صدای غرش توپ و انفجار خمپاره، لحظهای قطع نمیشد. آتش خیلی سنگین بود و مسئولان قرارگاه پیشبینی کرده بودند که دشمن به یک پاتک حساب شده دست بزند.
بچههای تیپ سیدالشهداء ۷ که حالا حاج کاظم فرمانده آنها بود، آماده میشدند تا جلوی عراقیها بایستند، اما شهادت «موحد دانش» فرمانده قبلی، حسابی در روحیه آنها تأثیر گذاشته بود. حاج کاظم در خط راه میرفت و همه چیز را در کنترل خود داشت. در جواب رزمندگانی که سلام میکردند و برایش دست تکان میدادند، فقط لبخند میزد. هر بار که میخندید درد در همه صورتش میپیچید.
کد خبر: ۳۵۰۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
خودش چیزی از شرایطش به ما نمیگفت و معمولاً از اطرافیان درباره او میشنیدیم. مثلاً مسئول اردوهای جهادی که او در آنها شرکت میکرد، به ما گفت: «او همیشه سختترین مسئولیتها و سختترین شرایط را قبول میکرد و معتقد بود این سختیها برای خودسازی و رسیدن به آرزوی شهادتش مؤثر است.»
کد خبر: ۳۵۰۶۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۵