* با توجه به تعویض دولت و روی کار آمدن دولت آقای روحانی، به طور کلی شرایط تشکلها و جنبشهای دانشجویی در دولت یازدهم دچار چه تغییر وتحولی شده است و آیا اصلا میتوان گفت در این دولت شرایط جامعه دانشگاهی متحول شده است؟
** نمیتوان گفت تغییری صورت نگرفته اما نمیشود هم گفت تحولی صورت گرفته است. فضا یک مقداری بازتر شده ولی من فکر میکنم هنوز فضای دانشجویی و تشکلهای دانشجویی در یک حالت شوک به سر میبرند و به حالت تعادل نرسیدهاند. وقتی هنوز خود جامعه در حالت شوک باشد و به حالت طبیعی و متعادل خود برنگشته باشد، شرایط برای دانشجو و دانشگاه هم همینطور است. این امر نشان دهنده عمق خسارتهایی است که به حوزههای فرهنگی، علمی و دانشگاهی کشور وارد شده است.
که به نظر من خیلی عمیقتر است نسبت به بخش اقتصادی که هنوز هم به حالت طبیعی خودش برنگشته است. به نظر من به مرور زمان ممکن است این شوک را برطرف سازد البته اگر سیاستگذاریهای سنجیده و درستی هم در این میان انجام بگیرد، به تدریج شاهد متحول شدن فضا خواهیم بود. آن هم به شرطی که از مشارکت خود جوانها و دانشجوها در ارتباط با سیاستهایی که میخواهد اعمال شود استفاده گردد و به صورت یک طرفه نباشد.
* به نظر شما سیاستگذاریهایی که آقای روحانی کرده، با توجه به اینکه فشارهای بسیاری به وزارت علوم وارد است، خوب بوده یا اینکه کاستیهایی داشته است و به طور کلی مشکل جدی کجاست که حتی دولت آقای روحانی هم نتوانسته آن را برطرف نماید؟
** مشکل در نوع نگاه حاکم در دولت نهم و دهم بوده که به خاطر بیاعتمادی و نگاه غلطی که به دانشگاهها شد، همه چیز متمرکز گشت. در دولت سازندگی و به خصوص در دولت اصلاحات تلاش براین بود که با توجه به ویژگیهای یک نهاد علمی و دانشگاهی که خودش میتواند خود را اداره کند، بسیاری از اختیارات ستادی وزارت بر دانشگاهها تفویض گردید. حرکت یک حرکتی به سمت استقلال و خودگردانی دانشگاهها بود. در دولت احمدینژاد متاسفانه همه چیز به جای اول برگشت. درست مثل اول انقلاب فرهنگی شد و به دانشگاه مثل یک واحد اداری و سایر ادارات کشور نگاه شد. بلکه حتی میتوان گفت در نگاهی که به دانشگاه میشد بیاعتمادی بیشتری نسبت به سایر نهادها حاکم بود و باعث شد انگیزه و نشاط و جوشش در دانشگاهها از بین برود.
به خصوص در رابطه با فعالیتهای دانشجویی، محدودیتهایی اعمال شد و تشکلهای شبهدانشجویی هم در همه دانشگاهها ایجاد کردند. تشکلهای دانشجویی جزءِ نهادهای مدنی هستند، نهادهایی که به صورت خودجوش و طبیعی شکل میگیرند و به صورت فرمایشی و از بالا به پایین نیستند. وقتی از بیرون از دانشگاه و از بالا نهادهایی بخواهند به عنوان نهادهای دانشجویی تاسیس شوند و انجمنهای دانشجویی قبلی منحل گردند و یا به تعطیلی کشیده شوند همین وضع فعلی ثمرهاش خواهد بود. البته در دولت آقای روحانی آن فضای مبتنی بر تهدید خیلی کمتر شده است، نه اینکه برطرف شده ولی تا اینکه دانشجوها بتوانند دوباره فعال شوند و تشکلهای جدید و اصیل دانشجویی شکل بگیرد و به حالت قبلی بازگردد زمان میبرد.
* با توجه به صحبتهایی که داشتید درباره شرایط فعلی دانشگاهها و گفتید که هنوز خیلی فاصله است تا به آن شرایط طبیعی قبل از دولت نهم و دهم برسیم جو و فضای دانشگاهها را در دولت آقای روحانی چه طور ارزیابی میکنید؟ آیا جامعه علمی کشور دچار سرخوردگی نشده نسبت به این موضوع که هنوز تغییری آن طور که باید حاصل نشده است؟
** نمیتوان گفت که جامعه دانشگاهی دچار سرخوردگی جدی و یاس شده است منتها هنوز در حالت صبر و انتظار است و به آینده نگاه میکند و به تغییر امیدواراست. به خصوص که دوره مجلس هم رو به اتمام است و یکی از عواملی که باعث شده دولت روحانی نتواند آن طور که علاقهمند است آموزش عالی را متحول کند، خود مجلس نهم بوده است. خودتان هم دیدید که در همان یکی دو سال اول به چند وزیر پیشنهادی آقای روحانی رای اعتماد داده نشد یا یک چهره علمی این کشور، آقای دکتر فرجیدانا، استیضاح گردید. یکی از دلایل عقب افتادگی کشورهای جهان سوم تغییر پی در پی مدیریتهای کلان است که این باعث میشود فرصتی برای استمرار سیاستها پیدا نشود مرتب سیاستها و برنامههای کلان در حال تغییرو فرصتها درحال از دست رفتن است این اتفاق در آموزش عالی در یکی دو سال اول دولت آقای روحانی افتاد.
* در همین بحث انتخاب وزرا مشخص بود که فرد مدنظر رئیسجمهور برای ریاست وزارت علوم، اشخاص دیگری بودند وقتی دکتر فرهادی برای ریاست این وزارتخانه معرفی شد و رای اعتماد گرفت به نظر رسید یک یاسی در دانشگاهها ایجاد شود مبنی بر این که آقای روحانی عقبنشینی آشکاری در برابر مجلس کرده و دیگر آقای فرهادی بنا نیست راه دکتر فرجی دانا را ادامه دهد. نظرتان در این باره چیست؟
** این یک نظر است و من نمیتوانم قضاوت قطعی در اینباره داشته باشم. در اینکه دکتر روحانی تلاش جدی کردند اما در نهایت مجبور شدند مدیریتها را تغییر دهند شکی نیست. فرصتهای ملی برای پیشرفت علمی کشور هم در این میان همان طور که عرض کردم از دست رفت. در هر صورت به نظر من آن فضای مطلوبی که مورد انتظار مردمی که دکتر روحانی را انتخاب کردند و حتی فضای موردنظر خود آقای روحانی، هنوز شکل نگرفته است و دانشگاهها از نشاط و پویایی برخوردار نیستند. در زمانی که ما مسئولیت داشتیم یعنی زمان اصلاحات، به دانشگاه توجه ویژهای میشد و استقلال آن به رسمیت شناخته می شد. در آن زمان سه رکن اصلی دانشگاه، هیئتهای امنا، شورای دانشگاه و مدیریت دانشگاه بود و سعی میشد اختیاراتی که به دانشگاهها واگذار میشد در این ارکان توزیع شود.
