(روزنامه جوان ـ 1394/11/04 ـ شماره 4732 ـ صفحه 9)
** بسماللهالرحمنالرحيم. الحمدلله رب العالمين و صليالله علي محمد وآله الطاهرين(ع). به نظر بنده مجلس خبرگان با توجه به قداستي كه دارد، يك مجلس «مرجع» است و طبعاً بايد در نظر جامعه و مردم يك درجه پايينتر از مرجعيت «حرمت» داشته باشد. متأسفانه برخي از جريانات سياسي بر اساس اهدافي كه دارند، در فعاليتهاي خود «قداست» مجلس خبرگان را مد نظر قرار نميدهند. بيترديد بايد قداست مجلس خبرگان حفظ شود و اعتماد و حرمت مردم، براي اين مجلس پشتوانه مهمي است، اين يك پشتوانه ديني و معنوي است. متأسفانه گروههاي سياسي اهداف خاص خودشان را دارند و به اين مسئله كه مجلس خبرگان واقعاً يك «مجلس راهبردي» است، فكر نميكنند. واقعاً انسان از مشاهده برخي از حركتهاي تبليغاتي و رسانهاي رنج ميبرد، چون ممكن است اين حركتها در فضاي عمومي دنيا اينگونه تفسير شود كه مجلس خبرگان هم از برخي حركتها و حتي بداخلاقيهاي تبليغاتي و رسانهاي رنج ميبرد! ممكن است اين رفتارها اينگونه تفسير شود كه مجلس خبرگان هم صحنهاي براي رقابت گروههاي سياسي است. درواقع عدهاي درصددند تا اينگونه وانمود كنند كه در اين عرصه هم، يك حالت دو قطبي وجود دارد و در اين انتخابات، عدهاي در برابر عدهاي ديگر صفآرايي كردهاند! در حالي كه جناحي كردن مجلس خبرگان سم خطرناكي است و بيترديد به نظام ضربه ميزند و ما بايد به هر شكلي كه شده است، از آن جلوگيري و پرهيز كنيم و به مردم هم آگاهي بدهيم كه تحت تأثير اين تبليغات جناحي قرار نگيرند. واقعاً هيچيك از اعضاي خبرگان را سراغ ندارم كه نگاهشان به مجلس خبرگان نگاه جناحي باشد. اينگونه افكار، تنها از القائات برخي جناحها و گروههاي سياسي است و ربطي به ماهيت اين نهاد مهم در نظام اسلامي ندارد.
* جنابعالي ميدانيد كه رقابت گروهها و افراد براي احراز مناصب، از موارد پذيرفتهشده در قانون اساسي ماست و انتخابات مجلس خبرگان رهبري هم از اين امر مستثني نيست. ما چگونه ميتوانيم بگوييم اينجا نبايد محل صفآرايي و رقابت دو گروه باشد و از طرف ديگر انتخابات برگزار كنيم؟ مگر بدون رقابت و دوگانگي و ايجاد دوقطبي يا چند قطبي، امكان برگزاري انتخابات هم هست؟
** معتقدم انتخابات مجلس خبرگان از اين نظر با ساير انتخاباتها متفاوت است و با انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس يكسان نيست. اين رقابتي كه بدان اشاره ميكنيد در باره مجلس شوراي اسلامي و رياست جمهوري قابل قبول است، ولي شأنيت خبرگان چيز ديگري است، چون وظايف آن وظايف ديگري است! وظيفه مهم مجلس خبرگان، انتخاب رهبري نظام اسلامي است و رهبر را كه جناحها انتخاب نميكنند. رهبر را مجتهدين عادل كه اصلاً منافع جناحي و سياسي برايشان مطرح نيست، انتخاب ميكنند. رهبر متعلق به كل ملت است، بنابراين نبايد رهبر و مجلسي كه مهمترين وظيفه آن انتخاب رهبر است، در نظر مردم جناحي جلوه كند. در تاريخ انقلاب و تاريخ مجلس خبرگان هيچكس نميتواند بگويد براي امثال آيتالله مشكيني يا آيتالله مهدوي و امثال اين بزرگان اهداف جناحي مطرح بوده است. اين مجلس يك مجلس راهبردي و مربوط به كل نظام است و مربوط به يك دولت، جناح يا جريان سياسي نيست. فكر ميكنم نگاه اكثريت قاطع مردم به مجلس خبرگان اينگونه است. خود اعضاي خبرگان هم تا جايي كه ميدانم به جايگاه مجلس خبرگان نگاه جناحي ندارند، ولي متأسفانه براي بعضي از جريانها و جناحهاي سياسي اينگونه است. نميخواهيم رقابت را نفي كنيم. در مجلس خبرگان هم رقابت هست و مردم اصلح را انتخاب ميكنند، اما اين رقابت بر اساس انجام تكليف شرعي و لذا امري مقدس است و نه تلاش براي تحقق منافع شخصي و گروهي.
