تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۶  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۷۳۰
مقایسه‌ای میان تجربه توسعه برونزا و پیشرفت درونزا در 2 کشور خاورمیانه‌ای

(روزنامه وطن امروز – 1394/08/19 – شماره 1745 – صفحه 12)

پیشرفت و رهایی از عقب‌ماندگی، از مهم‌ترین اولویت‌های جوامع و دولت‌ها، بویژه در کشورهای جهان سوم است. صرف نظر از مفهوم جهان سوم که در حال حاضر ممکن است همچنان، مناقشاتی بر سر آن وجود داشته باشد، پیشرفت و عقب‌ماندگی به‌طور عام، به‌دلایل عینی، از مفهومی کلی و غالباً مورد توافق برخوردار است. اهمیت این مساله تا حدی است که در صدر آرمان‌ها، اهداف، راهبردها، سیاست‌ها و برنامه‌های حاکمیتی کشورها قرار دارد.

در حال حاضر حداقل دو نگاه و رویکرد، نسبت به پیشرفت و رهایی از عقب‌ماندگی وجود دارد. یکی «نگاه تجربی و برونزا» که نگاهی پوزیتیویستی و مبتنی بر همگرایی (وابستگی) و الگوگیری از کشورهای پیشرفته و در حال پیشرفت و به نوعی تکیه بر قدرت خارجی است. آمریکا در صدر کشورهای پیشرفته و چین، کره‌جنوبی، مالزی و اندونزی از جمله نمونه‌های در حال پیشرفت هستند.

دیگری «نگاه ایدئولوژیک و درونزا» که مبتنی بر واگرایی (استقلال)، الگوی بومی و ظرفیت‌های درونی است. پیشرفت در حوزه اقتصاد و تجارت، علم و فناوری، سیاست و دفاع نظامی، فرهنگ، اجتماع و سلامت از جمله مهم‌ترین حوزه‌های پیشرفت محسوب می‌شود به‌طوری که مهم‌ترین مؤلفه‌های اصلی قدرت هر نظام سیاسی را تشکیل می‌دهد. واضح است تقویت این مؤلفه‌ها و ارتقای مستمر شاخص‌های پیشرفت در عرصه‌های مختلف، از دغدغه‌های اصلی هر نظام سیاسی است و میزان استحکام ساخت درونی هر نظام، مهم‌ترین عامل موفقیت آن در پاسخ مؤثر به دغدغه‌های یادشده است. به این منظور نمونه مصر و ایران به‌عنوان2 کشور به اصطلاح جهان سومی و آمریکا به‌عنوان یک قدرت بزرگ را به چند دلیل مورد توجه قرار داده‌ایم.

اولاً در رابطه با آمریکا، هم مصر و هم ایران طی 35 سال گذشته، مصداق بارز همگرایی تمام‌عیار (مصر) و واگرایی تمام‌عیار (ایران) با این قدرت بزرگ بوده‌اند. ثانیاً هر دو کشور، دارای کمیت جمعیت نزدیک بهم هستند. ثالثاً هر دو کشور از مهم‌ترین کشورهای منطقه خاورمیانه محسوب می‌شوند و رابعاً اسلام دین اکثریت مطلق مردم این دو کشور است. بنابراین، کمیت انسانی مشابه، بنیان‌های فرهنگی و اعتقادی مشترک و اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک نسبتاً همسنگ، کار بررسی تأثیر مهم‌ترین وجه تفاوت راهبردی این 2 کشور یعنی وابستگی و استقلال نسبت به قدرت بزرگ (آمریکا) را جذاب‌تر و واقعی‌تر کرده است.

این موضوع از آن جهت که هر 2 کشور از مهم‌ترین کشورهای جهان اسلام محسوب می‌شوند و جمعیت بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان ساکن در ممالک اسلامی و اقصی نقاط دنیا، بیش از پیش با مساله پیشرفت و رهایی از عقب‌ماندگی دست به گریبانند و همواره در جست‌وجوی سعادت مادی و معنوی خود بوده و هستند، دارای اهمیت مضاعف است زیرا با توجه به تحولات منطقه و مطالبات روزافزون معیشتی و اقتصادی و اسلامی و سیاسی مردم منطقه، اعم از رفع فقر و بیکاری و پیاده‌سازی شریعت اسلامی در جامعه و ساختار حاکمیت، جمع‌بندی تجربه مصری و ایرانی پیشرفت و مقایسه آن با هم، یافته‌های ارزشمندی را در اختیار می‌گذارد که اجتناب از تجربه‌های ناموفق و الگوگیری از تجربه‌های مؤثر از جمله رهاوردهای راهبردی و کاربردی این جمع‌بندی، مقایسه و بررسی است.