سیاستها و برنامههای دانشگاه اعم از مسائل علمی، اداری و مالی و استخدامی همگی در هیئتهای امنا تصمیمگیری میشد و تشریفاتی نبود. جدی بود، یا سیاستهای آموزشی - پژوهشی دانشگاه در شورای دانشگاه طراحی و پیگیری میشد. خود مدیریتها در آن زمان به صورت انتخابی شد و به طور کلی دانشگاهها فرصتی مییافتند تا در یک فضای سالم به رقابت بپردازند. در چنین شرایطی بود که رشد علمی کشور اتفاق افتاد. توسعه علمی ایران و جهش علمی کشور ثمره یک برنامهریزی حداقل یک تا دو دهه قبل از آن بود. در دولت سازندگی که بعد از جنگ بود، زیرساختها به طور جدی تقویت شد، دانشگاهها تجهیز و برای آنها کادرسازی شد، تحصیلات تکمیلی گسترش پیدا کرد و بورسیههای زیادی در داخل و خارج تربیت شدند که دانشگاهها بتوانند گسترش پیدا کنند و از کیفیت مناسب برخوردار شوند.
بعد از آن سرمایهگذاری که در دولت سازندگی انجام شد و در دولت اصلاحات تکمیل گردید، جهش علمی اتفاق افتاد و تلاش دانشگاهیان و پژوهشگران به ثمر رسید. متاسفانه دولت نهم و دهم فقط میوهچینی کرد. فرصت طلبی و میوهچینی یکی از ویژگیهایی است که سیاستمداران ما در طول تاریخ انجام دادهاند. در دولت نهم و دهم به صورت ناشیانه ادعاهایی در خصوص رشد علمی کشور مطرح میشد که چندان واقعیت نداشت و اگر هم واقعیت داشت ثمره عملکرد دولتهای قبل از آن بود. با تمرکزی که در دولت نهم و دهم در وزارت علوم به وجود آمد، موجب شد تا بسیاری از اختیارات دانشگاهها به ستاد وزارت و بعد هم به دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقال یابد و از همین روی پیش بینی میشد که کشور دچار افت علمی شود و الان هم آثارش را میبینیم. آن سیاستها که من اسمش را سیاست تخریبی میگذارم، نتایج خود را در این دولت نشان میدهد.
اما وقتی قضاوتها علمی و دقیق نباشد، رکود تولید علمی کشور به پای این دولت نوشته میشود. یعنی آن سرمایهگذاری فکری، علمی و مادی که با تلاش دولتهای سازندگی و اصلاحات به ثمر نشسته بود به پای دولت نهم و دهم نوشته شد که اصلا درست نبود. منتها رفع این سوء تفاهم به این احتیاج دارد که خود نخبگان علمی کشور، استادان و پژوهشگران شاخص کشور بنشینند و این شرایط را تحلیل کنند و از مسئولان عالی کشور خواهش کنند که مسائل علمی را سیاسی نکنند. آفت توسعه علمی، سیاستزده شدن آن است.
به طور اصولی نهاد دانشگاه و توسعه علمی باید در سطح ملی دیده شود و همه ارکان یک سیستم و نظام، خودشان را در خدمت دانشگاه و پیشرفت علمی کشور ببینند. یعنی سیاست در خدمت علم باشد، قدرت در خدمت علم باشد نه بالعکس. اگر این رابطه معکوس شود، چیزی که در دولت نهم و دهم شاهد آن بودیم، افراد بخواهند فقط از علم برای قدرت و تبلیغات سیاسی و اقدامات پوپولیستی سوء استفاده کنند نتیجهاش رکودی خواهد بود که الان شاهدش هستیم.
* این تمرکزگرایی در دولت قبلی برای چه بوده است و چرا میخواستند تصمیمات در مورد دانشگاهها خارج از دانشگاهها گرفته شود؟
** یکی از دلایل آن میتواند اهلیت نداشتن علمی و دانشگاهی به اصطلاح دولتیان و مسئولان وقت آموزش عالی و عدم شناخت آنها از دانشگاه باشد و دوم بیاعتمادی، احساس خطر و سوءظن نسبت به دانشگاه. در صورتی که دانشگاه یک نهاد امنیتی نیست یک نهاد علمی است، یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است. نهاد امنیتی نیست که با آن امنیتی برخورد شود و آن را محدود کنند. به عنوان نمونه از جمله دلایل عدم شناخت از نهاد دانشگاه و همینطور اهمیت ندادن به توسعه علمی در این است که چندین برنامه توسعه در کشور ما به تصویب رسیده اما به اهداف و ماموریتهای تعیین شده برای آنها عمل نشده است.
در اینجا کاری به عملکرد سایر حوزهها ندارم، ولی در حوزه آموزش عالی در برنامههای اول تا سوم توسعه، تا یک درصد از درآمد ناخالص کشور قرار بود که صرف تحقیقات شود، در برنامههای بعدی هم به این درصد اضافه شد و در برنامه چهارم به 3 درصد رسید و الان در برنامه ششم میگویند که میخواهند آن را به 4 درصد برسانند!اما در عالم واقع به عملکرد برنامهها که نگاه میکنیم میبینیم که هیچ وقت از حدود نیم درصد یا ششدهم درصد بالاتر نرفته است و از نظر شاخصهای جهانی هنوز هم در مرز بین عقب افتادگی و توسعه نیافتگی قرار داریم.
* وضعیت در کشورهای توسعه یافته چگونه است؟
** در کشورهای توسعه یافته معمولا بالای 2 درصد تا 3 درصد است آن هم با یک درآمد ملی بسیار بالا که چند ده برابر درآمد ملی ما است و سه درصد آن صرف تحقیقات میشود. درکشور ما که یک چندم درآمد آنها را هم ندارد حدود نیم درصد یا کمتر از نیم درصد صرف تحقیقات میشود تازه آن هم در یک توزیع ناعادلانه. قسمت کمتری از آن در اختیار دو دستگاه علمی کشور که آموزش عالی و بهداشت است قرار میگیرد باقی آن هم پخش میشود در سایر دستگاهها تا به عنوان پاداش و اضافهکار و حقالزحمه صرف کارهایی شود که به اسم تحقیقات انجام میگیرد. بدون پژوهش و تحقیق غیرممکن است کشوری از نظر علمی پیشرفت کند و توسعه علمی اگر توسعه علمی نباشد برنامههای توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به ثمر نخواهد رسید و با شکست روبه رو میشود.
