تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۴  ، 
شناسه خبر : ۲۹۱۷۳۲
سيدمحمد صدر در گفت‌وگو با «اعتماد»:
اشاره: كابوس برخي كشورهاي منطقه جامه عمل پوشيده است؛ ايران پسابرجام و پساتحريم. ايراني كه پيچيده‌ترين مذاكرات هسته‌اي را با ٥ عضو دايم شوراي امنيت پيش برده است و در مسير بالندگي سياسي قرار گرفته است. ايراني كه با اين مذاكرات به پروژه‌هاي ايران‌هراسي در منطقه پايان داده است و تبديل به بارقه اميد بسياري از كشورهاي اروپايي براي پايان يافتن بحران‌هاي منطقه‌اي شده است. ايراني كه از مذاكره نمي‌ترسد و اين روزها مشغول تمرين صبوري استراتژيك براي بر هم زدن بازي مخالفان منطقه‌اي خود است. بازگشت ايران به جامعه جهاني در نتيجه دو‌سال‌و نيم مذاكره فشرده سياسي و فني ممكن شد اما بازگشت نگاه كشورهاي منطقه‌اي و البته هم آيين‌هاي ايران در جهان اسلام نسبت به ايران به زمان بيشتري نياز دارد. سيد محمد صدر، ديپلمات ارشد كشورمان كه سابقه حضور در دستگاه‌هاي ديپلماسي دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات را در كارنامه كاري پربار خود دارد در گفت‌وگوي تفصيلي با «اعتماد» تاكيد مي‌كند كه تخريب سياست خارجي كار يك شب اما ساخت آن زمانبر است. اين تحليلگر ارشد مسائل سياست خارجي در اين گفت‌وگو تاكيد مي‌كند كه سياست‌هاي ايران در سطح منطقه‌اي بايد به روزرساني شده و بررسي جديدي در خصوص آنها صورت بگيرد.
پایگاه بصیرت / سارا معصومي

(روزنامه اعتماد – 1395/02/21 – شماره 3523 – صفحه 10)

* ما در چندماه اخير شاهد تحركات نه‌چندان مثبت در اتحاديه عرب و سازمان همكاري‌هاي اسلامي بوديم كه به بيانيه‌هاي شديد اللحن عليه ايران منتهي شده است. جدا از لازم الاجرا نبودن و معتبر نخواندن اين بيانيه‌ها، به نظر مي‌رسد كه ما در جهان عرب و شاخص‌تر از آن در جهان اسلام نتوانسته‌ايم همراهان خوبي براي خود فراهم كنيم. با اين تصوير آيا مي‌توان اين تعبير را به كار برد كه ايران گرفتار نوعي تنهايي استراتژيك در منطقه شده است؟

** آنچه مسلم است اين است كه نتايجي كه در كنفرانس سران سازمان همكاري اسلامي در استانبول حاصل شد قطعا مطلوب جمهوري اسلامي ايران نبود چرا كه جمهوري اسلامي ايران برآمده از انقلاب اسلامي است و جزو نخستين كشورهايي است كه نام اسلامي را بر حكومت خود قرار مي‌دهد و طبيعي است كه خود را در ميان مسلمان‌ها مي‌بيند. اگر چه اين به معناي عدم رابطه با غيرمسلمان‌ها نيست اما ادامه و پشتوانه خود را در اين منطقه مي‌بيند. يك مشكلي كه در واقع در شرايط فعلي دولت دارد اين است كه همان‌گونه كه در داخل مجبور است عواقب سياست‌هاي نامناسب دو دولت گذشته را تحمل كند و عوارضي كه آن دولت براي كشور و اين دولت به وجود آورده را مديريت كند؛ عين اين قضيه در سياست خارجي هم مصداق دارد. اين بدان معناست كه دو دولت گذشته سياست‌هايي را در منطقه دنبال كردند كه اگر بخواهيم نامي بر آن بگذاريم بايد آن را «سياست‌هاي ماجراجويانه» و «سياست‌هاي غيرعاقلانه» بخوانيم.

