(روزنامه وقايعاتفاقيه – 1394/12/03 – شماره 72 – صفحه 1)
* در روزهای گذشته جامعه سیاسی ما ملتهب از اتفاقی بود که در مجلس شورای اسلامی درباره نطق علی مطهری، نماینده مردم تهران رخ داد. این حادثه پیشازاین هم در مجلس رخ داده بود اما ابعاد این رویداد شبیه اتفاقی است که در سال ۶۲ در مجلس اول رخ داد. درگیری شما و آقای صباغیان با برخی نمایندگان مجلس که در نهایت به ضرب و شتم شما منجر شد. اما شرح ماجرای آن رویداد امروز ازایننظر مهم است که چگونه با این همه توصیههای اخلاقی و معنوی ما شاهد چنین رویدادهایی در بین نخبگان سیاسی خود هستیم؟
** موضوعی که برای ما در مجلس اول شورای اسلامی رخ داد، بسیار مهمتر از اتفاقی است که این روزها برای آقای علی مطهری روی داد!
* چرا تصور میکنید موضوع شما مهمتر از رخداد اخیر است؟!
** چون اتفاقاتی که در مجلس اول روی داد، سرآغاز اتفاقات بعدی شد و پایههای کج از آن زمان بنا شد. ماجرا از آنجا آغاز شد که مهندس بازرگان برای فعالیت در انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی جلساتی در دفتر نهضت آزادی ایران برگزار کرده بود و در مجلس هم سخنانی گفت که ما باید در انتخابات آینده، مردم را آزاد بگذاریم. ضمن اینکه در آن زمان موضوع نظارت استصوابی در شورای نگهبان هم موضوعیت نداشت، چون شورای نگهبان تنها ناظر بود و نظارتش هم معطوف به صحت و سلامت در انتخابات بود؛ بنابراین موضوعیت نداشت که شورای نگهبان در گزینش افراد تأثیرگذار باشد و انتخاباتی قبل از انتخابات اصلی، درون خودش برگزار و صلاحیت افراد را رد یا تأیید کند!
* این نگرانی در انتخابات اول وجود نداشت؟
** نه، مجلس اول کاملا یک فضای سالم و آزادی داشت اما انتخابات میاندورهای اگر نگوییم غیرآزاد، میتوانیم بگوییم غیرسالم بود! بنابراین وقتی آقای بازرگان در آن جلسه به آزادی و سلامت انتخابات اشاره کرد، عدهای از تندروها شروع به فحاشی و توهین کردند و بعد هم تعداد زیادی از بازاریان و کسبه روبهروی مجلس تجمع کردند.
در آن زمان جلساتی در دفتر نهضت آزادی در خیابان مطهری برای تأمین انتخابات آزاد برگزار میکردند و معمولا هم عدهای میریختند و جلسات را بههم میزدند اما اوج این حملات زمانی بود که همایشی برگزار شد که بعد از آن عدهای از جریان حزبالله به این جمع حملهور شدند و حاضران در جلسه را به بهانه دفاع از انقلاب به باد کتک گرفتند. آنها فعالیتها و اقدامات آقای بازرگان را ضدانقلابی تلقی میکردند و آقای هاشم صباغیان که در آن جلسه حضور داشتند و ضرب و شتم شده بودند، در مجلس نطق پیش از دستور داشتند؛ ایشان در آن سخنرانی درباره برگزاری این جلسات توضیحاتی دادند اما نمایندگان مخالف، اجازه اتمام سخنان آقای صباغیان را ندادند و کار به کتکزدن کشید! مرحوم آیتالله قرهباغی، نماینده ارومیه فریاد زد و بعد آمد کنار آقای صباغیان ایستاد و سعی کرد ایشان را به زور به پایین بکشد که همه این موارد با آنچه درباره آقای علی مطهری روی داد، مشابه است. بعد من اعتراض کردم به رئیس مجلس ـ هاشمیرفسنجانی ـ که چرا جلوی این بلوای مجلس را نمیگیرید اما ایشان خیلی توجهی نکردند!
* همیشه همیناندازه خونسرد بودند؟
** یک نکته را نه درباره آقای هاشمی، بلکه درباره بسیاری از انسانها باید مدنظر داشته باشید. اینکه آدمها در موقعیتها و ظرفهای زمانی مختلف نگاهها و دیدگاههای متفاوتی دارند؛ بنابراین آقای هاشمی دهه ۶۰ با آنچه امروز میبینیم طبیعتا متفاوت است. ضمن اینکه در تاریخ نمیشود برای افراد اعتقاد مشخصی را معیار گرفت، چون افراد در موقعیتهای مختلف دیدگاههای متناسب با آن زمان را خواهند داشت.
