(روزنامه آرمان ـ 1394/10/19 ـ شماره 2945 ـ صفحه 7)
** من در مجلس ششم حضور داشتم و مهمترين فعاليتهاي سياسي خود را در زماني انجام دادم كه در مجلس حضور داشتم. بنده با توجه به تجربيات و توان علمي كه در خود سراغ داشتم در دورههای هفتم و هشتم مجلس شوراي اسلامي نيز ثبت نام كردم. با اين وجود در هر دو دوره از سوي شوراي نگهبان رد صلاحيت شدم. در نهمين دوره انتخابات مجلس نيز فضاي سياسي كشور به شكلي نبود كه چهرههاي سياسي و به ويژه اصلاحطلبان بتوانند با فراغت بال و آزادي وارد رقابتهاي انتخاباتي شوند. به همين دليل در دور نهم انتخابات مجلس ثبت نام نكردم.
* اين مساله را ميپذيريد كه برخي اتفاقات در مجلس ششم رخ داد كه اگر اتفاق نميافتاد به سود جريان اصلاحات بود؟
** «ديكته نانوشته غلط ندارد» و به صورت طبيعي هر فعاليت سياسي همراه با نقاط قوت و البته ضعف است. به همين دليل هيچگاه نميتوان انتظار داشت همه اقدامات يك مجموعه يا يك شخص صحيح و منطقي باشد. آموزههاي ديني ما نيز به همين مساله تاكيد ميكند و به جز چهارده معصوم كه از هرگونه خطا و لغزش مصون هستند همه افراد به صورت طبيعي داراي خطا و اشتباه هستند. كسي نميتواند ادعا كند در زندگي خود اشتباه نكرده است. اين وضعيت براي اصلاحطلبان در مجلس ششم نيز وجود داشت و اصلاحطلبان در برخي مقاطع عملكرد اشتباهي داشتند.
* كدام اقدامات اصلاحطلبان در مجلس ششم اشتباه بود؟
** به نظر من در آن مقطع زماني اصلاحطلبان تجربه كافي براي حضور در مجلس و قانونگذاري در سطح كلان نداشتند و به همين دليل برخي اتفاقات رخ داد كه نبايد رخ ميداد. اين در حالي است كه جريانهاي ديگر هم از تجربه كافي براي حضور موثر در مجلس برخوردار نبودند. فضاي شكلگيري مجلس ششم نيز تا حدود زيادي تحت تاثير محدوديتهاي جنگ تحميلي و دوران سازندگي بود و مطالبات جامعه بسيار زياد بود. مسئولان كشور در آن مقطع زماني با مشكلات زيادي دست به گريبان بودند و حل كردن آنها هزينه و زمان زيادي ميطلبيد. با تمام اين اوصاف در مجلس ششم تندرويهايي صورت گرفت كه نبايد صورت ميگرفت.
* شما قبول داريد اگر برخي اقدامات توسط اصلاحطلبان در مجلس ششم رخ نميداد اصولگرايان به راحتي نميتوانستند سه مجلس بعدي را در اختيار بگيرند و اشتباهات اصلاحطلبان نسبت به اين جريان سبب يكدستي قدرت در مجالس هفتم، هشتم و نهم شد؟
** ما نبايد همه اشتباهات گذشته را به مجلس ششم محدود كنيم. اگر در گذشته اشتباهي صورت گرفته همه جريان اصلاحطلبي در آن نقش داشتهاند. به همين دليل نبايد نمايندگان را از جريان كلي اصلاحات تفكيك كنيم و آنها را منشأ مشكلات در آن مقطع زماني معرفي كنيم. نكته ديگر اينكه اشتباه كردن در فعاليتهاي سياسي يك مساله كاملا اجتنابناپذير است. بنده هم معتقدم اگر با نگاهي واقعگرايانه به اتفاقات گذشته نگاه كنيم تا حدود زيادي با مشكلات كمتري مواجه خواهيم شد. مساله مهم در اين زمينه اين است كه بخش مهمي از مشكلات اصلاحطلبان به روحيه تماميتخواهي جريان اصولگرايي بازميگردد كه با ايجاد موانع و چالشهاي بزرگ اجازه ندادند جريان اصلاحات در مسير هموار و رو به جلوی خود حركت كند. حذف رقيب به بهانههاي مختلف، استفاده ناصحيح از ابزارهاي قانوني و همچنين استفاده از افكار عمومي براي ناموجه جلوه دادن اصلاحطلبان سبب شد كه جريان اصلاحات در برخي مقاطع خود با مشكلات زيادي روبهرو شود.