ما در این جا نه همه مؤلفه‌ها و شاخص‌های پیشرفت بلکه مهم‌ترین‌های آن را بررسی خواهیم کرد، از جمله پیشرفت‌های علمی، اقتصادی، سیاسی و پیشرفت‌های حوزه سلامت. تلاش ما بر این فرض قرار دارد که پیشرفت مصر در تمام موارد یادشده، به همگرایی (وابستگی) مصر به قدرت بزرگ آمریکا - بویژه در مقایسه با ایران- وابستگی مستقیمی نداشته است. به عبارت دیگر، بر آنیم با بررسی این موضوع، به‌طور ضمنی، فرض‌های مترادف فرض اصلی را نیز مدنظر قرار دهیم. این فرض‌های مترادف عبارتند از: وابستگی مستقیم بین همگرایی کشورهای جهان سوم (از جمله مصر) با قدرت‌های بزرگ (آمریکا) و عقب‌ماندگی آنها و نیز وابستگی مستقیم بین واگرایی کشورهای جهان سوم (از جمله ایران) با قدرت‌های بزرگ (آمریکا) و پیشرفت آنها. قصد ما از در نظر گرفتن فرض‌های مترادف، دیدن سوال اصلی از ابعاد متفاوت، با هدفی واحد است. این روش به ما کمک می‌کند درکی واقعی‌تر، راهبردی‌تر و عمیق‌تر نسبت به موضوع بیابیم.

تحولات اخیر مصر و فعل و انفعالات گسترده جاری در منطقه که کودتای ارتش و سقوط مرسی از مهم‌ترین آنهاست، نشان داد تا چه حد پاسخ به مساله پیشرفت و رهایی از عقب‌ماندگی بویژه در مواجهه با متغیر همگرایی و واگرایی با قدرت‌های بزرگ، با پیچیدگی‌های فکری، نظری، سیاسی و راهبردی و سرعت قهقرایی مواجه است. پیچیدگی و سرعتی که مردم‌سالاری و منتخب آن را در مصر به زندان می‌برد و حاکم معزول و محبوس را آزاد می‌کند.

روشن است این تغییر نه فقط در سطح افراد بلکه در سطح آرمان‌ها، اهداف، راهبردها، سیاست‌ها و برنامه‌های کلان اتفاق افتاده است. یعنی در سطحی که چشم‌انداز پیشرفت و رهایی از عقب‌ماندگی و مهم‌ترین سند ملی آن، یعنی قانون اساسی را در مصر دچار «شیفت استراتژیک» کرده است. در انتهای بررسی ما، این «انحراف راهبردی» می‌تواند بطور غیرمستقیم، یکی از نتایج ارزیابی نسبت انقلاب درونزای مصر، با رویکرد برونزای مرسی و پیش از او، به شکلی تمام‌عیار، در دوران مبارک، برای پیشرفت و رهایی از عقب‌ماندگی نیز باشد و نشان دهد همگرایی مصر با قدرت بزرگ آمریکا، حداقل طی 35 سال گذشته، همبستگی مستقیمی با پیشرفت آن ندارد.

