(روزنامه آرمان - 1394/07/04 - شماره 2861 - صفحه 7)
* سهم زنان از قدرت سياسي در ايران به چه ميزان است؟آيا حضور كمرنگ زنان در عرصه تصميمگيري به ريشههاي تاريخي و جامعهشناسي فرهنگي ايرانيان بازمي گردد يا اينكه ريشه در عملكرد زنان در عرصه اجتماعي دارد؟
** حضور كمرنگ زنان در عرصه سياسي ريشه در ويژگيهاي فرهنگي و تاريخي جامعه ايراني دارد. متاسفانه منابع علمي و تاريخي دقيقي درباره حضور زنان در عرصه سياسي در تاريخ ايران وجود ندارد كه اين موضوع تحليل اين مساله را دشوار ميكند. اغلب منابعي نیز كه در اين زمينه وجود دارد از سوی پژوهشگران و نويسندگان غربي نوشته شده است. مساله ديگر اينكه ساختار سياسي در ايران به شكلي بوده كه امكان حضور تاثيرگذار زنان در عرصه تصميمگيري وجود نداشته است. در كنار اين رویکردهایی مانند مردسالاري نيز مزيد بر علت شده كه زنان حضور پررنگي در عرصه سياسي نداشته باشند. با اين وجود بنده معتقدم جايگاه زنان در تاريخ ايران تابعي از شيوه توليد و حضور آنان در اقتصاد بوده است. اگر ما به دوران ايلاميها نگاه كنيم متوجه ميشويم كه در اين دوران نوعي مادرسالاري بر ايران حاكم بوده است.
در اين دوران ارث از مادر به فرزندان ميرسيد و زنان سلطه كاملي بر مسائل خانواده و اقتصاد داشتند. با اين وجود با ظهور مادها و تغيير شيوه زندگي از دامپروري به كشاورزي جايگاه زنان در تاريخ ايران دچار تغيير ميشود. اگر ما تمدن خود را با تمدن يونان باستان مقايسه كنيم متوجه ميشويم كه جامعه ما از نظر حقوق شهروندي با جوامع دموكراتيك دچار يك نوع فاصله تاريخي شده است. مساله مهم ديگري كه در اين زمينه داراي اهميت است جايگاه استراتژيك ايران در منطقه خاورميانه بوده است. تمدن ايران از گذشته تاكنون از چهار جهت شمال، جنوب، شرق و غرب مورد تاخت و تاز اقوام ديگر قرار داشته و جنگهاي بسياري را از سر گذرانده است.
در نتيجه به دليل اينكه در اغلب اين جنگها مردان نقش پررنگتري داشتهاند به مرور زمان اهميت مردان در جامعه بيشتر شده و نوعي فرهنگ مردسالاري در كشور رواج پيدا كرده است. در كنار اين مساله ساختارهاي سياسي در ايران مانع از شكلگيري حقوق شهروندي ايرانيان و حقوق برابر بين زن و مرد در گذشته شده است. اين ساختارها با تك بعدي كردن فضاي اجتماعي اجازه تحقق مطالبات زنان را نميداده است. كمتر مجال بروز تواناييهاي زنان در عرصه اجتماعي و سياسي فراهم آمده است. در نتيجه حضور كمرنگ زنان در عرصه تصميمگيري و قدرت سياسي تابعي از حقوق محدود زنان در عرصه اجتماعي بوده است.
* با ورود اسلام به ايران جايگاه زنان چه تغييري پيدا كرد؟دين اسلام چه تاثيري در حقوق شهروندي زنان جامعه ايراني ايفا كرد؟
** برخي از پژوهشگران معتقدند زنان تا پيش از ورود اسلام به ايران نیز داراي حقوق شهروندي برابري با مردان بودند. اين عده همواره بر گذشته باشكوه تمدن ايران تاكيد ميكنند. اين در حالي است كه با ورود اسلام به ايران جايگاه زنان نسبت به گذشته ارتقا پيدا ميكند. يكي از اصول اوليه دين مبين اسلام برابري همه انسانها و زن و مرد است. براساس آموزههاي اسلام زن و مرد هيچ برتري نسبت به يكديگر ندارند. نكته بسيار مهمي كه اسلام به آن تاكيد ميكند حضور زنان در عرصه اجتماعي و تاكيد بر مسئوليت اجتماعي زنان است. در نتيجه با ورود اسلام به ايران زنان نقش اجتماعي پيدا ميكنند و شرايط براي بروز توانايي ذاتي آنها فراهم مي شود. اين در حالي است كه تا قبل از ورود اسلام به ايران چنين شرايطي براي زنان وجود نداشته است.
