(روزنامه كيهان – 1394/11/01 – شماره 21261 – صفحه 6)
هرکس غیرمن فکر کند باید کشته شود!
* چگونگی تعامل استکبار جهانی با وهابیت و بهرهمندی لازم از آن را توضیح دهید.
** خوب که دقت میکنیم میبینیم نماز جماعت مسجد الحرام و همچنین پارهای از مناسک حج که تبعا در کشور عربستان به اجراء در میآید، بدون کم و کاست در شبکههای تلویزیونی وابسته به صهیونیسم جهانی در ساعات مختلف شبانه روز پخش و انعکاس داده میشود. یعنی استکبار جهانی با وجود آنکه هیچ نوع و شکلی از اسلام را قبول ندارد، اما سعی میکند نوعی از اسلام را به عنوان اسلام صحیح و مورد تأیید و تعامل خود جلوه داده و از این گذر به اهداف مد نظر خود برسد. لذا برای درک صحیح از این موضوع جا دارد به شاخصههای موجود در منش و تفکرات وهابیت و خاصیت آن برای استکبار جهانی پرداخت.
* شاخصههای موجود در منش و تفکرات وهابیت چیست؟ و چه تناسب و خاصیتی برای استکبار جهانی دارد؟
** وهابيت یا مجسِّمه 4 شاخصه کلي دارد که عبارتند از:
تجسمگرايي برای خداوند متعال، کاستن از مقامات بزرگان دين، تکفير مسلمين و سلفيگري.
اتفاقا به دلیل داشتن شاخصه نخست به وهابيت اسم ديگري به نام مجسِّمه میدهند. مجسَمه چیزي است که ساخته و تجسم شده است. مجسِّمه کسی است که آن را ساخته یا تجسم کرده است.
وهابیت با استناد به ظاهر قرآن و مثلا آیاتی که اظهار میدارد: دست خدا بالاتر از دست دیگران است؛ خدا و ملائکه در روز قیامت صف به صف میآیند و آیاتی از این دست... ؛ بیان میدارد که لابد خدا دست دارد و مکانی دارد که در آن راه میرود و ... خوب که دقت کنیم میبینیم همین شاخصهها به بیانی دیگر در یهودیت و مسیحیت تحریف شده به دست استکبار جهانی وجود دارد. آنجا که یهودیت تحریف شده قائل به این است که خدای متعال بر روی زمین آمده و با حضرت یعقوب(ع) کشتی گرفته و ضمن مغلوب شدن با قول اینکه او و فرزندانش پیامبر شوند، توانسته از دست حضرت یعقوب(ع) خلاصی یابد. یا فرزند داشتن خدا که هر دو گروه اهل کتاب – البته آنها که تحریف شده اند- به آن قائل شدهاند.
در واقع استکبار جهانی در صدد کسب آبرو برآمده و همانند بت پرستان صدر اسلام در جهت یافتن یک شریک در تفکرات پوچ خود است که بیان کند این فقط ما نیستیم که به جسمانیت برای خدا قائلیم بلکه مسلمانان هم به عنوان یک دین آسمانی برای خدا جسمانیت قائلند. لذا میبینیم که وهابیت در این خصوص به نوعی با سرویس دهی خود، به یهودیت و مسیحیت تحریف شده خدمت کرده و برای آنها کسب آبرو میکنند.
