روز دانشجو را شايد بتوان يكي از مهمترين وقايع ماندگار در تاريخ معاصر ايران عنوان كرد، كمااينكه دانشگاه و مبارزات دانشجويان نقش مهمي در تحولات تاريخي در كشورمان داشته است، به گونهاي كه ميتوان دانشگاه را جريان خونرسان آگاهي سياسي به تمام قسمتهاي مختلف جامعه توصيف كرد.
در برهههاي مختلف اين دانشجويان بودهاند كه سبب بيداري و قيام سراسري ملت در مقابل ظلم و ستم و هرگونه تجاوز به اين خاك پاك شدهاند و بخش مهمي از اين نبرد حماسي به مقابله با استكبار و استبداد ناشي از آن اختصاص يافته است. اولين تكاپوهاي دانشجويي در ايران به دانشگاه تهران به عنوان قديميترين دانشگاه ايران اختصاص دارد. اما آنچه امروز به عنوان روز دانشجو شناخته ميشود، تقابل ملت ايران با كودتاي امريكايي 28مرداد است؛ كودتايي كه اتفاقاً به مقابله دانشجويان آگاه در آن زمان و به شهادت سه تن از دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران انجاميد. نگاهي كوتاه به اين واقعه تاريخي ميتواند اصالت واقعي روز دانشجو را صرفنظر از تمام درگيريهاي سياسي مربوط به آن نشان دهد.
قيام در مقابل كودتا
در تاريخ 24 آبان اعلام شد نيكسون معاون رئيسجمهور امريكا از طرف آيزنهاور به ايران ميآيد. نيكسون به ايران ميآمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را كه در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (ببيند)، در مقابل دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند در فضاي حكومت نظامي بعد از كودتاي سياه، هنگام ورود نيكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا نشان دهند. دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدي تجديد رابطه با انگلستان را رسماً اعلام كرد و قرار شد «دنيس رايت» كاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد. از همان روز 14 آذر تظاهراتي در گوشه و كنار به وقوع پيوست كه در نتيجه در بازار و دانشگاه عدهاي دستگير شدند.
روز 16 آذرماه تلاش سربازان گارد دانشگاه به دستگيري دو تن از دانشجويان هنگام كلاس درس در دانشگاه فني سبب ميشود دانشكده فني به هم بريزد و در محاصره كامل نظاميان قرار گيرد و به يكباره فرمان آتش صادر شده و دانشجويان در صحن طبقه اول به خون ميغلطند، عدهاي زخمي شده و در اين ميان سه دانشجو به نامهاي قندچي و بزرگ نيا و شريعت رضوي به شهادت ميرسند.
دو روز بعد از واقعه 16 آذر، نيكسون به ايران آمد و در همان دانشگاهي كه هنوز به خون دانشجويان بيگناه رنگين بود، دكتراي افتخاري حقوق دريافت كرد.
راديكاليزه شدن دانشگاهها
از همان زمان بود كه روز دانشجو به عنوان معياري از مقاومت و عدمسرسپردگي در مقابل ظلم و جور در كشور به ثبت رسيد. بعد از اين دوران جنبش نوپاي دانشجويي تا سال 1341 به دو دليل با ركود نسبي مواجه گرديد؛ از يكسو حكومت پهلوي متعاقب جنايت 16 آذر، ساواك را تأسيس كرد و با شدت بخشيدن به اقدامات اطلاعاتي و پليسي تمام اقدامات دانشگاه را تحت كنترل خود درآورد، به گونهاي كه تا سال 1339 جنبش دانشجويي عملاً به محاق سكوت كشانده شد و فعاليتهاي آن از صدور اعلاميه و اطلاعيه فراتر نرفت و از سوي ديگر به خاطر برخي تجربيات پديدآمده از حركتهاي جبهه ملي دوم كه موجب قطع اميد اغلب دانشجويان از وعدهها و شعارهاي مليگرايانه و ليبرالي «جبهه ملي» و مجموعه «ناسيونال – ليبراليسم»ها شد، با ركود نسبي مواجه شد، به خصوص كه تدريجاً ماهيت وابسته برخي چهرههاي مهم اين جريان و ارتباط دستنشاندگي آنها با امريكا و سازشكاري با رژيم مستبد پهلوي آشكار شد.
در سال 1341 به دنبال مخالفت شديد حضرت امام(ره) با لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي رژيم شاه و درخواست ايشان از علما و مردم مسلمان ايران براي ادامه مبارزه، در دانشگاه تهران و تبريز تظاهرات وسيعي به حمايت از علماي قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام ميشود.