* در دولت آقای روحانی تمرکززدایی تا چه حد موفق بوده و به کجا رسیده است؟
** از دوران احمدینژاد اختیارات دانشگاهها اول به ستاد وزارت رفت و بیشتر آن که جزو وظایف و اختیارات قانونی آموزش عالی است، به شورای عالی انقلاب فرهنگی منتقل شد. در زمان ما گزینش استادان از خود دانشگاه شروع میشد از گروههای علمی شروع میشد، بعد درشورای دانشگاه و در خود دانشگاه نهایی میشد و اگر استثنائا کسی را رد میکردند و فرد شکایت میکرد، در مرکز بررسی میشد، منتها اختیار به خود دانشگاهها تفویض شده بود. آقای دانشجو در زمان ریاستش در وزارت علوم احمدی نژاد، اعلام کرد که ما 20 هزار استاد جذب کردیم اما برای من مشخص نشد که با چه مکانیزمی و از چه طریقی.
صلاحیت علمی این افراد در کجا بررسی شد، حتی صلاحیت عمومی آنها کجا بررسی شد؟ این افراد به دانشگاه آمدند و تا 30 سال دیگر حداقل باید در دانشگاه بمانند. چنین اتفاقاتی در آن زمان افتاده است و آثارش را الان داریم میبینیم. یا مثلا در زمان ما برنامهریزیهای آموزشی و درسی به دانشگاهها تفویض شده بود، گزینش علمی دانشجویان در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری به صورت نیمه متمرکز بود اما حالا اینها متمرکز شده است. این یعنی ما یک نوع پسرفت داشتهایم به لحاظ ساختاری در نظام آموزش عالی.
* حدود یک سال از زمانی که دکتر فرهادی رای اعتماد آورد، میگذرد.آیا عملکرد ایشان در طول این یک سالی که از روی کارآمدنش میگذرد، قابل قبول است و چه قدر تحت تاثیر فشارهای تندروها قرار گرفته است. به نظر شما اگر آقای فرجی دانا در سمت خود باقی میماند، جامعه دانشگاهی شرایط بهتری داشت یا اینکه او هم تحت تاثیر فشارها قرار میگرفت و هیچ اتفاق خاصی در آموزش عالی صورت نمیگرفت؟
** من به جای ارزیابی اشخاص، شرایط را ارزیابی میکنم. برای اینکه من، هم آقای دکتر فرجی دانا را میشناسم و هم آقای دکتر فرهادی را. هر دو از افراد خوش سابقه و خوش فکر کشور هستند. منتها شرایط، شرایط نامساعدی است. از یک طرف مسئله مجلس است و از طرف دیگر، نگاههای امنیتی که نسبت به دانشگاه و فعالیتهای دانشجویی وجود دارد. بسیاری از خبرهایی که از فعالیتهای دانشگاهی و دانشجویی منعکس میشود، خبرهای نادرست و تحریف شدهای است که نوع نگاهها را نسبت به دانشگاه در این شرایط منفی میسازد. خیلی از اختیارات خود وزارت هم که اختیارات قانونی است به شورای عالی انقلاب فرهنگی واگذار شده است و هیئتهای امنا به آن صورت جدی فعالیت نمیکنند اختیاراتشان به آن صورت که قبلا بود اکنون نیست.
به نظر من الان نمیتوان فقط افراد را بررسی کرد و گفت که اگر الان این فرد نبود و آن دیگری بود چه اتفاقی میافتاد. به نظر من باید نوع نگاه به دانشگاه تغییر کند و محدودیتهای غیرقانونی و غیرمنطقی برداشته شود. من یادم است آن زمانی که دکتر فرجی دانا استیضاح میشد در یک سفر خارج از کشور به سر میبردم. اما اخبار استیضاح ایشان را تعقیب میکردم و بسیار ناراحت بودم و با خودم میگفتم که در کم کشوری است حتی مثلاً در کشورهای آفریقایی، که اینگونه با بیاعتمادی برخورد کنند و ظرف یک سال و نیم، پنج شخصیت برجسته دانشگاهی را این طور احضار کنند، سوال کنند، استیضاح کنند و رای عدم اعتماد بدهند و حتی تهدید کنند و اجازه ندهند ثبات و آرامش و امنیت در فضای علمی کشور به وجود بیاید، باعث تاسف بود.
در آن زمان پستی گذاشتم در صفحه شخصی فیسبوکم تحت عنوان «دانشگاه یتیم» یعنی دانشگاهی که پدر ندارد (باخنده). به این دلیل که دانشگاه یک نهاد مدرن است و خاستگاهش غرب بوده و پس از اینکه به کشور ما وارد شد، هنوز غیرخودی محسوب میشود. این دقیقا مثل نگاهی است که بعضی دوستان نظریهپرداز ایدئولوگ دارند که جامعه را به عام و خاص تقسیم میکنند یعنی همان مدعیان اصولگرایی که جامعه را دستهبندی میکنند به شهروند درجه یک، درجه دو، درجه سه و یا در یک نگاه سنتیتر جامعه را به عوام... و خواص تقسیم میکنند. یعنی توده مردم عوام هستند و عده خاصی هم خواص هستند، این نوع نگاه غلط است، دانشگاه هم در نگاههای سنتی چون خاستگاهش غرب بوده و وارداتی است هنوز خاص محسوب میشود.
همهاش از روی سوءنیت هم نیست، نوع نگاه غلط است. شناخت درستی از نهاد دانشگاه، طبیعتش و ویژگیهایش وجود ندارد. بحث استقلال دانشگاه چیزی نیست که ساخته و پرداخته ذهن من و یا امثال من باشد حداقل سابقه 200 ساله در سطح جهانی دارد.
در دو، سه سده اخیر به تدریج به این نتیجه رسیده اند که دانشگاه باید خودش، خودش را اداره کند. دانشگاه جامعه کوچکی از نخبگانِ جامعه بزرگ است. اگر دانشگاه نتواند خودش را اداره کند چگونه میخواهد راهگشای توسعه و پیشرفت جامعه اش باشد، پس باید به او اعتماد کرد. دانشگاه یک نهاد ملی است همه احزاب، جناحها، اعم از اصولگرا و اصلاح طلب باید خودشان را در خدمت دانشگاه بدانند نه اینکه به خود حق دخالت در دانشگاه بدهند یا در انتخابات از دانشگاه بخواهند سربازگیری کنند. باید این نهاد ملی را همه پشتیبانی کنند که بتواند رشد کند و سری بین سرهای دانشگاههای دنیا داشته باشد. به نظر من ایران استعداد این موضوع را دارد.
ایران به دلیل قدمت تمدنی و فرهنگی به خاطر استعداد انسانی و به دلیل تمام منابع خدادادیاش، ظرفیت پیشرفت و رسیدن به مدارج عالی را دارد. باید فقط به آن فرصت داده شود و آن شعارهایی که فقط در مرحله شعار باقی میمانند عملی شود. سیاستهای کلی نظام که براساس چشمانداز بیست ساله به تصویب رسیده بسیار خوب است و به امضای رهبری نظام نیز رسیده، پس چرا اجرا نشده است؟ به خودمان برگردیم و خودمان را ارزیابی کنیم. سریع تخطئه و فرافکنی نکنیم، متهم نکنیم، ببینیم کجای کار ایراد دارد، چرا دولتهایمان خودشان را متعهد نمیکنند که تا آخر برنامه چهارم سه درصد از درآمد ملی را صرف تحقیقات علمی کنند.
