلمان جهان باعث عزت و عظمت و بزرگى اسلام ناب محمدى شدند، خصوصا با پیشبینى صحیح از فروپاشى این نظام متکى بر مادیت و دعوت به الهیت و معنویت، اعتبارى تازه به دین و مکاتب الهى بخشیدند بطورى که ملل مسلمان را ابهتى وصفناشدنى دربرگرفت.
بنابراین نتیجه مىگیریم انقلاب و مبارزه در مکتب امام با وحدت و همدلى عجین شده و امام با الهام از تعالیم وحدتبخش اسلام همه مستضعفان و محرومان جهان را به قیام دعوت نمودند و تمسک به مشترکات و همدلى و همراهى با آنان در دفع ظلم را اساس دعوت خویش قرار داده است و در این راه از اصول و اعتقادات خود نیز دفاع نموده و ذرهاى از آن عدول ننموده است. برخورد امام با توهین به حضرت زهرا (س) در صداى جمهورى اسلامى ایران در ماههاى آخر عمر دلیل گویایى بر این مدعاست. همچنین مقدمه وصیتنامه سیاسى - الهى امام نیز سند محکمى بر حفظ اصول و آرمانها و اعتقادات اوست.
لازم به توضیح است مواضع حضرت امام در خصوص حفظ وحدت منحصر در پنج محور ذکر شده در این مقاله نیست و ما براى رعایت اختصار به این اندازه بسنده نمودیم.
علاقهمندان به آگاهى از نظرات امام مىتوانند به مجموعه وحدت از دیدگاه امام خمینى (تبیان دفتر چهاردهم) که توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) منتشر شده و همچنین کتاب امام خمینى و وفاق اجتماعى از همین نویسنده که توسط انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى منتشر شده مراجعه کنند.
والسلام - اردیبهشت 80