* به نظر ميرسد باور به تغيير سبب شده جريانهاي سياسي با تمام قوا در انتخابات دهم مجلس شوراي اسلامي شركت كنند. آيا اين باور به تغيير دستاورد دولت حسن روحاني بوده يا اينكه شرايط كشور و منطقه اين تغيير را اجتنابناپذير كرده است؟
** برخي اوقات آش به اندازهاي شور ميشود كه آشپز هم نميتواند منكر شوري آش شود. به همين دليل دنبال بهانه ميشود تا ناتواني خود را در آشپزي كتمان كند. در نتيجه ناچار به اعتراف به شوري آش ميشود. متاسفانه اين وضعيت در دولتهاي نهم و دهم و همچنين مجالس هفتم، هشتم و نهم وجود داشت و ناكارآمديها و اشتباهات به اندازهاي بوده كه در شرايط كنوني آشپز ناچار به اعتراف به شوري آش شده است. سياستهاي اشتباه و غيركارشناسي و اختلاسهایی كه در دو دولت گذشته رخ داد كار را به جايي رسانده كه همه جريانهاي سياسي به اين نتيجه رسيدهاند كه اداره كشور با اين وضعيت غيرممكن است و ادامه اين رويكرد سبب آسيبهاي بزرگ به نظام سياسي خواهد شد. در نتيجه همه جريانها و شخصيتهاي سياسي به دنبال طرحينو براي حرکت کشور در مسیر پیشرفت هستند.
* چه اتفاقي در فضاي سياسي كشور رخ داده كه اعتدالگرايان نقش محوري در فضاي انتخاباتي پيدا كردهاند و مرزبنديهاي سياسي تا حدود زيادي كمرنگ شده است؟ آيا افراط و تفريط دولتهاي گذشته و به ويژه دولت محمود احمدينژاد ما را به اين نقطه رسانده است يا اينكه گفتمان اعتدالي كه آقاي روحاني منادي آن بوده است محقق شده و جريانهاي سياسي تلاش ميكنند مسير ايشان را ادامه بدهند؟
** قانون اساسي به صراحت نوع حكومت را در ايران، «جمهوري اسلامي» عنوان كرده است. بر اين اساس يكي از اركان جمهوري اسلامي كه به هيچ عنوان قابل تغيير نيست موضوع «جمهوريت» نظام سياسي است. با اين وجود برخي هنوز معناي جمهوريت را درك نكرده و تفسير مناسبي از اين وضعيت ندارند. بیشك براي اجرا شدن جمهوريت ابزارها و زيرساختهايي مورد نياز است. در نتيجه هنگامي كه ما كليت جمهوري اسلامي را قبول داريم و آن را پذيرفتهايم بايد ابزارهاي آن را نيز بپذيريم. بیشك يكي از زيرساختها و ابزارهاي مهم جمهوريت احزاب سياسي هستند. احزاب سياسي موظف هستند براي مديريت بهتر كشور برنامه ارائه كنند و در عين حال نيروي مناسب براي به دست گرفتن مقامهاي سياسي تربيت كنند. در مقاطع انتخاباتي نيز احزاب سياسي نقش مهمي بازي ميكنند و براي تشكيل دولت يا مجلس مناسب با توجه به مقتضيات كشور و همچنين فرصتها و چالشهاي پيش رو برنامه ارائه ميكنند و افراد شايسته را به مردم معرفي ميكنند. اگر چنين شرايطي در كشور حاكم شود پيروزي يك شخص براي تصدي رياستجمهوري يا ورود عدهاي به مجلس شوراي اسلامي سبب اعتبار حزب حمايتكننده در بين مردم ميشود و مردم موفقيت يا عدم موفقيت يك دولت و مجلس را به حساب برنامههاي آن حزب ميگذارند و در زمان لازم درباره آن قضاوت ميكنند. در نتيجه اگر عملكرد يك حزب سياسي قوي باشد و بتواند به مطالبات جدي مردم پاسخ مناسب بدهد در انتخابات بعدي مردم دوباره از آن حزب حمايت خواهند كرد و در حالت عكس اگر عملكرد يك رئيسجمهور يا نمايندگان يك حزب موفقآميز نباشد مردم در انتخابات بعدي مانع از حضور مجدد اين افراد در دولت يا مجلس ميشوند.