چرا در این کار موفق نبوده اند؟ این یک نوع نقض عهد و پیمانشکنی است، چرا این اتفاق نیفتاده است؟ نمیگویم عمدی بوده اما ضعفهایی در کار بوده است و باید نقد و ارزیابی از خود انجام بگیرد و ضعفها را برطرف کنیم وگرنه مرتب با جلو و عقب رفتن، فرصتها را در دنیایی که همه چیز در آن به سرعت در حال تغییر است، در عرصههای علم و تکنولوژی و فرهنگ و سیاست یک به یک از دست میدهیم.
* با وجود تمام این هجمههایی که به دولت آقای روحانی میشود، به نظر شما آیا این دولت توانسته است حتی به یکی از وعدههایش در زمینه دانشگاه و دانشگاهیان جامه عمل بپوشاند و اصلا به دانشگاهیان برای فعالیت کردن میدان داده است؟
** خود دولت هم مثل جامعه و هر دو مثل دانشگاه هنوز در حالت شوک هستند، چون کشور هنوز به حالت طبیعی خود بازنگشته است. شرایط اقتصادی را ببینید، آلودگیهای گستردهای که در آن دوره شکل گرفت، صدها میلیارد اختلاس و دزدی صورت گرفت که فراگیرهم شده است، آن آلودگیها به عرصههای علمی نیز وارد شده است. منظورم این است که نمیتوان دانشگاه را مستقل از وضعیت عمومی دولت و جامعه تلقی کنیم. همه اینها در هم اثر دارد. خب دولت آقای روحانی موفق شد که مسئله بسیار حساس و خطیر هستهای را ساماندهی کند و تا آن زمان واقعا فرصت نکرد که سرش را بخاراند و به مسائل داخلی توجه کند. نمیگویم غیرممکن بود و شاید میشد با تدابیری کاری کرد اما برای کشور حیاتی بود که مسئله هستهای حل بشود.
منتها به نظر من فرصتها بسیار سریع میگذرد خود این فرصتهایی که دولتها برای چهار سال یا هشت سال پیدا میکنند، اسمش حقالناس است. ما فقط حقالناس را در پول و مادیات میبینیم، نخیر مهمتر از پول و مادیات و اقتصاد فرصتی است که یک کشور، جامعه و دولت برای پیشرفت و حرکت به سمت آینده دارد. اگر این فرصتها را قدر ندانند سریع از دست رفته و به تهدید تبدیل میشود. به نظر من در این مرحله، اولین اولویت کشور باید مسائل داخلی اعم از مسائل حاد اقتصادی که باری روی دوش مردم است مثل مسئله بیکاری و فسادی که فراگیر شده است، باشد. برای اینکه آیندهای داشته باشیم، در نظام آموزش عالی و دانشگاهها باید سرمایهگذاری کنیم و اختیارات و استقلال به دانشگاهها بدهیم.
* بحثی که بسیار مطرح میشود شرایط دانشگاهها در دولت آقای روحانی است، چه در جلسات استیضاح آقای فرجی دانا و چه الان در برنامههای تلویزیونی، راجع به این موضوع بحث میشود که در دولت یازدهم رشد علمی به شدت کاهش یافته. به نظر شما این اتفاق صورت گرفته است؟ اکنون این موضوع در مورد عملکرد علمی دولت آقای روحانی مطرح شده است و جناح مخالف هم روی آن به شدت مانور میدهد مبنی بر اینکه تا پایان دولت آقای احمدینژاد ما رشد علمی داشتیم اما به محض اینکه دولت آقای روحانی روی کار آمد دانشگاه و دانشگاهیان درگیر حاشیه و سیاست شدند بنابراین ما رشد علمی کافی نداشتیم و حتی با کاهش رشد علمی هم روبهرو بودهایم.
با توجه به صحبتهای شما میتوان این نتیجه را گرفت که آن رشد علمی که در دولت آقای احمدینژاد دیده میشد میوهای بوده که از دولت اصلاحات به او رسیده بوده و آقای احمدینژاد آن را چیده بوده و در چنین شرایطی میگفت ما رشد علمی داشته ایم اما اکنون این وضعیت که درگیر آن هستیم باعث و بانیاش دولت قبل و سیاستهای غلط دولت قبلی است. آیا این نتیجهگیری درست است؟
** حتما همین طور است. ثمرات آن دو دههای که قبل از دولت احمدینژاد بود چه در دولت سازندگی که ما گسترش کمی دانشگاه را داشتیم، ایجاد زیرساختهای جدید، تجهیز کارگاهها، آزمایشگاهها و مراکز تحقیقاتی را داشتیم، چند هزار نفر را چه در تحصیلات تکمیلی داخل و چه در بورسیههای خارجی برای کادرسازی داشتیم و همه اینها به اضافه مطالعات و اقداماتی که در ارتباط با اصلاح ساختار نظام آموزش عالی در دولت اصلاحات صورت گرفت مثل تفویض اختیارات، تمرکززدایی، تقویت فضای دانشجویی به لحاظ تعداد تشکلهای علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و امدادگری و تربیت اساتید همه اینها باعث شد که آن جهش اتفاق بیفتد از اواخر دولت اول سازندگی در سالهای 72 و بعد از آن، این جهش شروع شده بود و نقطه اوجش رسید به سالهای 84 و 85 تا یک چند سالی هم ادامه پیدا کرد.
سالهایی بود که شتاب رشد تولید علمی ایران 11 برابر شتاب میانگین رشد علمی دنیا بود و در مجلات علمی دنیا میگفتند جهش علمی ایران یا رشد موشک وار تولید علم ایران. چگونگی این رخداد بسیار جدی است، اتفاقی و شانسی نیست، چیزی نیست که در دولتی که هنوز یک سال از تشکیل آن نگذشته است مثلاً در سال 84 یا 85 این جهش علمی اتفاق بیفتد. این نوع نگاه بسیار عوامانه است. بله، میوه چینی کردند الان هم ترکشهای آن سیاستهای تخریبی و غیرعلمی در آموزش عالی کشور، نصیب دولت آقای روحانی شده است. اکنون فضای فرهنگی - اخلاقی کشور هم دچار افت شده است. در واقع دچار یک نوع افول هستیم (!) اکنون جامعه ما درگیر آسیبهای اجتماعی شدیدی است. آسیبهای اجتماعی که میگوییم فقط در مسئله فقر، بیکاری، تبعیض، اعتیاد و یا افسردگی خلاصه نمیشود.
