برچسب ها
چكيده: تهاجم آمريكا به عراق موجب گمانه‌زنيهاي و متفاوتي شده است. در مقاله حاضر با توجه به واقعه و اشغال عراق توس نيروهاي ائتلاف، كارآيي نظريه توطئه براي توضيح آن مورد پرسش و تحليل قرار گرفته است. به عبارت ديگر، پرسش اساسي آن است كه چنين طرز فكري تا چه اندازه با واقعيت منطبق است و آيا قابليت تحليل بحران ياد شده را دارد؟ به نظر نويسنده، احساس ناتواني يكي از بازيگران يا طرفداران اين بازيگر، مخالفان طرف مقابل و يا عدم رضايت آنان از نتيجه بحران، عامل شكل‌دهنده با اين طرز فكر است. وي با بررسي ديدگاههاي توطئه باورائه ارايه شده در مورد بحران عراق، با دقت نشان مي‌دهد كه اين نظريات از آنچنان استحكامي برخوردار نيستند كه بتوانند مبناي يك تحليل علمي قرار بگيرند. كليد واژه‌ها: نظري توطئه بحران عراق، منطقه خاورميانه، بحرانهاي بين‌المللي، شركتهاي نفتي، محافظه‌كاران جديد
کد خبر: ۳۰۰۵۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۹

چكيده: پيروزي انقلاب ايران آثار فراواني بر كشورهاي منطقه خاورميانه، به ويژه كشورهاي همسايه آن، بر جاي گذاشت. مقاله حاضر با هدف تبيين اثرگذاري اين انقلاب بر نيروهاي سياسي و اجتماعي عراق و اقدامات حكومت صدام براي مقابله با اين مسئله تدوين شده است و در ضمن مي‌كوشد تحولات اخير اين كشور و جايگاه شيعيان را ارزيابي كند. در زمان حكومت صدام، به خصوص پس از سركوبهاي 1980 و 1991، شرايط هيچ‌‌گاه براي فعاليت شيعيان مساعد نبود تا اينكه نظام سياسي عراق توسط نيروهاي ائتلاف سرنگون گرديد. به نظر نويسنده، هم‌اكنون راهبرد نيروهاي ائتلاف، عدم تحريك شيعيان و جلوگيري از شكل‌گيري نهضتهاي آزادي‌بخش شيعي به ويژه تحت‌تأثير ايران است، اگرچه ايجاد سيستم فدرال در اين كشور مي‌تواند ضريب اثرگذاري انقلاب ايران را افزايش دهد. مقدمه: به رغم رخداد انقلاب اسلامي ايران در محيط و نقطه‌اي خاص از جهان، پيام اصلي آن كه همانا ظلم‌ستيزي و ستم‌زدايي و استقرار حكومتي عدالت‌محور بر مبناي ايدئولوژي اسلامي بود، داراي بازتابهايي فرامرزي گرديد. همچنين به واسطه توانمندي رژيم پهلوي، فضاي حاكم بر مناسبات بين‌المللي كه به ظاهر مذهب را تحول‌زا نمي‌دانست و حركتهاي ديني را برنمي‌تافت از وقوع انقلاب اسلامي به عنوان پديده‌اي غيرمنتظره تعبير گرديد. به طور معمول انقلابها در سطوح داخلي، منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي اثرات و بازتابهايي دارند. كليد واژه‌ها: صدور انقلاب، جنبشهاي شيعي، بحران مشروعيت، حزب بعث، جنگ ايران و عراق، عراق پس از صدام
کد خبر: ۲۸۵۴۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۲

چكيده: هدف مقاله حاضر، بررسي تواناييها و قابليتهاي هسته‌اي اسراييل و تحليل راهبرد بازدارندگي هسته‌اي اين كشور است. نويسنده با تأييد اين نكته كه اسراييل داراي توانايي هسته‌اي است، پيروي از سياست ابهام در خصوص سلاحهاي اتمي را منطبق با اهداف اين كشور در منطقه خاورميانه مي‌داند. وي سپس به مفروضات و شرايط لازم براي موفقيت راهبرد بازدارندگي توجه مي‌كند و بر اين اساس، علل ناكامي راهبرد بازدارندگي اسراييل در منطقه را نشان مي‌دهد. از اين ديدگاه، انتفاضه مسجد الاقصي و موفقيتهاي حزب‌الله لبنان در جنوب اين كشور از جمله مهم‌ترين نشانه‌هاي ناكامي اين راهبرد بوده است. مقدمه: بازدارندگي به عنوان عنصري از ديپلماسي يا راهبرد