استکبار جهانی به این نتیجه رسیده که اگر بخواهد بر دوش جوامع بشری سوار شده و تمامی اهداف خود را به پیش ببرد، مهمترین و مطمئنترین راه، به فساد کشیدن افراد در جوامع گوناگون است و اگر افراد بطور جدی معطل شهوات و انواع گناهان بشوند، دیگر روحیه مطالبه حق را از دست خواهند داد. لذا استکبار بر آن شده تا به ترویج فساد در جوامع مختلف دست بزند و در این راستا زیاد دیده میشود که فطرت خداجوی افراد استقامتهای زیادی نشان میدهد، پس استکبار میباید گناه را مقدس جلوه داده و از سوی بزرگان ادیان آن را امری سهل و متداول جلوه دهد، لذا در یهودیت و مسیحیت منحرف شده انواع تهمتهای زشت و زننده و اعمال شنیع را به انبیاء الهی نسبت دادهاند و برای اینکه باز هم کسب آبرو کنند و بگویند فقط ما نیستیم که به چنین اقوالی قائلیم، از فرقه ضاله وهابیت استفاده کرده و مستند به اقوال و فتاوی مستهجن وهابیت اظهار میدارند که در اسلام هم به عنوان یک دین آسمانی پیامبران انواع گناهان را انجام دادهاند، پس اشکال ندارد که جوانان و کلا سایر انسانها هم به اعمال وقیحانه و گناه آلود دست بزنند. لذا میبینیم که وهابیت در این خصوص هم به نوعی با سرویس دهی خود، به یهودیت و مسیحیت تحریف شده خدمت کرده و برای آنها کسب آبرو میکند.
وهابيت ميگويد هر کس غير ما فکر ميکند، کافر است. در ادامه این تفکر به قرآن کریم استناد میکنند که میفرماید: «...قَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً...» (توبه ـ 36) «با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید». «...فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ...» (توبه - 12) «پس با پيشوايان کفر بجنگيد». اينکه وهابيها ميگويند اگر تعدادي شيعه را بکشيم، به بهشت مي رويم، از همين شاخصهشان نشأت گرفته است، لذا اقدام به تکفیر مسلمین میکنند. حال اگر تفکر تکفيريها در جامعه اسلامي جا افتاد، يعني همه مسلمانان اينطور فکر کنند که هرکس برخلاف فکر من فکر کند، بايد او را کشت، شاید حداکثر چند هزار نفر ميمانند که يک جور هستند. خود اينها هم اگر برخلاف يکديگر فکر کنند، همديگر را میکشند همچنانکه مدتي قبل عدهاي از اعضاي داعش به جرم کشيدن سيگار محاکمه شدند. در محاکمه اينها، گروهي گفتند اينها بايد تنبيه شوند، گروه ديگر گفتند بايد کشته شوند، خود اين 2 گروه با هم درگير شدند و همديگر را کشتند. و بارها و بارها دیده و شنیده ایم که گروههای تکفیری با یکدیگر نبرد کرده و اصلا همدیگر را قبول ندارند. پس عملا مسلمانان خودشان ریشه اسلام را قطع میکنند و این چیزی نیست جز منافع آمريکا و اسرائيل.
اکنون در قوارهای کلان میبینیم عربستان و قطر تعهد کردهاند که براي براندازي سوريه 250 ميليارد دلار بپردازند. اين مبلغ 1250 برابر پولي است که آمريکا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي تصويب کرده بود. يعني 250 ميليارد دلار پول از کشورهاي اسلامي خارج شود، صنايع نظامي آمريکا و اسرائيل 250 ميليارد دلار تسليحات بفروشند، در اين ميان هم مسلمانان قرباني شوند. از طرفی تازه مسلمانان اروپايي را هم به جنگ در سوريه ترغيب کنند که يا مردم سوريه کشته ميشوند که به نفع آمريکا و اسرائيل است و يا این تازه مسلمانان اروپايي در قالب گروههای تکفیری، که باز به نفع آمريکا و اسرائيل است زيرا مسلماني که ميخواست به اروپا برگردد و عده ديگري را مسلمان کند، کشته شده است. پس شاخصه سوم تفکر وهابی هم در خدمت استکبار جهانی است.
اما جا دارد از وهابیت سؤال شود که چرا تا حالا با اسرائیل نجنگیده اید؟ آیا آنها مثل شما فکر میکنند؟ پس صهیونیست هستید. وگرنه دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد.
