«فتحالله گولن»، واعظ مخالف رئیسجمهوری ترکیه، درباره سیاستهای آنکارا میگوید:
مقدمه:
«محمد فتحالله گولن» واعظ، سخنران، نویسنده و متفکر مشهور ترکتباری است که از دو دهه پیش تاکنون به صورت یک تبعید خودخواسته در آمریکا زندگی میکند. او از قریب نیمقرن پیش در ترکیه جنبشی به راه انداخت که مبتنی بر «خدمت» (هزمت) رایگان به مردم در حوزههای آموزشی و بهداشتی بود. گفته میشود هماکنون قریب به چهار میلیون نفر در سراسر جهان در چارچوب این جنبش مشغول خدمترسانی هستند. زبان رسمی مدارس و مؤسسات آموزشی وابسته به گولن، انگلیسی بود و بههمیندلیل توانستند جایگاه مهمی در سراسر جهان برای خود کسب کنند. گولن شخصا انسان میانهرو، معتقد، معتدل و درعینحال متعصبی است که از مکتب حنفی پیروی میکند و به شدت شیعیان را مورد انتقاد قرار میدهد.
میگویند خانمهای اطراف او همه باحجاب هستند و خودش پیوسته بر حفظ شعائر دینی تأکید میورزد. گولن سالها پیش مرشد و مقتدای «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهوری کنونی ترکیه بود. اما از چهار سال پیش بین آنها شکراب شد و این اختلافات روزبهروز بالا گرفت. کودتای تابستان سال پیش نقطهعطفی در این میان بود. اردوغان، گولن را متهم به عاملیت کودتا کرد و دولتش اقدام به پاکسازی هرچه و هرکه طرفدار گولن و جنبش خدمت بود، در ترکیه و سایر نقاط جهان کرد. تا به حال سخنان اردوغان درباره گولن زیاد شنیده شده است. در این مصاحبه، این گولن است که درباره اردوغان و دولتش سخن میگوید.
کد خبر: ۳۰۵۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۷
روایت یوسف یزدی از زندگی و مرگ وزیر خارجه دولت موقت
اشاره:
«این اواخر دستش را در دستم میگرفتم و با هم قرآن میخواندیم. با اینکه حالش خوب نبود؛ اما باز هم اگر در تلفظ من غلطی بود، دستم را میفشرد؛ یعنی اشتباه خواندم و بعد اصلاح میکرد. یک بار سوره یوسف میخواندیم، رسیدیم به این بخش آیه ١٨ «.. فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَیٰ مَا تَصِفُونَ»؛ بعد مدام تکرار کرد «فصبر جمیل»، انگار در آیه گیر کرده بود. شبی که فوت کرد، بالای سرش الرحمان میخواندم، به خودم آمدم؛ برای لحظهای دیدم دیگر زنده نیست تا دستم را بفشارد». این را که میگوید، مکثی میکند. همه ما سکوت میکنیم، بغضش را میخورد و میخواهد تا فاتحهای بخوانیم. فردا روزی قرار است مراسم هفتم دکتر یزدی برگزار شود. میهمانها پرتعداد نیستند؛ اما رفتوآمد برقرار است؛ برای همین به اتاق کار دکتر میرویم و روبهروی یوسف یزدی مینشینیم تا از روزگارش با پدر برای ما بگوید. یک طرف اتاق، تخت دکتر قرار دارد و روبهرو هم کتابخانه و میزهایی که با عکسهای یادگاری زینت شدهاند.
اتاق، نزدیک ورودی خانه است که از درِ حیاط تا سالن، با دستهگلهای سفیدرنگ مزین به روبان مشکی، پر شده است؛ گویی در و دیوار آن خانه عزادار است. مصاحبه که تمام میشود، وارد سالن میشوم. سوران خانم، همسر و ایمان، دختر دکتر یزدی، میزبان گروهی میهمان هستند. سوران خانم سرش را پایین انداخته، دست روی دست میگذارد، به نقل از دکتر میگوید: «مدام میگفت مبادا درِ این خانه بسته بماند سوری، درِ این خانه را باز نگه دار!». زندگی یوسف و خواهر و برادرهایش به زبان خودش که نزدیک به ادبیات زمان انقلاب است، «خلقی» است و رنگ آقازادگی نداشته؛ هرچند متولد و بزرگشده آمریکاست. فارسی محاوره را تقریبا خوب صحبت میکند؛ اما هنوز برخی کلمات را انگلیسی به زبان میآورد. با او از روزگار کودکیاش آغاز کردیم تا رسيدیم به درگذشت پدر.
کد خبر: ۳۰۵۷۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۷