(روزنامه جوان - 1394/08/09 - شماره 4664 - صفحه 2)
با پايان مذاكرات هستهاي و نهايي شدن سند برجام بهعنوان خروجي اين مذاكرات، اكنون برخي گمانهزنيها در پي بررسي امكان تسري اين مدل از حل مسئله به ديگر چالشهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و غرب است. در عين حال برخي خوشبينيها سبب شده است تا عدهاي اساساً برجام را پاياني بر تخاصم ميان ايران و امريكا قلمداد كرده و از اتمام استكبارستيزي سخن به ميان آورند.
هرچند پاسخ صريح رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان، تكليف مسئله را تا حد زيادي روشن كرده است. چنانكه معظمله در پاسخ به يكي از دانشجويان تأكيد كردند «سؤال كردند، تكليف مبارزه با استكبار پس از مذاكرات چيست؟ خب، مگر مبارزه با استكبار، تعطيلپذير است؟ مبارزه با استكبار، مبارزه با نظام سلطه تعطيلپذير نيست. اين هم جزو همين حرفهايي است كه اتفاقاً امروز من يادداشت كردهام كه به شما بگويم. اين جزو كارهاي ما است، جزو كارهاي اساسي است، جزو مباني انقلاب است؛ يعني اگر مبارزه با استكبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نيستيم. مبارزه با استكبار كه تمام نميشود. در مورد مصاديق استكبار، امريكا اتمّ مصاديق استكبار است.»
بهرغم اين بيان صريح معظمله باز هم، گاه كموبيش زمزمههايي شنيده ميشود كه به دنبال تسري مدل برجام به ديگر موضوعات مناقشهبرانگيز است و بنابراين پايان سلطهستيزي را پيشنهاد ميدهد. در اين يادداشت كوشيده خواهد شد به این پرسش مهم پاسخ داده شود كه آيا در دورهاي كه اصطلاحاً «پسابرجام» خوانده ميشود، استكبارستيزي و تخاصم با غرب سلطهگر و بهويژه امريكا چه جايگاهي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران خواهد داشت.
براي پاسخ به اين پرسش مهم بايد ادعاي كارآمدي تعاملگرايي در محيطهاي مورد مناقشه را بررسي نمود. بهطور مشخص پس از موضوع هستهاي دو محيط چالشبرانگيز ميان ايران و غرب، نخست تحولات منطقه غرب آسيا و ديگر تحولات داخلي ايران است.
در تحولات منطقه، عدهاي معتقدند ميتوان با الگوگيري از برجام، مناقشه موجود را حل نمود و حضور وزير خارجه ايران در نشست وين درباره سوريه را در همين چارچوب ارزيابي ميكنند. دراينباره بايد گفت در تحولات منطقه بهطور مشخص دو محور (بازيگر) اصلي وجود دارد؛ نخست محور مقاومت كه كانون آن جمهوري اسلامي ايران است و دوم محور عبري- عربي- غربي كه با هدايتهاي آشكار و پنهان امريكا، اروپا و رژيم صهيونيستي، در حال شعلهور ساختن منطقه است. اين محور گاه در قالب جنگ نيابتي از طريق «تكفيريهاي بيوطن» ظهور و بروز مييابد و گاه در شكل حمله نظامي رژيم سعودي به مردم بيپناه يمن رخ مينمايد.
در مقابل توطئههاي اين محور سلطهگر، تنها اين جمهوري اسلامي ايران است كه پناه مظلومان و حامي مقاومت در منطقه است و اتفاقاً در اين نبرد نابرابر بهخوبي توانمندي خود را به اثبات رسانده است.
در همين زمينه حسنين هيكل، كارشناس باسابقه مصري ميگويد: «با وجود اهميت بالاي توافق هستهاي، اما به اعتقاد من نبايد در ميزان تأثيرگذاري اين توافق مبالغه شود، امريكا دنيا را رها نميكند كه بهصورت مستقيم در اختيار ايران قرار گيرد، بلكه ميخواهد تا حد مشخصي با ايران ارتباط برقرار كند. اگر نمونه ايراني موفق شود و تحريمها از آن برداشتهشده و توسعه آن ادامه پيدا كند، طرح امريكا شكستخورده است.»
