تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۷  ، 
کد خبر : ۲۹۲۳۸۸
بررسي موضوع مهاجرت در گفت‌و‌گوي «مردم‌سالاري» با دکتر صادقي معاون پژوهشي موسسه مطالعات جمعيتي کشور

برجام مي‌تواند نخبگان را به ايران بازگرداند

مقدمه: قدمت مهاجرت به بلنداي تاريخ است. بشر در طول زمان براي به دست آوردن مايحتاج خود از يک نقطه به نقطه ديگر سفر کرده است. در واقع بشر تا هنگامي‌که هدفي نداشته باشد دست به مهاجرت نمي‌زند.دلايل مختلفي از جمله شرايط اقتصادي،سياسي،اجتماعي و فرهنگي در شدت و جهت جريان مهاجرت دخيلند. پژوهشگران اجتماعي همواره به مهاجرت به عنوان پديده‌اي چند سويه و از مهمترين تحرک‌هاي اجتماعي توجه داشته‌اند.مهاجرت سرمنشا تحولات مهم و بنيادين در روابط و مناسبات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي جوامع است. نظر به اهميت اين موضوع، گفت‌وگويي درباره پديده مهاجرت و اشکال آن با آقاي دکتر رسول صادقي استاديار جمعيت‌شناسي دانشگاه تهران و معاون پژوهشي موسسه مطالعات جمعيتي کشور انجام داده‌ايم. گفت‌و‌گوي «مردم‌سالاري» با دکتر صادقي را مي‌خوانيد:
پایگاه بصیرت / مريم خورشيدي

(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1395/03/16 ـ شماره 4053 ـ صفحه 7)

* به عنوان اولين پرسش و با توجه به اهميت مهاجرت از ابعاد مختلف، مهاجرت را در عصر حاضر چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

** مهاجرت يکي از موضوعات و فرآيندهاي جمعيت شناختي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي است. اهميت اين موضوع تا جايي است که امروزه عصر جديد را به عصر مهاجرت مي‌شناسند.

به دنبال عصر فناوري اطلاعات در عصري هستيم به نام عصر مهاجرت. در روزگار کنوني مهاجرت‌ها و جابه جايي‌ها هم در درون مرزهاي کشور و هم بين مرزها و مهاجرت‌هاي بين‌المللي افزايش پيدا کرده است.

با توجه به اينکه مهاجرت در داخل مرزهاي يک کشور صورت بگيرد يا بين مرزها اتفاق بيفتد معمولا در تقسيم‌بندي‌هايي که انجام مي‌شود بحث مهاجرت‌هاي داخلي و مهاجرت‌هاي خارجي يا بين‌المللي داريم. بنابراين وقتي ما موضوع مهاجرت را مورد کنکاش قرار مي‌دهيم بايستي هردو ابعاد را بررسي کنيم، هم بحث مهاجرت‌هاي داخلي در يک کشور و هم بحث مهاجرت‌هاي بين‌المللي.

* اشکال متفاوت مهاجرت‌ها در کشور ما کدامند؟

** به دليل توزيع نابرابر امکانات و شرايط توسعه‌اي، ناظر به مهاجرت‌هاي بين استاني عمدتا به سمت مرکز يا به سمت استان تهران هستيم که در سطح داخلي از اهميت زيادي برخوردار است. به لحاظ مهاجرت‌هاي بين‌المللي هم ما يک کشور مهاجر‌پذير هستيم که تقريبا چيزي حدود 3 دهه است که پذيراي حجم قابل توجهي مهاجر و پناهنده از کشورهاي همسايه از جمله افغانستان هستيم و هم يک کشور مهاجر‌فرست هستيم به طوري که، تعداد قابل توجهي ايراني مقيم خارج از کشور داريم و در دهه اخير هرسال تعداد اين مهاجران افزايش داشته است. از طرفي ديگر يک کشور ترانزيتي نيز هستيم يعني بخشي از مهاجرت‌هاي غيرقانوني که به سمت اروپا مخصوصا موجي که در سال گذشته اتفاق افتاد و مهاجرت‌هاي غير قانوني که به سمت آلمان و اتريش شکل گرفت از افغانستان، پاکستان و کشورهاي ديگر که عمدتا از ايران به سمت ترکيه و بعد از آن به سمت يونان و کشورهاي آلمان، سوئد و غيره رفتند.