اين سياست‌ها تمام دستاوردهاي دولت اصلاحات را كه در ارتباط با منطقه بود از بين برد. در دولت اصلاحات، جمهوري اسلامي ايران بهترين رابطه را با كشورهاي منطقه اعم از كشورهاي عربي خليج فارس تا ساير همسايگان و كشورهاي خاورميانه‌اي داشت. متاسفانه به دليل اتخاذ سياست‌هاي نامطلوب در دو دولت قبلي تمام آن دستاوردها زير سوال رفت. من قاطعانه مي‌توانم به شما بگويم كه اگر دولت آقاي روحاني بلافاصله پس از دولت آقاي خاتمي آمده بود و در واقع سكان امور كشور را در دست گرفته بود ما هرگز با چنين پديده‌اي در سازمان همكاري اسلامي روبه‌رو نمي‌شديم. سياست خارجي، سياست يك شب يا دوشب نيست البته متاسفانه خراب كردن آن در يك شب ممكن است اما ساختن آن زمان مي‌برد و مدت‌ها طول مي‌كشد تا آثار و عواقب مخرب عملكرد گذشته برطرف شود. ما نتيجه‌اي را كه در اجلاس اخير گرفتيم بخش مهمي از آن مربوط به عملكرد دولت گذشته است.

* البته شايد بتوان بخشي از آن را هم به سياست‌هاي تهاجمي عربستان نسبت به ايران اختصاص داد.

** بله. مساله دوم كه بسيار جدي بايد به آن توجه شود اين است كه عربستان فعلي، عربستان ملك فهد و ملك عبدالله نيست. در دولت جديد عربستان دگرديسي به وجود آمده است كه در نتيجه آن نه تنها اين دولت سياست‌هاي دو دولت قبلي خود را دنبال نمي‌كند بلكه دولتمردان آن سياست‌هاي سنتي عربستان كه از زمان به وجود آمدن اين كشور ثابت بوده را هم فراموش كرده‌اند. دولت عربستان سمبل يك دولت محافظه‌كار بوده است دولت محافظه‌كار هم دولتي است كه تعريف خاص خودش را دارد؛ دولتي است كه سنگ‌پراكني به اطراف انجام نمي‌دهد؛ دولتي است كه به هيچ‌وجه جنگ‌طلب نيست، دنبال دخالت در امور ساير كشورها نيست، دولتي است كه در چارچوب مرزهاي خود عمل مي‌كند و اهداف خود را پيش مي‌برد.

دولت فعلي اين گونه نيست. البته اين دولت در حال دگرديسي است و اين دگرديسي هنوز هم ادامه دارد. اينكه به كجا منتج مي‌شود هنوز مشخص نيست اما عملكرد دولت فعلي كه عمدتا هم گفته مي‌شود با توجه به بيمار بودن پادشاه به فعال بودن وليعهد دوم كه جوان هم است منجر شده است همچنان ماجراجويانه است و بايد منتظر تغييرات جديد ماند. يكي از ويژگي‌هاي اين دولت كه ديگر مي‌توان آن را دولت افراطي و تندرو خواند، جاه‌طلبي و مداخله در امور ساير كشورهاست و همين طور زنده كردن دعواي استعماري يكي دو قرن گذشته تحت عنوان فرقه‌گرايي و جنگ دوباره شيعه و سني.

با توجه به اينكه اكثريت مسلمانان اهل سنت هستند و شيعه در جهان اسلام در اقليت است، سعودي‌ها از اين قضيه سوءاستفاده و تلاش مي‌كنند اين جنگ و اين اختلاف را كه پديده‌اي صددرصد استعماري است دوباره زنده كنند تا از اين طريق نمدي براي كلاه خود تهيه كنند. اما سعودي‌ها متوجه اين حقيقت نيستند كه اين اختلاف‌افكني‌ها هم به ضرر اسلام و هم به ضرر منطقه و هم به ضرر خودشان است چرا كه ابزارهايي را كه براي رسيدن به اين هدف به كار گرفته‌اند، وسايل خوبي نيستند؛ كه مهم‌ترين آن هم تروريسم و افراط‌گرايي تحت عنوان داعش و القاعده است كه در نهايت خود سعودي‌ها را هدف قرار خواهد داد.