همگرایی مصر و واگرایی ایران با آمریکا

پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 در ایران و سقوط شاه به‌عنوان رئیس حکومت سلطنتی پهلوی و مهم‌ترین هم‌پیمان آمریکا در منطقه خاورمیانه را می‌توان نقطه اوج تحول بنیادین در روابط و مناسبات ایران و آمریکا دانست. مهم‌ترین پیامد این شیفت استراتژیک و تحول راهبردی، تغییر نسبت ایران با آمریکا بود و ایران را که حداقل از کودتای 28 مرداد 32 همگرایی (وابستگی) تمام‌عیاری با آمریکا داشت را به مهم‌ترین کشور واگرا (مستقل) از آمریکا تبدیل کرد. اشغال سفارت آمریکا و تعبیر آن به‌عنوان انقلاب دوم و بزرگ‌تر از انقلاب اول و تعبیر آمریکا به‌عنوان شیطان بزرگ و اعلام 13 آبان به‌عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی، به رسمیت نشناختن اسرائیل و تعبیر آن به غده سرطانی و لزوم محو آن، حمایت تمام‌عیار از فلسطین و مخالفت سرسختانه با روند سازش با اسرائیل و اعلام جمعه آخر ماه رمضان به‌عنوان روز جهانی قدس از مهم‌ترین مواضع راهبردی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در نفی وابستگی (همگرایی) به آمریکا و استقلال (واگرایی) از آن به شمار می‌رود.

در این میان سابقه آمریکا در کودتای 28 مرداد، پذیرش شاه مخلوع از سوی آمریکا و بویژه وابسته و همگرای مهم آن در منطقه و بازیگر اصلی روند سازش با اسرائیل و پیمان کمپ‌دیوید، یعنی «انور سادات» در مصر، حمله نظامی آمریکا به ایران و واقعه طبس، تحریم ایران و بلوکه کردن دارایی‌های آن در خارج، قطع رابطه با ایران و حمایت همه‌جانبه از جنگ و ترور و کودتا علیه جمهوری اسلامی، آمریکا را در منتهاالیه واگرایی با ایران قرار داد. همگرایی ایران سلطنتی با آمریکا و واگرایی ایران انقلابی و اسلامی با آن نه فقط در سطح افراد، بلکه در سطح آرمان‌ها و اهداف، راهبردها و سیاست‌ها و نیز برنامه‌ای کلان، مسیر ایران را از ایران در حال حرکت به سوی دروازه‌های تمدن غربی، به ایران در حال حرکت به سوی تمدن اسلامی تغییر داد و اسلام را پایه اصلی انقلاب اسلامی، مبنای همه آرمان‌ها، اهداف، راهبردها، سیاست‌ها و برنامه‌های کلان از جمله استقلال (واگرایی) از قدرت‌های بزرگ و در رأس آنها آمریکا قرار داد.

لذا معارضه و دشمنی با اسلام اصلی‌ترین هدف آمریکا در قبال ایران واگرا با غرب بوده است. اینک که این واگرایی 35 ساله شده و با اقدامات گسترده دیگری از جمله نقش محوری در جنگ 8 ساله علیه ایران، حمله موشکی آمریکا به هواپیمای مسافری ایران، حمایت و تقدیر از نویسنده کتاب آیات شیطانی، برخورد امنیتی با فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، حمایت از گروهک‌های تروریستی منافقین و جندالله علیه ایران، تحریم‌های فلج‌کننده و فشار تبلیغاتی سنگین، عمق و دامنه مضاعفی پیدا کرده است، مقایسه پیشرفت‌های ایران با پیشرفت‌های مصر که به‌عنوان یکی از بارزترین مصادیق همگرایی با آمریکا طی 35 سال گذشته در منطقه خاورمیانه بوده، مهم و راهگشاست.

مصری که در مدت یادشده نه جنگی به آن تحمیل شده، نه مرزهای آن تحت فشار ناامنی جنگ بر اثر حضور مستقیم آمریکا در کشورهای همسایه قرار گرفته، نه تحریم‌های گوناگون و سنگین اقتصادی بر آن اعمال شده،نه گروهک‌های تروریستی علیه آن به کار گرفته شدند، نه تهدید به حمله نظامی و متهم به قرار گرفتن در محور شرارت شده، نه تحت فشار تبلیغاتی و رسانه‌ای و عملیات روانی قرار گرفته، نه به وضعیت دموکراسی و حقوق بشر در آن اتهامی وارد شده، بلکه از سوی آمریکا در چارچوب منافع دائمی به آن نگاه شده و از حمایت‌های نظامی و تسلیحاتی این قدرت بزرگ برخوردار بوده، دیکتاتوری مبارک و حکومت نظامیان در آن مورد حمایت تمام‌عیار آمریکا قرار گرفته، اسلام‌گرایی در آن، تا حد ممکن سرکوب شده، اقتصاد متکی بر«توریسم، کانال سوئز، صادرات کشاورزی و کمک‌های مالی استراتژیک آمریکا»، هیچگاه تحت فشار و تحریم قرار نگرفته و ظاهراً هیچ مانع حداقل اعلامی‌ای در مقابل پیشرفت آن از سوی آمریکا ایجاد نشده و انقلابش سرنوشت انقلاب اسلامی ایران را پیدا نکرده و سران انقلاب آن از ابتدا نه تنها رویکرد واگرا با آمریکا نداشتند بلکه همگرایی حداکثری خود با آمریکا را از طریق برخورد حقوقی ملایم با مبارک، به رسمیت شناختن اسرائیل و تداوم رابطه با آن، قرار گرفتن در جمع متحدان آمریکا در بحران سوریه، پرهیز از گسترش روابط با ایران و توسعه روابط با متحدان عربی آمریکا از جمله قطر و عربستان، نشان دادند.