قرآن مجيد به عنوان كتاب آسماني و هدايتگر مسلمانان به صراحت و با آيههاي مختلف از برابري حقوق زنان و مردان سخن گفته است. قرآن مجيد در آيات متعددي، زن و مرد را از يك طينت دانسته و اعلام ميدارد كه زن و مرد از «نفس واحده» خلق شدهاند و مكمل يكديگرند. قرآن همچنين ميفرمايد: «تساوي ارزش و مقام زن و مرد، در داشتن صفات برجسته و ارزشهاي والاي انساني و مقام معنوي آنهاست.» قرآن در كيفرها و ثواب اعمال نيز زن و مرد را يكسان مورد خطاب قرار ميدهد و قبح گناه و اعمال حرام و كيفر آن، و همچنين ثواب اعمال را، درباره زن و مرد مساوي ميداند.
با اين اوصاف هنگامي كه دين اسلام وارد جامعه ايران ميشود شرايط اجتماعي و برخي از سنتهاي جامعه اجازه نميدهد قوانين و دستورات اسلام به خوبي در جامعه اجرا شود. در نتيجه در چنين شرايطي زنان همچنان امكان حضور در عرصههاي تصميمگيري سياسي و اجتماعي ندارند. اگر هم زني در عرصه قدرت نقشآفريني ميكند بدون شك به دليل جايگاه اجتماعي است كه يا با پادشاه نسبت دارد يا اينكه از طبقه اشراف و درباريان است.
* تفاوتهاي فردي بين زنان و مردان و همچنين خشن بودن عرصه سياسي كه با لطافت زنان سازگار نيست به چه ميزان در حضور كمرنگ زنان در عرصه سياسي نقش داشته است؟
** هنگامي كه يك فرد متولد ميشود هيچ گونه باوري مبني بر اينكه زن نبايد در عرصه سياسي حضور داشته باشد يا اينكه تنها مردان بايد در عرصه سياست حضور داشته باشند با خود ندارد. در نتيجه اين فرهنگ يك جامعه است كه چنين تفكري را به فرد القا ميكند. در جامعه ما اين تفاوتها و تفكيكها از كودكي آغاز ميشود و از همان كودكي شيوه تربيتي متفاوتي براي دختران و پسران درنظر گرفته ميشود. دیدگاه ما تحت تاثير آموزشهايي است كه در دوران كودكي به ما داده ميشود. رسانهها، كتابهاي آموزشي و سنتهاي اجتماعي ما در دل خود نوعي تبعيض براي زنان و مردان قائل هستند. اين رهیافتهای اجتماعي كه در طول تاريخ به وجود آمده براي زنان نقش خاص و متفاوتي كه همان توليدمثل و خانهداري و همسرداري است در نظر گرفته است.
از این نظر زنان سهم كمي در قدرت سياسي دارند. در نتيجه اگر قرار است تحولي در اين زمينه صورت بگيرد ابتدا بايد از آموزشهاي ما آغاز شود. دیدگاههای ما بيانگر اين نكته است كه تنها مردان بايد در عرصه سياسي حضور داشته باشند و عملكرد زنان تنها بايد محدود به خانه و خانواده باشد. در نتيجه تغيير اين وضعيت به سياستهاي كلي ما بازميگردد.