از اينرو، کشور ما يک کشور مهاجر‌پذير است و بيشتر مهاجرت‌هاي اجباري بر اثر جنگ از کشورهاي همسايه به ايران آمده اند، بعلاوه يک کشور مهاجر‌فرست هم هست. اما ويژگي‌هاي مهاجران واردشده و خارج شده از کشور خيلي متفاوت و غير قابل قياس است. مهاجراني که به ايران آمده اند بيشتر افراد با سطح سواد پايين و به عنوان کارگر ساده بودند ولي مهاجريني که از ايران خارج شدند يا به عبارتي ايراني‌هايي که به سمت کشور‌هاي ديگر مهاجرت کردند عمدتا افرادي با سطح تحصيلات بالا و متخصص هستند.

در مورد ايرانيان خارج از کشور آمار دقيقي نداريم ولي برآورد مي‌شود حدود 3 تا 7 ميليون نفر ايراني در خارج از کشور عمدتا در آمريکاي شمالي يعني ايالات متحده آمريکا و کانادا و بعد در کشور‌هاي اروپايي هستند. وقتي ما سرشماري‌هاي اين کشور‌ها را نگاه مي‌کنيم و جمعيت ايرانيان را با ساير جمعيت‌هاي مهاجر و حتي جمعيت‌هاي بومي‌ آنان مقايسه مي‌کنيم مي‌بينيم ايرانيان سطح تحصيلات بالاتري دارند و به لحاظ شغلي هم عمدتا در سطوح تخصصي هستند به همين دليل مي‌توانيم بگوييم فرايند مهاجرت بين‌المللي براي ايران يک پديده زيان بار بوده چون نيروي متخصص که عمدتا سرمايه انساني آن محسوب مي‌شود، در خارج از کشور فعاليت مي‌کنند. در اين زمينه لازم است سياستگذاري و برنامه‌ريزي‌هايي براي جذب سرمايه و حتي بازگشت ايرانيان خارج از کشور بويژه در دوران پسابرجام شکل گيرد که در اين صورت قطعا نقش مهمي‌ در توسعه علمي، اجتماعي و اقتصادي کشور خواهد داشت. همين موضوع يعني مديريت مهاجرت و جذب ايرانيان خارج از کشور براي حضور و سرمايه‌گذاري در بندهاي 11 و 12 سياست‌هاي کلي جمعيت ابلاغي مقام معظم رهبري در ارديبهشت 1393 آمده و مورد تاکيد قرار گرفته است.

* الگوها و دلايل مهاجرتي براي مهاجران ايراني چه بوده است؟

** هر شکل مهاجرت معمولا دلايل خاص خودش را داشته است. جريان مهاجرتي به خارج خاص يک دهه يا دو دهه اخير نيست. عمدتا از قبل از انقلاب، از دهه 40 و حتي قبل تر از آن ما شاهد نوعي مهاجرت نخبگان براي تحصيل هستيم که بعد از اتمام تحصيل به داخل کشور باز نمي‌گشتند. بعد از انقلاب و در سالهاي جنگ تعداد زيادي از کشور مهاجرت کردند. در سالهاي اخير مهاجرت بيشتر براي جوانان تحصيلکرده بوده است. بيشتر براي ادامه تحصيل و بخشي هم جوياي کار به دليل شرايط بحراني اقتصادي در کشور هستند. همانطور که مي‌دانيد يک توسعه کمي‌در فضاي آموزشي کشور داشته ايم مخصوصا در دوره کارشناسي و بعد از آن تحصيلات تکميلي، تعداد دانشجويان ما از200 هزار نفر به 4 ميليون و 400 هزار نفر رسيده است و اکنون آنها مي‌خواهند وارد بازار کار شوند، اما شرايط جذب فارغ‌التحصيلان دانشگاهي به دليل بحران‌هاي اقتصادي که کشور با آن مواجه است وجود ندارد و بالاترين نرخ بيکاري مربوط به تحصيلکرده‌هاي دانشگاهي است.