* به نظر شما آيا شوراي نگهبان ميتواند اين نوع گرايشات مخرب را در بررسي صلاحيت نامزدهاي منتسب به اينگونه جريانات، در نظر داشته باشد؟
** بنده نميخواهم خودم را بهجاي اعضاي محترم شوراي نگهبان بگذارم، ولي يقيناً در ارزيابيهاي خود، شأن و جايگاه مجلس خبرگان را در نظر ميگيرند و اگر احساس كنند افراد، گروهها يا جريانات سياسي ميخواهند مجلس خبرگان را دو قطبي كنند، قطعاً در تشخيص صلاحيتها هم اين موضوع را در نظر ميگيرند و به آن ترتيب اثر ميدهند.
* يكي ديگر از محورهاي تبليغات درباره مجلس خبرگان كه يا از طرف بدخواهان نظام يا برخي از جرياناتي كه به اين مجلس نگاه سياسي دارند مطرح ميشود، موضوع ِ«شأن نظارتي» اين مجلس است. گذشته از برخي سياستزدگيها، در ميان انديشمندان جامعه هم در مورد مفهوم شأن نظارتي مجلس خبرگان مباحثي جديد مطرح شده است. برخي شأن نظارتي مجلس خبرگان را صرفاً «نظارت بر تداوم صفات شرعي و قانوني در شخص ولي» تلقي ميكنند و برخي ديگر دامنه اين نظارت را به تمام نهادهايي كه زير نظر وليفقيه اداره ميشود وحتي به تمام جزئيات كاري اين نهادها نيز گسترش ميدهند! جنابعالي به عنوان يك داوطلب مجلس مجلس خبرگان، در اين باره چه ديدگاهي داريد؟
** آنچه كه نص صريح قانون اساسي است، همين نكتهاي است كه اشاره كرديد. دايره مسئوليت خبرگان درحوزه نظارت، تداوم همان صفاتي است كه در قانون اساسي ذكر شده است، منتها تداوم اين صفات را بدون نظارت بر عملكرد نميتوان تشخيص داد. يعني وقتي مديريت و شجاعت در تصميمگيري و يا عدالت در تصميمگيري را از شرايط مهم رهبري ميدانيم، خبرگان چگونه ميتوانند از تداوم اين صفات در رهبر اطمينان حاصل كنند؟ جز از اين راه است كه بايد عملكرد را ببينند؟ عملكردهاي رهبري در كجاها تجلي ميكند؟ بخش عمدهاي از آنها در عزل و نصبها و تصميمگيريها و سياستگذاريها تجلي ميكند. بنابراين و به نظر بنده از اين جهت كه خبرگان بايد نسبت به تداوم صفات و ويژگيهايي كه در قانون اساسي آمده است اطمينان حاصل كنند، ميتوانند بر عملكرد زيرمجموعه نهاد رهبري نظارت كنند. البته تشخيص اين موضوع به عهده كميسيون ويژهاي است كه در خبرگان وجود دارد. تا آنجا كه بنده اطلاع دارم، اين امر تا به حال انجام گرفته و با نظر مثبت و تأكيد خود مقام معظم رهبري هم بوده است.