* آيا سلفيگري که شاخصه ديگر وهابيت است، هم ميتواند در راستاي منافع استکبار باشد؟
** اتفاقا چهارمین ویژگی وهابیت همین ادعای سلفی گری آنهاست. سلف نقطه مقابل خلف است. خلف به معناي جانشين است. مثلا کسي که جانشين پدرش ميشود، پدرش جزو گذشتگان است. در اينجا به پدر، سلف و به جانشينش، خلف ميگويند. سلفيگري به اين معناست که وهابيت ميگويد سلف صالح يا گذشتگان ما هر چيزي که لازم بوده را از پيامبر(ص) پرسيدهاند. هرچقدر آنها معرفت ديني داشتند، کافي است. ما بايد مانند آنها زندگي کنيم، سؤالي نبايد پرسيد. قرآن هم بخوان و ثواب ببر. کتابخانهها و آثار باستاني را از بين ميبرند. در وهابيت و سلفيگري واقعي حتي پست و تلگراف و تلفن هم ممنوع است.
* اين در حالي است که گروههاي تکفيري از تجهيزات مخابراتي و ماهوارهاي استفاده ميکنند.
** اگر از علماي متعصب وهابي بپرسيد، آنها پست و تلگراف و تلفن را هم حرام ميدانند. در عربستان هم هنوز وهابيت کامل پياده نشده است. حتي ميگويند بايد در بيابان چادر بزنيم. در درگيريها هم از چوب و چماق استفاده کنيم. اگر وهابيت واقعي در جامعه اسلامي جا بيفتد و همه مسلمانان وهابي شوند، جهان اسلام بیش از یک هزاره به عقب خواهد رفت و دشمن به راحتي بر آنها غالب و آنها را نابود ميکند. خوب که دقت کنیم، میبینیم این شاخصه وهابیت هم کاملا در راستای خدمت به دشمن اسلام یعنی استکبار است. لذا شاخصههاي وهابيت به صورتی کاملا خطکشی شده در راستاي منافع استکبار جهاني است.
* در سوال قبلی بیان شد که وهابیت ادعای سلفی گری دارند و به آن عمل نمیکنند. سوال این است که آیا اصلا وهابیها سلفی هستند یا این هم دروغی دیگر از سوی این فرقه ضاله است؟
** سلفيه گروهي هستند که در قرن چهارم زندگي ميکردند. خود را حنبلي معرفي ميکردند اما مورد مخالفت علماي حنبلي آن زمان قرار گرفتند. سلفيها از اين نظر که معتقد بودند ما به مذهب سلف صالح عمل ميکنيم، با اشاعره مخالف بودند. با معتزله هم از اين نظر که قائل به بحثهاي عقلاني بود و طريقه فلاسفه و منطق يوناني را ميپذيرفت، اختلاف داشتند زيرا سلفيه معتقد بودند که عقائد اسلامي فقط از کتاب و سنت اخذ ميشود. البته اینکه خودشان هم به اين مسئله عمل ميکنند يا خير، بحث ديگري است.
برادران اهل سنت خيلي جاها اجتهاد در برابر نص را هم قبول دارند. اينجا ميگويند اجتهاد نميکنيم، در جاي ديگر نه تنها اجتهاد ميکنند، بلکه در جايي که روايت قطعي هم داريم، اجتهاد ميکنند. پس نگاه سلفيه اين است که فقط قرآن راه ماست، يا اجمالي يا تفصيلياش، چه در اعتقادات و چه در استدلالات.
نميخواهم بگويم سلفيه درست است يا غلط. ميخواهم بگويم سلفيه اصلا چيست تا بعد ببينيم وهابيت که مدعي سلفي بودن هستند، آيا واقعا سلفي هم هستند. سني نبودنشان را قبلا ثابت کرديم. وهابيت سلفي هم نيستند زيرا عملکرد همين سلفيه، چيزي نيست که وهابيت انجام ميدهد.
