خیزش و خروش ملت های مسلمان بر ضد حاکمان دست نشانده و سرسپرده و حکومت های اسیر و دربند سیاست های آمریکایی- صهیونیستی آنچنان معادلات سیاسی را در پهنه منطقه- و حتی فراتر از آن- بهم ریخته که رسانه های غربی هم ناگزیر به افول هژمونی ایالات متحده و لابی صهیونیستی اعتراف دارند. گویا شانتاژهای مطبوعاتی و پروپاگاندای رسانه ای نیز دیگر کارگر نمی افتد. مصر «حسنی مبارک» که روزگاری برای آمریکایی ها یک متحد راهبردی به حساب می آمد و در جرگه منافقان امت، خدمات وقیحانه و بی شرمانه ای به صهیونیست ها- بخصوص در جنگ 22 روزه غزه- ارایه می داد امروزه به عامل و متغیری «نامبارک» برای واشنگتن و تل آویو مبدل گشته است. در همین خط و امتداد باید موضوع بازگشایی گذرگاه رفح در کرانه باختری را مورد تامل قرار داد؛ آنچنان که خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس با اشاره به تحولات منطقه و امکان بازگشایی این گذرگاه می نویسد: «مصر جدید مناسبات پیشین خاورمیانه را برهم زده است؛ قاهره در تدارک گشایش مرز خود با غزه و عادی سازی روابط با دو دشمن اسرائیل و غرب یعنی ایران و حماس است». اما آنچه در بحبوحه تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا حاوی نکته جدید و درخور توجهی است سخنان کلیدی و راهبردی رهبر بصیر انقلاب است که هفته گذشته پیرامون گستره و افق آینده این تحولات گوشزد نمودند. 1- از ابتدای شکل گیری قیام ها و انقلاب های مردمی در منطقه، نظام سلطه و حکومت های وابسته به آن سعی داشتند القاء نمایند که جنس اعتراضات و قیام ها «اقتصادی» است و علت گسترش آن «شبکه های اجتماعی و فضای مجازی و اینترنتی» است اما رخدادها و وقایعی که در پی این خیزش ها و خروش ها به وقوع پیوست آشکارا نشان داد که هر چند مسایل اقتصادی بی تاثیر نبوده است اما جنس و ماهیت انقلاب ها و انتفاضه ها «آموزه های اسلامی» است. شعارهای توده های میلیونی مردم در مصر، تونس و... بیانگر خواسته های اسلامی بوده و هست. همچنانکه نمادها و نشانه ها در تجمعات گسترده نیز دلالت بر «اسلامی بودن» قیام ها داشته و دارد. آیا شروع حرکت ها از نمازهای جمعه و جماعت و تاکید تشکل ها و گروه ها مبنی بر تدوین قانون اساسی جدید بر اساس قرآن و احکام اسلامی چیزی جز آن است که جوهره و جنس این تحرکات و بیداری، اسلامی است؟ بدون تردید این روحیه ناشی و برگرفته از آموزه های اسلامی است زیرا آنچه که به اعتراف و اقرار آمریکایی ها و صهیونیست ها همواره در جای جای منطقه خاورمیانه مانع افزون طلبی و سیطره جویی آنها بوده آموزه های اسلام ناب و اصیل بوده که امروزه ترجمان آن در جمهوری اسلامی تجلی و تحقق یافته است. اکنون جنایات ددمنشانه و مشمئزکننده آل خلیفه و آل سعود در بحرین با چراغ سبز آمریکا و اسرائیل انجام می گیرد و نقاب دموکراسی خواهی، صلح طلبی و حقوق بشر از چهره منفور آنها به زیر کشیده شده است. این پس لرزه ها را باید علاوه کرد بر شرایط نامساعد اقتصادی در آمریکا و اروپا که در سه سال گذشته در پی بحران مالی و اقتصادی از پرده برون افتاده است و کماکان هیچ راهکاری برای آن به صحنه نیاورده اند. بطوری که نشست های گروه 20 نیز بی خاصیت