به نظر من بداخلاقی هم یک نوع آسیب است که در سطح جامعه فراگیر شده است. در مناسبات اجتماعی، در ترافیک، در ادارات و حتی در دانشگاهها هم آلودگی خودش را به عنوان فساد علمی نشان میدهد. پایاننامه فروشیها، کپی پیست مقالهها و... همگی ناشی از آن سیاستهای تخریبی و به دور از اخلاق و عقلانیت است. این اتفاق برای خود من هم رخ داد. 10 سال از سوی دانشجویان و دانشگاهیان درخواست برای سخنرانی در دانشگاهها به من میشد ولی مجوزی صادر نمیگشت. این مجوز برای چه کسی صادر نمیشد؟ برای کسی که خودش ده سال وزیر علوم این کشور بود. یک ماه پیش، پس از 10 سال و بعد از دولت احمدینژاد برای اولین بار من دعوت شدم به دانشگاه شیراز، پس از آن رفتاری که نسبت به آقای علی مطهری صورت گرفت، فضا یک مقداری تعدیل شده بود و دو انجمن اسلامی دانشگاه شیراز و دانشگاه علوم پزشکی شیراز برای اولین بار به صورت مشترک از یک نفر که اسمش معین بود دعوت گرفتند.
کسی که خودش دانشجوی آن دانشگاه بوده است، استاد آنجا بوده، رئیس آن دانشگاه بوده و نماینده مردم شیراز در دوره اول مجلس بوده است. جمعیت بسیار زیادی آمده بود و بسیار باشکوه بود ولی 10- 20نفر آنجا میخواستند جلسه را برهم بزنند. از اول تا آخر با مرگ بر این و مرگ بر آن. از فتنهگر بگیرید تا دیکتاتور. این افراد اگر هم دانشجو بوده باشند قطعا تاثیرپذیری شده بودند و این یک مصداق بارز بداخلاقی است. آن جلسه خوشبختانه به پایان رسید ولی اجازه نداده بودند که خبرنگاران وارد شوند، جز همین 10- 20 نفر که خودشان هم گزارش سخنرانی را تهیه کرده بودند و به رسانهها داده بودند و گفته بودند که جلسه بر هم زده شد. نخیر، جلسه تا آخر هم ادامه پیدا کرد به صورت پرسش و پاسخ هم برگزار شد.
در بخشی از سخنرانی، وقتی بحث توسعه علمی مطرح شد گفتم اینکه آقای رئیسجمهور سابق آمد و گفت در زیرزمینی، دختربچهای انرژی هستهای ایجاد کرده، این پیشرفت علمی نیست، فقط توهم پیشرفت علمی است. آن وقت آمدند در سایتها و روزنامههای خودشان اینگونه نوشتند که دکتر معین گفت پیشرفت علمی ایران یک نوع خیال بافی است. اصلا در آن جلسه واژه خیال بافی به کار برده نشد. مسئله پیشرفت علمی ایران هم مطرح نبوده، مسئله زیرزمین و انرژی هستهای بوده است. این یک توطئه است. توطئه است که فرد را در مقابل سیاستهای نظام قرار دهند.
هر عقل سلیمی این موضوع را میفهمد که کسی که خودش طولانی ترین مدت مسئولیت را در وزارت علوم این کشور داشته و تحولات اصلی هم در دوران مدیریت آن فرد اتفاق افتاده است که نمیآید عملکرد خودش را زیر سوال ببرد و بگوید خیال بافی بوده است، چه رسد به اینکه بخواهد عملکرد نظام را زیر سوال ببرد. نخیر ما جزء افتخاراتمان این است که توانستیم کشور و مسئولان سیاسی و اجرایی را در آن دوره مسئولیت متوجه اهمیت علم و توسعه علمی ایران کنیم.
من یادم می آید در آخرین کنفرانسی که ما برگزار کردیم و رئیس جمهور وقت هم برای افتتاح در آن شرکت کردند شعار کنفرانس، «توسعه علمی شرط بقا» بود. این شعار وزارت علوم بود. همکاران من کسانی بودند که پی در پی در دولت جدید که برخاسته از رای مردم است به مجلس معرفی شدند، افرادی شاخص، باتدبیر و دانشمند بودند. این افراد که نمیآیند عملکرد خود را زیرسوال ببرند. متاسفانه برای زیرپا گذاشتن حق و فراموشی اخلاق دست به جعل خبر میزنند و صحبتهای افراد را تحریف میکنند و آنها را تحویل مسئولان بالاتر میدهند.
* بحث اخلاق واقعا در کشور ما مسئله حادی است. مثلا در همین صحن مجلس برخی نمایندگان یک سری الفاظی را به کار میبرند که شاید شما آنها را در چاله میدان هم نشنیده باشید.
** بله آن هم نمایندگان واقعی مردم که بنا به فرمایش امام (ره) عصاره فضائل ملت هستند. من خودم شاید تنها فردی هم باشم که از سه استان مختلف با رای مردم وارد مجلس شدم. شیراز در سال 61 در دوره اول مجلس، دوره سوم سال 67 از تهران، دوره پنجم سال 76 از اصفهان و الان میگویم که خداروشکر این سه دوره به پایان نرسید و من در دوره سوم و پنجم بلافاصله وارد دولت شدم. الان هم که میگویند بیا، میگویم که من هیچ آمادگی برای ورود به مجلس ندارم. چرا؟ چون معتقدم مجلسی میتواند کارآمد باشد که برخاسته از رقابت سالم احزاب سیاسی باشد و مردم برنامهها و سیاستهای احزاب را ببینند و براساس آن به نمایندههایشان رای بدهند.
در مجلس هم فراکسیونهای حزبی به طور منطقی، اصولی و عقلانی شکل بگیرد و نمایندگان متناسب با نوع دیدگاهی که نسبت به اقتصاد، فرهنگ، سیاست و علم دارند برنامههای خودشان را عرضه کنند و به قانون تبدیل نمایند و به اجرا دربیاورند. این فضا در مجلس ما اکنون وجود ندارد. یک فضای ناهمگون وجود دارد. حال اگر به همان نحو عدهای خاص وارد مجلس شوند، تشکلها و فراکسیونهای حزبی هم که نداریم وقتی شما وارد مجلس میشوی تنها میمانی. به فرض هم که وقت جدی بگذاری، لوایح و طرحها را بخوانی و آماده بشوی دفاع کنی و موافقت و مخالفت کنی، در نهایت برای اینکه آن برنامه به تصویب برسد، تضمینی وجود ندارد و احتمالش جدی نیست.چون که باید یک تعدادی مثلا 100، 150 نفر با هم از یک برنامه دفاع کنند تا بتواند رای بیاورد.
بیشتر نگاهها، نگاههای محلی، محدودنگر و کوتاه مدت است. در بهترین شرایط که فرد به دنبال مسائل شخصی، رانتخواری و غیره نباشد حداکثرش این است که برای حوزه انتخابیهاش کاری کند جاده بسازد، مدرسه بسازد، مجوز دانشگاه بگیرند. این اسمش یک نگاه ملی و کلان نیست. یک نماینده مجلس، نماینده همه ملت است نه فقط حوزه انتخابیه خودش. سوگند به قرآن خورده است که از حقوق همه مردم دفاع کند. عملکرد مجلس میتواند برای همه کشور بسیار تعیین کننده باشد، از جمله آموزش عالی.