در چنين شرايطي گردش نخبگان در كشور به خوبي و به شكل منطقي صورت ميگيرد و مسئولان سياسي رابطه مناسبي با مردم برقرار ميكنند. معناي دموكراسي اين نيست كه فردي مانند محمود احمدينژاد كه داراي هيچ سابقه روشني در تاريخ انقلاب نيست به رياستجمهوري برسد و هيچ برنامه و هدفي براي پيشبرد اهداف مردم نداشته باشد و تنها با سليقه شخصي مسائل را پيگیري كند و اجازه داشته باشد همه نوع خطا و آزمايشي در كشور انجام بدهد. اگر ما داراي احزاب قدرتمند در كشور بوديم امثال احمدينژاد هيچگاه نميتوانستند به قدرت برسند و به هر شكلي كه دوست داشتند امور را اداره كنند.
* اين ضعف به فقدان برنامهريزي مناسب در جريانهاي سياسي بازميگردد يا اينكه متوليان بايد در سياستهاي خود تجديد نظر كنند؟
** به نظر من اين يك ضعف ساختاري است كه وجود دارد. اين در حالي است كه در طول ساليان پس از انقلاب تلاشهاي زيادي براي تشكيل احزاب قدرتمند در كشور صورت گرفته اما هيچ كدام به نهادينهسازي و استقرار دائمي و موثر احزاب در كشور منجر نشده است. متوليان امور بايد اجازه بدهند احزاب قدرتمند در كشور شكل بگيرند و با ارائه برنامه و راهكارهاي مناسب دولت را در مديريت بهتر جامعه ياري رسانند. در زمينه انتخابات نيز كساني كه متولي اجراي انتخابات ميشوند بايد امانتدار مردم باشند و منافع ملي را بر منافع فردي و جرياني ترجيح بدهند. در شرايط كنوني جريانهاي سياسي تنها به دنبال آراي مردم هستند و هيچ دغدغه ديگري را دنبال نميكنند. به همين دليل مجبور ميشوند در يك فضاي هيجاني و احساسي شعارهايي مطرح كنند كه مردم علاقه دارند تا بتوانند آراي آنها را به خود جذب كنند. نكته ديگر اينكه در شرايط كنوني برخي از افراد سبد رأي آقاي روحاني را فراموش كردهاند. اين عده خيلي زود فراموش كردند آقاي روحاني با حمايت همهجانبه اصلاحطلبان به رياستجمهوري رسيد و اگر حمايت اصلاحطلبان وجود نداشت شايد انتخابات سرنوشت ديگري پيدا ميكرد. به همين دليل براي خود در كنار جريان اصلاحات سازمان رأي مستقل قائل هستند.
* منظور شما چه كساني است؟
** منظور من حزب اعتدال و توسعه است. آنها گمان ميكنند آقاي روحاني با كمك اين عده و برنامههاي حزب اعتدال و توسعه در انتخابات به پيروزي رسيده است. اين در حالي است كه براي همگان اين مساله مسجل شده كه اگر اصلاحطلبان و حمايتهاي آنها وجود نداشت آقاي روحاني در انتخابات پيروز نميشد.
* شما معتقديد حزب اعتدال و توسعه و جريان اعتدالي در انتخابات پيش رو نبايد سازمان رأي مستقلي براي خود متصور شوند و در جريان اصلاحات مستحيل شوند؟
** اگر حزب اعتدال و توسعه و جريان اعتدالگرا قصد داشته باشند از اصلاحطلبان فاصله بگيرند و اين مساله سبب تشتت و تعدد ليستهاي انتخاباتي شود زمينه پيروزي رقيب و شكست جريان اصلاحات را فراهم كردهاند كه استراتژي كاملا اشتباهي خواهد بود.
اما غلامعلي دهقان سخنگوي حزب اعتدال و توسعه به صراحت اعلام كرد در انتخابات ليست مستقل با سرليستي خانم فاطمه هاشمي ارائه خواهند كرد...
ارائه ليست انتخاباتي مستقل از طرف اين حزب را زمينهساز تشتت و چند دستگي در جريان اصلاحات تلقي ميكنم. نبايد بين حزب اعتدال و توسعه و جريان اصلاحات كه هر دو در انتخابات رياستجمهوري۹۲ از آقاي روحاني حمايت كردهاند شكاف و فاصله ايجاد شود. هدف و برنامه هر دو جريان حمايت از برنامههاي دولت آقاي روحاني است. در نتيجه بهترين راهكار، ارائه يك ليست واحد از سوي اعتداليون و اصلاحطلبان است.
