(روزنامه وطن امروز ـ 1394/11/13 ـ شماره 1812 ـ صفحه 12)
کتاب «تحریرالوسیله» کتاب فقهی حضرت امام رحمهاللهعلیه بهشمار میرود که ایشان در باب «بیع و مکاسب محرمه»، موضوع ولایت فقهای عادل را از نظر فقهی به بحث میگذارند ولی فرصت اقامت ایشان در فضای حوزوی نجف اشرف و همچنین شروع قیام مردمی در ایران، ایشان را به این نتیجه میرساند که فضای جامعه، آمادگی پذیرش طرح نظریه ولایت فقیه را دارد، زیرا مردم در عمل، رهبری سیاسی حضرت امام رحمهاللهعلیه را در قیام تاریخی ۱۵ خرداد ۴۲ پذیرفته بودند و از طرفی هم ولایت فقیه، چیزی جز پذیرش رهبری سیاسی فقیه عادل نیست. لذا ایشان فرصت را غنیمت میشمارند و نظریه خود را درباره ولایت فقها در عصر غیبت، با تفصیل بیشتر و بهصورت عملیاتی، در طول 13 سخنرانی، از اول تا 20 بهمنماه سال ۴۸، تقریر میفرمایند.(2)
تفاوت نگاه امام با سایر علمای همعصر ایشان
طرح نظریه ولایت فقیه و ارائه راهکارهای عملی برای مبارزه در راه دستیابی به آن، یکی از مهمترین اقدامات امام رحمهاللهعلیه در دوران تبعید بود و همین نکته است که نظریه امام رحمهاللهعلیه را از نظرات علمای همعصر خود متمایز میکند، چراکه علما در اینکه فقیه عادل ولایت دارد، اتفاقنظر دارند اما اختلاف بر سر محدوده اختیارات و شئون ولایت فقیه و مهمتر از آن، وجوب زمینهسازی برای تحقق حکومت اسلامی است. امام رحمهاللهعلیه برخلاف آنها نهتنها تشکیل حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را ممکن میدانستند، بلکه آن را لازم و فراهم کردن شرایط تشکیل آن را از جمله قیام علیه حکومت جائر واجب میدانستند.(3)
این در حالی است که بسیاری از فقها، پذیرش ولایت را در صورتی برای فقیه واجب میدانستند که شرایط تشکیل حکومت فراهم باشد ولی فراهم کردن این شرایط و مقدمات را بر فقیه واجب نمیدانستند. برای مثال، مرحوم نائینی، از نظریهپردازان انقلاب مشروطه، با اینکه ولایت را از آن فقها میدانست ولی آن را عملی نمیدانست. لذا به نظریه مشروطه روی آورد.(4)
الف- خلاصهای از مباحث کلامی امام خمینی(ره) در کلاسهای درس نجف
ـ بداهت ولایت فقیه
حضرت امام رحمهاللهعلیه در ابتدای کتاب «ولایت فقیه»، جان کلام را در یک جمله خلاصه کرده و ولایت فقیه را امری بدیهی بهشمار میآورند؛ یعنی امری که خیلی نیازی به استدلال ندارد و در اینجا که نقطه اوج بهت و حیرت مخاطب از این سخن است، ایشان این جمله را بدینشکل شرح و بسط میدهند: «ولایت فقیه از اموری است که تصور آن، موجب تصدیقش میشود و چندان احتیاجی به برهان ندارد. به این معنی که هرکس عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد».(5)
اجتماعی بودن احکام اسلام
حضرت امام رحمهاللهعلیه، در اثبات مدعای خود مبنی بر اجتماعی بودن احکام و قوانین اسلامی، بعضی احکام اسلام را بهعنوان نمونه به بحث میگذارند: «دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است... از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی».(6) امام خمینی رحمهاللهعلیه هرچند تفسیر جامعی از دین اسلام ارائه میکند اما قوانین و احکام دین را برای هدایت بشر کافی نمیداند و معتقد است اگر قانون، قانون اسلام باشد اما مجری قانون، شخص دارای صلاحیت نباشد، حکومت اسلامی برقرار نخواهد شد.(7)
ویژگیهای حاکم اسلامی
ایشان 2 صفت «علم به قانون اسلام» و «التزام به اجرای قوانین اسلام» را برای کسی که میخواهد احکام اسلام را در جامعه پیاده کند، لازم میدانند. پرواضح است که این 2 شرط را امام معصوم علیهالسلام، در عالیترین سطح آن که علم مطلق و عصمت کامل است، دارد اما سوال اینجاست که در شرایط غیبت امام معصوم علیهالسلام، چه باید کرد؟(8) امام خمینی رحمهاللهعلیه با توجه به اینکه احکام اسلام تاریخ مصرف ندارد، اجرای این قوانین را لازمه سعادت حیات بشری میدانند. لذا وقتی بشریت از دسترسی به امام معصوم علیهالسلام محروم است، یک گام از سطح امام معصوم علیهالسلام عدول کرده و بهجای ویژگی علم مطلق به فقاهت و بهجای عصمت کامل به عدالت رضایت میدهد و این یعنی تجویز حکومت فقیه عادل در عصر غیبت امام معصوم علیهالسلام.