شده و رسانه های غربی از آن به عنوان نشستی برای «عکس یادگاری» یاد می کنند. * ابتکار مردم، انتخابات، روابط داخلی و بین‌المللی، منافع ملی، جنگ، صلح، رایزنی، چانه‌زنی، بمب اتمی، انرژی هسته‌ای، هیروشیما، حلبچه، میدان‌های تیان آن من، لوءلوء، التحریر، قذافی، بن‌لادن، اوباما، مبارک، علی‌عبدالله‌صالح و... همه و همه واسطه‌هایی هستند که در عرصه جهان نقش‌آفرینی کرده و می‌کنند، همه یا از جنس انسان‌اند یا اتفاق یا مکان ویا موقعیت. هیچ‌یک افسون و افسانه‌ای با خود ندارند (که حتی افسانه بن‌لادن هم در خانه‌ای در حوالی اسلام‌آباد رنگ واقعیت به خودگرفت.) بدون تردید در تنها حوزه‌ای که این موضوعات به‌کار نمی‌آید، سیاست است که علم واقعیت‌های موجود و موقعیت‌های مطلوب است. چه شده است که رایزنی و یارگیری، جای خود را به وردخوانی و دعانویسی داده است؟ چه اتفاقی افتاده است که مذاکره بر سر منافع ملی و حتی حزبی به طلسم‌بستن و طلسم‌شکستن منجر شده است؟ چرا تحلیل و تفسیر حرکت‌های سیاسی حریفان و رقیبان، به غیب‌گویی و بخت‌گشایی کشیده شده است؟ * رسالت به عنوان مثال در زمینه جذب نیروی انسانی، که سرنوشت سازترین مسئله تعلیم و تربیت است، چندان که رهبر فرزانه تاکید فرمودند که: گزینش معلم نیز سرنوشتی مشابه دارد ودر دوره‌ای پس از سال‌ها رکود، بر ضرورت و اهمیت آن پافشاری شد و عوامل گوناگونی از جمله تخصص، تعهد، فضل و خصوصا عشق به معلمی به عنوان شاخصه‌های این گزینش مورد تاکید قرار گرفت. اما در دوره‌های بعدی هزاران نفر از داوطلبان پیشه معلمی، با استدلال ایجاد شغل و کارآفرینی، جذب شدند بدون آنکه حتی رشته تحصیلی آنان مبنای به کارگیری‌شان قرار گیرد تا چه رسد به ارزیابی دیگر صلاحیت‌ها و توانمندی‌ها. "جهت را مشخص کنید، بدانید چه کار می‌خواهیم بکنیم، نقشه جامع برای تحول در دستمان باشد. "(3) اما واقعیت آن است که تاکنون پیرامون این اساسی‌ترین اقدام، یعنی تدوین فلسفه آموزش و پرورش اسلامی، اجماع و اتفاق نظری فراهم نیامده است و مجموعه‌های متعددی که در حوزه تعلیم و تربیت مسئولیت و نفوذ دارند، نظیر مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش، هنوز به سندی که بر آن اتفاق نظر داشته باشند، دست نیافته‌اند. "باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامی، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آینده آموزش و پرورش کشور روشن باشد ".(6) برای پیشگیری از موازی کاری و دوباره کاری‌ها و تداخل‌ها و نشیب و فرازها، مهم‌ترین و نخستین اقدام آن است که "فلسفه آموزش و پرورش اسلامی " تدوین شود و پس از تائید رهبر عظیم الشان، مبنای تمامی برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های بعدی همه دستگاه‌ها و مدیران قرار گیرد. 1 - تظاهرات میلیونی مردم یمن در سراسر این کشور در پایان نماز جمعه، رنگ و بوی "اولتیماتوم به دیکتاتور " را به خود گرفته و نشان می‌دهد که تدریجاً کاسه صبر مردم یمن لبریز می‌شود. این تظاهرات در "صنعا "، "اب "، "عدن "، "تعز " و "المنصوره " ابعاد گسترده‌تری نسبت به گذشته داشته و با تشییع پیکر شهدای قیام به پایان رسیده است. اما شاید برای نخستین