شورای همکاری خلیج فارس با محوریت امارات، عربستان، کویت، قطر، عمان، بحرین در حالی شکل گرفت که ادعای بانیان آن اقدام جامع برای رسیدن به منافع مشترک و تامین امنیت منطقه بوده است. بیش از چهار دهه از عمر این شورا میگذرد، در حالی که کارنامه عملی این شورا بیانگر غفلتهایی است که موجب شده تا نه تنها اهداف ادعایی محقق نشود، بلکه در نهایت آن را به مکانی برای خواندن بیانیههای تکراری مبدل ساخته است که سرنوشتی همچون اتحادیه عرب را پیش روی آن قرار داده است. سرنوشتی که جز نابودی و حذف از معادلات نتیجهای به همراه ندارد.
نخست آنکه از اهداف ادعایی این شورا تشکیل پول واحد و فرآیند دفاعی مشترک بوده است که نسخه برداری از اتحادیه اروپاست. این ادعا پس از چهار دهه نه تنها اجرایی نشده است، بلکه عملا این کشورها در رقابت و تنش با یکدیگر حتی توان حل اختلافات مرزی با یکدیگر را نیز نداشتهاند. امروز تقریبا تمامی اعضای شورای همکاری خلیج فارس دارای منازعات سرزمینی و میادین مشترک هستند. حال این سوال مطرح است شورایی که توان حل اختلافات درونی را ندارد و داشتن پول و ارتش واحد را محقق نکرده است، چگونه میتواند داعیه دار نقش آفرینی برای امنیت و ثبات منطقه باشد؟ شاید بتوان گفت که یکی از دلایل پرداختن به حاشیههای بی مورد در بیانیههای پایانی همچون تکرار ادعاهای امارات در باب جزایر سه گانه ایرانی و یا ادعاها در باب میادین مشترک آرش سرپوشی بر این رسوایی باشد.
دوم آنکه نشست شورای همکاری خلیج فارس در حالی برگزار شده است که بار دیگر در بیانیه پایانی ادعاهای واهی را علیه تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران در باب جزایر سه گانه همیشه ایرانی و میدان آرش مطرح کردهاند. این اقدام در حالی صورت گرفته است که این کشورها مدعی شدهاند که این اقدام در حمایت از اعضای شورا در برابر تهدیدات صورت گرفته است. این ادعا به ظاهر حمایتی در حالی مطرح شده که در باب آن چند نکته قابل توجه است. چندی پیش رژیم صهیونی حمله ای نظامی علیه قطر داشته و اقدام به موشک باران آن کشور کرد، حال آنکه شورای همکاری خلیج فارس بر خلاف مسئولیت خویش در برابر آن سکوت کرده و صرفا به صدور بیانیه بسنده کرده است. نکته فاجعه آمیز تر آن است که برخی از اعضای شورا همچون امارات و بحرین نه تنها در کنار قطر قرار نگرفتهاند، بلکه به مرکز ارسال تسلیحات و کمکهای غذایی و دارویی به رژیم صهیونی مبدل شدهاند. حال سوال آن است که چگونه شورا مدعی حمایت از اعضاست در حالی که از میلیاردها دلار خرید تسلیحاتی و پایگاههای کشورهای غربی که در این کشورهاست برای پاسخگو کردن رژیم صهیونیستی پس از تجاوز به قطر استفاده نکردهاند؟
سوم آنکه آمریکا همواره با حمایت از رژیم صهیونی رسما امنیت منطقه از جمله خلیج فارس را تهدید کرده است، حال آنکه کشورهای عربی مذکور نه تنها اقدامی علیه آن صورت ندادهاند، بلکه به توسعه روابط و حتی سرمایه گذاری در این کشور به خواست ترامپ پرداختهاند. این تناقض رفتاری این سوال را برای افکار عمومی منطقه و جهان اسلام ایجاد کرده است که در شرایطی که جهان رویکرد مقابله با حامیان رژیم صهیونی دارند، چگونه است که کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس نه تنها با آن ارتباط دارند، بلکه در مسیر اهداف آن قرار گرفته و در رفتارهای خلاف امنیت منطقه از جمله اقدام برای خلع سلاح حزب الله و مقاومت عراق و یمن و حاشیه سازی علیه جمهوری اسلامی ایران میپردازند، در حالی که همزمان به حمایت از گروههای تروریستی همچون جولانی در سوریه روی آوردهاند.