* مساله زنان در ايران همواره تابعي از سنت و مدرنيته بوده است. در ايران قبل از انقلاب، هر حكومتي كه قصد داشت خود را مدرن نشان دهد از ابزار زنان استفاده ميكرد و هر حكومتي كه قصد داشت به سنتهاي جامعه پايبند باشد زنان را محدود و مقيد به برخي سنتهاي دست و پاگير اجتماعي ميكرد. نمونه بارز اين مساله مدرنيزاسيون در زمان رضاخان بود كه وي با كشف حجاب قصد داشت زنان را به ويترين مدرن شدن ايران تبديل كنيد. ارزيابي شما از اين مساله چيست؟
** به نكته مهمي اشاره كرديد. با مطرح شدن نظم نوين جهاني در بين كشورهاي خاورميانه ايران نخستين كشوري بود كه نسبت به اين مساله واكنش مثبتي از خود نشان داد. انقلاب مشروطيت در ايران يكي از مهمترين تلاشها براي تحقق مدرنيسم در جامعه ايراني بود. در اين مقطع زماني نخبگان و روشنفكران تلاش كردند جامعه استبداد زده ايراني را با تفكر و رويكرد دموكراتيك آشنا كنند. يكي از مسائل مهمي نيز كه در اين زمان مطرح شد حضور زنان در عرصه تصميمگيري اجتماعي و سياسي بود. با اين وجود از دل جنبش مشروطيت در ايران رضاخان بيرون آمد كه تمايل داشت ايران را يك شبه مدرن كند. رضاخان در ابتدا تلاش كرد مانند كشورهاي غربي زنان ايراني را بيحجاب كند تا به نوعي به كشورهاي همسايه نشان دهد كه مدرنيته در ايران آغاز شده است.
اگر ما تحليل عميقي نسبت به اين مقطع زماني داشته باشيم متوجه ميشويم كه حكومتهای ايران در قبل از انقلاب، تنها به ظواهر مدرنيته توجه داشته و به زنان به عنوان يك ابزار و ويترين براي نشان دادن عقايد مدرن خود استفاده ميكردند. سطحي نگري در اين طرز تفكر موج ميزند. مشكل ديگري كه در اين زمينه به چشم ميخورد اين است كه رضاخان از يك طرف بر مدرنيسم تاكيد ميكند و از طرف ديگر به دنبال زنده كردن تاريخ ايران باستان است و تلاش ميكند از نمادهاي باشكوه ايراني در ساختار حكومتي خود استفاده كند. به همين دليل در اين مقطع زماني ملغمهاي از مدرنيسم و باستانگرايي در كشور به وجود ميآيد كه سبب تناقضات متعدد اجتماعي ميشود.
مساله بسيار مهمي كه در اين زمان وجود دارد اين است كه نگاه مدرنيستي رضاخاني به زنان نيز نگاهي به عنوان «شهروند درجه دو» است؛ يعني رضاخان حتي در مدرن كردن جامعه نيز نقش مهمي براي زنان در نظر نميگيرد. برای مثال رضاخان دستور ميدهد كه زنان بيحجاب باشند. اين دستور در دل خود نگاه برابريخواهانه نسبت به زنان ندارد و نوعي نگاه از بالا به پايين و تحكمي است. نگاه رضاخاني به مساله زنان همراه با عدالت جنسيتي نيست. رضاخان تلاش ميكند يك شبه از باورهاي اجتماعي و سنتي جامعه عبور كند و به جاي مدرنيته دستورات خود را جايگزين كند.
پس از حكومت پهلوي دوم و با استقرار جمهوري اسلامي وضعيت شكل جديدي به خود ميگيرد. دين اسلام تاكيد دارند كه در اصل دين هيچ گونه اجباري نيست و انسان با رشد فردي و شخصيتي خود ميتواند آزادانه انتخاب كند. نكته ديگري كه درباره مساله زنان داراي اهميت است مساله «دولت – ملت» است كه ميتواند در برابري حقوق زنان و مردان در ايران تاثيرگذار باشد. متاسفانه مساله دولت- ملت هنوز در ايران به معناي واقعي خود نزديك نشده است. اين در حالي است كه وضعيت نسبت به گذشته تغييرات مثبت و رو به جلويي داشته است. حكومتهاي پس از مشروطه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، قسمتهايي از مدرنيسم را اخذ كردند كه بتوانند به قدرت خود تحكيم بيشتري ببخشند و قسمتهايي كه به آزاديهاي مدني و برابري حقوق زن و مرد مربوط ميشد را كنار گذاشتند يا اينكه به آنها بهايي ندادند.