بار، تظاهرات محدود مزدوران رژیم "عبدالله صالح " بویژه در پرتو اظهارات وی، تظاهرات میلیونی مردم یمن را تحت الشعاع قرار داده است. چرا که وی با حضور در جمع معدود مزدورانی که توانسته است آنها را با تطمیع و صرف پول به صحنه بکشاند، مجدداً برای مردم یمن خط و نشان کشیده و تصریح کرده است که هرگز از قدرت کنار نخواهد رفت. وی طیف عظیم مخالفین را "دشمنان نظم و قانون " معرفی کرده و حضور همین تعداد قلیل مزدورانش را نشانه مشروعیت! خود قلمداد کرده و میلیونها یمنی را "تروریست " و "مستحق مرگ " نامیده است. مسئله از آنجا آغاز شد که "فرهات الرجحی " وزیر کشور سابق فاش کرد برخی عوامل دولت موقت با کمک فرماندهان ارتش و نیروهای امنیتی درصدد کودتا هستند تا زمینه را برای بازگشت "بن علی " فراهم سازند. طبعاً سئوال اینست که وقتی "بن علی " بر اثر فریاد اعتراض مردم تونس از این کشور گریخت، چه اتفاقی رخ داده که مجدداً برای بازگشت به کشور و تکرار جنایات گذشته وسوسه شده است؟ این بدان معنی است که ملت‌های منطقه بویژه در مصر، تونس و یمن باید هشیار باشند و تصور نکنند دستاوردهای مبارزه علیه رژیم‌های دیکتاتوری تثبیت شده و برگشت ناپذیر است. عربده‌های "علی عبدالله صالح " در روزهای اخیر، با مواضع موذیانه‌اش در هفته‌های گذشته، به کلی غیرقابل مقایسه است و نشان می‌دهد وی از جانب رژیم آل سعود و غرب، تشویق و تحریک به مقابله با انقلابیون شده و به وی اطمینان داده شده که می‌تواند فریاد اعتراض مردم یمن را در گلوها خفه کند. حتی در مصر و تونس نیز مزدوران رژیم، بیکار ننشسته‌اند و سعی دارند از فرصت‌های طلائی موجود برای احیای فضای جهنمی گذشته و تشدید خفقان و سرکوب، استفاده‌های ممکن را به عمل آورند. روزنامه مردمسالاری در سرمقاله روز خود با عنوان "فرصت خدمت یا موسم اختلا ف؟ "به قلم حمیدرضا شکوهی آورده است: زمانی که رئیس جمهور دوره اصلا حات گفته بود هر 9 روز یک بحران برای دولتش ایجاد می کنند، محافظه کاران که هنوز نام اصولگرا روی خود نگذاشته بودند اعتراض کردند که کدام بحران؟ در این مجال در پی آن نیستیم که بررسی کنیم آیا آنچه هر 9 روز یک بار برای دولت اصلا حات رخ داد، واقعا بحران بود یا خیر. آنچه در این مجال مدنظر است، یادآوری این نکته است که بحران سازان چه کسانی بودند و چه کسانی هستند؟ در دوره اصلا حات، انتقادات و اعتراضات نسبت به اصلا ح طلبان، از طرف جبهه محافظه کاران روانه می شد و گاه اتفاقاتی رخ می داد که هر یک برای ناکام گذاشتن یک دولت کافیست; از قتل های زنجیره ای گرفته تا حوادث کوی دانشگاه و... دامنه این رخداد ها آنقدر وسیع شد که برخی اصلا ح طلبان شعار خروج از حاکمیت را سر دادند تا نشان دهند مسوول هر گونه نارسایی، محافظه کاران هستند. البته لا زم نبود اصلا ح طلبان، خودشان از حاکمیت خارج شوند. مدت زیادی سپری نشد که اصلا ح طلبان را از حاکمیت خارج کردند و اکنون به جز معدودی از اصلا ح طلبان که فراکسیون خط امام (ره) مجلس را تشکیل می دهند و معدودی اصلا ح طلب عضو شوراها، دیگر کسی در حاکمیت نمانده است. زمانی که اصلا ح طلبان از حاکمیت خارج شدند و دولت و مجلس به دست اصولگرایان افتاد، اگرچه اصلا ح