ملي، مفهوم نوظهوري نيست، بلكه از جمله روشهاي قديمي و عادي است كه از آغاز تمدن بشري تاكنون افراد، گروهها و دولتها آن را اجرا كرده‌اند. البته از زماني كه سلاحهاي هسته‌اي گسترش يافته‌اند و قدرتهاي بزرگ بعد از جنگ جهاني دوم به اين سلاح دست پيدا كردند، اين واژه نه تنها قوت بيشتري به خود گرفته، بلكه داراي اشاره ضمني مشخصي نيز گرديده است. گرچه بحث بازدارندگي اساساً معرف روابط دو ابرقدرت پس از جنگ جهاني دوم بوده است، نبايد فراموش كرد كه بازدارندگي مختص آن دو نبوده و روابط ميان ساير كشورها را نيز در برمي‌گيرد. در مقاله حاضر، نظريه بازدارندگي مبتني بر روابط ميان يك بازيگر و بازيگران متعدد در خاورميانه است. در منازعه خاورميانه يكي از طرفين منازعه سلاح هسته‌اي در اختيار دارد و طرف ديگر كه بازيگران متعدد در اين فرايند به حساب مي‌آيند، فاقد چنين سلاحي هستند. با توجه به اينكه رويكرد يك كشور به سلاح اتمي در هر نقطه‌اي از جهان يك تصميم سياسي بسيار مهم و حساس به حساب مي‌آيد و چنين رويكردي توازن قوا در منطقه و جهان را برهم خواهد زد، دستيابي اسراييل به سلاح اتمي نيز توازن قوا در خاورميانه را برهم زده است. البته به دليل دستيابي اسراييل به سلاح هسته‌اي و انحصار آن توسط اين رژيم، بازدارندگي هسته‌اي به طور يك جانبه و يك سويه از سوي اين رژيم در برابر كشورهاي عربي و اسلامي خاورميانه اعمال شده است. در خصوص راهبرد بازدارندگي هسته‌اي اسراييل در خاورميانه سؤالات گوناگوني مطرح است: آيا اين راهبرد در تحقق اهداف منطقه‌اي اين رژيم مؤثر بوده است؟ آيا اسراييل از طريق تهديدهاي هسته‌اي توانسته است رفتار كشورهاي عربي و اسلامي خاورميانه را در قبال خود تغيير دهد؟ آيا اسراييل با تكيه بر اين راهبرد توانسته است كشورهاي منطقه را به پذيرش صلح دلخواه خود تسليم كند؟ در صورت وقوع يك نبرد اتمي در خاورميانه كداميك برنده نهايي خواهند بود؟ با توجه به واقعيتهاي موجود در خاورميانه و شرايط خاص جغرافيايي و جمعيتي منطقه مي‌توان گفت كه راهبرد بازدارندگي هسته‌اي اسراييل شكست خورده است. براي پاسخ به سؤالات فوق و اثبات فرضيه موردنظر، ابتدا به توان هسته‌اي اسراييل خواهيم پرداخت و سپس اهداف راهبردي اسراييل در خاورميانه بررسي خواهد شد. در بخش ديگر مقاله ضمني بررسي علل رويكرد اسراييل به گزينه هسته‌اي، به ارزيابي راهبرد بازدارندگي هسته‌اي اسراييل با توجه به مفروضات و شرايط بازدارندگي خواهيم پرداخت. كليدواژه‌ها: منازعه اعراب و اسراييل، راهبرد بازدارندگي، سياست ابهام هسته‌اي، توان اتمي، انتفاضه
کد خبر: ۲۸۵۱۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

چکیده: از دهه 1950 شوروی، به مدت چهار دهه، منبع اصلی تامین سلاحهای تعدادی از کشورهای عربی خاورمیانه بود. پس از فروپاشی شوروی، روسیه مشتاقانه در پی تداوم و گسترش همکاریهای نظامی با دولتهای منطقه برآمد، اما عواملی چون ضعف اقتصادی این کشور و ورود رقیبانی از جمهوریهای سابق شوروی به بازار تسلیحات خاورمیانه موجب شد که هدف این کشور به طور کامل تحقق پیدا نکند. با نظر به راهبردهای همکاریهای نظامی روسیه با کشورهای منطقه، روابط نظامی این کشور با ایران، سوریه، لیبی و امارات متحده عربی بین سالهای 2000 – 1992 در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. البته نویسنده روابط نظامی روسیه با دیگر کشورهای منطقه را هم به صورت