* در دهه اخير فعاليت اجتماعي زنان در جامعه ايراني افزايش داشته است. با اين وجود آزاديهاي اجتماعي زنان با خود آسيبهاي جديدي مانند سست شدن كانون خانوده و افزايش آمار طلاق را به همراه داشته است. چرا ما نتوانستيم از آزادي زنان تعريف منطقي و عقلاني داشته باشيم كه پس از پايان دوران مردسالاري با مشكلات جديد اجتماعي روبهرو نشويم؟
** جامعه ما يك انقلاب بزرگ را از سر گذرانده كه اين انقلاب حامل گفتمان برابري همه اقشار جامعه و بهويژه زن و مرد بوده است. حتي در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز حقوق برابري براي زنان و مردان، حتي در زمينههاي اجتماعي و سياسي در نظر گرفته شده است. در قانون اساسي ما حتي زنان اجازه رياستجمهوري نيز دارند كه اين مساله بسيار مهمي است. با اين وجود نوعي فقدان رویکرد و برنامهريزي درباره مساله زنان وجود دارد. پس از انقلاب اسلامي برنامه ريزيهاي زيادي براي زنان در عرصههاي گوناگون وجود داشته است.
با اين وجود هيچ كدام از اين برنامهريزيها پاسخگوي مطالبات واقعي زنان جامعه نبوده است و در این زمینه باید بیشتر کوشید. سياستهاي ما درباره زنان بايد متناسب با فرهنگ جهاني شدن و الزامات قرن بيست و يكم باشد. در شرايط كنوني فناوري اطلاعات شرايطي را براي مردم به وجود آورده كه با هيچ مانعي نميتوان از گسترش آن جلوگيري كرد. فناوری جديد ارتباطي و شبكههاي مجازي فرصتها و تهديدهايي را با خود براي ما به ارمغان آورده است. اگر ما نتوانيم تحليل درستي از تكنولوژيهاي جديد ارتباطي داشته باشيم با مشكلات جديدي در عرصه اجتماعي مواجه خواهيم شد كه حل كردن آن هزينه و انرژي زيادي از ما خواهد گرفت. در شرايط كنوني نهاد خانواده در ايران با تهديدهاي زيادي مواجه شده است كه نيازمند بررسي عميق جامعهشناسي و روانشناسي است.
مسائلي مانند افزايش آمار طلاق بسيار نگرانكننده است و باید در این زمینه به آسیبشناسی جدی پرداخت. حتي آمار طلاق در روستاهاي ما نيز كه بافت سنتيتري دارند نسبت به گذشته افزايش داشته است. اگر دولت به الزامات توسعه توجه نكند و توليدات فرهنگي متناسب با جهان امروز نداشته باشند ما با وضعيت ناگوارتري نيز نسبت به گذشته درباره آمار طلاق و فروپاشي خانوادهها مواجه خواهيم بود. در يك دهه اخير تعداد قبولشدگان دختر دانشگاههاي كشور ده درصد نسبت به پسران افزايش داشته است. اين افزايش قبول شدگان به اين معناست كه تعداد متخصصان زن فارغالتحصيل دانشگاهها ده درصد از آقايان بيشتر است. با اين وجود برنامهريزي براي متخصصان زن جامعه صورت کمی گرفته است.