* آيا عدم شفافيت مرزبنديهاي جرياني بين اصلاحطلبان و اعتداليون در دو سال گذشته سبب احساس استقلال در بين جريان اعتدالي نشده است؟ آيا منطقيتر نبود جريان اصلاحات تكليف خود را با اعتدليون خيلي زودتر مشخص ميكرد؟
** جريان اصلاحات هيچگاه به دنبال مرزبندي و صفكشي سياسي نبوده است. اعتداليون از جمله جريانهايي هستند كه ريشه در جريان اصلاحات دارند و نوع تفكر و بينش سياسي آنها در لايههاي پنهان جريان اصلاحات وجود دارد. نكته ديگر اينكه آقاي روحاني به دليل اتفاقات پس از انتخابات رياستجمهوري سال۸۸ و شرايطي كه پس از اين انتخابات براي اصلاحطلبان به وجود آمد مجبور شد از لايههاي دوم و سوم جريان اصلاحات براي حضور در انتخابات۹۲ بهره ببرد. در نتيجه پس از پيروزي آقاي روحاني و موفقيت دولت ايشان اين لايههاي دوم و سوم احساس استقلال فكري پيدا كردند و گمان كردند ميتوانند روي پاي خود بايستند. به همين دليل بنده معتقدم جريان اعتدالگرا فاقد پشتوانه لازم و عميق در لايههاي مختلف جامعه است و اگر خود را جرياني مستقل معرفي كند با سازمان رأي بالايي مواجه نخواهد شد.
* نظر شما درباره حضور آقاي عارف در انتخابات مجلس شوراي اسلامي چيست؟ آيا ايشان به كانون اجماع اصلاحطلبان تبديل خواهند شد؟
** اگر اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري سال۹۲ به توفيقي دست پيدا كردند به دليل ايثار و فداكاري بزرگ آقاي عارف بود و در اين مساله هيچ كس شك ندارد. البته درايت و هوشياري سياسي رئيس دولت اصلاحات نيز در انصراف ايشان دخالت داشت اما اگر عارف حاضر به ايثار و فداكاري نميشد اين موفقيت حاصل نميشد. مساله مهم دراين زمينه اين است كه اگر اين اتفاق در هر كدام از كشورهاي جهان رخ ميداد قبل از اينكه اين انصراف صورت بگيرد طرفين سهم خود از قدرت را در صورت موفقيت مشخص ميكردند. يعني آقاي عارف قبل از كنارهگيري از انتخابات عنوان ميكرد در صورت پيروزي آقاي روحاني بايد بنده هم سهمي از قدرت آينده در اختيار داشته باشم. اصول دموكراسي بيانگر اين مساله است كه آقاي عارف ميبايست به صورت طبيعي سهمي در دولت تدبير و اميد داشته باشد. اين در حالي است كه ايشان ايثار و فداكاري خود را تمام كرد و حاضر به سهمخواهي از دولت نشد و تلاش كرد محور اجماع اصلاحطلبان در قوه مقننه باشد تا بتواند از اين طريق دولت را همراهي و حمايت كند. هدف اصلي آقاي عارف و جريان اصلاحات كمك به دولت براي حل كردن مشكلات كردن مشكلات مردم است.
* به نظر شما كدام جريان سياسي، اكثريت مجلس آينده را در اختيار خواهد گرفت؟
** پيشبيني در اين زمينه تحت تاثير عملكرد شوراي نگهبان و نهادهاي نظارتي است و تا زماني كه وضعيت تاييد صلاحيتها مشخص نشود نميتوان در اين باره اظهارنظر قطعي كرد. نكته ديگر اينكه تركيب مجلس آينده بستگي به كيفيت حضور مردم در صحنه انتخابات و آزادي عمل جريانهاي سياسي دارد. هرچه جريانهاي سياسي بتوانند آزادانهتر عمل كنند و در بيان افكار و برنامههاي خود آزادتر باشند به همان اندازه تركيب مجلس آينده با كيفيتتر و منطقيتر خواهد بود. به نظر من اگر اصلاحطلبان بتوانند از كانال نهادهاي نظارتي عبور كنند مورد اقبال مردم قرار خواهند گرفت و در نهايت اكثريت مجلس آينده را در اختيار خواهند گرفت.