* در حال حاضر كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس يا سفراي خود را از ايران براي مشورت فراخوانده‌اند يا سطح رابطه را كاهش داده‌اند. تداوم اين وضع براي ايران به چه معنا خواهد بود؟

** نخستين نكته قطعي اين است كه تداوم اين وضع به هيچ‌وجه مطلوب ما نيست و حتما بايد اقدام‌هايي براي بازگرداندن اين وضعيت به روال عادي انجام شود. اما متاسفانه عربستان از امكانات مالي‌اي كه در اختيار دارد و همچنين اين مساله كه خادم الحرمين و ميزبان تمام حجاج كشورهاي مسلمان هستند استفاده مي‌كند تا در واقع اهدافي كه به آن در بالا اشاره كردم را پيش ببرد. اين سياست تا مقطعي كارگر و اثرگذار است اما به مرور زمان مسلمانان و دولت‌هاي اسلامي متوجه خواهند شد كه اين روش به غير از ايجاد تفرقه در داخل جهان اسلام و تامين منافع اسراييل هيچ نتيجه‌اي به دنبال ندارد و سياست خود را تغيير خواهند داد.

* اين مرور زمان ممكن است چندسال را شامل شود و اين گذشت زمان به ضرر ايران در تامين منافع كوتاه و بلندمدت منطقه‌اي نخواهد بود؟

** بايد ديد كه ايران چه اقدام‌هايي براي حل اين مساله مي‌تواند انجام دهد. اگر ما بتوانيم حركتي انجام دهيم كه حتما هم بايد انجام شود، بايد سريع‌تر اقدام كرد و در حال حاضر هم وزارت امور خارجه به دنبال طرح و برنامه جديدي در ارتباط با كشورهاي منطقه است. اما عملكرد هر دولتي همواره در عالم امكانات است و نه عالم غيرممكن‌ها.

* در شرايطي كه ٥ عضو شوراي همكاري گوش به فرمان عربستان هستند آيا ايران براي تنش‌زدايي از رابطه با آنها مي‌تواند بدون مذاكره با عربستان، قدرت مانوري هم داشته باشد؟

** ما هر دو مسير بدون عربستان و با عربستان را بايد امتحان كنيم. در حال حاضر اكثر مقام‌هاي كشورهاي ديگر به ما اين را مي‌گويند كه ما خوشحال هستيم كه در برابر برخوردهاي تند و غيرعاقلانه عربستان، دولت و وزارت امور خارجه ايران برخورد معقول و قابل قبولي دارد و به تشنج‌زايي كه عربستان دنبال مي‌كند، دامن نزده است. اين رويه ايران يكي از همين روش‌ها و گزينه‌هاي روي ميز است. ايران هيچگاه به اقدام‌هاي تند عربستان پاسخ مشابهي نداده و تلاش خود را به كار گرفته است تا با سعه‌صدر برخورد كند. البته بايد اين نكته را هم در نظر داشت كه حمله به سفارت عربستان در تهران و حمله به سركنسولگري اين كشور در مشهد و آتش زدن سفارت، كار بسيار بسيار غلط و ضدملي و ضدمنافع جمهوري اسلامي ايران است كه هنوز هم برخورد جدي با عوامل آن صورت نگرفته است. اين حركت از سوي تمام مقام‌هاي عالي نظام از مقام معظم رهبري تا شخص رييس‌جمهور و وزير امور خارجه مورد نكوهش قرار گرفته و محكوم شد.

اين اقدام بدي بود كه خارج از اراده دولت بود و متاسفانه انجام گرفت. عربستان اين اقدام را به بهانه‌اي تبديل كرد و ساير خواسته‌هاي نامطلوب خود را از اين طريق دنبال كرد. در صورتي كه اگر عربستان حسن نيت داشت زماني كه با موضع‌گيري‌هاي مقام‌هاي ايران روبه رو شد، بايد برخورد متفاوتي از خود نشان مي‌داد. اما از آنجا كه عربستان حسن نيت نداشت، اقدام‌هاي مثبت ايران را مورد توجه قرار نداد.

