تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۳۹۳
پایگاه بصیرت / دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی

(روزنامه وطن امروز ـ 1395/03/17 ـ شماره 1900 ـ صفحه 1)

«در زمینه مسائل هسته‌ای، دشمنان ما که طرف مقابل ملت ایران قرار دارند- که عمده هم آمریکاست- اینها دارند با تدبیر و سیاست‌گذاری حرکت می‌کنند. این را ما کاملا توجه داریم، می‌فهمند که دارند چه کار می‌کنند؛ آنها به این مذاکرات احتیاج دارند، آمریکا به مذاکرات هسته‌ای بسیار احتیاج دارد. این اختلافاتی هم که می‌بینید بین آمریکایی‌ها هست، سناتورهای آمریکا یک جور، دولت آمریکا یک جور، این معنایش این نیست که اینها به این مذاکرات نیازمند نیستند؛ نه! آن جناح مقابل دولت، مایل است امتیازی را که در این مذاکرات وجود دارد، به نام حریفش که حزب دموکرات است ثبت نشود؛ دنبال این هستند. به این مذاکرات احتیاج دارند و این مذاکرات را برای خودشان لازم می‌دانند اما ابراز استغنا می‌کنند». (رهبر معظم انقلاب- اول فروردین 94)

همزمان با پایان نشست 20 روزه منتهی به 26 تیر ماه 94 بود که آسوشیتدپرس نوشت: جان کری، وزیر خارجه آمریکا با اقامت طولانی‌مدت خود در وین، رکورد حضور مستمر در یک مذاکره بین‌المللی توسط یک مقام ارشد آمریکایی در 4 دهه اخیر را شکست. این آقای جان کری همان است که اخیرا آمریکایی‌ها را به نقل داستان برجام برای کودکان‌شان توصیه کرده است.

حضور طولانی‌مدت وزیر خارجه آمریکا این سوال را به اذهان متبادر می‌کند که چرا غربی‌ها مشتاقانه خواهان توافق با ایران بر سر مناقشه اتمی بوده‌اند؟ آیا آنها به توافق با ایران نیاز داشتند؟ مقاله حاضر به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است و تلاش دارد آن را از دیدگاه اقتصادی و سیاسی بررسی کند.

آمریکا بیش از 20 درصد اقتصاد کل دنیا را در اختیار دارد و سابقه سیکل‌های تجاری در دنیا همواره نشان داده است چرخه‌های رکود و رونق در کشورهای مختلف به چرخه تجاری آمریکا مرتبط است. به طور سنتی این دیدگاه وجود دارد وقتی اقتصاد آمریکا عطسه می‌کند، بقیه دنیا سرما می‌خورد! این تعبیر تلویحاً بدین معناست که یک مسیر علت و معلولی از اقتصاد ایالات متحده به دیگر اقتصاد‌های جهان وجود دارد. شوک‌های [اقتصاد] آمریکا باعث اثرات خارجی قابل توجه و کوتاه‌مدت می‌شود که در طول زمان بدان افزوده خواهد شد. (بوی و بایومی، 2010)*

سال 2007 بود که دنیا وارد یکی از سنگین‌ترین بحران‌های تاریخ اقتصاد جهان شد. این بحران که در پی انتشار بی‌سابقه اوراق رهنی و رشد حبابی بازارهای مالی جهان به وقوع پیوست، همچنان دست بر گریبان غربی‌ها گذاشته اگرچه با گذشت زمان و اتخاذ تدابیر گوناگون از سوی قدرت‌های اقتصادی- همچون دامن زدن به بازار پرسود جنگ در خاورمیانه- بحران اقتصادی حاکم بر بازار آمریکا و اروپا تا اندازه‌ای کنترل شده اما هنوز احیا و بازیابی آن کامل نشده است و کشورهای مختلف با فواصل زمانی متفاوت همچنان با اثرات و پیامدهای آن دست به گریبان هستند. حتی در ایالات متحده و اتحادیه اروپایی با وجود بهبود در برخی حوزه‌ها، هنوز نرخ بیکاری بالاست تا جایی که فرانسه، ایتالیا، انگلستان و آلمان به ترتیب با 10/2، 11/7، 5/1 و 4/3 درصد همچنان در حال جذب فشار بیکاری در اتحادیه اروپایی- با 24 درصد بیکاری در یونان و 20 درصد بیکاری در اسپانیا- هستند.

