(فصلنامه مطالعات دفاعي استراتژيك ـ زمستان 1382 ـ شماره 17 ـ صفحه 147)
مسأله اصلي و محوري در اين مقاله، نشان دادن نوع نگرش نسبت به توسعه روابط بين دولت جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي تازه استقلال يافته قفقاز جنوبي، با توجه به فرصتها و تهديدات موجود است. اين منطقه از ديرباز به دليل موقعيت ژئوپلتيكي و ژئواستراتژيكي هميشه مطمع نظر كشورهاي همسايه و قدرتمندان منطقهاي مانند روسيه، آمريكا، اروپا، تركيه و اسرائيل بوده است و تمام تلاشهاي آنها براي نفوذ نظامي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي در اين جماهير ميباشد. لذا در اين مقاله سعي ميشود مطالب زير مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد:
1- شناخت كشورهاي قفقاز.
2- اهميت منطقه از نظر روسيه و آمريكا.
3- اهميت منطقه از نظر اسرائيل، تركيه و اروپا.
4- تبيين منافع ملي ايران در منطقه و بالعكس.
5- تحولات آتي مؤثر بر امنيت ملي ايران.
6- نتيجهگيري و تبيين اهداف در جهت توسعه همكاري ايران با كشورهاي قفقاز جنوبي با توجه به فرصتها، تهديدات و موانع.
شناخت كشورهاي قفقاز
قفقاز جنوبي در شمال غربي جمهوري اسلامي ايران، به وسعت 185 هزار كيلومتر مربع و جمعيت 17 ميليون نفر شامل جمهوريهاي آذربايجان، ارمنستان و گرجستان است. اكثريت جمعيت آذربايجان، به اضافه حدود 10 درصد از جمعيت گرجستان، مجموعاً حدود 9 ميليون نفر مسلمان و عموماً شيعه هستند. اين منطقه از جنوب به رود ارس و كوه آرارات هممرز با ايران و تركيه، از غرب به درياي سياه، از شمال به كوههاي قفقاز بزرگ و از شرق به درياچه مازندران محدود است. در تاريخ از اين سرزمين به نامهاي ارمنيا، آلبانيا و ايبريا ياد شده كه بخشي از ايران محسوب ميگرديده است و كه در دوران جنگهاي ايران و روم، براي مدتي به طور موقت، تحت حاكميت روميها درآمده و يا داراي حكومت محلي بوده است، كه به هر صورت جزئي از تاريخ ايران محسوب ميشود. پس از گسترش نفوذ سياسي و فرهنگي تركها، زبان تركي در قسمت آذربايجان از قرن هفتم هجري به بعد رايج شده است.(شيخ عطار، 1373، ص 6)
الف ـ اهميت منطقه قفقاز از نظر روسيه و آمريكا:
اين سرزمين داراي منابع معدني سرشار نفت و گاز، فلزات كمياب و همچنين داراي زمينهاي مستعد كشاورزي با بهرهوري بسيار است. اين ثروت طبيعي به اضافه موقعيت مرزي قفقاز با كشورهاي ايران و تركيه، نزديكي به درياي سياه و درياچه مازندران ويژگي ممتازي به اين مناطق بخشيده كه همواره مطمع نظر مراكز قدرت، از عهد باستان تاكنون، بوده است. (اميراحمديان، 1376، ص 18)
با فروپاشي شوروي و ايجاد كشورهاي كوچك، در اين منطقه نه تنها حساسيتهاي گذشته به جا مانده، بلكه با دگرگوني نظام قدرت در جهان، توجهات غرب به اين سرزمين، كه ويژگيهاي آن از نظر طبقهبندي سياسي جهان، شبيه به دنياي شرق و كشورهاي جهان اسلام بوده، جلب شده است. علاوه بر اين، نگرش خاص روسيه به عنوان بزرگترين جانشين شوروي كه قفقاز را مكمل ژئواستراتژيك و ژئوپولتيك فدراسيون خود ميداند (و با تعديل حضور ايالات متحده، اروپا و تركيه در آن منطقه، ضروري است از قدرت واگرايي آن با روسيه هم كاسته شود) نيز قابل تعمق است. از طرف ديگر، در صورت ضعف نفوذ غرب، ميتواند منطقه دفاعي براي بلوك شرق، براي كاهش گسترش حاكميت منحصر به فرد آمريكا مطرح گردد. چنانكه علاوه بر اظهارات صريح مقامات آمريكايي، مبني بر خطر توسعه تفكرات بازدارنده سياسي ايدئولوژيكي، غربيها به اقدامات عملي وسيعي براي رفع اين نگراني دست زدهاند. نخستين اقدام، برقراري سريع روابط سياسي با اين جمهوريهاست كه در حال حاضر، آمريكا به عنوان اولين كشور غربي در تمام اين كشورها سفارت افتتاح كرده است.