نوع نگاه امام به مقوله حکومت
در نگاه امام رحمهاللهعلیه، حکومت تنها ابزار اجرای احکام است و بالذات اصالتی ندارد اما اگر همین حکومت، به اقامه ارزشها و احکام دین همت بگمارد و به مقابله با ظلم و ستم و حمایت از مظلوم بپردازد، ارزشمند میشود. لذا در بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام هم حکومت فینفسه از یک کفش وصلهدار کمارزشتر است، اما همین حکومت، زمانی که بتوان با آن حقی را برقرار ساخت یا باطلی را از میان برداشت، ارزش پیدا میکند.(۹)
ب- بازتابهای طرح نظریه ولایت فقیه
طرح نظریه ولایت فقیه از یکسو بهخاطر تلقی رایجی که از آموزههای اسلام در اذهان جایگزین شده بود و از سوی دیگر، بهجهت وضعیتی که بر امور سیاسی-اجتماعی جهان اسلام عموماً و ایران و گروههای فعال سیاسی بویژه، حاکم بود، واکنشهای گستردهای را در میان موافقان و مخالفان ایجاد کرد. این عکسالعملها را در میان چند طیف میتوان مورد بررسی قرار داد.
۱- یاران امام
دوری حضرت امام رحمهاللهعلیه از ایران از یک طرف و جو خفقان و خشونتبار ایجادشده از سوی رژیم حاکم از طرف دیگر، نوعی یأس و سرخوردگی را بر مبارزان حاکم کرد. عدهای از مبارزان سرخورده شدند و دست از مبارزه کشیدند و تنها جمع اندکی که در صحنه مبارزه باقی مانده بودند، یا گرفتار زندان، شکنجه و تبعید شدند یا چارهای جز مبارزه پنهان و زندگی در خفا نیافتند. اختلافات درونی نیز مزید بر علت شده بود. در چنین وضعیتی، بهیکباره فریاد بلند «احیای حکومت اسلامی»، نشان از وجود امید پیروزی در رهبری مبارزه داد و سکوت آزاردهنده در میان یاران امام را شکست. آنان که آینده را مبهم میپنداشتند، امیدوار شدند و جنبوجوش فوقالعادهای به وجود آمد.(10)
۲- حوزه علمیه قم و نجف
مباحث امام در نجف، حوزه علمیه قم را بیدار کرد. حتی عدهای از علمای قم که به این نوع مباحث بیاعتنا بودند، بحث ولایت فقیه را شروع کردند.(11) برخلاف حوزه علمیه قم، در حوزه نجف تب و تاب دیگری وجود داشت. بعضی از آقایان نجف، بیوت و گروههای سیاسی، نسبت به مباحث حکومت اسلامی نگران بودند و از خود حساسیت نشان میدادند. این حساسیتها عمدتاً به 2 دلیل صورت میگرفت:
۱- جمعی از علمای نجف و شاگردان آنها بدون اینکه سوءنیتی داشته باشند یا انگیزههای سیاسی در کار باشد، فقط بهخاطر برداشت نادرست خود از مباحث حضرت امام رحمهاللهعلیه، واکنش نشان دادند.(12)
۲- گروه دیگر که دچار تحجر شدید دینی بودند یا فریب تبلیغات دشمنان را خورده بودند(۱۳) و یا احیاناً وابستگی به عوامل رژیم شاه داشتند، با انگیزههای سیاسی، شدیدترین واکنشها را در مقابل طرح امام به خرج دادند. این عده، از سویی تلاش گسترده و همهجانبهای را برای بازداشتن افراد از شرکت در درس امام رحمهاللهعلیه آغاز کردند و از سوی دیگر، جمع قابل توجهی از مخالفان برای ابراز مخالفت و ایراد و اشکال در جلسات درس حاضر میشدند و با طرح مسائلی در کلاس، سمپاشی میکردند.(14)
۳- روشنفکران غربزده
با توجه به سیطره فرهنگ غرب بر تعدادی از شخصیتها و گروههای سیاسی و دوری آنان از اسلام اصیل، طرح حکومت اسلامی برای آنان ثقیل آمد و موجب حیرت و وحشت شد. گروههای غربزده، سخت تلاش کردند این طرح را در انزوا قرار دهند و با سکوت خود، حداقل از رونق آن بکاهند. جبهه ملی، نهضت آزادی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و طیف بنیصدر و قطبزاده، از این دسته بودند. حتی بعضی از آنان آنچه را که از روحانیون مجاهد نجف، از کتاب، نشریه و ماهنامه به دستشان در اروپا میرسید، کنترل میکردند تا اگر در آنها موضوعی بود که با اندیشه لیبرالیستی و فرنگمآبی نمیخواند، سانسور کنند و از پخش آن در میان جوانان دانشجو در اروپا جلوگیری به عمل آورند.(15)
۴- دربار شاهنشاهی
نظریه امام خمینی رحمهاللهعلیه توسط خلعتبری، وزیر امور خارجه، به شاه رسید و شاه سخت عصبانی شد،(16) زیرا شاه میدانست چنین نظری چه پیامدهایی برای حکومت وی خواهد داشت. رژیم شاه با طرح حکومت اسلامی از سوی حضرت امام رحمهاللهعلیه بشدت مخالفت ورزید، چراکه میدانست امام رحمهاللهعلیه اولین پایگاهی که برای تحقق آن در نظر دارد، ایران است. از این رو در مرحله اول، سعی کرد از توزیع جزوات این درس در داخل کشور جلوگیری کند(17) و در مرحله دوم، برای جلوگیری از تکثیر و نشر آن در داخل، تمام چاپخانهها، کتابفروشیها و مراکز نشر را تحت مراقبت شدید مأموران ساواک قرار داد. سپس با یورشهای شبانه به منازل علما و روحانیون و یاران امام رحمهاللهعلیه، تلاش کردند نوارها و جزوات حکومت اسلامی را جمعآوری کنند.