ساختار سني کشور نشان مي‌دهد که ايران يک ساختار جمعيتي جوان دارد و چيزي حدود يک سوم جمعيت کشور 15 تا 20 ساله هستند که عمدتا هم در دانشگاه‌ها تحصيل مي‌کنند و بازار کار هم وضعيت مطلوبي ندارد. در بازار کار وقتي به لحاظ الگوي مهاجرتي هم نگاه مي‌کنيم بالاترين نرخ‌هاي مهاجرتي در طول چرخه زندگي افراد در دهه‌هاي 20 و 30 زندگي اتفاق مي‌افتد وقتي اوج جمعيتي ما هم در دهه 20 و 30 هست خواه ناخواه جمعيت مهاجرتي بيشتر مي‌شود هم مهاجرت‌هاي داخلي ما و هم مهاجرت‌هاي خارجي بنابراين پتانسيل مهاجرتي ما بالاست.

به اين دلايل، بخشي براي ادامه تحصيل به سمت کشورهاي ديگر درخواست مهاجرت مي‌دهند و بخشي هم به دلايل اقتصادي اما بخشي هم متاسفانه به شکل غير قانوني مهاجرت مي‌کنند به طوري که آمار مهاجرين غيرقانوني ايراني در استراليا و يونان و ترکيه در دهه 1380 افزايش داشته است، جواناني که از طريق شبکه‌هاي قاچاق به دليل اينکه نمي‌توانند قانوني مهاجرت کنند از کشور خارج مي‌شوند و با خطرات و عواقب بدي مواجهند. از دلايل ديگر مهاجرت مي‌توان به اين نکته اشاره کرد که چقدر جامعه ما به علم و دانش و تحقيق بها مي‌دهد و چقدر براي دانشمند، عالم و استاد و محقق ارزش قائل است. زماني اين افراد احساس خوبي مي‌کنند که آثار علم و دانش و تحقيق خود را در صنعت و جامعه ببينند. ما متاسفانه مشکلاتي هم در جامعه و هم در بخش صنعت و دانشگاه داريم. خيلي از محققين و دانشمندان ايراني که در خارج از کشور هستند پيشرفت قابل توجهي داشته‌اند چرا؟ استعداد همان استعداد، فرد همان فرد ولي چون شرايط آماده است از اين نيروها استفاده و بهره‌برداري مي‌کنند. مثال مي‌زنم اين همه نيروهاي متخصص فني داريم چرا خودروي محصول داخل ما قابل رقابت با خودروهاي خارجي نيست؟ اين نشان دهنده فاصله دانشگاه و صنعت است و نمي‌توانند يا نمي‌خواهند از اين نيروها استفاده و بهره برداري کنند به همين دليل بخشي از اين نيروها به سمت کشورهاي ديگر مهاجرت مي‌کنند.

* شرايط سياسي داخلي و بن بست‌هايي که وجود داشته باعث تشديد در مهاجرت افراد در دهه 50 و 60 و 70 بوده است .تاثير شرايط سياسي را در ميزان مهاجرتها در دهه‌هاي ذکر شده و حال حاضر چگونه مي‌بينيد؟

** مهاجرت‌هاي سياسي در دهه اول بعد از انقلاب شکل گرفت ولي در دهه اخير شرايط اجتماعي و اقتصادي بيشترين دليل براي مهاجرت است. هرچند شرايط اجتماعي متاثر از شرايط سياسي کشور مي‌تواند باشد وقتي ما در يک شرايط سياسي به نخبگان نگاه بدبينانه داريم و انگ‌هاي مختلف به افراد نخبه مي‌زنيم، به صرف اينه يک نخبه در يک جريان سياسي است و او را طرد مي‌کنيم خواه و ناخواه به جريان مهاجرتي کمک‌ مي‌کنيم.