مشكل ديگر آمريكا در اين منطقه تجانس عدم تجانس با رهبران چپگراي اين كشورها است كه با تفكراتي در مجموعههاي كمونيستي رشد يافتهاند. از اين نظر اطمينان كامل آمريكا به آنها شكل نگرفته است. بنابراين سران آمريكا هميشه در پي يافتن افرادي مناسب بودهاند كه داراي ظاهري دموكراتيك و غربپسند به عنوان رهبران اين جمهوريها باشند.
حكام موجود مترصد جلب اعتماد و اطمينان آمريكا به خود هستند، اين امر سردرگمي بيشتر آنها را فراهم ميكند كه نه ميتوانند به طور كامل به قدرت آمريكا تكيه كنند و نه جايگزيني در مقابل آن ميشناسند كه به آن متكي شوند. با وجود تمام اين مشكلات، آمريكا عزم خود را جزم كرده كه با سرمايهگذاري اقتصادي، سياسي، علمي، نظامي و تبليغي نفوذ كامل سياسي خود را در اين منطقه گسترش داده و پايدار كند. انگيزۀ اصلي آمريكا از حضور در اين منطقه، پيشبرد تفكرات انحصارگرانه بلندمدت، ايجاد نظام نوين جهاني، در دست داشتن يكي ديگر از منابع انرژي غرب، استقلال حكومتهاي جديد در مقابل روسيه و مهار ايران است كه در صورت استمرار روند پيشرفت آمريكا در منطقه و ايجاد همگرايي بين سران ايالات متحده و قفقاز ميتواند زمينهساز تهديد براي ايران باشد، و برعكس، موفقيت روسيه در تقويت روابط حسنه با همسايگان جنوبي خود، براي ما ايجاد فرصت ميكند.
ب ـ اهميت منطقه از نظر اسرائيل، تركيه و اروپا
1- اسرائيل ـ امروزه اسرائيل با ايجاد ارتباطات اقتصادي، فرهنگي، سياسي و برقراري رابطۀ رسمي با آذربايجان، موجبات حضور فعال خود را در منطقه فراهم ساخته است. با وجود نظر نامساعد مسلمانان و حتي روسها به اسرائيل و يهوديان، رهبران و روشنفكران اين كشورها اسرائيل را سمبل غرب ميدانند و براي جلب توجه بيشتر كشورهاي غربي در صدد ارتقاء روابط با اسرائيل هستند. در اين ميان، بهبود روابط با تركيه بر توسعۀ مبادلات با آن ميافزايد.