این مشکلاتی که اکنون آقای دکتر فرهادی با آن روبه رو است غیر از آثار تخریبی دوره قبل و از دست رفتن اختیارات قانونی دانشگاه و وزارتخانه، این مجلس است که در هر مرحلهای مزاحم کار او میشود. به جای اینکه پشتیبانی کند از دولت و یک وزیر تا بتواند برنامههایش را به اجرا دربیاورد با نگاه منفی مرتب احساس ناامنی و تهدید شکل میگیرد و نمیتواند کارش را انجام دهد.
* در سوال قبلی گفتید که قصد کاندیداتوری ندارید و دلایل را هم برشمردید، ولی به هر حال باید مجلسی شکل بگیرد که از نیروهای هم فکر و هم عقیده شما تشکیل شده باشد. شمایی که سوابق طولانی و درخشان در انقلاب اسلامی دارید و در زمره شخصیتهای برجسته و بزرگ این کشور به شمار میآیید. فکر نمیکنید حضورتان در مجلس برای آحاد ملت ایران مفید خواهد بود؟
** من بیشتر از اینکه بخواهم در مورد مجلس بعدی که مطمئنا مجلس بهتری نسبت به مجلس فعلی خواهد بود صحبت کنم، بدون هیچ قضاوتی در مورد عملکرد خودم گفتم که به این دلایل فکر میکنم که بیرون از مجلس موفقتر و موثرتر باشم. من خود را یک فرد اجرایی میدانم که دوست دارم بنشینم و سازماندهی و برنامهریزی و زمانبندی کنم و به سمت آن چیزی که به عنوان اهداف مطلوب مدنظرم است، حرکت کنم. منتها حتی در خود دولت هم اگرببینم که فضا، فضایی است که نمیتوانم اثربخش باشم ادامه نمیدهم. به همین دلیل سال 82 از دولت بیرون آمدم. بعد چه کار کردم؟ آن چیزی را که فکر میکردم کمبودش در جامعه ما محسوس است تشخیص دادم و روی آن شروع به کار کردم. در حوزه اخلاق.
در آن موقع انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری تاسیس شد که مجله علمی و سخنرانی و همایش و سایت دارد و در زمینه ترویج اخلاق حرفهای در کشور فعالیت میکند. ممکن است بگوییم یک دست صدا ندارد ولی ما باید ایدهای را که در ذهن داریم پیگیری کنیم تا تحقق پیدا کند. بیاثر هم نبوده است. یعنی بعد از اینکه انجمن شکل گرفت و اخلاق حرفهای ethics را مطرح کرد یادم است که برای اولین بار شورای عالی انقلاب فرهنگی، موضوع اخلاق را در دستور کارش قرار داد. حتی در دولت احمدینژاد برای اولین بار منشور اخلاقی انتخابات در وزارت کشور مطرح شد که البته این مسائل اگر فقط ظاهری باشند وعملی نشوند به ضدخودشان تبدیل میشوند. حداقل اینکه موضوع در سطح جامعه، دولت و دستگاهها مطرح شد و یک قدم به جلو بود.
مسئله دیگر توسعه علمی ایران بود که جمعیت توسعه علمی ایران تشکیل شد. در همان سال 83 همزمان با انجمن اخلاق تاسیس شد. یک موسسه دیگر هم به نام رحمان است که به بررسی آسیبهای اجتماعی میپردازد و در آن زمان که کار رحمان آغاز شد یعنی از سال 83 تا 85 دو سال کار کارشناسی کردیم که چه کاری میتوانیم انجام دهیم برای جامعهای که در معرض آسیبهای مختلف است. جامعه جوانی که آسیب دیده و آسیب پذیراست. دیدیم که باید موسسهای ایجاد شود که با نگاه و رویکرد علمی به مطالعه بپردازد و ریشه مسایل و مشکلات اجتماعی را دریابد. در آن زمان خود واژه آسیب اجتماعی یک واژه امنیتی بود سانسور میشد، منتها مسئله آن قدر متاسفانه جدیتر شد و گسترش پیدا کرد که زمانی که آقای روحانی کاندیدای ریاست جمهوری شده بود در برنامههایش پیگیری و برنامهریزی برای کاهش و کنترل آسیبهای اجتماعی را مطرح کرد.
بعد هم که رئیسجمهور هم شد من بارها دیدم که در صحبتهایش به این موضوع اشاره میکند همین اخیراً هم دبیر شورای انقلاب فرهنگی درباره جلسهای گفته بود که در حضور رهبر معظم انقلاب تشکیل شده است و ایشان هم بر پیگیری و ریشه یابی آسیبهای اجتماعی تاکید کرده اند. کار رحمان سال 85 رسماً شروع شد. دو سال طول کشید و نزدیک 40 پژوهشگر روی آن کار کردند و تنها گزارش وضعیت اجتماعی را در طول تاریخ کشور بیرون دادهاند.
یعنی اگر قرار باشد آسیبهای اجتماعی علتیابی و ریشهیابی شود باید برای آن برنامهریزی بلند مدت و مستمر کرد تا بتوانیم کنترلش کنیم و این مهم هم نیازمند یک کار مطالعاتی است. پژوهشگران برجسته از جامعهشناسان، روانشناسان، روانپزشکان، متخصصان توسعه و اقتصاد همگی دست به دست هم دادند و در یک دوره دو ساله این کار را به انجام رساندند. در این زمینهها کار نشده فراوان است. من احساس میکنم که در عرصه عمومی این نوع فعالیتهای علمی و پژوهشی صورت نگرفته است.
یعنی نخبگان علمی، فعالان سیاسی و حتی احزاب سیاسی قبل از اینکه تعطیل شوند به این موضوعات نپرداختند. اینها مسائل مهمی است و دولتها به تنهایی نمیتوانند به همه مسائل اجتماعی توجه کنند، قطعا دولتها نیازمند کمک مردم هستند در قالب نهادهای مدنی و NGOهای مختلف. به صدها نوع NGO در کشور نیاز داریم، در همه عرصهها از محیط زیست بگیرید تا NGOهای علمی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی.
در همه موضوعات مبتلا به جامعه مردم باید به صورت خودجوش و با پشتیبانی دولت و نه به صورت دستوری کمک کنند تا این NGOها شکل بگیرند. نباید به آنها به عنوان یک تهدید و یک کانال نفوذ نگاه کنند. این NGOها بازوان دولت و متشکل از افرادی هستد که به صورت افتخاری کار میکنند، غیر انتفاعی، غیر دولتی و حتی غیر سیاسی هستند و میخواهند خودشان بنشینند و مسائل را بررسی و ریشه یابی کنند و به دولت راهکار ارائه دهند. کوتاه سخن اینکه در عرصه عمومی کار بسیار کم شده است و من احساس میکنم اگر همین مسیر را ادامه دهم موثر تر از این خواهم بود که وارد مجلس بشوم.