اين تحليلگر ارشد مسائل منطقهاي تأكيد كرده است كه «تناقض موجود بين ايران و امريكا به پايان نخواهد رسيد، ايران سياستهاي سلطهطلبانه امريكا را رد ميكند، دشمني امريكا با اين نظام پاياني نخواهد داشت، جز در صورتيكه ايران روش خود را تغيير دهد يا اينكه امريكا مطالبات خود را از ايران تغيير دهد. تناقض موجود بين دو طرف بزرگتر از آن است كه قابلحل باشد. شكست امريكا از ايران بسيار پرسروصدا خواهد بود، همانطور كه سقوط شاه و خاندان پهلوي سروصداي زيادي ايجاد كرد و همانطور كه شكست امريكا در مهار انقلاب اسلامي ايران يا تغيير آن تا دوره كنوني پرسروصدا بوده است. براي امريكا سخت است كه وجود يك دولت قوي در ايران را بپذيرد. اين موضوع اهميت زيادي دارد.»
با توجه به اين واقعيت ميتوان گفت الگوي پيچيده مهار جمهوري اسلامي ايران در منطقه كه از سوي غرب دنبال ميشود، نهتنها به دنبال به رسميت شناختن و تثبيت اقتدار منطقهاي ايران اسلامي و محور مقاومت نيست، بلكه تداوم نفوذ و حضور غرب را منوط به حاشيهنشيني ايران ميداند.
خلاصه آنكه عرصه تحولات منطقه نهتنها عرصه اشتراك يا تعامل منافع ايران و غرب نيست كه آشكارا ميتوان آن را عرصه تضاد اهداف راهبردي دو طرف دانست. نقطه مشتركي ميان ايران و غرب وجود ندارد كه بتوانند روي آن مذاكره و تفاهم بكنند. در چنين شرايطي، نشستن ايران و غرب بر پشت ميز مذاكره در موضوعات منطقهاي، يك امتياز بزرگ براي غرب بهشمار ميآيد كه در مقابل، آوردهاي براي ايران اسلامي نخواهد داشت. براي مثال، حضرت امام خامنهاي در خصوص يكي از مصاديق مورد تأكيد امريكا ميفرمايند: «ميگويد امنيت اسرائيل بايد حفظ شود. اولاً اسرائيل روزبهروز ناامنتر خواهد شد؛ چه توافق هستهاي بشود، چه نشود. اين را بدانيد. امنيت اسرائيل تأمين نخواهد شد؛ چه توافق هستهاي بشود و چه نشود.»
موضوع ديگري كه از چالشهاي سياسي ايران و امريكا است، تلاش غرب براي نفوذ و دخالت در مسائل داخلي ايران است كه در قالب ادعاي مسائلي همچون «حقوق بشر» دنبال ميشود. بايد دانست مذاكره در موضوعات داخلي ايران (مشابه آنچه اروپا در دهه 70 در قالب گفتوگوهاي انتقادي دنبال نمود) نيز نهتنها انفعالي و برخلاف استقلال سياسي و منافع و عزت ملي جمهوري اسلامي ايران است، بلكه در تضاد با نص توافقنامه الجزاير است كه امريكا را از دخالت در مسائل داخلي جمهوري اسلامي ايران نهي كرده است. بدينترتيب ريشههاي تخاصم ايران اسلامي با غرب سلطهجو، نه چنان سطحي، كماهميت و بيبنياد است كه سادهانديشانه گمان كنيم با يك مذاكره در موضوع خاص به فراموشي سپرده ميشود و نه اهداف راهبردي طرفين در محيطهاي گوناگون ملي، منطقهاي و بينالمللي داراي نقاط مشترك است كه بتوان از «تنشزدايي» و «كاهش سطح تخاصم» سخن به ميان آورد.
اين يادداشت را با پيام الهي حضرت امام راحل (ره) به پايان ميبريم كه فرمود: «اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامي و انقلابي خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين (عليهمالسلام) را با دستهاي خود ويران نمايد، آنوقت ممكن است جهانخواران او را بهعنوان يك ملت ضعيف و فقير و بيفرهنگ به رسميت بشناسند، ولي در همان حدي كه آنها آقا باشند، ما نوكر؛ آنها ابرقدرت باشند، ما ضعيف؛ آنها ولي و قيم باشند، ما جيرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه يك ايران با هويت ايراني- اسلامي، بلكه ايراني كه شناسنامهاش را امريكا و شوروي صادر كند.»
http://javanonline.ir/fa/news/750359
ش.د9404403