* در مبحث مهاجرت براي تحصيل چه عواملي را در شکل‌گيري اين نوع از مهاجرت‌ها دخيل مي‌دانيد؟

** در عصر اطلاعات و ارتباطات بخش‌هايي از مهاجرت و گردش افراد و چرخش افراد در کشورهاي مختلف به دنبال تحقيق علم و پيشرفت گريز ناپذير است. رسانه‌ها، فضاي مجازي و اينترنت نقش مهمي‌ را در اين زمينه ايفا مي‌کنند. شناخت بيشتر، انگيزه بيشتر و ترس از سرزمين‌هاي ناشناخته کمتر مي‌شود. قبلا در باب مهاجرتي شبکه‌هاي اجتماعي تاثير مي‌گذاشتند فرض مي‌کنيم فرد اگر تمايل به مهاجرت داشت کشوري را انتخاب مي‌کرد که يک آشنا در آنجا داشت مثل دوست يا اعضايي از اقوام و فاميل، بخاطر همين مي‌گفتند که مهاجرت به حالت شبکه اي بوده و شبکه‌هاي اجتماعي آفلاين تاثيرگذار بوده اما الان شبکه‌هاي اجتماعي آنلايني شکل گرفته است و افراد مي‌توانند راحت از طريق اينترنت از مردم و اساتيد و دانشجويان ديگر کشور‌ها اطلاعات بگيرند و تبادل علمي‌داشته باشند و چت و گفت‌وگو کنند و ايميل بزنند و خيلي سريع دعوتنامه دريافت کنند. مهاجرت يک فرايند تصادفي نيست. افراد با برنامه وارد کشوري ديگر مي‌شوند و هرکشوري را انتخاب نمي‌کنند، از طريق شبکه‌هاي اجتماعي و فضاي مجازي جستجو مي‌کنند و بعد از شناخت به آن کشور مهاجرت مي‌کنند.

* اگر بحث سرمايه‌هاي نيروهاي انساني را در نظر نگيريم از منظر آسيب‌شناسي مهاجرت‌هاي قطعي‌ و دائمي ‌را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

** در خصوص اين سوال هيچ آماري نداريم که ببينيم که چقدر از اين مهاجرين، مهاجريني هستند که قصد برگشت به کشور را تحت هيچ شرايطي ندارند. ايرانيان خارج از کشور عمدتا با توجه به مطالعات انجام گرفته قصد بازگشت به ايران را دارند و اين بسيار ارزشمند است. در فرايند چرخش نخبگان، نخبگان ايراني که در خارج از ايران هستند مي‌توانند موقت يا دائم برگردند و مثمر ثمر باشند. به عنوان مثال، نخبه‌هايي که در حوزه پزشکي و ساير حوزه‌ها هستند هر چندوقت يکبار وارد کشور مي‌شوند و دستاوردهاي بسيار چشمگيري در داخل کشور دارند و همين مي‌تواند تبديل به يک مزيت علمي‌ و اقتصادي براي کشور شود.

از طرف ديگر بحثي وجود دارد به نام «وجوه ارسالي» يعني ارزي است که وارد کشورهاي مهاجر‌فرست مي‌شود. در جنوب هندوستان ايالتي وجود دارد به نام کرالا که با مديريت وجوه ارسالي مهاجران اين ايالت توسعه يافته شده و ميزان سواد در اين ايالت 100 درصد شده است . بنابراين، اساساً در بحث مهاجرت‌هاي بين‌المللي ما نياز به مديريت مهاجرت داريم و اين نياز روز به روز بيشتر احساس مي‌شود.