* برخي اين برخوردي را كه ما از آن با عنوان درايت در برابر عربستان ياد مي‌كنيم، به مماشات بيش از اندازه ايران با عربستان تعبير مي‌كنند. با چنين تعبيري موافق هستيد يا اعتقاد داريد كه سياست فعلي ما بهتر پاسخ خواهد داد؟

** مماشات همواره در برابر يك قدرت بزرگ‌تر معنا پيدا مي‌كند اما ما عربستان را در مقابل ايران قدرت بزرگي نمي‌بينيم بلكه كشور برادر خطاكار مي‌دانيم. زماني كه برادر مسلمان شما خطايي انجام مي‌دهد، شما بايد از طريق اسلامي و بزرگواري قضيه را حل‌و‌فصل كنيد. مماشات زماني است كه شما در برابر يك قدرت بزرگ كوتاه بياييد. عربستان قطعا در برابر ايران، قدرتي نيست كه در برابر آن مماشات به خرج دهيم. مساله اين است كه از اهداف استراتژيك ايران، وحدت جهان اسلام است بنابراين به خاطر اين استراتژي تحمل مي‌كنيم. گاهي براي دستيابي به منافع بالاتر بايد از يك سري اقدام‌ها گذشت. برخورد با عربستان امر سختي نيست. برخورد تند و ناسزاگويي كار سختي نيست كه متاسفانه برخي از رقباي دولت هم همين رويه را دنبال مي‌كنند. اما لازمه سياست خارجي و ديپلماسي فكر، عقل، تدبير، ادب و توجه به منافع دراز مدت كشور است كه ايران نيز بايد در همين چارچوب‌ها عمل كند.

* فكر مي‌كنيد اتحاد ايران و حزب‌الله لبنان تا حدودي به ترس كشورهاي اهل سنت منتهي شده است؟

** امريكا از بدو پيروزي انقلاب اسلامي يك هدف را دنبال كرده و همچنان هم به دنبال آن است و آن هدف هم ايران هراسي و شيعه هراسي بوده است. امريكا به دنبال اين بود و هنوز هم هست كه به كشورهاي عربي منطقه و كشورهاي اسلامي بگويد حكومت ايران به اين دليل كه حكومتي انقلابي است به دنبال انقلاب در ميان كشورهاي شما و ساقط كردن تمام حكومت‌هاي موجود اسلامي است. اين از روز نخست پيروزي انقلاب وجود داشت البته اشتباه‌هايي هم در ابتداي انقلاب مانند تعبير نادرست از تعبير صدور انقلاب صورت گرفت اما امام زماني كه متوجه شدند شعار اوليه ايشان مبني بر صدور انقلاب مورد سوءاستفاده قرار گرفته تاكيد كردند كه صدور انقلاب به معناي لشكركشي به كشورها و حمله نظامي به آنها نيست بلكه به معناي معرفي اسلام و انقلاب است.

اين اقدام امام تا حد زيادي مانع از سوءاستفاده‌ها از كلام ايشان شد اما امريكا به هرحال از اين جمله تعبير نادرست كرد و آن را بسط و گسترش هم داد. البته امريكا موفق نشد اين ايران‌هراسي و شيعه‌هراسي را به جايي برساند كه به ساير كشورها بگويد دشمن شما نه اسراييل كه ايران است. امريكايي‌ها در اين مسير ناكام ماندند تا زماني كه دولت آقاي احمدي‌نژاد به روي كار آمد و متاسفانه عملكرد ايشان در سياست خارجي باعث شد امريكا سوءاستفاده كند و كشورهاي عربي در مقابل ايران قرار گرفتند و هلال شيعي از اينجا مطرح شد. اين نتيجه عملكرد دولت احمدي‌نژاد بود كه متاسفانه ادامه هم دارد.

* سياست ايران در منطقه و در ميان كشورهاي اسلامي هيچگاه مانند عربستان خرج كردن پول و به اصطلاح خريد كشورهاي مسلمان نبوده است. اما كمك‌هاي نظامي و انسان‌دوستانه ما به حماس هم بر هيچ كس پوشيده نيست و ما آن را در راستاي مبارزه با رژيم صهيونيستي مي‌دانيم. اما حماس هم به كوچك‌ترين تلنگري از ايران فاصله مي‌گيرد.

** من به اين اعتقاد دارم كه قطعا بايد يك بررسي جدي در خصوص عملكرد ما در منطقه صورت بگيرد.

* فاكتورهاي اين بررسي جدي كلي از نظر شما چيست؟

** مهم‌ترين فاكتور منافع ايران و منافع جهان اسلام است. ما هيچ اقدامي نبايد انجام دهيم كه اين دو مورد را خدشه‌دار كند. در اين چارچوب بايد اقدام كنيم و ببينيم كه در عراق چه عملكردي داشته باشيم كه هم منافع ايران، هم منافع عراق و هم منافع جهان اسلام را تامين كند. پاسخ اين سوال را در خصوص پرونده‌هاي سوريه، يمن و رابطه با عربستان هم بايد پيدا كنيم.