رکود بزرگ اقتصادی سال‌ 2007 که از ایالات متحده آمریکا آغاز شد، به سرعت به سراسر بازارهای مالی اروپا سرایت کرد. اگرچه آمریکا به مدد میراث برتون ودز و بهره‌مندی از سیاست فروش تورم به دنیا(!) توانست تا حدی خود را از گرداب رکود آن سال خارج کند اما کشورهای شمال اروپا تحت تاثیر این بحران، همچنان دچار مشکلات متعدد هستند. این کشور‌ها هنوز نیز دچار مازاد تجاری زیادی هستند که به معنای ناچاری برای یافتن بازار مصرف جدید است و طبق آمار‌های بین‌المللی این مازاد هر ساله رو به افزایش است.

طبق آمارهای جهانی، کشورهای پیشتاز اقتصاد اروپا مانند آلمان، فرانسه و ایتالیا طی سال‌های گذشته همواره با افت صادرات نسبت به سال قبل مواجه بودند که میانگین این افت صادرات در این کشور‌ها به 4 درصد در هر سال رسیده است.

کشورهای غربی که چندی بود با اعمال تحریم‌ها علیه ایران یک بازار بزرگ مصرفی خودشان را از دست داده بودند، نیازمند برقراری رابطه اقتصادی با ایران از طریق بازگرداندن ایران به اقتصاد جهانی بودند. حضور گسترده مقامات کشورهای غربی در ایران پس از اجرای توافق علامتی بزرگ بر این مدعاست.

بعد از توافق ژنو، هیأت‌های تجاری متعددی از کشورهای مختلف جهان برای بهره‌مندی از شرایط اقتصاد ایران به کشورمان وارد شدند. در 2 ماه اول توافق برجام، چندین کشور از جمله آلمان، فرانسه، ایتالیا، صربستان، انگلستان، جمهوری چک، اسپانیا، اتریش، هلند، پرتغال، برزیل، آفریقای جنوبی، لهستان، ژاپن، کره‌جنوبی و... هیات‌های تجاری خود را به ایران فرستادند تا یکی از کم‌سابقه‌ترین دوره‌های سفر هیات‌های تجاری کشورهای مختلف به ایران در طول تاریخ رقم بخورد.

بهمن ماه 94 اولین سفر رئیس‌جمهور ایران پس از اجرایی شدن توافق هسته‌ای برجام در قالب یک هیات بلندپایه 150 نفری که حدود 90 چهره اقتصادی و کارآفرین وی را همراهی می‌کردند به ایتالیا و فرانسه انجام شد. در جریان این سفر 4 روزه، دولت ایران 14 سند همکاری به ارزش ۲۰ میلیارد یورو با ایتالیا و 20 سند همکاری به ارزش ۳۰ میلیارد یورو با فرانسه به امضا رساند.

در همین دوره بود که بیشتر رسانه‌های غربی از تعبیر «خرید‌توافقی» برای قراردادهای ایران با کشورهای اروپایی استفاده کردند. در واقع همه می‌دانستند قرار است ایران موافقت کند از ایتالیا و فرانسه کالا بخرد و البته این خرید بزرگ عواید خوبی را هم به فروشندگان رساند تا جایی که بعد از قرارداد ایران‌خودرو با پژو سهام شرکت پژو- سیتروئن در بورس فرانسه با 1/5 درصد افزایش به 14/35 یورو رسید که این افزایش، کاهش 11 درصدی ارزش سهام پژو در سال جاری را خنثی کرد و ارزش این شرکت را به 11/6 میلیارد یورو رساند.