سلفيه توحيد را اصل اول اسلام ميدانند اما ساير امور را که حتي فرق مختلف اسلامي قبول دارند، مخالف توحيد ميدانند. مانند توسل به غير خدا، زيارت روضه پيامبر(ص) و برپايي شعائر در اطراف آن و خواندن خدا روبروي ضريح پيامبر(ص) و اولياي الهي.
سلفيه اين امور را مخالف توحيد ميدانند اما معتقد نيستند که بابت اينها بايد کسي را کشت. در حالي که وهابيت ميگويد هر کسي غير من فکر ميکند، بايد کشته شود.
سلفيه در خصوص صفات ثبوتيه و سلبيه، اختلاف را در فکر و نظر افراد ميدانند نه در حقيقت و اصل اين امور. ميگويند اصل صفات ثبوتيه و سلبيه سرجايش است، حالا افراد از اين صفات چيزي ميفهمند، اين اختلاف نظر افراد است، خدا که کم و زياد نميشود، لذا نبايد براي اين اختلاف نظر، افراد را کافر دانست. بيان ميکنند که اين اختلافات موجب تکفير ديگران نميشود. برعکس وهابيت که هر کسي غير از خودش فکر کند را کافر ميداند. پس وهابيت نه سني است، نه شيعه و نه سلفي. اصلا مسلمان نيست. اما مدتي ادعا ميکرد که سني است از نوع سلفي.
سلفيه در خصوص شئون خدا، به آنچه در قرآن و سنت آمده، اعتقاد داشتند. در نتيجه محبت، غضب، سخط، فرود آمدن در ميان مردم، رضا، ندا، کلام، استقرار بر عرش و خلاصه ظاهر آيات را قبول دارند و به تفسير و تاويل قرآن قائل نيستند. اما اگر کسي اين اعتقاد را نداشته باشد، حکم به قتل او نميدهند. در صورتي که بربهاري ادعاي سلفي بودن داشت و ميگفت هر کسي غير از من فکر ميکند را بکشيد. همچنين محمدبن عبدالوهاب يا وهابيت کنوني از يک طرف مدعی سلفي بودن هستند، از طرف ديگر مسلمين را کافر ميدانند و ميگويند بايد آنها را کشت. در صورتي که سلفيه چنين فکري را نداشتند.
* در تحلیل انحرافات عقیدتی فرقه ضاله وهابیت چه وجوه دیگری قابل بررسی است؟
** تاکنون وجوه عام اختلاف وهابيت با ساير فرق اسلامي را بيان کرديم. جا دارد لیستی از وجوه خاص این اختلافات را بیان کنیم که عبارتند از: توحيد و انواع آن، زيارت قبور و حتي سفر براي زيارت، بزرگداشت قبور پاکان مانند قبر اصحاب کهف، حيات برزخي، توسل، شفاعت، درخواست شفاعت از شافعين راستين، مقامات بزرگان دين، تبرک به پيامبر و اهل بيت(ع)، بزرگداشت مواليد اولياي الهي، نامگذاري فرزندان با پيشوند يا پسوند عبد و غلام، عمل نيک و اهداي پاداش آن، سوگند دادن خدا به حق بزرگان و برگزيدگان او، سوگند به غير خدا خوردن، گريه بر فراق عزيزان. که البته زيرمجموعه 4 شاخص اصلي وهابيت است.