* در اين راستا به بازتعريف منافع هم نياز داريم؟

** منافع ما مشخص است.

* آنچه دولت خاتمي در سياست خارجي منافع ملي مي‌دانست با تعريف از منافع احمدي‌نژاد فرق داشت.

** نمي‌دانم آقاي احمدي‌نژاد دقيقا چه مواردي را منافع ملي مي‌دانست. من كه سابقه سال‌ها حضور در دستگاه ديپلماسي را دارم، مي‌گويم كه چارچوب منافع جمهوري اسلامي ايران كاملا مشخص و شامل حركت‌هايي است كه منافع ملت و نظام ايران در آن مستتر است و منافع ايران به معناي تماميت ارضي را هم در خود جاي داده و در كنار آن تامين منافع جهان اسلام را هم شامل مي‌شود. طبيعي است منافعي كه از آن نام مي‌بريم جنبه‌هاي متفاوت اعم از سياسي، اجتماعي، اقتصادي، نظامي و اطلاعاتي و فرهنگي را هم داراست.

* ما با كشوري مانند عربستان سعودي در پرونده‌هايي مانند سوريه، يمن، عراق و بحرين تضارب منافع داريم. چگونه از پس مديريت اين مساله برخواهيم آمد؟

** سياست خارجي عبارت است از دنياي رقابت‌ها. هيچ دو كشوري در دنيا وجود ندارد كه با هم رقابت نداشته باشند. ما از امريكا و اسراييل به هم نزديك‌تر نداريم اما مي‌بينيم كه جاسوس اسراييل در امريكا قريب به دو دهه در زندان مي‌ماند و دليل آن هم اين است كه عليه منافع امريكا براي اسراييل جاسوسي كرده است. نمونه ديگر، قضيه شنودگذاري كاخ‌سفيد براي خانم مركل، صدراعظم آلمان است. اين بدان معناست كه نزديكي اين دو، نافي رقابت آنها با هم نيست. ما با كل كشورهاي منطقه به خصوص عربستان اين رقابت را داريم اما هنر ديپلماسي اين است كه نگذارد اين رقابت جنبه خصمانه به خود پيدا كند. ايران بايد رقابت خود با عربستان را به سمت رقابت دوستانه ببرد و اين سياستي بود كه در زمان آقاي خاتمي اجرايي شد.

* با توجه به سياست‌هاي عربستان و سطح رابطه به نظر نمي‌رسد ديگر كلمه رقيب گوياي همه داستان باشد و برخي از دشمني رياض با تهران سخن مي‌گويند.

** در حال حاضر استراتژي عربستان، دشمن‌سازي از ايران است. ما نبايد كاري بكنيم كه عربستان در اين استراتژي موفق شود.

* در چند هفته اخير به خصوص پس از سفر نه‌چندان مثبت باراك اوباما به عربستان، رسانه‌هاي غربي از پايان عصر هم پيماني امريكا و عربستان و تبديل شدن اين دو به شركا خبر دادند. با اين تعبير موافق هستيد؟

** چند نحله فكري نه فقط در امريكا كه در اروپا هم هست كه گزارش‌ها و مقاله‌هاي آنها به نوبت منتشر مي‌شود. سازمان‌هاي اطلاعاتي برخي كشورها مانند آلمان و هلند به صراحت مي‌گويند كه دولت عربستان منبع و ماخذ تروريسم و افراطي‌گري اسلامي است. در رسانه‌هاي غربي هم بسيار به اين نكته اشاره مي‌شود كه سلفي‌گري كه مركز آن در ميان علماي عربستان است در واقع منشا تمام اين حركت‌هاي افراطي است كه از طالبان شروع شده و به داعش رسيده است. هم در اروپا و هم در امريكا اين نحله‌هاي فكري ابتدا نقشي در دولت ندارند و تنها به بيان نظرات خود مي‌پردازند اما اين نظريات به مرور زمان وارد دولت شده و جنبه اجرايي پيدا مي‌كند. اين رويه ممكن است ده تا بيست سال طول بكشد اما اين مساله عربستان در امريكا چالش جدي را ايجاد كرده است.