* با توجه به اينکه سيل عظيمي ‌از مهاجرين به کشور را قشر کم سواد و آموزش نديده تشکيل داده‌اند چگونه مي‌شود تهديد مهاجرت را به فرصت تبديل کرد؟

** در بحث مقوله مهاجرت نياز به مديريت داريم.مهاجرين مي‌توانند باعث توسعه آموزشي، توسعه اقتصادي و توسعه گردشکري شوند.

با مديريت جريان مهاجرت مي‌توان زيان‌ها را کاهش داد و حتي تهديد‌ها را تبديل به فرصت کرد. علاوه بر فراهم کردن زمينه‌هاي حضور مهاجران ايراني در خارج از کشور، در مورد مهاجران افغانستاني در ايران نيز نياز به مديريت و سياستگذاري‌هاي متناسب با وضعيت داريم. اين تصور که مهاجرين افغانستاني در ايران افراد با سطح پاييني از سواد هستند را بايد کنار گذاشت. آنها در بدو ورود به ايران ميزان باسوادي‌شان 6 درصد بوده اما الان به بالاي 60 درصد رسيده است. در درون اين مهاجرين جمعيتي شکل گرفته است که نسل دوم مهاجرين هستند.

حدود 55 درصد جمعيت افغانستاني‌ها، در ايران متولد شده‌اند، در ايران جامعه پذير شده و در ايران تحصيل کرده‌اند و به نوعي به لحاظ هويتي ايراني شده اند، ولي ما به لحاظ تابعيتي اينان را ايراني نمي‌دانيم و عمدتا هم تحصيلکرده‌اند و خيلي از آنها ايران را دوست دارند، و مي‌خواهند ايران بمانند. وقتي هم به افغانستان برمي‌گردند آنجا هم غريب هستند و به آنان مي‌گويند «ايراني گک» يعني شما ايراني هستيد تا افغاني. اين دسته از جوانان نسل دوم افغانستاني در ايران پتانسيل خيلي خوبي هستند براي توسعه کشور. اما ما از اين پتانسيل استفاده نمي‌کنيم و آنها فقط در مشاغل محدود و خاص که براي افراد بي‌سواد و کارگر ساده است مجاز به اشتغال هستند. از اين‌رو، يک جوان افغانستاني که در ايران متولد شده و تحصيلات عاليه دارد و دوست دارد در ايران بماند جايگاهي ندارد. اين افراد به کشور خودشان بازنمي‌گردند و به کشورهاي ديگر (بويژه اروپايي) مهاجرت مي‌کنند.

بنابراين جريان مهاجرتي مقوله بسيار پيچيده اي است قبل از هر نوع سياستگذاري براي مهاجران بايد از آنان شناخت پيدا کرد. به لحاظ حجم و اندازه، ويژگي‌ها، دلايل مهاجرت و غيره. بعد از اينکه شناخت حاصل شد ما مي‌توانيم سياستگذاري، برنامه‌ريزي و مديريت کنيم.

در سايه مديريت است که مهاجرت تبديل به يک فرصت مي‌شود. متاسفانه ما نه برنامه‌ريزي و مديريت درباره مهاجريني که به ايران مي‌آيند داريم و نه براي مهاجرين ايراني که به ساير کشورها مي‌روند. مهاجريني که به ايران مي‌آيند حدود 97 درصد از کشور افغانستان هستند، درباره اينان ما يک سياست مشخصي داريم که بايد برگردند، غافل از اينکه نسل‌هاي دوم و سوم مهاجران در ايران متولد شده‌اند و از نظر اجتماعي کاملا به ايران پيوست دارند و هيچ شناختي نسبت به جامعه افغانستان ندارند و نمي‌خواهند برگردند.

* سطح بروز آسيب‌هاي اجتماعي جمعيت مهاجرين به داخل از کشور خصوصا افاغنه،در طي سه دهه را چگونه مي‌بينيد؟با توجه به اينکه جمعيت مهاجر در طول اين سالها به نوعي دچار سردرگمي ‌در هويت شده اند و نه خود را ايراني مي‌بينند و نه افغان.