2- تركيه ـ اهداف تركيه اقتصادي و تجاري است در عين حال از ديرباز و براي بهرهمند شدن از منابع انرژي قفقاز و آسياي مركزي نيز تمايل داشته و از اين نظر همواره اين كشور در انتقال خط لوله تفليس جيحان براي كنترل نفت و گاز پيرامون درياچۀ مازندران تلاش ميكرده است. به علاوه، انگيزههاي ايدئولوژيكي پانتركيسم و نهايتاً پانتورانيسم نيز وجود دارد. نفوذ اقتصادي و فرهنگي تركيه در اين منطقه باعث اشباع بازارهاي آن توسط توليدات تركيه شده مظاهر فرهنگي غرب ترويج و اشاعه يافته و جاذبههاي وحدت قومي تقويت گرديده، كه اين امر در تشديد رقابت توسعۀ اقتصادي و فرهنگي ايران و تركيه در قفقاز جنوبي مؤثر ميباشد. اقدام تركيه جهت تشكيل سازمان همكاريهاي كشورهاي اطراف درياي سياه و عضو نمودن آذربايجان به رغم نداشتن ساحل با اين كشورها، نشانگر اهميت موقعيت جغرافيائي اين دو جمهوري با درياي سياه است. (شيخ عطار، 1373، ص 78)
3- اروپا ـ اروپا قفقاز را به عنوان بخشي از اوراسيا و جزو مناطق ژئوپولتيك خود به حساب ميآورد كه نقش حايل بين دو قاره را ايفا ميكند، و موقعيت معبري آن براي پيوند درياي سياه و پيرامون درياچه مازندران ممتاز است. روند رو به رشد همگرايي آنها باعث تسهيل و افزايش مسيرهاي انتقال نفت و گاز حوزه خزر از قفقاز جنوبي به سمت اروپا گرديد كه در جهت منافع ملي ايران در ابعاد اقتصادي و امنيتي نيست.
تبيين منافع ملي ايران و قفقاز در منطقه
علائق و انگيزههاي ايران در قفقاز جنوبي، به دليل همسايگي، شايد بتوان گفت كه از ديگر بازيگران برون منطقهاي نيز بيشتر است. بخشي از آنها عبارتند از: استمرار تلاش در هدايت معابر جديد انتقال انرژي از سرزمين خود، كاهش تهديدات آرماني قومي جمهوري آذربايجان (كه محدود به مرزهاي آن كشور كوچك تازه استقلال يافته است)، توجه و مراقبت دقيق نسبت به توسعۀ نفوذ ايالات متحده و ناتو و كاهش تبعات آن، افزايش عمق استراتژيك خود در مقابل تهديد تاريخي روسها، دستيابي به بازار بزرگ منطقه و در عين حال سعي در حفظ استقلال پايدار دولتهاي مستقل آن.
از منظري كلي، برآيند تمامي تحولات و اقدامات زمينهساز آن، علائق و دغدغههاي مداوم و راهبردي جمهوري اسلامي ايران در ناحيه شمال غرب شده است كه در نتيجه مقدمات نزديكي روسيه و ايران را فراهم آورده است.
الف ـ روابط ايران و ارمنستان
در سالهاي پس از استقلال ارمنستان روابط ايران و اين كشور مستمراً بهبود و گسترش و پويايي متقابل داشته و دارد. اين سياست همگرايي، حداقل تا زماني كه آذربايجان و تركيه براي ورود آمريكا، ناتو و اسرائيل به حاشيۀ غربي درياچه مازندران تلاش ميكنند فزاينده خواهد بود در هر حال دو كشور در راستاي منافع ملي خود كه در زير ميآيد و استمرار روابط مناسب كنوني و دوري از فراز و نشيبهاي احتمالي آن، ضروري است علائق ديرينه خود را به طور شفاف تعريف كنند. از آن جمله:
1- همسايه بودن دو كشور؛
2- اشتراك و تعلقات فرهنگي و تاريخي؛
3- چگونگي بهرهبرداري مشترك از رودخانه ارس؛
4- تعاملات تجاري، اقتصادي و فني؛
5- نياز ارمنستان به واردات نفت؛
6- دسترسي ارمنستان به آبهاي گرم جنوب؛
7- وجود اقليت ارمني در ايران.
ب ـ روابط ايران و گرجستان
با توجه به فرهنگ غربي اين جمهوري، گرجيها مايل هستند خود را در زمرۀ ممالك اروپايي بدانند. هماكنون نيز گرايش فرهنگي و سياسي مردم و دولت اين كشور بيشتر به سمت اروپاست. تعلقات مشابه فرهنگي و تاريخي و تمايل گرجيان به فرهنگ ايراني، زمينۀ مناسبي را براي گسترش روابط گرجستان با ايران فراهم كرده است. گرجستان براي حل مشكلات اقتصادي به تركيه و غرب نيز روي آورده و نخست با تصويب مقررات سرمايهگذاري خارجي تسهيلاتي را در زمينۀ برخي از سرمايهگذاريها، نظير توريسم فراهم كرد. در اثر فشار گرجستان و حمايت غرب از آن كشور، در دو سال گذشته فدراسيون روسيه پايگاههاي نظامي خود را در خاك گرجستان و آبخازيا تخليه كرد؛ به موازات توسعۀ روند همكاريهاي نظامي ـ امنيتي تفليس و واشنگتن در اين دوره نظاميان آمريكايي با حضور در خاك گرجستان به آموزش و بازسازي ارتش اين كشور مشغول شدند.