بنده خودم در سازمان تبليغات اسلامي به عنوان يكي از نهادهايي كه رئيس آن را مقام رهبري تعيين ميكنند، مسئوليت داشتهام و در آن دوره نمايندگان محترم مجلس خبرگان به تناسب سؤالاتي كه داشتند، بر عملكرد اين سازمان هم نظارت ميكردند و گزارش آن را هم به محضر مقام معظم رهبري ارائه ميدادند و گاهي هم در اين باره با ايشان صحبت ميكردند. ما هم در آن مقطع، گاهي از اين نظارت و ارائه گزارش مطلع ميشديم. تا به حال از سوي خود مقام معظم رهبري برانجام بهينه اين نظارت تأكيد شده است، بنابراين هيچ مانعي در اين زمينه نميبينم. اين رويكرد تا حالا بوده است و بعد از اين هم خواهد بود. منتها آنچه كه براي بنده سؤال شده، اين است كه چرا ما اين مسئله را كه از اول انقلاب جريان داشته است و همچنان هم جريان دارد، تبديل به مسئلهاي ميكنيم كه گويا در اين زمينه مشكل و اختلاف نظر وجود دارد؟ قانون در اين زمينه صراحت دارد و كشور ما هم كشور قانون است و تبديل كردن اين موضوع به يك موضوع مورد مناقشه و اختلاف، كار درستي نيست.
* در مورد قلمرو اين نظارت هم، در ميان برخي نظريهپردازان و حتي برخي نمايندگان مجلس خبرگان اختلاف نظرهايي وجود دارد. برخي اين نظارت را يك نظارت كلان ميدانند، يعني معتقدند آن مقداري كه نشان ميدهد رهبري از دايره صفاتي كه در قانون اساسي براي رهبري ذكر شده، فراتر نرفته كافي است، ولي عدهاي ديگر اين نظارت را شامل حتي جزئيترين موارد نهادهاي زير نظر رهبري هم ميدانند! در اين باره چه ديدگاهي داريد؟ آيا فيالجمله يك نظارت كلان را كه نشان بدهد صفات رهبري پابرجاست كافي ميدانيد يا معتقديد خبرگان بايد در جزئيترين نهادهاي زير نظر رهبري هم دخالت كند؟
** بدون شك ظاهر قانون، همان نظارت كلان است كه به آن اشاره كرديد، ولي تشخيص اينكه درباره نهاد خاصي بايد دقت و بررسي بيشتري صورت گيرد، با كميسيون مربوطه است. اين بستگي به اراده و اطلاعاتي است كه در اختيار آن كميسيون قرار دارد. همانطور كه برايتان جايي را كه به عنوان مقام منصوب از جانب مقام معظم رهبري مسئوليت داشتم، مثال زدم. اين مسئله سابقه دارد و چيز جديدي نيست. فرض كنيد اگر خبرگان تشخيص دادند براي اطمينان از تداوم صفات قانوني مندرج در قانون اساسي نياز هست كه درباره مثلاً سازمان تبليغات اسلامي تحقيقي انجام بدهند، بنده فكر ميكنم هيچ ايرادي ندارد و برداشتم از نظر مقام معظم رهبري هم همين است كه ايشان نهادهاي تحت امر خود را از نظارت مستثني نميدانند. دستگاههاي نظارتي كه جايگاه قانوني هم در كشور دارند، مثل سازمان بازرسي كل كشور و امثال آنها. خاطرم هست كه در دورهاي ميخواستند در موضوع نهادهاي زير نظر رهبري ورود كنند و اين اشكال به آنها وارد ميشد كه بايد از رهبري اجازه بگيريد! مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان هم اين نظر را داشتند كه اگر قرار است نهادهاي تحت امر رهبري نظارت شوند، بايد از خود ايشان اجازه گرفته شود. مدتي بعد مطلع شديم نه تنها ايشان اجازه فرمودهاند، بلكه گفتهاند: «هيچ اشكالي ندارد كه سازمان بازرسي همانطور كه بر دستگاههاي دولتي نظارت ميكند، بر دستگاههاي زير نظر، از جمله سازمان تبليغات اسلامي هم نظارت كند».