* شما در همان صندلی خودتان نشسته بودید که اعتراض کردید؟
** بله، اما بعد بلند شدم و به آقای قرهباغی اعتراض کردم که شما چکاره هستید اجازه صحبتکردن نمیدهید اما همین که من آمدم جلوی تریبون، ناگهان تعداد زیادی روی سر ما دو نفر ریختند که آنجا دیگر اعتراض و داد و فریاد نبود، بلکه کتک و ضرب و شتم تند بود!
* صدمه جدی هم دیدید؟
** بله، به شدت صدمه دیدیم.
* هیچ شکایتی نکردید؟
** نه ما اصلا اهل شکایت و دادگاه نبودیم، چون احساس کوچکی میکردیم که بخواهیم یک منازعه داخلی را آنقدر کش بدهیم!
* واکنش آقای هاشمی در برابر این قضایا چه بود؟
** ایشان فقط جلسه مجلس را تعطیل کردند.
* در تصاویری که دراینباره منتشر شده، آقای هادی غفاری دیده نمیشود اما در خیلی از روایتها ذکری هم از ایشان میشود. شما یادتان هست که ایشان هم بودند؟
** از قضا بهتازگی آقای غفاری برای سخنرانی به شیراز رفته بودند و توضیحاتی داده بودند که نادرست بود. من تصور میکردم ایشان از کار خود پشیمان شده اما توضیحاتشان را که خواندم، دیدم ایشان گفتهاند من اصلا در آن ماجرا حضور نداشتم، شخص دیگری حضور داشت که اسم ایشان میرغفار بود که با اسم من به اشتباه گرفته میشود و عمامه سفید را با عمامه سیاه اشتباه گرفتهاند و ازایندست حرفها...!
* شما حضور ایشان را تأیید میکنید؟ ایشان در آن ضرب و شتم حضور داشتند؟
** بله، ایشان در آن لحظه حضور داشتند و با کفش به سر من میزدند؛ سر و صورت من از آن ضربات کبود شد!
برخی گفتهاند آقای غفور گرشاسبی بودند، چون در عکس هیچ نشانی از هادی غفاری نیست!
وقتی مضروب شدم و به بنده حمله کردند، نمیتوانم اشتباه کنم! من خودم ایشان را در آن جمع دیدم که با کفش به سر من میکوبید. این امکان وجود دارد که عکسی هم نباشد اما این دلیل نمیشود؛ البته آقای گرشاسبی هم به مقتضای دیدگاههای آنموقعشان در این ماجرا بودند!
* سردمدار این ماجرا چه کسی بود که فضا را به این سمت هدایت کرد؟
** اول، حمله با آقای قرهباغی شروع شد؛ ایشان از روی اعتقادات خودشان این رفتار را با ما کردند و هیچ نظر سوئی نداشتند، البته این احتمال هم وجود دارد که آقای غفاری براساس اعتقاداتش این کار را کرده باشد و من واقعا نمیتوانم قضاوت کنم اما در بین افرادی که به ما حمله کردند، آقای اسدینیا هم بودند که ایشان بعد از نمایندگی به وزارت امور خارجه رفتند و سرکنسول امارات متحده عربی شدند. در آنجا یک نطق تندی ایراد کردند که بعد مجبور شدند به خارج از کشور پناه ببرند، در نتیجه همانطور که مشاهده میکنید، جوانان بسیار پرشور و حرارتی که حسننیت هم داشتند به صحنه آمدند ولی چون عمق زیادی نداشتند، ناگهان به راه دیگری رفتند! من اصلا نمیخواهم بگویم آنها سوءنیت داشتند، بلکه درک آنها در آن سالها از مسائل سیاسی و اعتقادی در همین حد بود!