* نحوه عملکرد، تبلیغ و یا برخورد وهابیت به چه شکل است؟
** وهابيت 2 تيپ سيستم عمل دارد. اگر بتوانند با اصطلاحات به ظاهر علمي و ديني عمل ميکنند. به استناد آياتي مانند «يدالله فوق ايديهم» براي خدا جسمانيت قائلند. وهابيت به ظاهر اکتفا ميکنند و تا جايي که ميتوانند با ظاهر جلو ميروند. در این خصوص ذکر داستانی خالی از لطف نیست. مرحوم آيتالله سيد محسن حکيم به بنباز، مفتي وهابي و پدر همسر فهد گفته بود تو در قيامت کور و گمراه محشور ميشوي و جايت در جهنم است. بنباز علتش را پرسيده بود. مرحوم حکيم گفته بود زيرا قرآن فرمود «وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا» (اسراء ـ 72) «کسي که در اين جهان نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است» بنباز گفته بود نه اينجا منظور کوری ظاهر نيست بلکه کوري باطني است. چند دقيقهاي صحبت کرده بود. مرحوم آيتالله حکيم گفته بود خب ما هم ميگوييم که قرآن يک ظاهر و یک مفاهيمي دارد. چطور اينجا که به تو رسيد، منظور ظاهر نيست، مفاهيمش است؟ آنجا که ما ميگوييم قرآن مفاهيم دارد، ميگوييد نه خير حق نداريد.
عربستان يک عمر در نظر من و شما به عنوان افرادي بودند که حال جنگيدن ندارند و عمليات نظامي انجام نميدهند، اما به محض اينکه شرايط مهيا شد، سوريه را با بدترين وضع ممکن به خاک و خون کشيدند. ما که قبلا ميگفتيم آلسعود با کشت و کشتار و خاک و خون عربستان را تسخير کردند، شايد براي کسي قابل تصور نبود. در حالي که متدي که در سوريه، عراق و افغانستان توسط گروههاي تکفيري اجرا ميشود، همان متدی است که سالها قبل در عربستان اجرا شد و آل سعود وهابي عربستان را با این شیوه خشن تسخير کرد.
پس اينها در وهله اول ظاهر سازي ميکنند. حتي در اين مسير از ظاهر قرآن استفاده ميکنند. اگر نشد، وارد تيپ دوم سيستم عملشان ميشوند، مبني بر اينکه ميگويند هدف وسيله را توجيه ميکند. مثلا وقتي قرار است که تکفيريها سوريه را تسخير کنند، اگر در اين راه هزاران نفر را سر ببرند يا زنا کنند، اشکالي ندارد. مِن باب مثال يکي از مفتيان فتواي نکاح جهادي داده بود اما عدهاي از تکفيريها در برابر اين حکم مقاومت کرده بودند. براي اينکه در آنها این باور را ایجاد کند که حلال است، جلوي جمع با نوه دختري خود اقدام به انجام اعمال شنیع کرده بود. يا مثلا ميگويند اگر با ايجاد رعب و وحشت ميتواني نظرت را جلو ببري، اين کار را انجام بده. خلبان را در قفس مياندازند و آتش ميزنند تا همه بترسند که با اينها نميشود جنگيد.
وهابيت در شيوههاي استفاده از آيات قرآن، از تقطيع بسيار استفاده ميکنند. قسمتي از قرآن را که به دردشان ميخورد، استفاده ميکنند. مثلا اگر آيه «ويل للمصلين» را به تنهايي مطرح کنيم و آيات بعدش را نياوريم، مصداق تقطيع است زيرا منظور از اين آيه نمازگزار رياکار، کاهل نماز و خسيس است. مهمترين سيستمي که وهابيت دارد، تقطيع است. بعد از آن، ترجمه يا توضيح گزينشي و این در حالی است که میدانیم هرکس قرآن را به رأي خود تفسير کند، جايگاهش در آتش است. با اين حال، وهابيت خودش هم عمل کردن به ظاهر قرآن را قبول ندارد. مثلا قرآن فرمود «فَلا يُسرِف فِيالقَتلِ» اما تکفيريها در سوريه مردم را ميکشند. کاري ندارند که مردم جنگيدهاند يا نه.
* در خصوص ماهیت علماء وهابیت توضیح بفرمایید.