در 13 آبان 1343، رژيم پهلوي حضرت امام (ره) را به خاطر مخالفت با تصويب لايحه كاپيتولاسيون، دستگير و به تركيه تبعيد كرد و واكنشهاي مردمي را سركوب و عده زيادي را به شهادت رساند. اين حوادث تغييرات مهمي را در نگرش و رفتار جنبش دانشجويي برجاي ميگذارد و از سال 1344 به بعد در جهت مقابله با خشونتهاي رژيم، جوسياسي دانشگاهها راديكاليزه ميشود و گروههايي براي مبارزه چريكي به وجود ميآيند، به گونهاي كه در مقطع زماني 1343 تا اواسط دهه 1350، جنبش دانشجويي اصليترين پايگاه جذب نيرو و سربازگيري براي جنبش اعتراضات مسلحانه ماركسيستي و مذهبيهاي داراي انحرافات التقاطي گرديد.
انقلاب و جنبش دانشجويي
با اين حال با تلاش برخی مبارزان از جمله شهيد مطهري موجي از بيداري اسلامي در دانشگاهها آغاز ميشود كه در نهايت به نقشآفريني جدي آنها در سالهاي بعد منجر ميشود. در خارج از كشور نيز انجمنهاي اسلامي دانشجويان نقش مهمي در مقابله با استبداد ايفا ميكنند.
با گسترش انديشههاي اسلامي در قالب و بياني نو و سرشار از پيامهاي مبارزهجويانه، جبهه ملي، ناسيوناليسم و باستانگرايي رژيم پهلوي به حاشيه رانده شده و از نفوذ حزب توده به شدت كاسته شد. از اين مقطع به بعد هرچه به انقلاب اسلامي نزديكتر ميشويم گفتمان غالب جنبش دانشجويي صبغه مذهبي و مردمي بيشتري به خود ميگيرد و دانشگاه از نقشي تعيينكنندهتر در مبارزه با استبداد و استكبار برخوردار ميگردد تا اينكه در 22 بهمن 1357 براي اولين بار در تاريخ معاصر ايران، اعتراضات خروشان عدالتطلبانه دانشجويي به درياي پرعظمت مبارزات انقلابي مردمي گره ميخورد.
از زمان پيروزي انقلاب اسلامي جنبش دانشجويي يكي از مهمترين پايهها و پشتيبانان نظام در مقابله با استكبار بوده است كه از جمله آنها ميتوان به تصرف لانه جاسوسي امريكا در تهران پرداخت كه سبب شد خطرات مهمي از نظام جمهوري اسلامي ايران دور شود.
در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز دانشجويان با حضور در جبههها بخش مهمي از نبرد و هدايت و فرماندهي را بر عهده گرفتند كه از جمله آنها ميتوان به شهيد علمالهدي و شهيد حسن باقري در رأس فرماندهاي جنگ اشاره كرد.
استفاده از دانشجو به عنوان پيادهنظام احزاب سياسي
پس از پايان جنگ تحميلي متأسفانه برخي جريانات وابسته يا گروههايي كه تأمين منافع خود را با استقلال كشور و جنبش دانشجويي و تحقق عدالت در تضاد ميبينند با ايجاد فضايي مسموم تلاش ميكنند جنبش دانشجويي را به تقابل با نظام اسلامي بكشانند، به عنوان مثال پس از دوم خرداد و انتخابات رياست جمهوري در سال 76 بود كه با ايجاد فضاي باز سياسي جرياني با سوء استفاده از شعار اصلاحطلبي و القاي اينكه رأي به كانديداي پيروز رأي مخالفت با نظام جمهوري اسلامي بود- شش ماه پس از دوم خرداد 1376 و در روز 13رجب طي سخناني از سوي شيخ حسينعلي منتظري كليد خورد- تلاش كرد با نفوذ در بدنه دانشجويي و تغيير رويكردي آشكار نسبت به گذشته آن و همچنين تغييرات عمده در آرمانهاي آن، فضاي جديدي را وارد گفتمان دانشجويي كشور كند كه تا پيش از اين كمسابقه بود.
همين مسئله منجر به ضرباتي به پيكر دانشجويي شد و برخي گروههاي دانشجويي به صورت عقبه جريانهاي سياسي درآمدند تا جايي كه حتي آشكارا در محدود نمودن انديشههاي حضرت امام خميني(ره) نيز در يك قالب مشخص گام برداشته شد. حرفي كه «رضا حجتي» عضو وقت شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت در روز 21 ارديبهشت ماه سال 79 بر زبان جاري ساخت، حقيقتي تلخ از روزگار دفتر تحكيم وحدت بود. در جايي كه ميگفت:«(دفتر تحكيم وحدت) انديشههاي امام(ره) را در قالب تفكرات خاتمي دنبال ميكند.»
اين روند اساساً روندي مغاير با آنچه بود كه جنبش دانشجويي با آن به حركت درآمده كه شيرازه اصلي آن همان مقابله با استكبارستيزي است. با اين حال آيا انتظاري كه امروز احزاب سياسي از جنبش دانشجویی دارند دقيقاً همان چيزي است كه این جنبش از آن پديد آمده است يا باز هم شاهد سوءاستفاده برخی احزاب سیاسی از دانشجو در قالب پياده نظام هستيم.
http://javanonline.ir/fa/news/758115
ش.د9404759