دولت بايد اين نكته را در نظر داشته باشد كه نيمي از جامعه كه شامل زنان ميشود در حال توانمندسازي خود هستند. دولت و كشور در صورتي ميتواند از اين توانمندسازي استفاده بهينه كند كه براي آن برنامهريزي كند. جامعه ايران زماني ميتواند از مردسالاري عبور كند و در جهت برطرف كردن نابرابريها حركت كند كه متناسب با تغييرات و تحولات جهاني سياستهاي خود را برنامهريزي كند. باید سیاستها و خطمشیها را در این زمینه راهبری کرد تا امید داشت که به نتایج مطلوبتری دست یافت. در غیراین صورت علاوه بر اينكه هيچ مشكلي از جامعه حل نميشود مشكلات جديدي نيز به وجود ميآید كه براي حل كردن آن هزينه زيادي به هدر ميرود. من معتقدم برنامهريزيها و سياستهايي كه براي زنان تدوین میشود باید براساس توانمندسازی و حضور بیشتر و فعالتر زنان در اجتماع و عرصه مشارکتهای اجتماعی و سیاسی باشد.
* چرا حضور زنان در كابينههاي پس از انقلاب اسلامي كم بوده است؟دولت اصلاحات كه مدعي آزاديهاي مدني و سياسي بود هيچ وزير زني در كابينه آن وجود نداشت. محمود احمدينژاد نخستين رئيسجمهوري بود كه از وزير زن در كابينه خود استفاده كرد. با اين وجود آقاي روحاني نيز از وزير زن استفاده نكرد. دليل حضور كمرنگ زنان در كابينه دولتهاي پس از انقلاب چيست؟
** حضرت امام (ره) ميفرمايند: «حضور زنان در مقدرات زندگي اجتماعي و سياسي يك تكليف است.» منظور حضرت امام (ره) حضور زنان در حلقه اول تصميمگيري دولت و جامعه است. با اين وجود در برنامه توسعه كشور به جز برنامه چهارم توسعه كه توسط دولت اصلاحات نوشته شده سهم زنان در توسعه سياسي و اجتماعي بسيار كم در نظر گرفته شده است. اين مساله بهويژه در زمينه مشاركت سياسي زنان بسيار مشهود است. برخي عنوان ميكنند حضور زنان در انتخابات كشور بدون هيچ گونه مانعي است و زنان ميتوانند در انتخابات شركت كنند و وارد مجلس شوند.
اين در حالي است كه حضور زنان در عرصه انتخابات تنها شرط مشاركت سياسي آنها نيست. دولتها و تصميمگيران جامعه بايد براي زنان در عرصه تصميمگيري سياسي نقش محوري در نظر بگيرند. اينكه زنان تنها در مقطع انتخابات در مسائل سياسي دخالت كنند نميتواند پاسخگوي مطالبات آنها باشد. حضور زنان در كابينه دولت، مجلس شوراي اسلامي ميتواند به عنوان الگوي آموزشي در سطح جامعه به كار رود. اگر زنان در چنين جايگاهي قرار بگيرند به صورت ناخودآگاه اين تفكر به جامعه القا ميشود كه زنان نيز ميتوانند در عاليترين جايگاههاي تصميمگيري نظام سياسي حضور داشته باشند.
اين طرز تفكر باعث مي شود حضور زنان در عرصه سياسي بيشتر شود و هراس آنها از فعاليت سياسي از بين برود. اين مساله كه دولت احمدينژاد از يك زن در كابينه خود استفاده كرد در نوع خود اتفاق بزرگي بود. با اين وجود دولت احمدينژاد در عمل نشان داد كه انتخاب يك زن به عنوان وزير كابينه از سر مصلحت بوده است. در نهايت نيز تنها وزير زن كابينه احمدينژاد كه به نظر من يكي از بهترين وزراي دولت بود به بدترين شكل ممكن از كار بركنار شد. در نتيجه اگر احمدينژاد رويكرد مثبتي به مديريت زنان داشت نبايد تنها وزير زن دولت خود را به شكل ناخوشايندي از كار بركنار ميكرد. با اين وجود احمدينژاد تابوي حضور زنان در كابينه دولت را شكست و با انتخاب يك زن به عنوان وزير گام بلندي براي حضور زنان در سطح اول تصميمگيري كشور برداشت.