** بسياري از علماي وهابيت کور مادرزاد هستند. خيلي اوقات علمايشان را از بين نابيناها انتخاب ميکنند. وقتي فرد نابيناست، تصوري از رنگها و زيبايي و زشتي ندارد. اين افراد عالم ميشوند. همسران اينها هم عموما نفوذي هستند. اين همسران چهرههاي مضحک و وحشتناک از عالمان وهابي درست ميکنند. همچنانکه قبلا توضیح دادیم، غرب ابتدا از باب کسب آبرو، اسلام وهابيت را به عنوان اسلام معرفي ميکند. سپس ميگويند طبيعتا اسلام خروجي دارد و آن خروجي علماء اسلام هستند که اينگونه چهرههاي وحشتناک و هيولايي دارند. در حاليکه کشيشهاي مسيحي منظم و خوشتيپ هستند. يعني غرب چه آنجا که ميخواهد کسب آبرو کند و چه آنجا که ميخواهد اسلامهراسي کند، از اسلام وهابی مايه ميگذارد و این خدماتی است که وهابیت به استکبار جهانی در جهت پیشبرد اهدافشان ارائه میکند.
این علماء خود فروخته از جهت دیگری هم در بحث اسلامهراسی با غرب همکاری میکنند. مثلا در سال 2003 از بنباز که در سال 1366 حکم واجب القتل بودن حاجيان ايراني را صادر کرد و بعدها در گذشت، کتابي تحت عنوان گردش خورشيد به دور زمين منتشر شد. وي در اين کتاب ميگويد همچنان که ميدانيم تا به حال همه جا گفتهاند خورشيد طلوع کرد و کسي نميگويد زمين طلوع کرد. از مسافرها و جهانگردها هم در سراسر دنيا پرسيديم، ميگويند خورشيد طلوع کرد و هيچکس نميگويد زمين طلوع کرد. نتيجه ميگيريم که زمين ثابت است و خورشيد به دور زمين ميگردد و طلوع و غروب ميکند. بحث به اينجا ختم نميشود و او نمیگوید هر کس غیراز این فکر کند دچار اشتباه نجومی شده بلکه ميگويد هرکسي غير از اين فکر کند، کافر است.
خب میدانیم که وهابيت ميگويد هرکسي کافر است، بايد کشته شود. پس داستان اينطور ميشود؛ خورشيد به دور زمين ميچرخد و هرکس غير از اين بگويد کافر است و بايد کشته شود. پس هرکسي قائل به اين باشد که زمين به دور خورشيد ميچرخد، بايد کشته شود. آنوقت چه اتفاقي ميافتد؟ غرب تا آنجايي که ميخواهد برای خرافات خودش همراه بتراشد، به وهابيها متمسک ميشود و آنجا که ميخواهد اسلام هراسي کند، در اروپا اين مطلب را پخش ميکند. بعد به اروپاييها ميگويد گاليله شما 800 سال پيش چنين حرفي زد و کليساي متعصب ميخواست او را اعدام کند و شما بعدا به اين رسيديد که دين از سياست جداست، اين را بدانید که اگر اسلام حاکم شود يا همه بايد قائل به اين شويد که زمين ثابت است و خورشيد به دورش ميچرخد و يا اينکه بخاطر اين واقعيت علمي بايد کشته شويد. ببينيد چه اسلام هراسي دقيقي را دارند اجرا ميکنند.
* گستره وهابیت در کشورهای اسلامی چگونه است؟
** البته عربستان تنها کشوري است که رسما وهابيت در آن حاکم است. البته وهابيت در کل عربستان نيست. حتي وهابيت در عربستان اکثريت نيستند. بلکه با زور حاکم هستند. عربستان حدود 17 درصد شيعه دارد. وهابيت اين کشور هم نبايد بيش از اين مقدار باشد. وهابیت در یمن، پاکستان، افغانستان، الجزایر، مراکش، مناطقی از چچن و مصر گسترش پیدا کرده است. خود اخوان المسلمین یک گروه از وهابیت است. در بحرین، کویت و اردن هم در حال توسعه هستند.