* از نظر جنابعالي آيا در اين چهار دوره فعاليت مجلس خبرگان رهبري، اين مجلس دقيقاً به شأن نظارتي خود عمل كرده است؟ چون اين اتهام به اين نهاد زده ميشود كه يا به اين شأن نظارتي عمل نكرده يا آنگونه كه بايد و شايد عمل نكرده است. ارزيابي شما چيست؟
** فكر ميكنم اين قضاوت ناشي از عدم اطلاع است. عدم اطلاع يا خداي ناكرده انگيزههاي خاصي دارد يا ناشي از اين است كه گزارش كميسيونهاي تخصصي مجلس خبرگان به اطلاع عموم نميرسد و مذاكرات و گزارشهاي مجلس خبرگان محرمانه است. به نظر من با توجه به دقتي كه در فقهاي مجلس خبرگان هست، يقيناً كميسيون ذيربط منتهاي دقت را در انجام وظيفه نظارتي خودش ميكند، اما چون گزارشها محرمانه هستند و به اطلاع عمومي نميرسد، ممكن است چنين تصوري ايجاد شود يا چنين سوءاستفادهاي شود كه گويا مجلس خبرگان شأن نظارتي خود را انجام نميدهد! اين را با توجه به شناختي كه مخصوصاً از دقت اعضاي كميسيون تحقيق دارم ـ چون معمولاً برجستهترين اعضاي خبرگان به عنوان اعضاي اين كميسيون انتخاب ميشوند و اين وظيفه عمدتاً به عهده كميسيون تحقيق است- عرض ميكنم. بنده نميتوانم قبول كنم كه اين فقها با مسئوليت عظيم خود كه به رأس و ستون خيمه نظام مربوط ميشود، خداي ناكرده با مسامحه با آن برخورد كنند. البته الان بنده هم اطلاع دقيقي از صورت مذاكرات محرمانه كميسيون تحقيق ندارم، تا چه رسد به عموم مردم. شايد يك وقتي خبرگان صلاح بدانند به نحوي كه تضعيف نظام و رهبري نباشد، تلاشهاي خود در كميسيون تحقيق را به اطلاع افكار عمومي برسانند. آنوقت مسلماً اين بهرهبرداريها صورت نخواهد گرفت و مسئله براي عموم شفاف خواهد شد.
* برخي معتقدند كميسيون نظارت مجلس خبرگان با اين كتمان و عدم انتشار گزارشهاي تحقيق خود، در واقع به رهبري ظلم ميكنند، به دليل اينكه اگر جامعه- حتي در سطح كلان مسائل- بداند كه ايشان تا چه پايه بر رعايت موازين شرعي و قانوني اصرار دارند و در اداره امور كشور و جهان اسلام چگونه تدبير و دقت ميورزند، طبعاً موجب تقويت بيشتر رهبري خواهد شد و زمينه بسياري از شايعهپردازيها و تبليغات مسموم را هم از بين خواهد برد. ديدگاه جنابعالي در اين زمينه چيست؟ آيا اين گزارشها بايد همچنان پنهان بمانند يا پس از سپري شدن چهار دوره از خبرگان، دستكم بخشهايي از آنها بايد منتشر شوند؟
** بنده چون تا به حال در مجلس خبرگان
عضو نبودهام و اطلاع دقيقي هم از چگونگي عملكرد كميسيون تحقيق ندارم، نميتوانم
قضاوت كنم، ولي به طور كلي به دليل شناختي كه از افكار عمومي دارم و نيازي كه در
جامعه حس ميكنم، كاملاً اين حرف شما را قبول دارم. ضمن اينكه اذعان دارم كار
ظريفي است، ولي معتقدم اگر يك تيم رسانهاي و كاملاً مسلط به مسائل اجتماعي، سياسي
و انقلابي به خبرگان كمك كنند تا عملكرد رهبري نظام را بهگونهاي منعكس كنيم كه
هم واقعيتها نشان داده شوند و هم جلوي سوء استفاده دشمن گرفته شود، قطعاً به نفع
نظام اسلامي و رهبري خواهد بود.