تلاش برخي اعضاي كنگره براي انتشار ٢٨ صفحه باقيمانده از گزارش يازده سپتامبر نشان مي‌دهد كه امريكايي‌ها به اين مساله پي برده‌اند كه نه تنها عربستان از لحاظ فكري منشا تروريسم است بلكه در عمل هم در ماجراي ١١ سپتامبر دخالت داشته است. اين همان موضوعي است كه دولت امريكا تاكنون به دليل مساله هم پيماني با عربستان، چشم بر آن بسته بود. فكر مي‌كنم روند مخالفت با سياست‌هاي عربستان در غرب رو به رشد است و به سمت و سويي مي‌رود كه اتحاد استراتژيك مقداري خدشه‌دار شود اگرچه همچنان منافع و نفت حرف نخست را مي‌زند و شايد در آينده اين روال هم برهم‌بخورد چرا كه در حال حاضر نظرياتي وجود دارد كه مي‌گويد نفت و انرژي در دهه‌هاي آتي حساسيتي كه تا الان داشته‌اند را نخواهند داشت.

اما چيزي كه امروز پس از اسراييل، منطقه را به صورت جدي تهديد مي‌كند، تروريسم و افراط‌گرايي است. تروريسم و افراط‌گرايي كه داعش سمبل آن است هنوز به حالت ميرايي نرسيده و هنوز كاملا حالت جهنده داشته و توان جذب دارد. هنوز براي برخي از جوانان اهل سنت چه در كشورهاي منطقه و چه در اروپا يا امريكا اين گروه جذابيت‌هايي دارد. بايد براي اين مقوله فكري كرد چرا كه اگر جلوي اين فعاليت‌هاي تروريستي گرفته نشود، آنها دنيا را به آتش خواهند كشيد. اين گروه بر مبناي ايدئولوژي اقدام مي‌كنند و اين نكته‌اي است كه غربي‌ها، حكومت‌هاي ديگر كشورهاي اسلامي و عربستان به آن توجه ندارند.

اين كشورها فكر مي‌كنند داعش وسيله‌اي در دست آنها براي كوبيدن رقبا است در حالي كه نمي‌دانند آتشي كه به دست آنها روشن شده است با دست آنها خاموش نخواهد شد. مقابله با اين پديده مساله بسيار مهمي است كه امروز از سوريه تا افغانستان، از عراق تا يمن، از لبنان تا پايتخت كشورهاي اروپايي را گرفتار خود كرده است. داعش هنوز پويا است و ميرا نيست. در حال حاضر ساده‌ترين كار شكست نظامي اين افراد است و مهم‌تر از آن لزوم خشكاندن اين جريان فكري و فرهنگي است. مبارزه با داعش به بسيج فرهنگي و فكري در تمام كشورهاي اسلامي براي بررسي نحوه مبارزه با اين تفكر نياز دارد. به مرور زمان اسلام واقعي كه ميانه‌رو و رحماني است بايد جايگزين اين نگاه افراطي و تند شود.

* امريكا در منطقه امروز به دنبال تقويت ايران است يا تضعيف آن؟

** امريكا يك مجموعه واحد نيست. در ايران به عنوان مثال ما رهبري واحد داريم كه تصميم‌گير نهايي است اما چنين چيزي در امريكا وجود ندارد. در امريكا در شرايط فعلي دولت اوباما حداقل ادعا مي‌كند كه دنبال تضعيف ايران نيست اما منافع خود را در سياست با ايران دنبال مي‌كند. واقعيت اين است كه كنگره امريكا كه اكثريت آن هم با جمهوريخواهان است نه‌تنها طرفدار اسراييل هستند بلكه حالت مرعوبيت هم نسبت به اسراييل دارند. من هر زمان كه ياد سخنراني نتانياهو در كنگره امريكا مي‌افتم كه با مخالفت اوباما هم انجام شد، حس بدي پيدا مي‌كنم. نمايندگان منتظر بودند نتانياهو كلمه‌اي بگويد و آنها اقدام به تشويق‌هاي بي‌امان وي بكنند. امريكا يك امريكاي واحد نيست اما كنگره فعلي قطعا دشمن ايران و قطعا دنبال منافع اسراييل است و به دنبال زدن ايران است. البته دولت اوباما چنين ويژگي‌اي ندارد. اينكه دولت بعدي چگونه است و آيا به اوباما نزديك‌تر است يا كنگره بايد منتظر ماند و ديد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=43163

ش.د9500199