يكي از شعارهاي اصلي آقاي روحاني نيز حمايت از جنبش زنان بود. به همين دليل زنان جامعه توقع داشتند آقاي روحاني نيز از وزير زن در كابينه خود استفاده كند. البته بنده بعيد ميدانم كه مجلس نهم به وزراي زن كابينه رأي اعتماد ميداد و در نهايت اين مساله ممکن بود به نتيجه نرسد. با اين وجود به نظر ميرسد آقاي روحاني در زمينه مساله زنان شعاري عمل نميكند و تلاش ميكند تحقق مطالبات زنان به صورت منطقي و عقلاني انجام شود. معاونت زنان رياستجمهوري نيز در طول دو سال گذشته از جنبههاي مختلف عملكرد قابل قبولي داشته است و رابطه مناسبي با زنان جامعه برقرار كرده است. البته بنده پيشبيني ميكنم آقاي روحاني در دولت آينده خود از زنان به عنوان وزير استفاده خواهند كرد.
انتخاب اين زنان نيز به وضعيت و تركيب مجلس آينده بستگي دارد كه چه رويكردي نسبت به دولت داشته باشند. اگر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس آينده پيروز شوند و موفق شوند اكثريت مجلس را به دست آورند احتمال رأي آوري زنان پيشنهادي دولت بسيار بالا خواهد بود. دولت آقاي روحاني از فرمانداران زن استفاده كرده و در اغلب معاونتهاي سازمانها و وزارتخانهها از زنان استفاده كرده كه در نوع خود اقدامات مفيدي براي تحقق مطالبات زنان براي حضور در قدرت سياسي است. در برخي از كشورهاي جهان كه از نظر جنبشهاي اجتماعي ضعيفتر از ايران هستند نيز زنان در رأس قدرت سياسي هستند. نمونه بارز اين مساله در كشور آرژانتين يا برزيل وجود دارد. حتي در پاكستان نيز در گذشته بينظير بوتو به عنوان يك زن به قدرت رسيد و طرفداران زيادي نيز داشت.
به نظر شما زمان آن فرا نرسيده كه ايران نيز داراي يك رئيسجمهور زن باشد؟
** در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران از كلمه«رجل» به جاي مرد استفاده شده كه بيانگر اين مساله است كه الزاما رئيسجمهور نبايد از مردان باشد و زنان نيز مي توانند به رياستجمهوري برسند. در نتيجه از نظر قانوني هيچ مانعي براي رئيسجمهور شدن زنان وجود ندارد.با این وجود در يازده دوره گذشته انتخابات رياستجمهوري هيچ كانديدای زني در انتخابات حاضر نشده است. البته در انتخابات رياستجمهوري سال92 جمعي از زنان به فكر اينكه يك زن كانديد رياستجمهوري شود افتاده بودند و در اين زمينه اقداماتي نيز صورت گرفت.
كانديد مورد نظر شما چه كسي بود؟
** در آن مقطع زماني ما گمان ميكرديم خانم معصومه ابتكار از اين توانايي برخوردار است كه بتواند به عنوان كانديدا با رقباي انتخابات رياستجمهوري رقابت كند. به نظر ما اگر چنين اتفاقي رخ ميداد زنان جامعه از خانم ابتكار حمايت ميكردند و احتمال موفقيت ايشان بالا ميرفت. با اين وجود جريان اصلاحات تصميم ديگري گرفت و ما نيز به عنوان يك اصلاحطلب به تصميم كلي جريان خود احترام گذاشتيم. با تمام اين اوصاف بنده معتقدم حضور يك زن در مسئوليت خطيري چون رياست جمهوي تاحدود زيادي ميتواند جايگاه زنان را در قدرت سياسي و عرصه اجتماعي ارتقا بدهد.
به همين دليل بايد عنوان كرد زمان رياستجمهوري زنان در ايران نيز فرا رسيده است. دولتهاي گذشته در ايران هر كدام داري مشي و رويكرد خاص خود بودند و هر كدام نوعي از سياستگذاري را تجربه كردند. شايد اگر دولتي به رياست يك زن در ايران تشكيل شود ما با تجربه جديدي در زمينه مديريت سياسي روبهرو شويم و اين تجربه بتواند بسياري از كاستيهاي جامعه ما را برطرف كند.
http://armandaily.ir/?News_Id=128953
ش.د9404110