گذرا مورد توجه قرار داده است. این پژوهش نشان می‌دهد که مسکو، به رغم فشارهای آمریکا و اسراییل، همچنان به دنبال افزایش صادرات نظامی خود است، اگرچه خاورمیانه در سلسله مراتب اهداف سیاست خارجی و امنیت روس‌ها در اولویت قرار ندارد. کلیدواژه‌ها: سیاست خارجی روسیه، منطقه خاورمیانه، جنگ سرد، همکاریهای نظامی، رقابت تسلیحاتی، سلاحهای متعارف مقدمه: از دهه 1950 به بعد، به مدت چهار دهه، اتحاد جماهیر شوروی نقش کلیدی را در توسعه تواناییهای نظامی دولتهای عربی ایفا می‌کرد. شوروی در طول دوره جنگ سرد تجهیزات نظامی این کشورها را تهیه می‌کرد، افسران آنها را در مدارس نظامی خود آموزش می‌داد و مستشاران نظامی را به کشورهای متحد منطقه‌ای خود مانند مصر (قبل از 1972)، سوریه، لیبی، یمن، الجزایر و عراق می‌فرستاد. این فعالیتها در قالب رقابتهای شوروی با آمریکا برای نفوذ در منطقه خاورمیانه بود. این کمکها با شرایط مناسب، اغلب رایگان و یا به صورت وامهای بلندمدت بود که بسیاری از مواقع انتظاری به برگشت آنها نیز نبود. کمکهای اتحاد جماهیر شوروی برای تعدادی از کشورهای عربی از جنبه نظامی و ژئوپلیتیکی اهمیت داشت. اگرچه کمکهای شوروی منافع تاکتیکی و کوتاه‌مدتی را برای متحدانش در پی داشت، هرگز موجب برتری آنها در خلال منازعه اعراب – اسراییل نگردید. دلایل زیادی درباره عدم کفایت و کارایی این کمکها وجود داشت. مهم‌ترین دلیل در این زمینه این بود که شوروی آموزشهای گزینشی و ناکافی به اقمار خود می‌داد و به همین جهت آنها توانایی ضعیفی برای جذب و استفاده از تسلیحات پیشرفته شوروی داشتند. اگرچه اتحاد جماهیر شوروی به سوریه و مصر، جنگنده‌های میگ 21، سوخو 7، تانک تی – 55 و سایر تجهیزات پیشرفته می‌داد، آنها هنوز از شکست خفت‌بار در جنگ 1967 رنج می‌برند. شوروی بعدها، 20 میلیارد دلار تسلیحات نظامی به سوریه داد، اما نیروهای نظامی سوریه به علت مشکلات سیاسی و امنیتی نتوانستند از آنها برای عملیات نظامی در لبنان قبل از اشغال استفاده کنند. این ناتوانی در خلال حمله اسراییل به جنوب لبنان در سال 1982 به نمایش گذاشته شد؛ یعنی زمانی که ارتش سوریه به رغم ورود محموله‌های فراوان نظامی از مسکو نتوانست کاری از پیش ببرد. اکثر پیشرفتهایی که طی این سالها در تواناییهای نظامی سوریه اتفاق می‌افتاد، بیشتر ناشی از افزایش مهارت آنان در استفاده از سلاحهای قدیمی بود تا عرضه فناوری جدید از طرف اتحاد جماهیر شوروی. در حقیقت کمکهای نظامی شوروی قادر به جبران برتری نیروهای مجهزتر و آموزش دیده‌تر اسراییلی که از هر جهت آماده‌تر بودند، نبود. دومین دلیل در پایین بودن اثر کمکهای نظامی شوروی، محدودیتهای مسکو در ارسال تجهیزات پیشرفته ویژه (نظیر سلاحهای کشتار جمعی) به اقمارش به علت ترس از پروردن بحرانهایی بود که به طور مستقیم آن را در مقابل آمریکا قرار می‌داد. در حالی که برخی از تجهیزات جدید به کشورهای عربی داده می‌شد، جدیدترین و پیشرفته‌ترین تسلیحات نظیر موشکهای اس.اس – 1، اسکاد، و اس.اس.ام.