بنده گاهي به مناسبت، مثلاً در مسئله برجام و مذاكرات هستهاي در جريان فعاليتهاي مقام معظم رهبري قرار ميگرفتم. بايد بگويم كه در مواردي از حجم عظيم كاري كه مقام معظم رهبري شخصاً براي نظارت بر اين مذاكرات و هدايت اين تيم انجام دادند، مثلاً در بعضي جاها حتي جزئيات را هم شخصاً مطالعه ميكردند در حالي كه جزو تكاليف قانوني رهبري نيست، حيرت ميكردم! يك بار به اين آقايان گفته بودند: در 48 ساعت گذشته، اين حجم گسترده از مطالب را مطالعه كردهام! چه اشكالي دارد توسط مجلس خبرگان يا به شكل ديگري، اين حجم عظيم كاري كه شخص مقام معظم رهبري به خاطر تصميمگيري در يك مسئله راهبردي كشور، خودشان صرفنظر ازفعاليتهاي شوراي امنيت ملي و جاهاي ديگر انجام دادهاند، بهگونهاي به اطلاع افكار عمومي جامعه برسد؟ به نظر من كار خوبي است و اين ناتواني و ضعف ماست اگر نتوانيم حق رهبري را آنچنان كه هست- كه البته حق مردم و حقالناس هم هست- ادا كنيم. اين سكوت نهتنها ظلم به رهبري كه ظلم به مردمي است كه خداوند به آنها چنين لطفي كرده و چنين رهبر هوشمند و مدبري را به آنها داده است، ولي رسانههاي ما نميتوانند آنطور كه بايد و شايد اين عملكردها را به اطلاع افكار عمومي برسانند. به نظر بنده ميتوان در اينباره، با رعايت مصالح نظام تجديد نظرِ مناسب و مفيدي انجام داد.
* به نظر شما، تاكنون حساسيت خبرگان نسبت به مسائل مبتلا به جامعه، بايسته و درخور بوده است يا خير؟
** تا آنجايي كه بنده اطلاع دارم، از آنجا كه نمايندگان خبرگان در بين مردم زندگي ميكنند و غالباً در شهرها و استانهاي مختلف كشور حضور دارند و دائماً مسائل، درددلها، نگرانيها، دغدغهها، سختيها، رنجها و مشكلات مردم به گوش آنها ميرسد و با آنها مستقيماً در ميان گذاشته ميشود، آنها به خوبي توانستهاند نسبت به مسائل و مشكلات جامعه مطلع شوند و آنها را منعكس كنند. در تمام دورههاي مجلس خبرگان، اينگونه بوده است و علماي بزرگ بلاد، همواره پيگير مشكلات مردم بودهاند. مثلاً خاطرم هست زماني كه مرحوم آيتالله مشكيني(ره) رئيس اين مجلس بودند، حقيقتاً سخنگوي مشكلات و دردهاي مردم در جلسات خبرگان بودند و به شكلهاي مختلف تنگناهاي معيشتي مردم را با حساسيت خاصي دنبال و مطرح ميكردند، البته و متأسفانه گاهي هم با واكنشهاي نامناسبي از جانب برخي از دولتمردان روبهرو ميشدند. البته اطلاعات بنده كامل نيست، ولي تا آنجايي كه اطلاع دارم، اين نمايندگان انصافاً منعكسكننده درددلهاي مردم بودند و هميشه در اجلاسها و سخنرانيهاي قبل از دستور، نمايندگان خبرگان مشكلات مردم به صورت بسيار شفاف و عريان مطرح ميشدند.