چهارم آنکه منافع یک اتحادیه صرفا در قالب اقتصادی، سیاسی و نظامی نمی باشد، بلکه در حوزه حیثیتی و هویتی نیز تعریف میگردد. رژیم صهیونی بیش از چند دهه است که به اشغالگری و جنایت در فلسطین و منطقه می پردازد و بیش از دو سال است که نسل کشی در غزه جریان دارد. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در طول این مدت نه تنها حمایتی از فلسطین و مقابله با رژیم صهیونی و حامیانش نداشتهاند، بلکه از یک سو با سکوت خود به این جنایات دامن زدهاند و از سوی دیگر برخی نیز همچون امارات و بحرین به برقراری رابطه رسمی با این رژیم پرداخته و حتی تامین کننده نیازهای آن در کشتار غزه بودهاند. پایگاههای آمریکایی نیز در این کشورها بر اساس منافع صهیونیستها طراحی شده، بگونهای که کشورهای عربی صرفاً انبار دار این تسلیحات بوده و حق استفاده از آن را ندارند، مگر در چارچوب حمایت از رژیم صهیونی، چنانکه نمود آن را در یمن میتوان مشاهده کرد. سران و مقامات ارشد شورا در حالی در نشست شرم الشیخ با ادعای آتش بس غزه شرکت کردند که جز تحقیر شدن و تن دادن به زیاده خواهی ترامپ هیچ دستاوردی نداشتهاند آن هم آتش بسی که تاکنون اجرا نشده و همچنان نسل کشی غزه ادامه دارد.
در این شرایط میتوان گفت که ادعاهای ضد ایرانی شورای همکاری خلیج فارس نه دردی از این کشورها دوا می کند، نه تاریخ را تغییر می دهد و نه آبروی از دست رفته آنها در همراهی با آمریکا و خیانت به فلسطین را باز میگرداند و صرفا تکرار بازی در زمین صهیونیستها و آمریکا در برهم زدن روابط دوستانه کشورهای منطقه است.
پنجم آنکه درس گرفتن از تاریخ امری مهم برای پیش گیری از اشتباهات محاسباتی است. ایران همواره بر اصل همگرایی منطقهای و توسعه روابط با همسایگان تاکید داشته است، چرا که امنیت منطقه را امنیت خود میداند. این رویه چنان است که اعضای شانگهای رزمایش سهند 2025 را با میزبانی ایران برگزار کردند. در همین حال نیروهای مسلح ایران همواره تاکید دارند که اجازه هیچ گونه دخالت و دست درازی به حریم ایران را نخواهند داد که بازداشت تفنگداران دریایی آمریکا و انگلیس نمودی از این مسئله است. جنگ 12 روزه و مقاومت همه جانبه ایرانیان که شکستی سخت را به رژیم صهیونی و آمریکا تحمیل کرد میتواند درس عبرتی باشد برای کشورهایی که گرفتار در بازی آمریکایی ادعاهای واهی علیه تمامیت ارضی و منافع ایران مطرح میسازند.
در این شرایط میتوان گفت که ادعاهای ضد ایرانی شورای همکاری خلیج فارس نه دردی از این کشورها دوا می کند، نه تاریخ را تغییر می دهد و نه آبروی از دست رفته آنها در همراهی با آمریکا و خیانت به فلسطین را باز میگرداند و صرفا تکرار بازی در زمین صهیونیستها و آمریکا در برهم زدن روابط دوستانه کشورهای منطقه است. ایران همواره دست دوستی به سمت همسایگان دراز میکند، اما همزمان نیز آمادگی کامل دارد تا هر دست متجاوزی به حریم خویش را قطع نماید. جنگ 12 روزه نشان داد که آزموده را آزمودن خطاست و شورای همکاری خلیج فارس نیز به جای بیانیه خوانی های تکراری و نامشروع بهتر است در مسیر صحیح همگرایی منطقهای برای حمایت از فلسطین و اخراج آمریکا گام بردارد که قطعا در کنار تامین امنیت و ثبات سراسری منطقه میتواند ارتقای جایگاه جهانی آنها را به همراه داشته باشد.