* اتفاقاً یکی از سوالات ما هم به همین موضوع مربوط میشود که شما یکی از حامیان و امضاکنندگان کمپین «جمع امضا برای تدوین قانون جامع در زمینه حمایت از کودکان کار» هستید؛ چه قدر به حصول نتیجه این کمپین امیدوارید؟
** نفس اینکه اصلاً موضوعی به نام «کودکی» مطرح شود و مورد بحث قرار بگیرد یک قدم به جلو است. دو ماه پیش همین موسسه رحمان یک همایش دو روزه داشت تحت عنوان «نخستین همایش کودکی در ایران» که اصلا کودکی چیست. کودکی یک مینیاتوری از یک فرد بزرگسال نیست. کودکی ویژگیهای منحصر به فرد خودش را دارد. باید به رسمیت شناخته شود، حقوق کودک هم باید به رسمیت شناخته شود با زور و از بالا نباید با کودک برخورد کرد. همین که اکنون موضوع کودکی مورد توجه قرار گرفته و این مسئله درک شده، شروع خوبی است. اگر به آموزش و تربیت و سرمایه گذاری روی کودکان توجه خاصی نشود آینده بی آینده، آیندهای نخواهیم داشت. این کمپین یک قدم رو به جلو است. کمی دقیقتر نگاه کنیم و ببینیم جامعه در چه وضعیتی قرار دارد.
شما سوار ماشین میشوید در مسیری که میروید از کودکان گل فروش بگیرید تا آنهایی که شیشه پاک میکنند، سیگار میفروشند، تکدی گری میکنند، زیر پل زندگی میکنند، در کارتنها میخوابند، دیده شدن اینها قدمی است به سمت دیدن واقعیتها. اینها فرزندان ما هستند همنوعان ما هستند.نباید به خاطر نداشتن یک الگوی درست از توسعه و مدیریت، قربانی شوند. در واقع یک توسعه نامتوازن و ناپایدار در کشور ما شکل گرفت که این اتفاقات پیامدهای آن است، سعی کنیم به داد این بچهها برسیم. به نظر من خود توجه و جمع آوری امضا برای کمپینی که شما گفتید خوب است و این مسائل در آینده در سایر حوزهها هم ادامه پیدا خواهد کرد. فکر میکنم یک فرآیند خوش فرجامی است، فرآیندی که همه مردم به خصوص آنهایی که از آگاهی بالاتری برخوردارند، احساس مسئولیت بیشتری در قبال مسایل جامعه بکنند.
پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «کلکم راع و کلکم مسئول عین رعیته» همه شما مسئول آفریده شدهاید، مسئولیت شما متقابل است. متاسفانه در تحقیقاتی که به صورت میدانی و کلان انجام گرفته است، احساس مسئولیت و اعتماد در جامعه ما ضعیف است، سرمایه اجتماعی ما پایین است. افراد کاری به کار هم ندارند و همبستگی روح تعاون و کمک به یکدیگر ضعیف شده و متاسفانه این یکی از آسیبهایی است که ما دچارش هستیم. این نوع روشها و کمپینهایی که شکل میگیرد برای دفاع از حقوق گروههای مختلف اجتماعی و سنی و آنهایی که آسیبپذیرتر هستند مثل جوانها، کودکان، زنان... به نظرم راه خوش فرجامی است که به پیشگیری از آسیبهای بعدی خواهد انجامید.
* چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اختلاس 32 میلیاردی از صندوق رفاه دانشجویی در دولت قبل، آیا از این قبیل اتفاقات در دولتهای قبل از دولت نهم و دهم هم رخ میداد یا اینکه فقط مختص این دولت بوده است؟
** (باخنده) چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. خود شما بهتر از من میدانید. خب اگر در دولتهای قبل از دولت نهم و دهم صورت میگرفت، این دولتها زیر ذرهبین قرار داشتند و خبر فساد مالی آنها به صورت انفجاری همه جا پخش میشد و تندروها روی آن مانور میدادند.
* در بخشی از صحبتهایتان گفتید که آن آلودگیهایی که دولت قبل ایجاد کرده هنوز پاک نشده است. چرا اصلا در نهاد دانشگاهی باید شاهد یک چنین اتفاقاتی باشیم؟
** من از شما سوال میکنم که چرا شاهد نباشیم. آلودگیهای فکری، اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی مثل یک بیماری عفونی است. من یک پزشک هستم میتوانم برایتان مثالهای زنده و واقعی بزنم.آلودگیهای اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی مثل یک بیماری عفونی و مسری است. مرزها را طی میکند و درهم مینوردد و بیمار میکند.
فرض کنید وقتی اپیدمی آنفلوآنزا رخ میدهد جهانگیر میشود نه اینکه در داخل مرزهای یک کشور باقی بماند. آلودگیهایی که از آن دو دولت به میراث رسید در همه جنبهها بود. متاسفانه نوع نگاه به انسان نگاه نادرستی بود. نگاه به علم یک نگاه واقعی نبود، نگاه به فرهنگ این بود که با دستور و مهندسی میتوان فرهنگ را اصلاح کرد و نمیتوان بدون اجبار و خشونت فرهنگ را درست کرد. در مورد مسائل اخلاقی همین طور. یک عفونتی بود که به همه جا سرایت نمود و به دانشگاهها و مراکز علمی هم نفوذ کرد.
* پس بخشهایی از دولت نهم و دهم دچار یک بیماری عفونی بوده است .
** بله، عفونتی که مسری بود و متاسفانه به بخشهای مختلف جامعه سرایت کرد.
* با توجه به اینکه در دولت آقای روحانی فضای دانشگاهی تا حدودی گشایش یافته است، این گشایش محدود تا چه میزان در انتخابات مجلس دهم تاثیرگذار است؟ آیا این موضوع میتواند به ورود جریان اصلاح طلب به مجلس دهم کمک کند؟
** در کشوری که احزاب واقعی و فراگیر وجود ندارد، مطبوعات هم به طور نسبی میتوانند تاثیرگذار باشند و نه به طور جدی و کامل. در کشورهای درحال توسعه و جهان سوم معمولا دانشگاهها نقش پررنگ تری از نظر سیاسی و اجتماعی ایفا میکنند. در دانشگاه هم بیشتر جنبشهای دانشجویی است که فعال هستند و در ایران نقشی تاریخی داشته اند. این مسئولیت جنبشهای دانشجویی است که فضای با نشاطی را بسازند و به بالا بردن آگاهی سیاسی مردم کمک کنند تا مردم بتوانند تشخیص دهند در چه جهتی حرکت کنند و به چه کسانی رای دهند.
بنابراین در انتخابات پیش رو یعنی انتخابات مجلس که مدنظر من است اگر یک انتخابات انشاءالله پررونقی باشد یعنی حداکثر مردم در آن شرکت کنند و انتخاب درستی هم انجام دهند دیگر شاهد مجلسی همانند مجلس نهم نخواهیم بود. و این بستگی به نحوه حضور کاندیداهای اصلاح طلب هم دارد، من در این موضوع شک ندارم. همان طور که دیدید در انتخابات 92 هم علیرغم پیشبینیهای فعالان سیاسی چه نتیجهای حاصل شد. درست است که مردم ما دچار مشکلات فراوانی هستند به لحاظ معیشت، اشتغال و احساس بیثباتی که وجود دارد اما علیرغم همه این مصائب، به نظر من درک و فهم عمیقی دارند.