در نگاهی برونگرا، ممکن است چنین به نظر برسد که مصر، به دلیل قرار گرفتن در شرایطی نرم و همگرا با آمریکا و قرار نگرفتن در چالشی تمام‌عیار با قدرتی بزرگ و متحدان آن، از «حداکثر زمینه‌های بیرونی لازم»، برای پیشرفت، برخوردار بوده و ایران به‌عنوان نقطه مقابل آن، در شرایطی سخت و واگرا با آمریکا، در چالشی همه‌جانبه با قدرتی بزرگ، از «حداقل زمینه‌های بیرونی لازم» برای پیشرفت، برخوردار بوده است، لذا باید موفقیت‌های مصر در مقایسه با ایران چشمگیر باشد اما واقعیت غیر از این را نشان می‌دهد که در اینجا ما فقط به چند زمینه به‌عنوان نمونه اشاره می‌کنیم.

توسعه انسانی

شاخص توسعه انسانی شاخصی ترکیبی است برای سنجیدن موفقیت هر کشور در 3 معیار پایه سطح زندگی مناسب، زندگی طولانی و سالم، دسترسی به دانش و معرفت. کشورهایی که در مناطق بحران‌زده قرار دارند حتی اگر خود دچار بحران نباشند به علت نگرانی از سرایت ناامنی و بی‌ثباتی به داخل خاک خود ناگزیر از پرداخت هزینه‌هایی برای حفظ آمادگی نظامی خود می‌شوند و از سوی دیگر میزان سرمایه‌گذاری خارجی در چنین کشورهایی کاهش می‌یابد و شبکه‌های داد و ستد کالا با مشکل مواجه می‌شود. این رخدادها دارای تأثیر مستقیم بر شاخص توسعه انسانی هستند. با این حال، به گزارش سایت برنامه توسعه سازمان ملل متحد، ایران با داشتن شاخص توسعه انسانی برابر با742/0، رتبه 76 (بالاتر از اوکراین، عمان، ترکیه و چین) و مصر با داشتن شاخص توسعه انسانی برابر با 622/0، رتبه 112 (پایین‌تر از جامائیکا، فیجی و مالدیو) را در بین 186 کشور در سال 2012 دارا بودند.

ایران و مصر در فاصله سال‌های 1980 تا 2012 در این شاخص، دائماً سیر صعودی داشته‌اند، با این تفاوت که سرعت ایران در رشد این شاخص به مراتب بیشتر از مصر بوده است. سال 1980 این شاخص برای ایران 0/434 و برای مصر 0/407 بوده است. یعنی ایران سال 1980 تنها 0/127 از مصر پیشی داشته، لیکن فاصله ایران از مصر در سال 2012، به 0/120 افزایش یافته و ایران با فاصله زیادی از مصر پیشی گرفته است. به عبارت دیگر ایران طی سال‌های 1980 تا 2012، فاصله اندک خود با مصر در سال 1980 را به 4/4 برابر بیشتر، در سال 2012 افزایش داده است.