طلبان در بدو امر به دلیل خروج اجباری از حاکمیت ناراضی بودند، اما به نظر می رسید با توجه به یک دست شدن دولت و مجلس و عدم وجود گروه مخالفی همچون اصلا ح طلبان در حاکمیت، زمینه تحقق شعارهای اصولگرایان و مطالبات مردم فراهم شود، چرا که دیگر- به ویژه پس از انتخابات سال 1388- اصلا ح طلبان در حاکمیت نبودند که مانعی در مسیر حرکت اصولگرایان ایجاد کنند. * سیاست روز در حالیکه کشورهای منطقه در گذشته تحت سلطه استعمار بوده اند ، به خصوص بعد از جنگ جهانی اول که انگلیس و فرانسه کشورهای اسلامی را میان خویش تقسیم کردند و افراد دیکتاتور را حاکم این کشورها گردانیدندو با خلق پدیده ‌ صهیونیست بعد از استعمارزدایی قصد داشتند کشورهای اسلامی را سرگرم نمایند تا غیر مستقیم به استعمارشان ادامه دهند . درواقع تحقیر چندین ساله کشورهای اسلامی ، منجربه حرکتهای انقلابی گردیده است . برای تفسیر سیاست خارجی ایران و مخصوصا واکنش ایران به انقلابهای منطقه بهره گیری از نظریه واقع گرایانه ضروری به نظر می رسد . در نگاه واقع گرایانه نظام بین الملل هرج و مرج گونه است . مفروضه های رئالیستهای تدافعی: - ازجمله ویژگیهای رئالیستهای تدافعی تکیه بر انتخاب عقلایی است. - تعارضات وقتی بروز می‌کنند که معضل امنیت رخ دهد . - اعتقاد به تاثیر بیشتر ساختار ظریف قدرت (قدرت نرم) نسبت به ساختار خام یا زمخت قدرت (قدرت سخت) ایران به دلیل حُسن و قرابت همسایگی و همینطور اصل دفاع از کشورهای آزادی خواه ، حمایت صریح خود را از انقلابهای منطقه نموده است . در این وضعیت ایران با اتصالِ امنیت خویش به مسایل سیاسی منطقه سعی دارد تهدیدات امنیتی آمریکا را از بین ببرد . * قدس این ویژگی منحصر به فرد، البته بخشی به دلیل نظام پویای جمهوری اسلامی ایران بوده و بخشی ناشی از امنیت مردمی و پایدار کشور ما که طبیعتاً همه اینها برآیندش در شکوفایی و اقتدار اقتصادی ایران و شتاب گیری کشور ما در حوزه های پیشتاز علمی است که آن را به الگوی ملتهای خاورمیانه بدل کرده است. سؤال مهمی که از دستگاه سیاست خارجی کشورمان می توان کرد، این است که آیا به همان حد و اندازه ای که رسانه های غربی مدعی هستند ایران پیروز تحولات خاورمیانه و بیداری ملتها بوده و موج بیداری ملتهای عرب و مسلمان برگرفته از انقلاب اسلامی ما بوده ما هم برای تأثیرگذاری بر روند این تحولات تلاش کرده ایم؟ لذا این ترس و نگرانی را که حضور قوی و پر رنگ ایران در معادلات منطقه ای و تحولاتی از نوع قیامهای اخیر ممکن است منجر به شعله ور شدن آتش دشمنی و درگیری بین ما و اعراب شود، امری بیهوده باید تلقی کرد، بویژه به دلیل آنکه منطقه خلیج فارس به عنوان نبض جریان انرژی جهان، با وجود نیاز قدرتهای جهانی و حتی کل نظام بین المللی، قادر به تحمل چنین فشاری نیست و بحران در آن نمی تواند از سطح خاصی فراتر رود. این حضور مؤثرتر به معنای دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه نیست، بلکه به معنای تجدیدنظر در نحوه و شکل تعامل با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به شکلی است که تأثیر اراده ما در تحولات منطقه را هر آن که اراده کنیم بفهمند و موقعیت خود را بشناسند.