بلومبرگ طی گزارشی نوشت: در حالی که خط تولید هواپیماهای سوپرجامبوی «‌ای۳۸۰» ایرباس به دلیل فقدان مشتری رو به تعطیلی می‌رفت با سفارش ایران برای خرید ۱۲ فروند از این هواپیماها جان تازه‌ای به این خط دمیده خواهد شد.

با توافق غیرمنتظره ایران برای خرید هواپیماهای «ای380»، گروه ایرباس دومین قرارداد عظیم خود برای فروش سوپرجامبوهایش را به امضا رساند. ایران به این شرکت هواپیماسازی کمک خواهد کرد تا فعلا مشکلات خط تولید این محصول خود را حل کند. این در حالی است که طی 3 سال گذشته ایرباس حتی نتوانسته بود یک ایرلاین جدید برای فروش این محصولش بیابد.

زمانی که تنور مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 داغ بود روزنامه العرب چاپ لندن پیش‌بینی کرد موفقیت قدرت‌های غربی در رسیدن به توافق نهایی با ایران باعث سقوط بی‌سابقه قیمت نفت در بازارهای جهانی خواهد شد و اکنون با نگاهی به روند مذاکرات و بررسی نمودار قیمت نفت در این زمان درمی‌یابیم که این پیش‌بینی مطابقت معناداری با واقعیت پیدا کرد.

در ابتدای توافق ژنو در آذرماه 92 قیمت نفت اوپک بشکه‌ای 105 دلار آمریکا بود. هر چه مذاکرات ادامه پیدا کرد و به ایستگاه پایانی نزدیک‌تر شد، قیمت نفت شیب بیشتری به خود گرفت تا بدان جا که در زمان اجرای توافق هسته‌ای در دی ماه 94 و پس از بیش از 2سال مذاکره، قیمت نفت اوپک به 26دلار آمریکا در هر بشکه کاهش یافت و با برداشته شدن تحریم‌های اقتصادی، ایران عملا از فروش نفت خود منافع چندانی به دست نیاورد.

اکنون به نظر می‌رسد کشورهای 1+5 با هدایت ایالات متحده آمریکا بنا داشتند با مدیریت مذاکرات و رفع تحریم در ابتدای سال 2016 میلادی نفت ایران را دقیقا زمانی وارد بازار دنیا کنند که هرچه بهینه‌تر در پازل آنها به افت قیمت نفت کمک کند! از سوی دیگر آمریکا می‌داند که با توجه به مشکلات اقتصادی خود و شرکای اروپایی‌اش، می‌تواند با بازگرداندن ایران به عرصه اقتصاد جهانی و شکار یک بازار 80 میلیونی روح تازه‌ای در سیاست توسعه بازار مصرف همزمان با سرکوب قیمت نفت بدمد.

اگر چه روزنامه «وال‌استریت ژورنال» در تحلیلی متفاوت در سال 2014 و در جریان مذاکرات هسته‌ای از توافق پشت‌پرده مقامات عربستان‌سعودی و ایالات‌متحده برای کنترل و پایین نگه داشتن قیمت نفت خبر داد و مدعی شد آمریکا قصد دارد با پایین نگه داشتن قیمت نفت در مذاکرات هسته‌ای از ایران امتیاز بگیرد. اگر هم معتقد باشیم چنین سیاستی درکار نبوده اما قبول آن نیز الگوی تحلیل را برهم نمی‌زند و نشان می‌دهد آمریکا در یک پازل بزرگ‌تر، همواره سعی داشته یا با ترساندن سعودی‌ها از قدرت یافتن ایران، به دنبال استثمار اعراب باشد یا با تحریم ایران، همزمان هم جایزه از دشمنان ایران بگیرد و هم پای میز مذاکره با وعده برداشتن تحریم‌ها، امتیاز از ایران! در نهایت آنچه هنوز باقی است، اول تحریم‌های ظالمانه علیه ملت ایران است و دوم میل سیری‌ناپذیر آمریکا برای استثمار و باج‌خواهی از ملت‌های منطقه!

پی‌نوشت:

* مشاوران ارشد بخش استراتژی، سیاست و مطالعه صندوق بین‌المللی پول

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1900/1/158522/0

ش.د9500605