** ما در طول سه دهه پذيراي جمعيت قابل توجهي از مهاجرين بوده‌ايم. حتي در دوره‌هايي بيش از سه ميليون نفر از مهاجران افغانستاني در ايران حضور داشتند، جنگ و تجاوز شوروي و بعد جنگ‌هاي داخلي، ظهور و تسلط طالبان، و در سال‌هاي اخير ناامني‌ها و فشار اقتصادي جريان مهاجر افغانستاني‌ها را همچنان جزو پايدارترين جريان‌هاي مهاجرتي در جهان قرار داده است. تقريبا يک سوم جمعيت افغانستان مهاجرت کرده‌اند و به چيزي حدود 72 کشور جهان رفته‌اند. البته حدود 90 درصد آنها در ايران و پاکستان هستند. جريان مهاجرتي به ايران و پاکستان متفاوت بوده بيشتر پشتون‌ها و اهل تسنن به پاکستان رفته و آنهايي که اهل تشيع بودند به طرف ايران آمدند. تجربه اين سال‌هاي زندگي در ايران و در کشور‌هاي ديگر نشان مي‌دهد که مهاجران افغانستاني سازگار ترين نوع مهاجران هستند. با جامعه مقصد خودشان را وفق مي‌دهند ولي اين جمعيت قابل توجه سه ميليون نفر مهاجر در يک کشور به هر حال در بين‌شان هم آسيب‌هاي اجتماعي مي‌تواند وجود داشته باشد منتها نکته اي که در مورد مهاجرين و آسيب‌هايشان وجود دارد، ما بيشتر رسانه‌اي شدن جرايم مهاجرين افغانستاني در ايران را مي‌بينيم. جرم در اين کشور روزانه اتفاق مي‌افتد، قتل اتفاق مي‌افتد مي‌گويند يک نفر يک نفر را کشت ولي وقتي يک افغانستاني باشد مي‌گويند يک افغانستاني يک نفر را کشت. به همين دليل است که ما بيشتر در حوزه مهاجران افغانستاني يک بحث رسانه اي شدن جرم و بزرگ شدن جرم اين مهاجرين را داشتيم. آمارها نشان ميدهد که نسبت به جمعيت اتفاقاً جرائم مهاجران افغانستاني زياد نيست.

اما اين جرايم کجا اتفاق مي‌افتد را نيز بايد در نظر گرفت يعني محيط‌هاي زندگي را بايد ديد. مهاجران افغانستاني بيشتر در مناطق حاشيه شهر‌ها و سکونتگاه‌هاي غير‌رسمي ‌ساکن هستند. اين مناطق خودشان مولد آسيب‌ها هستند. جمعيت ايراني‌هايي هم که آنجا داريم جرائم شان زياد هست. الان اين بافت و ساختار تقريبا عوض شده تنها نقطه‌اي که به عنوان يک موضوع مي‌شود صحبت کرد و مديريت کرد اين هست که در درون اين نسل دوم مهاجران يک گروهي وجود دارند که دچار بي‌هويتي شده‌اند نه خودشان را ايراني مي‌دانند و نه افغانستاني. افراد بي‌هويت، افراد حاشيه‌نشين و افراد طرد شده بيشتر مستعد آسيب‌هاي اجتماعي هستند.

در مورد بحث آسيب‌هاي اجتماعي و اقتصادي، جمعيت مهاجر در هر کشوري، يکسري مزايا دارد و هم يکسري آسيب‌ها و ضرر‌ها. به لحاظ اجتماعي آن چيزي که مطرح مي‌شود درمورد جرايم مهاجران افغانستاني مطالعات نشان ميدهد که نسبت به جمعيتشان جرايم‌شان کمتر هست قطعا در اين زمينه ما رسانه‌اي شدن جرم افغانستاني‌ها را داريم و اين خود ديدگاه افغان ستيزي را در کشور ايجاد مي‌کند که باعث به وجود آمدن جرايم هم مي‌شود.

* اين که ايراني‌ها فکر مي‌کنند شغلشان را افغان‌ها گرفتند چطور؟

** ما اين را بايد باز کنيم در ايران بالاترين ميزان بيکاري مربوط به چه کساني است؟ قشر جوان تحصيل کرده دانشگاهي. آيا افغانستاني‌هاي تحصيل کرده دانشگاهي مشاغل تحصيل کرده‌هاي دانشگاهي ما را گرفته اند؟ پاسخ خير است.