چه بسا در مواردی جلوتر از خود روشنفکران و نخبگان حرکت کرده اند و تشخیص داده اند، به شرطی که به آنها اجازه انتخاب داده شود، بالاخره حق انتخاب یک حق فطری و ذاتی و خدادادی انسان است. میدانید یکی از آیاتی که روشن است و قابل تفسیرهای خاص نیست آیه «لااکراه فیالدین قدتبین رشد من الغی» است یعنی حتی در دین خدا هم اجبار و اکراه نیست، تا چه برسد به جهت گیری سیاسی در انتخاب دولت، در انتخاب رئیسجمهور یا در انتخاب نمایندگان مردم. خدا به هر انسانی این اجازه را داده که سرنوشت خود را انتخاب کند. باید این حق فطری را به رسمیت شناخت. اینها حقوق سرشتی و ذاتی بشر است. نقش بی بدیل جنبش دانشجویی یک نقش تاریخی است. اکنون که در آستانه 16 آذر قرار داریم میدانید که جنبشهای دانشجویی همواره در مقاطع مختلف حرکت آفرین بوده اند.
اولین حرکت اعتراضی که بعد از کودتای 28 مرداد به طور جدی در سطح جامعه صورت گرفت، در فضای دانشگاه بود. در اعتراض به سفر نیکسون بعد از کودتای 28 مرداد که به عنوان روزی ماندگار باقی میماند و نقش اجتماعی و سیاسی دانشجو را برای مراحل بعدی تثبیت کرد. در خود انقلاب هم دانشجو و دانشگاه پیشتاز بوده است. در دوران جنگ و حضور در جبههها شما میبینید که بسیاری از فرماندهان اصلی باز همان دانشجویان بودهاند. در خطوط مقدم و در پشتیبانی از جبهههای جنگ، در زمینه مهندسی و لجستیک باز خود اساتیدِ دانشگاهها و متخصصین بودند. در دوم خرداد باز میبینید که نقش دانشگاه و دانشجو نقش اول است. در سال 92 هم شرکت پرشور دانشجویان و سیاستگذاری و مدیریت صحیح موجب پیروزی شد.
در واقع حق انتخاب را به مردم برگرداند و آنها را به حقوق خودشان آگاهی داد. مردم اگر به حقوق شهروندیشان آگاهی پیدا کنند هم به حقوق دیگران تجاوز نمیکنند و حقوق هم خودشان را مطالبه خواهند کرد. طبیعی است در چنین شرایطِ دموکراتیک، که مبتنی بر حق انتخاب شهروندانِ آگاه است، دولتهای توانمند شکل میگیرد. دولتهای توانمندی که خود را مدیون مردم میدانند، نه حاکم بر مردم. این شرایط ایده آلی است که موردنظر است و امیدواریم که انتخابات مجلس ما و کیفیت مجلسی که شکل میگیرد، نقطه عطفی در این شرایط پیچیده داخلی و پرمخاطره منطقهای باشد.
* زمانی که آقای فرجی دانا وزیر بودند جناح مقابل میگفتند که وزیر اصلی آقای دکتر معین است و آقای فرجی دانا در واقع یک ویترین است و وزیر در سایه دکتر معین است نظرتان در این باره چیست؟
** خب این جفایی در حق دکتر فرجی دانا، من و حتی در حق خودشان است که با ناآگاهی و براساس ذهنیتهای غلطی که داشته اند، قضاوت کردند. اینجاست که میگویند هر کسی از ظن خود شد یار من، وز درون من نجست اسرار من.
* مشاوره که از شما میگرفتند طبعاً.
** نه حتي در حد مشاوره هم نبود اگر بقيه افراد را ميگفتيد، ميگفتم معاونين من بودهاند. من به عنوان وزير علوم به آقاي دكتر فرجيدانا تنها حكم رياست دانشگاه تهران را داده بودم، ايشان از دوستان خوب من است و فرد خوش فكر و اصيلي است، يكي از فرماندهان جبهه جنگ تحميلي و در عين حال يك دانشمند است. زماني كه من وزير بودم، اختيارات انتخاب رئيس دانشگاهها را به دانشگاهها تفويض كردم و به اين ترتيب كه شوراي دانشگاه در دانشگاههاي مختلف تشكيل و در يك فضاي كاملا امن و سالم با حضور نماينده وزارت رأيگيري انجام شود. هر دانشگاهي 4 نفر را به وزير معرفي ميكرد تا او از بين آنها يك نفر را انتخاب كند. اين مكانيزم انتخابي در زمان ما بوده است و ما آن را بخشنامه كرديم به دانشگاهها.
15 رئيس دانشگاه بزرگ ما با اين مكانيزم انتخاب شدند. آقاي دكتر فرجي دانا هم يكي از آن چهار نفر بود و من با تكتك آن چهار نفر نشستم صحبت كردم، با وجود آنكه دكتر فرجي دانا از بقيه جوانتر بود، اما شناخت من اين بود كه فردي است كه فكر دارد، براي مسئوليتي كه به او پيشنهاد ميشود و انگيزه و جوهر خوبي دارد. انتخاب او به عنوان رئيس دانشگاه موفق هم بود، ارتباط من در اين حد بوده است. تندروها گفتند كه هر كدام از اينها در حلقه معين قرار دارند. من زمان استيضاح دكتر فرجي دانا در صفحه شخصيام در شبكه اجتماعي فيسبوك از اين شعر سعدي استفاده كردم و پاسخ دادم: «سلسله موي دوست حلقه دام بلاست هر كه در اين حلقه نيست فازغ از اين ماجراست.»
يعني اگر حلقهاي هم بوده و هست يك حلقه معنوي، اخلاقي، علمي و دوستانه است براي اهداف مشترك ملي، اعتقادي و آرماني ما. اين حلقه، حلقه باندي نيست. اين شما هستيد كه باندي فكر ميكنيد اين حلقه يك باند سياسي و صنفي كه به دنبال يك رانت مشترك باشد، نيست. اين افرادي كه اينگونه مورد هجوم قرار گرفتند احساس مسئوليت كردند كه پا در عرصه گذاشتند. اينها برترينهاي جامعه علمي شما بودهاند كه در دولتهاي قبلي مسئوليت داشتند و تجربه اندوختند و الان كه جامعه احتياج به كمك آنها دارد عليرغم اينكه ميتوانستند به فعاليتهاي شخصيشان بپردازند و بروند و به سرعت رشد علمي پيدا كنند، پذيرفتند كه خودشان را در معرض مسئوليت و تركشهاي مسئوليت كه متاسفانه در جامعه ما هم بسيار زياد است، قرار دهند نبايد به آنها برچسب زده و توهين شود.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=21019
ش.د9404607