* نتیجه ترویج تفکر وهابی چه بوده است؟
** نتیجه این نوع تفکر که هر کسی غیراز ما فکر کند، کافر است و قرآن میفرماید که با کافران بجنگید، میشود تشکیل گروههای تکفیری جهادی مانند القاعده، داعش، طالبان، النصره، بوکوحرام و امثالهم. به ظهور و بروز رسیدن این نوع گروهها نخستین نتیجه این نوع تفکر است. البته در تفکر وهابی چند نوع گروه داریم. تبلیغی، تکفیری، تکفیری جهادی، سلفی و اخوانی. اینها تفکرات مختلفی دارند.
دومین نتیجه؛ استفاده جدی صهیونیست یهودی از صهیونیستهای سنی است. همچنانکه صهیونیست با وجود آنکه از دل یهودیت درآمده اما دیگر یهودی نیست و صهیونیست است، وهابیت هم از دل سنی درآمد اما دیگر سنی نیست از این جهت میگوییم صهیونیسم یهودی و صهیونیسم سنی. در واقع وهابیت را با سنی کاری نیست. بهترین شاهد این مدعی تعداد بسیار زیاد کشته شدگان اهل سنت توسط وهابیت است.
سومین نتیجه؛ کمک جدی به بحث جدایی دین از سیاست است. غرب بطور جدی در حال پیگیری بحث جدایی دین از سیاست است. بعد میآید وهابیت را به عنوان اسلام اصیل ولی بسیار پر اشتباه جلوه میدهد. مانند اینکه میگوید زمین ثابت است و خورشید به دور آن میچرخد، که بگوید آنجا که ما به شما در مسیحیت گفتیم دین از سیاست جداست و نتیجه آن را دیدیم، در اسلام هم علت اینکه مسلمانان به جایی نمیرسند، این است که دین و سیاست را با هم مخلوط کردند و اتفاقا میخواهند با تغییر چهره دین به این مطلب برسند. شبیه قرون وسطی در واقع این یک جور تکفیر دینی است، اسلام را تکفیر دینی میکنند.
* در انتها لطفا چند کتاب درباره شناخت وهابیت و پاسخ به شبهات آن معرفی کنید.
** «کشف الارتیاب» علامه سید محسن امین جبل عاملی، «آیین وهابیت» آیتالله جعفر سبحانی، «معالم المدرستین» علامه عسکری، «وهابیت بر سر دو راهی» آیتالله مکارم شیرازی، «مجموعه فی رحاب اهل بیت(ع)» محققین مجمع جهانی اهل بیت(ع)، «مع الدکتر ناصر غفاری»؛ «مجموعه کتابهای دکتر عصام العماد»، «رویکرد عقلانی بر باورهای وهابیت» نجمالدین طبسی، «سلفی گری و پاسخ به شبهات» علی اصغر رضوانی، کتاب دیگری هست از مجموعه کتابهای دکتر سید محمد تیجانی سماوی، مجموعه کتابهای دکتر صالح الوردانی مصری، «نرم افزار بیراهه» کاری مشترک از رادیو معارف و بعثه مقام معظم رهبری، «وهابیان و بررسی و تحقیق گونهای درباره عقاید و تاریخ فرقه وهابیت» علی اصغر فقیهی، «وهابیت چه میگوید» سید محمد حسینی قزوینی، «طوبای هدایت پاسخ به شبهات وهابیت» احمد رضا آقادادی، «حق با کیست» ابوالفضل بهرامپور، و همچنین کتاب بسیار خوب و قوی به نام «پیشوایی نور در امامت و پاسخ به بحثهای وهابیت» از استاد محمد رضا فریدونی که خار چشم وهابیت بود به طوریکه سال گذشته که ایشان فوت کردند، شبکه کلمه که از شبکههای وهابیت است، مرگ ایشان را تبریک گفت.
* از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، بسیار ممنونیم.
http://kayhan.ir/fa/news/66255
ش.د9405506