* چه نقشي براي عناصر تندرو در مجلس آينده قائل هستيد؟ آيا اين عده دوباره در مجلس حضور خواهند داشت؟
** خير، به نظر من تاريخ مصرف افراطيگري در ايران به پايان رسيده و تندروها هيچ شانسي براي حضور در مجلس آينده نخواهند داشت.
* علي لاريجاني به صراحت عنوان كرد كه به صورت مستقل در انتخابات شركت كرده است. «نه» بزرگ وي به ائتلاف اصولگرايان چه پيامدهايي براي وي و همچنين اصولگرايان به همراه خواهد داشت؟ آيا لاريجاني مسيري در پيش گرفته كه پيش از اين علي اكبر ولايتي در انتخابات رياستجمهوري در پيش گرفته بود؟
** آقاي لاريجاني احساس ميكند مجلس آينده در اختيار اصولگرايان نخواهد بود و سياستهاي اين جريان براي مجلس با شكست مواجه شده است. به همين دليل به صورت مستقل در انتخابات حضور پيدا كرده كه عدم موفقيت اصولگرايان در مجلس نهم در كارنامه وي ثبت نشده و به حساب وي نوشته نشود. از سوي ديگر وي گمان ميكند اگر به صورت مستقل در قالب جريان اعتدال وارد مجلس آينده شود از تاثيرگذاري بيشتري در مجلس برخوردار خواهد بود و ميتواند حمايت جريانهاي مختلف را جذب كند. البته اين مساله زيركي سياسي آقاي لاريجاني را نشان ميدهد. آقاي لاريجاني به صورت خواسته يا ناخواسته بازي اصولگرايان را براي ائتلاف به هم زده است. به نظر من علي لاريجاني به دنبال تقويت فراكسيون رهروان ولايت و تبديل اين فراكسيون به يك حزب يا جريان سياسي جديد در كشور است. در نتيجه علي لاريجاني به دنبال شكلدهي يك جريان سوم در انتخابات است كه اين جريان سوم ريشه در جريان اصولگرايي داشته باشد. اين مساله از جنبههاي زيادي براي وحدت اصولگرايان خطرناك خواهد بود. دليل اين مساله نيز اين است كه به احتمال زياد مردم اقبال بيشتري نسبت به اين جريان نشان خواهند داد و اين جريان ميتواند با توجه به پشتوانه اجتماعي بالايي كه در انتخابات به دست ميآورد آينده جريان اصولگرايي را دستخوش تغييرات جديدي كند. البته لاريجاني حاضر نيست به صورت علني اين مساله را اعلام كند و تمايل دارد بدون پرداخت هزينه و وارد شدن به بازيهاي سياسي به اهداف از پيش تعيين شده خود دست پيدا كند.
* اين جريان چه نقشي در مجلس آينده خواهد داشت؟
** اين جريان حامي اصلي علي لاريجاني در مجلس آينده خواهد بود و از مواضع ايشان حمايت خواهد كرد.
* آيا علي لاريجاني به پشتوانه اين جريان خود را كانديدای رياست مجلس هم خواهد كرد؟
** بله، مسلما چنين اقدامي انجام خواهد داد.
* در چنين صورتي احتمال رقابت عارف و لاريجاني براي رياست مجلس وجود دارد؟
** بله، وجود دارد. البته اين مساله به رابطه اعتدالگرايان و اصلاحطلبان بستگي دارد. در چنين شرايطي به احتمال زياد اعتدالگرايان از اصلاحطلبان و آقاي عارف حمايت خواهند كرد و در مقابل اصولگرايان و عناصر تندروی اين جريان از علي لاريجاني حمايت ميكنند. اگر اين وضعيت به وجود بيايد حتي عناصر جبهه پايداري نيز لاريجاني را براي رياست مجلس به عارف ترجيح خواهند داد. در شرايط كنوني لاريجاني در حال انجام يك بازي ظريف سياسي است.
* منظور و هدف نهايي وي از اين بازي سياسي چيست؟
** به نظر من علي لاريجاني به رياستجمهوري پس از حسن روحاني ميانديشد و به همين دليل تلاش ميكند با مواضع متعادلي كه اتخاذ ميكند همه جريانهاي سياسي و از جمله اصلاحطلبان را نسبت به خود خوشبين كند. لاريجاني به خوبي به اين نكته آگاهي دارد كه ممكن است پس از حسن روحاني دوباره اصلاحطلبان يك چهره ميانهرو و متعادل را براي رياستجمهوري به يك چهره اصلاحطلب ترجيح بدهند. اگر ما به گذشته نگاه كنيم متوجه ميشويم كه تفكرات و نوع نگاه آقاي لاريجاني در بستر زمان دچار تغيرات مهمي شده است. مواضع كنوني ايشان با زماني كه رياست صداوسيما را برعهده داشت ۱۸۰ درجه متفاوت شده كه اين نكته قابل تاملي است.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/139753
ش.د9405240