در سطح سواد پايين ميزان بيکاري کمتر از 5 درصد هست پس در مشاغل سطح پايين ما که افغان‌ها حضور دارند ميزان بيکاري بالايي نداريم. از طرف ديگر بالاترين نرخ بيکاري ما در کدام استان‌هاست؟ استان کرمانشاه، ايلام، لرستان، همدان، کردستان. آيا افغان‌ها آنجا هستند؟ پاسخ خير. جمعيت بسيار اندکي از افغانستاني‌ها در اين استان‌ها هستند.

* آيا ايراني‌هايي که به کشور‌هاي ديگر مهاجرت مي‌کنند هم مشمول همين عنايت‌هايي که ما نسبت به افغان‌ها داريم مي‌شوند؟

** اولا، دوتا گروه مهاجرين را نمي‌توانيم باهم مقايسه کنيم چون به لحاظ الگوي مهاجرتي که داشتند متفاوت هستند. ثانيا دو جامعه را هم نمي‌شود مقايسه کرد، از لحاظ اشتغال و سياست‌هاي مهاجرتي که نسبت به مهاجران دارند. براي مثال در بحث تابعيت، در کشور ما اينکه پدر هرجايي هست فرزند همانجايي مي‌شود، نسل سوم و چهارم مهاجران هم باشيد باز هم افغانستاني محسوب مي‌شويد ولي درمورد کشور‌هاي ديگر يک مهاجر که وارد مي‌شود حتي نه در مورد نسل‌هاي بعدي در همان نسلي که وارد مي‌شود بعد از چند سال به عنوان شهروند آن جامعه محسوب مي‌شود و از حقوق شهروندي برخوردار است.

مهاجران ايراني سطوح تحصيلي و شغلي بالاتري دارند، به همين دليل در کشور‌هاي مهاجر‌پذير مثل کانادا، آمريکا، سوئد، آلمان آنها را مهاجرين خوب خطاب مي‌کنند. کمترين ميزان آسيب‌هاي اجتماعي را به آن جامعه مي‌رسانند و کمتر درگير حوزه آسيب‌هاي اجتماعي هستند. ايراني‌ها در کل به عنوان مهاجران خوب شناخته شده‌اند چون تحصيلات بالايي دارند و با جامعه همگرا مي‌شوند.

* ازدواج‌هايي که صورت مي‌گيرد نه تنها بين ايراني‌ها بلکه بين مهاجران يک نسلي صورت مي‌گيرد که بين کشورها است اين شکل جمعيتي دنيا را چه تغييري داده؟

** بحثي که وجود دارد در الگوهاي اجتماعي تحت عنوان ازدواج مهاجرتي حتي بخشي به دليل ازدواج به کشور ديگري مهاجرت مي‌کنند ازدواج با تبعه فردي از کشوري ديگر. بحث فضاي مجازي ازدواج‌هاي بين مليتي را بيشتر مي‌کند. همچنين در کشورهاي مهاجر‌پذير قوميت‌ها و گروه‌هاي مختلف مهاجر را داريد و اتفاقي که مي‌افتد در نسل‌هاي دوم و سوم «ازدواج‌هاي بين مليتي» بين آسيايي‌ها و آفريقايي‌ها، آفريقايي‌ها و اروپايي‌ها، نه فقط بين کشور‌هاي مختلف بلکه بين نژاد‌هاي مختلف و همين خودش مقوله‌اي را بازکرده که ترکيب‌هاي ظاهري تغيير مي‌کند.

براي مثال، يک عرب با يک ايتاليايي ازدواج مي‌کند و فرزند آنها با يک فيليپيني ازدواج مي‌کند و فرزند آنها با يک آفريقايي ازدواج مي‌کند و... اين اختلاط نژادي خودش نسلي را با ظاهر جديد ايجاد مي‌کند.