رشد علمی

به گزارش پایگاه استنادی «اسکوپوس»، ایران در سال 2013 به جایگاه پانزدهم تولید علم جهان صعود کرده است. در بین 30 کشور نخست در نظام استنادی اسکوپوس تنها کشور مالزی با تولید 8 هزار و 524 مقاله و کسب رتبه بیست‌وچهارم، از مجموع کشورهای اسلامی قرار دارد و در 30 کشور اول نامی از مصر وجود ندارد. در بین 30 کشور نخست در نظام استنادی آی‌اس‌آی، نه فقط نامی از مصر نیست بلکه به جز ایران و ترکیه، نام هیچ کشوری از کشورهای اسلامی نیز مشاهده نمی‌شود. این گزارش بیانگر فاصله چشمگیر پیشرفت‌های علمی ایران از مصر است. براساس پیش‌بینی پایگاه علمی سایمگو، ایران با ادامه روند رشد فزاینده تولیدات علمی خود تا سال 2018 با 15 رتبه صعود، در جایگاه چهارم تولید علم جهان قرار خواهد گرفت.

براساس داده‌های این پایگاه در سال 2010، 10 کشور اول تولیدکننده علم به ترتیب آمریکا، چین، انگلستان، آلمان، ژاپن، فرانسه، کانادا، ایتالیا، هند و اسپانیا بودند که ایران در این رتبه‌بندی در جایگاه نوزدهم تولید علم دنیا قرار داشت؛ اما براساس این پیش‌بینی، 10 کشور اول تولیدکننده علم دنیا در سال 2018 به ترتیب چین، آمریکا، انگلستان، ایران، آلمان، هند، فرانسه، ژاپن، کانادا و کره‌جنوبی خواهند بود. همچنین به گزارش اسکوپوس، رتبه پزشکی ایران در ۱۰ سال گذشته ۵۱ بود، این رقم سال ۲۰۰۸ به ۲۳ و سال 2012 به رتبه ۱۹ در جهان ارتقا پیدا کرده که نشان‌دهنده روند صعودی ایران در علم پزشکی در سال‌های اخیر است.

براساس گزارش مجله «نیچر» که رشد کمی تولیدات علمی کشورها را در تمام گرایش‌های علوم در سال 2011 میلادی بررسی کرده، روند رشد تولیدات علمی ایران در سال 2011 نسبت به سال 2010 میلادی بیشترین رشد دنیا، یعنی20 درصد بوده و این در حالی است که رشد تولید علم چین، 15 درصد، کره‌جنوبی10 درصد، هند و اسپانیا کمتر از 10 درصد و ایالات متحده آمریکا و انگلستان کمتر از5 درصد بوده است. بررسی دیگری نشان می‌دهد در رشته شیمی، ایران رتبه بیست‌وهفتم و مصر رتبه چهلم و در رشته مهندسی، ایران رتبه بیست‌ونهم و مصر رتبه سی‌وچهارم را در جهان دارد.

پیشرفت اقتصادی

برای کشورهای عربی و از جمله مصر، طی سالیان گذشته، همگرایی با غرب و داشتن روابط اقتصادی با اتحادیه اروپایی و آمریکا مهم‌تر از روابط اقتصادی با همسایگان بوده است. بیشتر کشورهای عربی از فقدان شکوفایی اقتصادی، ضعف نظام آموزشی، فساد، قوم‌سالاری در حکومت و بروکراسی افراطی رنج می‌برند و از به کارگیری گسترده نیروهای نظامی برای سرکوب اعتراضات، ابایی ندارند. این در حالی است که ایران همواره اولویت روابط اقتصادی با همسایگان، سیاست همگرایی منطقه‌ای و واگرایی با آمریکا را در پیش گرفته و اقداماتی نظیر تلاش برای شکل‌گیری اوپک گازی را در دستور کار خود قرار داده است.

به عکس، مصر در فرصت تاریخی به‌دست آمده در انقلاب 5 بهمن 89 که منجر به استعفای مبارک در 22 بهمن همان سال شد، از راهبردهای اساسی و آرمان‌های انقلاب عقبگرد کرد. حکومت مرسی که به‌خوبی آگاه بود رضایت طبقه متوسط مستلزم بهبود وضعیت اقتصادی کشور است، دست به مماشات در صحنه سیاست خارجی زد و سعی کرد به نوعی برای دریافت کمک‌های اقتصادی، از سیاست‌های آمریکا، عربستان سعودی و قطر در منطقه پیروی کند. حتی روابط با رژیم اسرائیل هم در این دوران به روال سابق ادامه یافت. بنابراین تغییر موردنظر انقلابیون در صحنه سیاست خارجی که خواهان یک سیاست فعال در عرصه منطقه‌ای بودند هم، به نوعی نادیده گرفته شد و حکومت مرسی همان سیاست سنتی و منفعلانه مصر در زمان مبارک را دنبال کرد.