* چند سؤال شخصي هم از شما داشته باشيم. چه شد كه به فكر كانديداتوري در اين دوره از خبرگان افتاديد؟ چه عواملي موجب شدند تا به چنين تصميمي برسيد؟
** از يك سال قبل چه از جانب بزرگان قم و تهران و بهخصوص علماي شاخص كرمانشاه براي كانديداتوري دعوت شدم، اما به دلايل مختلفي كه جاي شرح آنها نيست، جواب منفي دادم! نظر شخصيام اين بود كه شخصيتهاي برجستهاي كه در اين استان حضور دارند و دائماً با مردم زندگي ميكنند، اولويت دارند و اگر آنها كانديدا شوند، به هيچوجه صلاح نميدانم با آنها رقابت كنم، بلكه صلاح ميدانم از آنها حمايت كنم، ولي متأسفانه كساني كه اولويت داشتند، به دلايل خاصي آمادگي خود را اعلام نكردند. باز هم ترديد داشتم كه در اين شرايط وارد ميدان شوم، اما آنچه كه ترديد مرا تبديل به يقين كرد و به اين تصميم رسيدم، تعبيري بود كه بعضي از بزرگان كه حرفشان برايم حجت است، مستقيماً به بنده گفتند و آن اين بود كه فرمودند: «در اين دوره و در اين شرايط، اين امر براي تو شبهه وجوب دارد!» اين مسئله موجب شد يك مقدار ترديدم برطرف شود و استدلالهايي كه براي خودم داشتم در برابر احتمال وجوب، تأثير و نقش خود را از دست دادند و مصمم شدم كانديدا شوم.
البته در كنار اين مسئله، هميشه از يك چيز رنج ميبردم و آن اينكه در اين مدتي كه از خدا عمر گرفتهام و 10، 12 سالي هم اضافي است- چون پدرم در 52 سالگي شهيد شدند- به دليل مسئوليتهاي كشوري كه به عهده داشتم، نتوانستم ديني را كه احساس ميكنم به مردم كرمانشاه دارم، ادا كنم. اين مسئله هم بيتأثير نبود و با خودم فكر كردم شايد بتوانم ديني را كه به مردم كرمانشاه دارم، از اين طريق ادا كنم.
* با كرمانشاه و كرمانشاهيها چقدر ارتباط داريد؟ آيا به اندازه پدر بزرگوارتان هست يا نه؟
** قطعاً به اندازه ايشان نيست، اما سعي ميكنم تا جايي كه ميتوانم اين ارتباط را بيشتر كنم. الحمدلله توفيقاتي در اين زمينه داشتهام، اما اعتراف ميكنم بايد تلاش خودم را براي توسعه و گسترش اين ارتباط با اقشار مختلف مردم بيشتر كنم.
* قاعدتاً در مقام كانديداتوري در زمره اصولگرايان خواهيد بود. اينطور نيست؟
** در اين تقسيمبنديها، ما را به عنوان اصولگرا ميشناسند، اما حقيقتاً اين تقسيمبندي را در جامعه خودمان بهخصوص در كرمانشاه، يك تقسيمبندي واقعي نميدانم. اعتقاد شخصيام اين است. البته الحمدلله خود و خانواده از 50 سال پيش در مسير انقلاب و ولايت بودهايم و تمايل قلبي رهبري را هم براي خودم حجت ميدانم، اما نسبت به ديگران اعتقاد دارم كه بايد با همه جريانات و افرادي كه اصول انقلاب را قبول دارند، ارتباط داشته باشيم. گاهي اوقات احساس ميكنم اين تقسيمات اصولگرا و اصلاحطلب تقسيمات واقعي نيستند. بايد به تمام نيروهاي انقلاب- با همه تفاوتها و اختلاف سليقههايشان - احترام بگذاريم و با آنها ارتباط داشته باشيم و گفتوگو كنيم. اين دو قطبي كردن جامعه به صورت اصولگرا و اصلاحطلب را باور ندارم.
* متشكر از وقتي كه در اختيار ما گذاشتيد.
** من هم از لطفي كه كرديد، سپاسگزاري ميكنم و اميدوارم در فعاليتهايتان موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمتالله و بركاته.
http://javanonline.ir/fa/news/767386
ش.د9405374