* اتفاقات آن روز چه پیامدهایی داشت؟
** البته کموبیش مسائل دیگری که برای ما پیش آمد، در حولوحوش همینرویدادها بود اما مهمترین بازتاب آن روز در شعر «فخرالدین حجازی» بازتاب پیدا کرد؛ ایشان نماینده اول تهران بود، شاعر نبود اما گاهی اوقات شعرهای سستی هم میگفت که گاهی مورد توجه آقایان هم قرار میگرفت. ایشان از آن رویداد شعری سرود که تصویری از آن روز و افراد درگیر آن نزاع بود و از بنده، آقای صباغیان، قرهباغی و هاشمی تصویری ارائه دادند. شعر ایشان همه واقعه و نگرش و رفتار آنها را منعکس میکند. مطلع شعر ایشان هم با این ابیات شروع میشد:
شنیدم که صباغیان عنود
که رأیش به مجلس همیشه کبود
یکی نطق حساس و هتاک داشت
سخنرانی داغ و بیباک داشت
وقتی ایشان شعر را سرود، آن را در جلسه بعد در مجلس توزیع کرد و برای ما هم فرستاد که شنیدم آقای هاشمیرفسنجانی بعدها به ایشان گفت نمیشد در این جریان تو شعر نمیگفتی؟!
* ظاهرا پس از این ماجرا خیلی بر شما سخت میگرفتند و امکان ورود و خروج بدون دردسر به مجلس برای شما وجود نداشت. تا چهاندازه این روایتها انعکاس واقعیتهای آن دوره مجلس است؟
** ورود و خروج ما همیشه مشکل داشت! در مجلس نمایندهای بود به نام آقای یارمحمدی که کارپرداز و عضو هیئترئیسه مجلس بود؛ ایشان سرپرست تمام محافظان نمایندگان بود و در حقیقت یک تیپی از نیروها را در مجلس داشتند که در محوطه پارکینگ مستقر بودند. من و آقای صباغیان معمولا با هم میآمدیم. آقای صباغیان یک ماشین پیکان داشت و منزل ایشان هم در کوچه قبا کنار مسجد قبا و منزل من هم در میرداماد بود و به همدیگر نزدیک بودیم. سر راه دنبال من میآمد و با هم میرفتیم و محافظ و گاردی هم نداشتیم اما از درِ مجلس که وارد محوطه میشدیم، به ما فحش میدادند تا زمانی که ماشین را پارک میکردیم و میرفتیم داخل مجلس! اصلا امانمان نمیدادند و فقط فحش بود، کتکی در کار نبود!
* چه کسانی بودند؟
** همان محافظان و رانندگان نمایندهها و عدهای گروه فشار هم تحت نظر هیئترئیسه بودند، ما هم هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم!
* معمولا چه ادبیاتی داشتند؟
** من که وارد میشدم میگفتند «مرگ بر معینفر/ گردنکلفت کافر»؛ مدالی که به من دادند، این شعر بود!
* شما هیچ عکسالعملی نشان نمیدادید؟
** فقط یک بار برای آقای هاشمی نوشتم که معمولا وقتی ما وارد محوطه مجلس میشویم، برخی محافظان مجلس فریاد میزنند «مرگ بر معینفر / گردنکلفت کافر» و کافر را هم به فتح ف میگویند. لطفا خواهش میکنم به آقای یارمحمدی بفرمایید در اینجا کافَر نادرست است، کافِر (به کسر ف) صحیح است. مگر اینکه ضرورت شعری ایجاب کند! البته نفهمیدم نامه من چه شد اما دیدم ایشان وقتی نامه را خواندند، طبق معمول خندیدند؛ بنابراین تنها وظیفه ما این بود که تذکر بدهیم فارسی را درست بخوانند!
* واکنش آقای هاشمی در آن مقطع معمولا چگونهبود؟
** آقای هاشمی معمولا طرف نمایندگان مخالف ما را میگرفت؛ در این شکی نیست!
* نمایندههای موافق شما متشکل از چه افرادی بودند؟
** فراکسیون نهضت آزادی که اعضای نهضت بودند و تعداد خیلی محدودی میشدند، عدهای منفردین مانند من هم بودند که مجموعا ده، دوازده نفری میشدیم.
البته نمایندگانی هم حضور داشتند که طرفدار بنیصدر بودند که همان اول لتوپار شدند مانند سلامتیان و غضنفرپور، همچنین گروه مستقلی متشکل از مهندس سحابی، یوسفی اشکوری، دکتر مهدی جعفری و تعدادی از نمایندگان جوان هم بودند که از این جریان آزرده شدند و نامههای اعتراضی شرافتمندانهای نوشتند!
http://vaghayedaily.ir/fa/News/2442
ش.د9405609