اقتصاد مصر از جمله اقتصادهای نابسامان در خاورمیانه به شمار می‌رود. سیاست‌های نامناسب اقتصادی مصر و دخالت آمریکا در امور اقتصادی این کشور، منجر به افزایش نرخ بیکاری و رشد نرخ فقر در بین مردم مصر شده است به‌طوری که تا پیش از سال 2011 نیمی از جمعیت 80 میلیون نفری مصر، زیر خط فقر قرار داشته‌اند. بعد از انقلاب مصر، سرمایه‌گذاری خارجی در مصر افت شدیدی کرده و از 36 میلیارد دلار در سال 2010 به 16 میلیارد دلار در سال 2012 رسیده است. ارتش 70 درصد تولید ناخالص ملی را در دست دارد.

این در حالی است که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در برآورد خود از ارزش تولید ناخالص‌ داخلی 229 اقتصاد دنیا در سال 2012 میلادی، ایران را هجدهمین اقتصاد بزرگ جهان در این سال معرفی کرد. مصر در این گزارش در رتبه بیست‌وهفتم قرار داشت.

پیشرفت سیاسی

برای نمونه در مصر، در سال 2008، تنها هزار کاندیدای مخالف توانستند با 53000 کاندیدای حزب دموکراتیک ملی، یعنی حزب حاکم، برای 52000 کرسی در انتخابات شوراهای محلی به رقابت بپردازند. در این انتخابات تنها 5 درصد افراد واجد شرایط شرکت کردند. در حالی که 12 ژوئن 2009 (22 خرداد 88) 40 میلیون نفر، یعنی 85 درصد از واجدین شرایط، در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، شرکت کردند. تعیین عنوان نظام سیاسی، قانون اساسی، توزیع قدرت و گردش نخبگان سیاسی، با برگزاری انتخابات‌های پی در پی، مشارکت گسترده مردم و با راهبرد واگرایی با آمریکا، استقلال ایران از آمریکا را همواره تضمین و مستظهر به مشروعیت سیاسی و پشتوانه مردمی کرده است.

حتی در دوره جنگ8 ساله صدام که با حمایت تمام‌عیار آمریکا و متحدانش، به ایران تحمیل شد، هیچگاه روند برگزاری انتخابات متوقف نشد اما در بیش از 3 دهه گذشته، مبارک، تنها کاندیدای حاضر در انتخابات‌های بدون رقیب و در عین حال مورد حمایت آمریکا بود. انتخابات پس از انقلاب بهمن 89 مردم مصر نیز، در سایه تداوم سیاست همگرایی مرسی و اخوان‌المسلمین با آمریکا، به کودتا انجامید و نشان داد با همگرایی با آمریکا و برونگرایی، امکان حفظ دستاوردهای انقلاب از جمله مردم‌سالاری منتفی است و استمرار عقب‌ماندگی‌ها از پیامدهای طبیعی آن است. در حال حاضر نیز، وضعیت پیشرفت‌های سیاسی، دموکراسی و انتخابات غالب دولت‌های منطقه که وجه مشترک همه آنها همگرایی و وابستگی به آمریکاست از مصر بهتر نیست.

نتیجه‌گیری

این بررسی نشان می‌دهد در مواجهه کشورها با قدرت‌های بزرگ، سیاست واگرایی با قدرت‌های بزرگ، با پیشرفت همبستگی مستقیم دارد زیرا مورد ایران نشان می‌دهد استقلال و واگرایی از قدرت‌های بزرگی همچون آمریکا با به‌دست گرفتن حق تعیین سرنوشت و پیشرفت درونزا همبستگی مستقیم داشته و بروز استعدادهای درونی و به فعلیت رسیدن ظرفیت‌های بومی را ممکن می‌کند و عملاً ایران را از مصر که نمونه بارز وابستگی و همگرایی با آمریکاست در رتبه‌ای به مراتب بالاتر قرار می‌دهد.

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1745/12/148610/0

ش.د9404210