پ- کارآمدی نظریه ولایت فقیه
پس از انتشار این کتاب، تحول عمیقی در تفکرات انقلابیون شیعه به وجود آمد و آنان را به تکاپوی جدیدی واداشت. به گفته «جان فوران»: «کتاب حکومت اسلامی وی، انقلابی ایدئولوژیک به وجود آورد، زیرا در آن بهطور مستقیم، مشروعیت سلطنت را زیر سوال برد و از حکومت فقهای شایسته اسلامی حمایت کرد».(18)
نظریه امام رحمهاللهعلیه از سال ۴۹ تا ۵۷، نزدیک به 9 سال، در معرض افکار مردم قرار گرفت و چنان مقبولیتی عام یافت که شعار استراتژیک مردم ایران، حکومت اسلامی شد، در حالیکه ایدئولوژیهای راستگرا و چپگرا، در بعضی موارد دارای امکانات رسانهای بیشتری هم بودند اما هیچگاه مقبولیت عام نیافتند.(19) لذا با مطرح شدن این نظریه در بین ملت آزادیخواه، موج جدیدی از استقلالطلبی و استبدادستیزی در جامعه ایران شکل گرفت که پسلرزههای آن، موجب شکوفایی استعدادهای نهفته انقلابی شد و توانست در سال ۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، در عرصه اداره اجتماع، به منصه ظهور برسد و کارآمدی خود را نشان دهد و الگویی باشد برای سایر کشورهای اسلامی و همه ملتهای آزاده جهان تا بدانند اسلام در عرصه اداره جامعه، حرف برای گفتن دارد.
پینوشت
۱- خمینی، روحالله، ۱۳۲۲، کشف الاسرار، انتشارات آزادی، ص۲۳۲
۲- خمینی، روحالله، چاپ بیستوسوم، ۱۳۹۰، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی سلاماللهعلیه، ص۱
۳- خمینی، روحالله، تحریرالوسیله، باب امربهمعروف و نهیازمنکر
۴- نائینی، میرزاحسین، تنبیهالامه و تنزیهالمله، به کوشش آیتالله طالقانی، بیجا، بیتا، ص۴۱
۵- خمینی، روحالله، ولایت فقیه، ص۷
۶- همان، ص۲۹
۷- همان، ص۲۵
۸- همان، ص۴۷
۹- برگرفته از خطبه ۳۳ نهجالبلاغه
۱۰- مهدیپور، حسین، فصلنامه حکومت اسلامی، ش۲۹
۱۱- احمدی میانجی، میرزاعلی، خاطرات فقیه اخلاقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۲۴۰
۱۲- خاتم یزدی، سیدعباس، چاپ اول، ۱۳۸۰، خاطرات آیتالله خاتم یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص۹6-۹5
۱۳- خمینی، سیداحمد، چاپ سوم، ۱۳۸۵، مجموعه آثار یادگار امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمهاللهعلیه، ج۱، صص۳۴7-۳۴5
۱۴- خاتم یزدی، سیدعباس، همان، ص۸۲
۱۵- محلاتی، فضلالله، چاپ اول، ۱۳۷۶، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص۱۰1-۱۰0
۱۶- انصاری، احمدعلی، ۱۳۸۴، پس از سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص۱۰۷
۱۷- حسینیان، روحالله، ۱۳۸۳، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، ص۶۳۴
۱۸- جان فوران، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ص۵۴۳
۱۹- حسینیان، روحالله، همان، ص۶۳۱
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1812/12/153053/0
ش.د9405554