* وضعيت فعلي سياسي کشور و مبحث پسابرجام را در نوع سياستگذاري‌ها در قبال مهاجرين ايراني در خارج از کشور چگونه مي‌بينيد؟

** بحث پسا‌برجام و پسا‌تحريم موقعيت حساسي براي تصميم گيري‌هاي مختلف خصوصا حوزه مهاجرت‌هاي بين‌المللي است. مهاجرين گاها سرمايه‌هاي قابل توجهي دارند و از ظرفيت‌هاي آنها مي‌توان براي برداشتن گام بزرگ اقتصادي استفاده کرد. سرمايه نهفته علمي‌و انساني و مالي مهاجرين را نبايد نديده گرفت. همانطور که در خارج از کشور از انرژي بالقوه مهاجرين حداکثر بهره‌برداري انجام مي‌شود. در پسابرجام کشور ما نيز اين موقعيت را دارد. ما بايد شرايط را آماده کنيم و بپذيريم. براي اساتيد ايراني خارج از کشور فرصت‌هايي فراهم کنيم که به ايران برگردند، خيلي از اينان دوست دارند و معمولا هم مي‌آيند و پيوستگي‌هاي خانوادگي قوي دارند.

نسل دوم اينان خوشبختانه خودشان را ايراني مي‌دانند و به سنت‌ها و فرهنگ و آداب و رسوم ايراني پايبند هستند و اين فرصت را براي کشور مي‌توانند ايجاد کنند. جمعيت قابل توجه و عمدتا متخصص هستند، خودش سرمايه بزرگي است براي ورود آنان به داخل کشور. براي نخبگان داخل کشور نيز شرايطي فراهم شود تا از پتانسيل آنها در داخل کشور استفاده شود. بهبود شرايط اقتصادي پس از برجام مي‌تواند فرصت‌هاي فراواني در اين زمينه فراهم کند.

* شما پسابرجام را روي مهاجرت موثر مي‌دانيد؟

** بله؛ البته پسابرجام در حال حاضر بيشتر در مرحله بازشدن روزنه‌ها است و شکل عملي نگرفته است و تاحدودي زمان بر است. خود همين بحث باز شدن مرز‌ها به نوعي چرخش نخبگان را به همراه دارد، چرخش سرمايه‌ها را به همراه دارد و قطعا بر فرايند‌هاي مهاجرتي تاثير‌گذار است.

* پس گشايش‌هاي سياسي اقتصادي مي‌تواند اين روند را معکوس کند؟

** مي‌تواند چرخش ايجاد کند يعني اينکه ما الان جريان يکطرفه داريم پس از برجام زمينه امکان بازگشت به ايران و جذب سرمايه فراهم مي‌شود. در واقع از حالت يکطرفه بودن مهاجرت‌هاي داخل و خارج کشور به يک حالتي تبديل شود که نخبگان ايراني که در خارج از کشور هستند هم به داخل ايران متمايل بشوند براي سرمايه‌گذاري و از ايشان استفاده بشود منتها همه اينها بستگي به مديريت دارد يعني پسا برجام با مديريت است که مي‌تواند تبديل به يک فرصت بشود.

* در پايان اگر پيشنهادي در حوزه سياستگذاري‌ها و مديريت پديده مهاجرت داريد بفرماييد.

** با توجه به اينکه فرآيند‌هاي جمعيتي،سطح باروري و مرگ و مير به يک سطح معيني رسيده است چيزي که جمعيت‌ها و ساختار و تعداد را تغيير مي‌دهد و پويايي بيشتري را در جامعه ايجاد کرده بحث مهاجرت است. ما در ايران نه تنها مديريت مهاجرت نداريم بلکه سازمان‌هاي مهاجرتي نداريم که درگير مستقيم مهاجرت باشند. مراکز مطالعاتي مهاجرت هم وجود ندارد و اين نياز است در اين حوزه‌ها کار و در مرحله اول شناخت ايجاد شود و سياستگذاري‌هايي باشد تا مهاجرت در هر شکل تبديل به فرصت شود.

http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=249002

ش.د9500590

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات