* عربستان بهتازگي پذيرفته تا سرمايهگذاري مستقيم خارجي در صنعت نفت اين كشور انجام گيرد. اين رفتار را ميتوان تغيير رويكرد در سياستهاي نفتي عربستان به شمار آورد؟
** در گذشته عربستان بيش از ٦٠ درصد ظرفيت اضافه نفت را براي اينكه بتواند نقشی سازنده در بازار ايفا كند، در اختيار داشت؛ درحالحاضر به علت سياستهاي دو، سه سال اخيرش در زمينه حداكثركردن توليد، ظرفيت توليد اضافه عربستان كاهش شديدي يافته و به صد هزار بشكه در روز رسيده است. اين در حالي است كه عراق، بالاي ١,٣ ميليون بشكه در روز و امارات متحده عربي، ٥٠٠ هزار بشكه در روز ظرفيت اضافه دارد. از طرفي كويت بيش از ظرفيت اسمي خود توليد ميكند. پيداست كه همه اين كشورهاي عربي، جاي مانور عربستان را در اثرگذاري در بازار گرفتهاند؛ البته ايران ظرفيت اضافي ندارد و بايد بسيار تلاش كند تا ظرفيت خود را به ٤.٥ میلیون بشكه در روز برساند و هرچه هم ظرفيتسازي ميكند تا نيمه سال ٢٠١٧ بايد بتواند به موضع نسبي تاريخ اخير خود بازگردد، نه تاريخ ٥٠ سال پيش كه شش ميليون بشكه در روز توليد داشت.
سياست افزايش توليد به عربستان از دو زاويه ضرر وارد كرده است. نخست، از آنجا كه عربستان بيشترين توليد را دارد، كاهش قيمت موجب بيشترين عدمالنفع براي آن خواهد بود؛ بهعنوان مثال اگر اين كشور ١٠ ميليون بشكه در روز توليد كند و به جاي صد دلار، هر بشكه را ٥٠ دلار بفروشد، روزانه ٥٠٠ ميليون دلار به جاي يك ميليارد دلار ميفروشد. از طرفي اين امر موجب شده جذب سرمايه جديد هم از داخل و هم از خارج اين كشور، دچار مشكل شود؛ بنابراين عربستان تصميم گرفته به سياست جلب سرمايه بازگردد.
اين كشور براي جلب سرمايه، نميتواند در بازار شلوغ و پرتنش، جلب اعتماد كند. كشورهاي سرمايهگذار در فضايي كه اختلافات وجود دارد، وارد نميشوند؛ بنابراين به نظر ميرسد سعوديها به سياست جلب اعتماد براي جذب سرمايهگذاري خارجي روي آوردهاند. رفتار وزير نفت جديد عربستان در اجلاس ١٦٩ اوپك هم مؤيد اين اتفاق بود. اما عربستان در پس همه اين اقدامات، در نظر دارد علاوه بر جلب سرمايه، نگذارد رقباي ديگرش در منطقه نسبت به جذب سرمايهگذاري خارجي اقدام كنند. رقباي جدي عربستان در منطقه، ايران و عراق هستند.
* اما درحالحاضر سرمايهگذاران آمريكايي و شركتهاي فرامليتي در عراق حضور دارند.
** عراق هنوز هم ظرفيتهاي توليد فراوان دارد كه براي سرمايهگذاران خارجي جذاب است. ايران هم توانايي جذب سرمايه در صنعت نفت و گاز را داراست. عربستان قصد دارد بخشي از سرمايه جذبشده را براي مصرف داخلي و بخشي را براي صادرات سرمايهگذاري كند تا بتواند هزينههاي سرمايهاي توليد صيانتي را تأمین كند. عربستان با اين كار قصد دارد از ايراداتي كه به نظام سعودي مبني بر توليد غيرصيانتي ميشود، جلوگيري كرده و ظرفيتهاي جديد را در میدانهای فعلي با توليد صيانتي تأمین كند؛ بنابراين عربستان بايد يك بسته قراردادي را ارائه دهد كه جذابيت كافي را داشته باشد.
* عربستان در گذشته سرمايه خارجي بهصورت مستقيم جذب نكرده بود و اين اقدام او، نخستين اقدام در راستاي جذب مستقيم سرمايه خارجي است؟
** عربستان هم مانند ايران، طبق قانون و سنت فعاليت نفتي خود، ذخيره نفت در زير زمين را ملك ملي ميداند؛ بنابراين (PRODUCT SHARING) (به اشتراكگذاري محصول) را نتوانستهاند ارائه دهند؛ اما امروز كشورهايي مانند ايران، ونزوئلا و عراق و...، قراردادهايي را آماده ميكنند كه آن تعريف محدود را ندارد؛ بههميندليل عربستان بنا دارد سرمايهگذاران خارجي را به همكاري با آرامكو دعوت كند. دراينميان سهم برداشت براي آرامكو باشد؛ اما سود معقولي نيز به سرمايهگذار خارجي تعلق گيرد. البته عربستان براي اينكه از حريف خود (ايران) پيشي بگيرد، قصد دارد سود سرمايهگذار خارجي را بيشتر از ايران در نظر بگيرد. با توجه به اينكه از ٥٠٠ميليارددلاري كه از بخش بالاسري نفت و گاز در كل جهان در سالهاي ٢٠١٢ و ٢٠١٣ فرار كرده، حدود صد ميليارد دلار به خاطر شكست در استخراج نفت از لایههای شیل به وسيله روش فراكينگ (شکافت با آب) در آمريكا بود.
اين سرمايهها با سقوط قيمت نفت همه از فراكينگ فرار كرد. در سال ٢٠١٥، كل سرمايهگذاري در صنايع بالادستي نفت در جهان به ٣٠٠ ميليارد دلار كاهش يافت. درواقع ٤٠ درصد كاهش يافته بود. پيداست كه سهم فرار بيشتر به كشورهايي كه توليد و ذخاير بيشتري دارند، ميرسد؛ نه كشورهايي كه ذخاير كوچكتري دارند؛ بنابراين اگر سعوديها در اين تصميم خود موفق شوند، ميتوانند از ضرر خود بكاهند. سياست جديد عربستان سعودي جذب سرمايهگذاري از طريق ايجاد اعتماد و تثبيت بازار نفت است.
تا حدي نيز عربستان نانوشته در نظر دارد سهم بيشتري از سرمايهگذاريها در منطقه را به سمت خود جذب كند و نگذارد سرمايههاي خوب به ايران برسد. اين اقدام آنها موفقيتآميز خواهد بود؛ زيرا در كشور رقيب (ايران) كساني كه از نفت چيزي نميدانند، انتقاد ميكنند و دست دولت را ميبندند؛ اما در عربستان تصميم گرفته ميشود و وزير نفت كشور، آن تصميم را اجرائي ميكند. به همینخاطر بارها به منتقدان گفتهام از کمک شما به وهابیت سپاسگزارم.
* با توجه به مخالفان قراردادهاي نفتي در داخل كشور، سياست جديد عربستان منجر به اين نخواهد شد كه سرمايهگذاران عربستان را به ايران ترجيح دهند و وارد سرمايهگذاري در صنايع نفت و گاز ايران نشوند؟ در واقع سياست جديد عربستان تا چه اندازه براي ايران مخاطرهآميز خواهد بود؟
** سرمايهگذاران به دنبال سود خود هستند. اگر فرض كنيم در سال ٢٠١٦، صد ميليارد دلار سرمايه جدي در صنايع بالادستي در منطقه خليجفارس سرمايهگذاري شود و هر كشور بخشي از سرمايه را از آن خود كند، میتوان برای آنچه ميماند مذاكره کرد كه شركتهاي سرشناس عموما در آن بخش ورود نميكنند؛ درواقع شركتهاي بزرگ ترجيح ميدهند در جايي سرمايهگذاري كنند كه اطمينان دارند تحريم نخواهند شد؛ بنابراين شركتهاي كوچكتر با فناوري عقبافتادهتر نصيب ايران خواهد شد. همانطور در زمان تحريمها، شركتهاي هندي و چيني وارد ايران شدند كه اغلب نميتوانستند در صنايع ايران كار خاصي انجام دهند و توان آن را نداشتند؛ بنابراين كيفيت سرمايهاي كه در آن حالت نصيب ايران ميشود، به خوبي عربستان نيست.
* در صورت جذب این سرمایهگذاری خارجی، قدرت عربستان در منطقه دوباره افزایش خواهد یافت؟
** از آنجا که صد میلیارد دلار از پروژههای فراکینگ در آمریکا خارج شده، این سرمایه اکنون در دسترس است. بنابراین اگر عربستان این سرمایه را از آن خود کند، سهم ایران از این صد میلیارد دلار هیچ خواهد بود. برای اینکه ما دیپلماسی انرژی نمیدانیم. طبیعی است که سرمایه به عربستان خواهد رفت و وارد ایران نخواهد شد.
* هدف اصلی تغییر سیاست عربستان، بهبود اقتصاد این کشور است یا بازگشت قدرتمند به منطقه یا اینکه ایران را هدف قرار داده است؟
** عربستان سعودی از قبل از انقلاب نیز نسبت به ایران حساسیت داشته است. به نظر میرسد سیاستهای منبعث از وهابیت را در ایران بهخوبی تحلیل نمیکنیم. دلالی عربستان در زمان ماجرای بحرین در دهه آخر حکومت شاه منجر شد ایران از ادعای ارضی بر بحرین چشمپوشی کند، درحالیکه ایران میتوانست برای اینکه وهابیت را در بحرین از بین ببرد، این مسئله را به رفراندوم بگذارد و با سیاست هر نفر یک رأی، بگوید وهابیت را به رسمیت نمیشناسد. این انتخابات منجر میشد تا کسانی که با آل خلیفه موافق نبودند و اکثریت مردم بحرین را تشکیل میدادند، در انتخابات پیروز شوند.
این انتخابات در آن زمان میتوانست تضمین ایران و سازمان ملل را نیز داشته باشد؛ حتی مراجع وقت در آن زمان اعتراض نکردند که چرا حق مردم بحرین را بخشیدید؟ حکومتهای وهابی و نیمهوهابی (امارات، قطر، بحرین و کویت) در جنگ تحمیلی علیه ایران بسیار تلاش کردند تا صدام را در کشوری که اغلب جمعیت آن شیعه بود در عراق نگه دارند. قرارداد الجزایر و... در آن زمان بهانه بود. آنها میخواستند اکثریت شیعه در عراق نتوانند حکومت را در دست بگیرند. حالا بعد از سقوط صدام، به عقیده من برخی از شیعیان را میخرند تا در آنجا آشوب کنند و نگذارند حکومت شیعی که ٦٠ درصد مردم عراق را دربر میگیرد، در آنجا ایجاد شود. هنوز هم وهابیت چنین سیاستی را در قبال ایران در پیش گرفته و این نگاه سیاسی هنوز هم پشت ماجراست.
* با توجه به اینکه رویکرد سیاستی عربستان در حوزه نفت همزمان با رویکارآمدن الفالح، تغییر یافته، این وزیر تازه رویکارآمده را چگونه ارزیابی میکنید؟
** به نظر میرسد نمایش الفالح نسبت به النعیمی متفاوت باشد. درحالیکه النعیمی، «شومن» بود، الفالح، وزیری تکنوکرات است. در اجلاس اخیر اوپک نیز مشاهده کردیم وزیر تازهوارد عربستانی دو، سه روز قبل به وین رفت و بدون اینکه نمایشی برگزار کند، با خبرنگاران تک به تک در هتل گفتوگو کرد با وزیر نفت ایران و باقی کشورهای اوپک هم بسیار خوب برخورد کرد و در انتخابات دبیرکل اوپک نیز به همکاری ایران، با اجماع همه اعضا انتخابی معقول کرد.
* تحلیلهای کارشناسان میگوید، الفالح سیاستهای داخلی عربستان را بهخوبی میشناسد و توانسته به کمک همین شناخت، سیاستگذاران عربستانی را از سیاست حمله و تولید بالا منصرف کند تا عربستان تغییر رویکرد دهد. نفوذ الفالح را بر سیاستگذاران عربستانی چگونه ارزیابی میکنید؟
** الفالح شخصیتی متین و منطقی به نظر میرسد که میتواند عربستان گرفتار در تنگنای سرمایه و کاهش درآمد و نداشتن ظرفیت اضافه را اصلاح کند.
* با توجه به اینکه عربستان به صورت جدی قصد جذب سرمایههای خارجی در صنایع بالادستی نفت خود را دارد، به نظر شما بهتر است قراردادهای نفتی ایران حتی در صورتی که کمی اشکال دارند، اجرائی شوند یا صبر کنیم تا نواقص آن بهکل برطرف شود؟ زمان تا چه اندازه در این زمینه دارای ارزش است؟
** در سرمایهگذاری، مقوله بازگشت داخلی سرمایه دارای اهمیت است. متأسفانه به سرمایهگذاران، نمونههای خوبی برای سرمایهگذاری ارائه نمیدهد. ما در حل مسائل خود با نُرم جهانی نمیتوانیم عمل کنیم؛ بهعنوانمثال فاجعهای که در ادامه ملیشدن صنعت نفت ایران ایجاد شد و هنوز عواقب آن باقی است. در آن زمان مرحوم دکتر مصدق وضع بازار جهان را اشتباه میدیدند. تصورشان بر این بود که وقتی نفت ایران ملی شد و انگلستان و دیگر کشورها نفت ایران را تحریم کردند، اقتصاد جهان گرفتار بحران میشود چون به نفت ما احتیاج دارند.
درحالیکه شرکتهای بینالمللی در همان زمان بیش از نفتی که از بازار جهانی خارج شد، از تولید نفت عربستان و کویت و ونزوئلا، جایگزین ایران کردند. در حقیقت ایران موضع مذاکره خود را از دست داد، اما دوستان تا آخر مبارزه حواسشان نبود دستمان خالی شده است. بنابراین با یک فوت، حکومتی که اینهمه قدرت ملی با حمایت مردمی داشت، از بین رفت.
* یعنی ما نباید صنعت نفت را ملی میکردیم؟
** ملیکردن صنعت نفت چیز دیگری است. با آن مخالف نیستم. رفتار بعد از ملیکردن صنعت نفت ایران در مذاکرات نفتی با شناخت کافی از بازار جهانی نبود. آن زمان هم دلواپسانی بودند که خلاف واقع را بیان میکردند. ما از همان زمان کلاه سرمان رفت. حتی اوایل انقلاب، بهواسطه انقلاب، قیمت نفت افزایش درخور توجهی یافته بود، اما منافع آن را عربستانیها بردند نه خود ما. آنها بودند که در زمان افزایش قیمت نفت و خواست بازار جهانی، افزایش تولید دادند نه ایران.
همان زمان من سفیر بودم. عدهای که چیزی از بازار نفت نمیدانستند تأکید داشتند که باید تولید نفت را پایین بیاوریم تا بازار به تعادل برسد! گوش نمیکردند وقتی میگفتم باید با باقی تولیدکنندگان نفت مذاکره کنید. نهاینکه ما ٥٠٠ هزار بشکه کم کنیم، آنها ٢٠٠ هزار بشکه به تولید خود بیفزایند. اما چنین کردند و سود قیمت نفتی که دوبرابر شده بود، همه به جیب عربستان رفت. پیداست ما مشکلی روانی داریم. ملت بافرهنگ و باتمدنی مانند ایران را عدهای رجاله، با رفتارهای نادرست خود تبدیل به افرادی بیفرهنگ میکنند.
http://www.sharghdaily.ir/News/94856
ش.د9500709