(روزنامه جوان - 1394/07/11 - شماره 4641 - صفحه 5)
زماني كه پيروزي انقلاب اسلامي حدود 40 سال پيش به وقوع پيوست، موجي از عداوت با اين نظام نوپا از سوي يكي از دو ابرقدرت برتر جهان يعني ايالات متحده امريكا آغاز شد؛ نبردي كه از آن زمان تاكنون ادامه يافته و به بهانه هاي گوناگون توطئههاي نظام سلطه عليه ايران ادامه داشته است.
دشمني براي قبل از انقلاب است
جريان اين دشمني تنها محدود به سالهاي اخير انقلاب نميشود و در مقاطع گوناگون امريكاييها نشان دادهاند با وجود يك كشور مقتدر در سطح منطقه مخالفند و بهترين نشانه براي آن سخنان هري ترومن رئيسجمهور اسبق امريكا در زمان جنگ جهاني دوم است.
وي به صراحت به اين نكته اشاره كرد كه ايجاد يك قدرت نظامي در ايران ميتواند تبعات وسيعي براي هر قدرت مهمي در سطح منطقه باشد و شايد از همين رو بود كه امريكاييها به هيچ عنوان دولت ملي مصدق را تحمل نكرده و بلافاصله با يك كودتاي نظامي با همكاري انگليسيها آن را متوقف كردند تا از ملي شدن نفت ايران جلوگيري كرده و زمينه را براي حضور دوباره شركتهاي نفتي در قالب قرارداد كنسرسيوم فراهم كنند؛ قراردادي كه عملاً نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران را عقيم كرد و اجازه هيچ گونه بهرهبرداري از منابع نفتي داخلي را به ملت ايران نداد. با اين قرار داد عملاً ايران به يك مستعمره تبديل شد؛ مستعمرهاي كه در اختيار دهها هزار مستشار امريكايي قرار داشت و اجازه هيچ گونه تحركي را به ايران نميداد.
ايران بايد تجزيه شود
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز تحركات امريكاييها براي مقابله با قدرت ايران فزوني گرفت و هيچ زماني حملات و دشمنيها متوقف نشد. در اين ميان مذاكرات مقطعي نيز بين ايران و امريكا كمكي به اين مسئله نكرده بلكه هر بار نيز بيش از گذشته تشديد شده است، به عنوان مثال بحث تجزيه ايران يكي از مواردي بود كه در ابتداي انقلاب در دستور كار امريكاييها قرار گرفت. در ابتداي پيروزي انقلاب پروژه فروپاشي از درون بوده كه تحت دو محور پيگيري ميشده است.
محور اول «ايجاد اغتشاش همزمان» در مناطق قوميتي كشور به وسيله عناصر تجزيهطلب آموزش ديده و هماهنگ بوده است. آنها اميد زيادي به اين پروژه بسته بودند. در يكي از اسناد كشف شده از پايگاه جاسوسي سيا در اصفهان، يكي از افسران اطلاعاتي سيا در تاريخ 19 ژوئن 1979مينويسد: «تمام بذرهاي يك جنگ داخلي در ايران كاشته شده است.
ما تسليحات زيادي در ايران داريم، گروههاي زيادي در ايران آماده جنگ هستند. ما در آستانه موفقيت و پيروزي هستيم.» بر اساس اين پروژه قرار بود به طور همزمان در تمام مناطق عشايري و قوميتي ايران به وسيله عناصر وابسته شورشهاي استقلالطلبانهاي شكل بگيرد كه در نهايت به تجزيه ايران منجر شود و امريكاييها بتوانند از اين راه جلوي انقلاب را گرفته و بار ديگر به ايران برگردند كه البته اين توطئه نيز با هوشياري مردم و دوري از چنين جريانيهايي با شكست روبهرو شد. غائله حزب دموكرات كردستان، گروه پيكار، خلق عرب، برادران قشقايي و... نمونهاي از اين اقدامات هستند.
حمايت از صدام تا به آخر
يكي ديگر از دشمنيهاي مهم امريكا با ايران حمايت از عراق در جريان جنگ تحميلي عليه ايران بود. بعد از ناكامي امريكاييها در دو مرحله قبلي آنها تصميم به اجراي طرحي براي حمله مستقيم به ايران و آزادي گروگانها گرفته بودند كه به دليل پخش شدن گروگانها در سراسر كشور و ناتواني سازمان سيا در كشف محل اختفاي آنها اين طرح نيز نتوانست به مرحله اجرا برسد.
در اين زمان برنامه حمله عراق به ايران با چراغ سبز امريكاييها به صدام و كمكهاي مالي و اطلاعاتي آنها از طريق ستاد فرماندهي پاريس نيز با واسطه بهدست عراقيها ميرسيد. در آن زمان بر اساس اطلاعاتي كه اعضاي اين شبكه جاسوسي از ايران مخابره ميكردند، يك طرح چند مرحلهاي براي براندازي نظام جمهوري اسلامي تهيه شده بود كه كودتاي نوژه به عنوان اولين مرحله و سپس حمله عراق به ايران به عنوان دومين مرحله در نظر گرفته شده بود. هدف حمله عراق به ايران نسبت به هر كدام از شركتكنندگان در اين طرح متفاوت بود ولي همه آنها در اصل ساقط كردن جمهوري اسلامي با هم اشتراك داشتند.
عراق به دنبال بهدست آوردن رهبري جهان عرب و ژاندارمي منطقه و البته جلگه نفت خيز و استراتژيك خوزستان بود. اسرائيل و عربهاي حاشيه جنوبي خليجفارس و در كل محور سازش منطقه نگران صدور انقلاب بودند.
صدام كه با اتكا به اطلاعات و نقشههاي ستاد پاريس فكر ميكرد بتواند ظرف يك هفته تهران را فتح كند خيلي زودتر از آن زماني كه فكر ميكرد زمينگير شد و نتوانست حتي به اهواز برسد و در نهايت توانست تا مدتي بخشهايي از خوزستان و استانهاي غربي را تصرف كند كه اصلاً با آن هدفي كه در ابتداي جنگ تعيين شده بود، تناسب نداشت. مهمترين دستاورد صدام و پشتيبانان امريكايياش خرمشهر بود كه ديري نپاييد آن را نيز از دست داد.
با حاكم شدن فضاي ثبات و يكدلي در ميان مسئولان و سران انقلاب پس از عزل بني صدر، فضاي جبههها تقريباً از نيمه سال 1360 به نفع ايران تغيير كرد. عملياتهاي موفق يكي پس از ديگري به انجام ميرسيد. تا بالاخره كار به عمليات الي بيتالمقدس رسيد كه منجر به آزادي خرمشهر شد. اين نقطه در جنگ وحشت بسياري را براي عراق و حاميان عرب و غربياش به بار آورد به طوريكه به يكباره تلاشها براي صلح از سر گرفته شد. قدرت ايران در شكست ارتش نيرومند عراق، امريكاييها را نگران كرده بود و به همين دليل ريگان عراق را از ليست كشورهاي حامي تروريست خارج ساخت و راه صادرات مستقيم امريكا به اين كشور را باز كرد.
كساني كه روزي اميد داشتند جمهوري اسلامي سقوط كند پس از دو سال همه تلاششان اين بود كه ايران به يك قدرت منطقهاي تبديل نشود و سعي در مهار ايران داشتند. آنها ديگر نگران سقوط بصره و بغداد بودند، نه آرزوي سقوط تهران.
در سالهاي بعد با فتح فاو در عمليات والفجر8 و عملياتهايي نظير كربلاي5 در منطقه عملياتي شرق بصره، ديگر هيچ كس از سران غرب و عرب ادعاهاي اول جنگ را به خاطر نميآورد.
هر چند در سالهاي آخر جنگ با ورود مستقيم امريكا به جنگ و فشارهاي بسيار سعي كردند جلوي پيشروي ايران را بگيرند ولي خود امريكاييها هم از اين مهلكه جان سالم بهدر نبردند و در درگيري مستقيم با ايران دچار خسارتهاي بسيار شدند و براي جبران ناكاميهاي خود در برابر نيروي دريايي سپاه در خليج فارس هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي را مورد هدف قرار دادند.
رذالت هستهاي
يكي ديگر از مواردي كه دشمنيهاي امريكا را به صراحت روشن ميكند، تحريمهاي ناجوانمردانه اين كشور عليه ايران است. يكي از بزرگترين دستاوردهاي علمي كشورمان در دانش استراتژيك و ممنوعه هستهاي است. دانشمندان و متخصصان كشورمان توانستهاند به چرخه كامل سوخت هستهاي و فناوري غنيسازي با غناي بالا دست يابند. همچنين توانايي ساخت ميلههاي تزريق سوخت به رآكتور نيز از ديگر دستاوردهاي كشورمان در زمينه هستهاي ميباشد.
در اين ميان رذالتهاي غرب در مورد مسئله علم را به خوبي در مورد مسئله هستهاي ميتوان مشاهده كرد. اساساً غربيها با هستهاي شدن ايران به معني داشتن دانش بومي آن مشكل داشته و دارند و حتي آنها حاضرند خود در ايران نيروگاهي هستهاي تأسيس و خودشان هم آن را اداره كنند و فقط برق آن را به ايران بدهند. مسئله هستهاي و مقابله با آن از سوي غرب تنها وتنها مسئله تحريم علمي و انحصار علمي غرب است و الا خودشان هم ميدانند در دنياي امروز سلاح هستهاي براي هيچ كس كارايي ندارد و قابل استفاده نيست. همين پيشرفتها سبب شد غربيها تحريمهاي همهجانبهاي را عليه ايران به اجرا درآورند كه حتي با معيارهاي غربي حقوق بشر نيز تكاندهنده بود و موارد مختلف همچون دارو و حتي تجهيزات اوليه را نيز در بر ميگرفت.
دشمني آمريكا تمام نشدني است
با نگاهي به اين ليست كوتاه ميتوان فهميد سخنان رهبر معظم انقلاب درباره دشمني با امريكا چه معنايي دارد؛ دشمنياي كه از مدتها قبل آغاز شده است و بايد در مقابل آن هوشيار بود.
http://javanonline.ir/fa/news/743840
ش.د9402637