اس 25 هرگز به دست کشورهای مذکور نرسید. همکاری نظامی اتحاد جماهیر شوروی با دولتهای عرب یک معامله بزرگ در طول جنگ سرد – عرضه سلاحهای ارزان در مقابل نفوذ سیاسی – بود که برای هر دو طرف سود داشت. به هر حال حتی در طول دوره جنگ سرد نیز شوروی به طور کامل نتوانست رفتار اقمارش را به علت نفوذ سیاسی محدود کنترل نماید. از سوی دیگر، این معامله نیز برای همیشه توسط طرفین مورد قبول نبود به طوری که مصر در سال 1972 تمام روابط نظامی خود را با شوروی قطع کرد. در همین حال شوروی نتوانست به عراق در خلال جنگ خلیج‌فارس کمک نظامی کند. پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همکاریهای نظامی روسیه با دولتهای منطقه در مقایسه با دو اصل همکاریهای نظامی شوروی دچار تغییری مهم شد. از یک طرف، روسیه در موقعیتی نبود که بتواند از موضع یک کمک‌دهنده مالی بزرگ برای افزایش نفوذ سیاسی در متحدان سنتی شوروی مانند دوره قبل کمکهای نظامی گسترده ارسال نماید. به علاوه حتی تاکنون نیز ایفای نقش سیاسی در خاورمیانه به عنوان اولویت مهم سیاست خارجی و امنیتی روسیه مطرح نشده است، اگر هم گاهی اوقات بیانیه‌هایی صادر شده، عملاً پشتوانه‌ای واقعی نداشته است. از طرف دیگر، روسیه نمی‌توانست به منطقه سلاح صادر نکند؛ چون کاملاً به این مسئله متکی است. تمام تسلیحاتی که طی این مدت از روسیه به کشورهای منطقه خاورمیانه فروخته شده است، پروژه‌های صرفاً بازرگانی و تجاری بوده‌اند که توسط شرکتهای صادرکننده سلاح و یا تولیدکنندگان خصوصی انجام می‌شده است. این مسئله به خوبی درباره ایران مصداق دارد؛ زیرا به رغم تحریمها و فشارهای آمریکا، همکاریهای نظامی طرفهای روسی با ایران قطع نشد. همچنین همکاریهای نظامی روسیه با لیبی، سوریه و به نوعی با عراق تحت همین شرایط ادامه یافت. در نتیجه این دو تغییر مهم، همکاری نظامی با کشورهای خاورمیانه به رغم کاهش مقدار آن، ممکن است به طور بالقوه تأثیر مهم‌تری در امنیت منطقه داشته باشد. از یک سو، تلاشهای روسیه برای نفوذ در بزرگ‌ترین بازار اسلحه جهان هم‌اکنون با رقابت عرضه‌کنندگان جدید نظیر اوکراین، بلاروس، دولتهای اروپای شرقی، چین و کره شمالی – که همگی تجهیزات قدیمی روسی را نوسازی و با قیمت کمتری به فروش می‌رسانند – مواجه شده است. از این رو فروش تسلیحات بسیار پیشرفته، راهبرد مهم روس‌ها در بازاریابی آنها در منطقه خاورمیانه خواهد بود. در نهایت یکی از بخشهای بسیار مهم کمکهای نظامی خارجی مسکو در دوره پس از جنگ سرد، همکاری بخش خصوصی روسیه با برخی از کشورهای خاورمیانه است که بدون توجه به مسئله تحریمها به کار خود ادامه می‌دهند و حتی گاهی اوقات سیاست اعلام شده مسکو را نقض می‌کنند. بارزترین نمونه در این باره آموزش دانشجویان برخی از کشورهای خاورمیانه در زمینه موشکهای بالستیک در مراکز علمی و دانشگاههای مسکو است. از سوی دیگر، همین امکان برای کارشناسان نظامی بخش خصوصی روسیه در کشورهای مذکور فراهم است که با مزایای بالا، خدمت کنند. اغلب این افراد، مستشارانی نظامی هستند که در دوره اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای خاورمیانه خدمت می‌کرده‌اند و حال با انعقاد قراردادهای خصوصی با دولتهای مذکور به خدمت خود ادامه می‌دهند. اتحاد جماهیر شوروی از دهه 1950 به بعد، 80 هزار مستشار نظامی به خاورمیانه فرستاد و بیش از 585 هزار نفر از کشورهای خاورمیانه برای تحصیل علوم نظامی به مدارس و آکادمی‌های نظامی شوروی اعزام می‌شدند. این در حالی است که براساس گفته منابع روسی، هم‌اکنون فقط 360 کارشناس نظامی روسی، به طور رسمی در خاورمیانه فعالیت دارند و تنها 270 افسر از کشورهای منطقه در مراکز نظامی روسیه تحصیل می‌کنند.1
کد خبر: ۲۸۵۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