قفقاز جنوبي و به ويژه گرجستان، در سالهاي گذشته به عنوان دروازههاي اصلي ورود غرب و ناتو به حوزه غرب درياچه مازندران و پشت مرزهاي ناآرام روسيه در جمهوري خودمختار جداييطلب چچن ايفاي نقش كرده است. (تهامي، 1381، ص 25) علاوه بر آن كشور گرجستان، عضو اتحاديۀ «گواام» نيز ميباشد. «گواام» اتحاديه ضد روسي و طرفدار غرب است كه كشورهاي تازه استقلاليافتۀ گرجستان، اوكراين، آذربايجان، ازبكستان و مولداوي در آن عضويت دارند. كشورهاي عضو اين اتحاديه روند همگرايي سياسي خود با غرب را طي كرده و روند اقتصادي، نظامي و امنيتي آنها با غرب نيز در حال تكامل است. با توجه به اوضاع اقتصادي و نگرش ويژه «شواردنادزه»، اين كشور غرب را محل اتكاي خود تعيين كرده است، اما پتانسيلهاي منطقهاي به ويژه در مورد انرژي و تمايل به ايفاي نقش عمده در سياست قفقاز و انگيزۀ قومي در اين دولت، توسعۀ مناسبات با ايران، آذربايجان و ارمنستان را ايجاد كرده است.
«ميخائيل ساكاشويلي»، رهبر اپوزيسيون گرجستان، رئيسجمهور جديد و جانشين «ادوارد شواردنادزه» (كه تحت فشار نيروهاي مخالف دولت مجبور به استعفا شد) در مصاحبهاي با روزنامۀ تايمز در مورد سياست خارجي اعلام نمود كه روابط با روسيه براي گرجستان اهميت حياتي دارد، معهذا روابط با واشنگتن نيز توسعه خواهد يافت و مسكو بايد در اين زمينه سازش كند. همچنين او در گفتگو با نشريۀ «دي ولت» چاپ برلين اظهار داشت: يكي از مهمترين طرحهاي او براي سياست خارجي گرجستان، عضويت در اتحاديۀ اروپا خواهد بود.
پ ـ روابط ايران و آذربايجان
در اين ميان تنش و مشاجره ايران و آذربايجان شاخصتر است. يكپارچه نبودن آذربايجان و عدم دسترسي به آبهاي آزاد ميتواند زمينههاي وابستگي درازمدت آذربايجان به ايران را فراهم آورد. تمايل آذربايجان به ناتو و ايالات متحده را ميتوان در شمار منابع تنش ژئواستراتژيك دو كشور به حساب آورد.
اما دو مسأله "حقابه" ارس و نظام حقوقي درياچه مازندران، ماهيت ژئواكونوميك دارند. بعلاوه مسائل قومي و ايدئولوژيكي نيز وجود دارد. آذربايجان بدون توجه به ضرورت توافق بين پنج كشور ساحلي در مورد رژيم حقوقي جديد، قرارداد نفتي مهمي را به ارزش 7/5 ميليارد دلار به منظور بهرهبرداري از 3 حوزه نفتي چراغ، گونشلي و آذري با كنسرسيوم شركتهاي نفتي غربي به همراه تركيه، شركت نفتي لوك اويل روسيه و شركت نفتي آذربايجان (سوكار) امضاء كرده است. (تهامي، 1381، ص 53) نام اصلي جمهوري آذربايجان آران بوده و آذربايجان، نام جعلي است. بدين ترتيب كه دولت مساواتيان حدود 2 سال به عنوان «دولت جمهوري آذربايجان» بر آران و شيروان حكومت كرد و اين وضع تا 1920 ادامه يافت. در اين سال ارتش سرخ، شهر باكو را به تصرف خود درآورد و دولت مساواتيان را ساقط و بسياري از سران حزب و دولت مذكور را دستگير و اعدام كردند. بنابراين نام آذربايجان نخست توسط مساواتيان بر بخشي از قفقاز گذارده شد، سپس از جانب شوروي تأييد و تثبيت گرديد. (جواني، 1380، ص 78) تا زماني كه حكومت مركزي ايران در ابعاد نظامي و به ويژه ديپلماتيك در مقياس جهاني قدرتمند باشد، جمهوري آذربايجان خواهان تنشزدايي خواهد بود؛ در غير اين صورت بيش از ايران آسيب خواهد ديد. راهحل برطرف كردن تنگناهاي زير براي آن كشور با تقويت اشتراكات فرهنگي، مذهبي و حسن همجواري است:
1- حل مشكل ارتباطي باكو ـ نخجوان.
2- حل تنگناهاي ارتباطي با تركيه و اروپا و برعكس؛
3- دسترسي به مسير مناسب انتقال انرژي درياچه مازندران به اروپا؛
4- موضع برتر و تعيينكننده در قضيۀ قرهباغ؛
در چهارمين دورۀ انتخابات رياست جمهوري، رقابت اصلي بين الهام علياف، نامزد حزب حاكم و دو نفر از نامزدهاي احزاب مخالف، با حضور صدها نفر از ناظران خارجي بود كه اكثراً از روند آن رضايت نداشته و از سوي طرفداران احزاب رقيب به علت تخلفات، انتخاباتي غير قانوني اعلام شد. غرب در پي توسعۀ همگرايي سياسي، اقتصادي، امنيتي و نظامي با جمهوريهاي آذربايجان و گرجستان است و حضور نظاميان آمريكايي در قفقاز جنوبي رو به افزايش بوده و فعاليتهاي «آبشوران» نشان از ايجاد احتمالي پايگاههاي نظامي در منطقه دارد.
تحولات آتي موثر بر امنيت ملي ايران
با توجه به عواملي مانند وابسته بودن روابط كشورها به متغيرهاي مختلف، روند رو به گسترش فاصلهگيري ايران و جمهوري آذربايجان، همراه با گسترش ناتو به سوي درياچه مازندران و آسياي مركزي و تأثير آن بر امنيت ملي ايران، تحولات در محيط بينالملل و محيط ملي، احتمال مفروضات زير ميرود كه با وقوع حوادث جديد، امكان تغيير در هر يك وجود دارد:
1- فشارهاي آمريكا و رژيم صهيونيستي به جمهوري اسلامي ايران همچنان ادامه خواهد داشت.
2- نفوذ آمريكا، رژيم صهيونيستي و تركيه در ساختارهاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي جمهوري آذربايجان روز به روز بيشتر خواهد شد.
3- جمهوري آذربايجان سياست نزديكي به غرب در تمامي ابعاد را دنبال خواهد كرد.
4- جمهوري آذربايجان به ناتو خواهد پيوست.
5- آمريكا از طريق جمهوري آذربايجان حضوري فراگير حتي به صورت نظامي در درياچه مازندران پيدا ميكند.
6- آمريكا و رژيم صهيونيستي براي تيره ساختن روابط تركيه و جمهوري آذربايجان با ايران بر تلاش خود ميافزايند.
7- ساختار جهاني قدرت و سازمانهاي تابعه همچون سازمان ملل، در آينده از حقوق قوميتها تحت عنوان دفاع از حقوق بشر حمايت بيشتري به عمل خواهند آورد.
8- اختلاف جمهوري آذربايجان با ارمنستان بر سر مسئلۀ منطقۀ كوهستاني قرهباغ ادامه خواهد يافت.
نتيجهگيري و تبيين اهداف در جهت ترسيم همكاري ايران با كشورهاي قفقاز جنوبي
با توجه به جدول زير كه نشاندهنده وضعيت همگرايي كشورهاي قفقاز با جمهوري اسلامي ايران ميباشد، تقويت روابط متقابل و متناسب با جمهوري آذربايجان ضروري است. در اين راستا برقراري رابطه دوجانبه يا چندجانبه با كشورهاي همسايه و منطقه به ويژه كشورهاي اسلامي براساس منافع ملي و مصالح اسلامي اهميت دارد:
كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي |
آمريكا
|
روسيه |
اسرائيل |
تركيه |
اروپا |
ايران |
عوامل همگرايي و واگرايي با كشورهاي قفقاز |
||||||
آذربايجان |
+ |
- |
+ |
+ |
+ |
- |
گرجستان |
+ |
- |
+ |
+ |
+ |
+ |
ارمنستان |
+ |
+ |
- |
- |
+ |
+ |
لذا با نگرش به روابط موجود ايران با كشورهاي قفقاز و تحولات آتي بر امنيت ملي و تأثير ساير كشورهاي قفقاز، به منظور استفاده از فرصتها و كاهش تهديد و تأمين امنيت ملي، اهداف زير جهت توسعه همكاري با كشورهاي قفقاز پيشنهاد ميشود:
1- اهداف ايران در جمهوريهاي قفقاز
الف: توسعۀ روابط با آذربايجان در جهت اهداف مورد نظر:
(1) تداوم ديپلماسي فعال و مؤثر تا نتيجهگيري دلخواه در رژيم حقوقي درياچه مازندران و تعيين حقالسهم قانوني خود؛
(2) تلاش در جهت جلب همكاري جمهوري آذربايجان در هدايت معبر جديد انتقال انرژي از سرزمين خود؛
(3) ارتقاي حسن همجواري با تكيه بر اشتراكات ديني، مذهبي، تاريخي و فرهنگي با جمهوري آذربايجان؛
(4) توسعۀ تعاملات تجاري، اقتصادي و فني با جمهوري آذربايجان؛
ب: توسعۀ روابط با گرجستان در جهت اهداف مورد نظر:
(1) حمايت و تسهيل در سرمايهگذاري در جمهوري گرجستان در راستاي كمك به حل مشكلات اقتصادي آن جمهوري؛
(2) گسترش اشتراكات فرهنگي و تاريخي با جمهوري گرجستان؛
(3) تقويت دادوستد بازرگاني در راستاي تأمين نيازهاي بازارهاي جمهوري گرجستان؛
(4) تأمين انرژي آن جمهوري؛
پ: توسعۀ روابط با ارمنستان در جهت اهداف مورد نظر:
(1) تقويت سياست همگرايي با جمهوري ارمنستان؛
(2) تأمين نيازهاي وارداتي نفتي جمهوري ارمنستان؛
(3) ايجاد تفاهم در بهرهبرداري مشترك و متناسب از رودخانه ارس؛
(4) توسعه روابط فرهنگي و تاريخي با جمهوري ارمنستان؛
(5) تسهيل دسترسي ارمنستان به آبهاي گرم جنوب.
فهرست منابع و مآخذ:
1) امير احمديان، بهرام؛ «جغرافياي قفقاز»، تهران: وزارت امور خارجه، 1376.
2) اوس، جاناتان؛ «پيچيدگي امنيت منطقهاي در قفقاز»، ترجمه عليرضا زارع، فصلنامه مركز مطالعات آسياي مركزي و قفقاز، شماره 32، 1380.
3) تهامي، سيدمجتبي؛ «تشنج در روابط روسيه و گرجستان» و «توافق روسيه و آذربايجان در تقسيم درياي مازندران» ماهنامه دانشگاه عالي دفاع ملي شماره 26 و 28 مرداد و مهرماه 1381.
4) جواني، يدالله؛ «ايده آذربايجان بزرگ و راهبرد امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران» پاياننامه دكتراي علوم دفاعي استراتژيك، 1380.
5) حسينپور، اكرم؛ «ماهيت تحولات در آسياي مركزي و قفقاز»، وزارت امور خارجه، 1373.
6) شيخعطار، عليرضا؛ «ريشههاي رفتار سياسي در آسياي مركزي و قفقاز»، وزارت امور خارجه، 1373.
7) كريميپور، يدالله؛ «مقدمهاي بر ايران و همسايگان (منابع تنش و تهديد)»، تهران: جهاد دانشگاهي، 1380.
ش.د820460ف