* نظر شما درباره انتخابات مجلس دهم و همچنين ليست ارائه شده از سوي اصلاحطلبان چيست؟
** بنده مسئول برگزاري نخستين انتخابات در نظام جمهوري اسلامي بودم. نخستين انتخابات انقلاب مربوط به انتخابات مجلس خبرگان بود كه منتخبان اين مجلس قانون اساسي جمهوري اسلامي را تدوين كردند. به نظر من رقابتيترين انتخابات نيز همين انتخابات خبرگان دوره اول بود. با اين وجود در پاسخ به سوال شما بايد عنوان كنم ميزان ردصلاحيتها در انتخابات مجلس دهم بالاست. شوراي نگهبان بهتر است با ادله و اسناد قابل استناد و محكمه پسند درباره ردصلاحيتها شفافسازي كند. شايد اگر ردصلاحيتهاي كمتري صورت ميگرفت اشتياق و نشاط بيشتري در بين مردم و بويژه جوانان براي برگزاري انتخابات به وجود ميآمد. در آن زمان هنوز شوراي نگهبان تشكيل نشده بود و دولت موقت و شوراي انقلاب مسئوليت برگزاري انتخابات را برعهده داشت.
شوراي انقلاب نيز يك هيات سه نفر متشكل از بنده، آقاي محمد جواد باهنر و آقاي موسوي اردبيلي را تشكيل داده بود كه وظيفه داشتيم آيين نامه انتخابات را تنظيم كنيم. اين هيات سه نفره اختيار تام در تمام مسائل انتخابات داشت و رأسا درباره مسائل مختلف تصميمگيري ميكرد. ما به دليل مشغله كاري اغلب جلسات را شبها در دفتر نخست وزيري برگزار ميكرديم و آيين نامه را در آنجا تصويب كرده و به نگارش درمي آورديم. در اين هيات سه نفره ما براي شرايط رأيدهندگان و كانديداهاي انتخابات و اين مساله كه چه كساني ميتوانند كانديد شوند تصميمگيري ميكرديم. از نظر ما تنها كساني نميتوانستند در انتخابات كانديد شوند كه داراي جرايم اثبات شده در دادگستري بودند يا به صورت مستقيم به رژيم پهلوي وابسته بودند يا در برهم زدن نظم عمومي دخالت داشتند.
ما به جز اين موارد و مسائل بديهي ديگر هيچ محدوديتي براي هيچ كس براي حضور در انتخابات قائل نشديم. در اين انتخابات هر كدام از كانديداها به هر شكلي كه علاقهمند بودند تبليغات انتخاباتي انجام دادند و در اين زمينه هيچ گونه محدوديتي براي آنها در نظر گرفته نشد. به همين دليل مردم با حضور خود در انتخابات ميزان مقبوليت گروههاي مختلف سياسي را مشخص كردند. در اين انتخابات حزب توده و بويژه سازمان مجاهدين با تمام قوا در انتخابات شركت كردند. ما با برگزاري اين انتخابات نشان داديم حزب توده كه داراي سابقه زيادي نيز بود در بين مردم جايگاه والايي ندارد و از مقبوليت پاييني برخوردار است.
پس از پايان انتخابات سازمان مجاهدين نسبت به شمارش آرا اعتراض كرد و عنوان كرد آرايي كه به نام «رجوي» نوشته شده «رجايي» خوانده شده و به همين دليل خواستار شمارش مجدد آرا شدند. ما زير بار سخنان مجاهدين نرفتيم و عنوان كرديم نمايندگان خود را براي شمارش رندومي صندوقهاي رأي به وزارت كشور بفرستيد. در نتيجه مرحوم طاهري وزير راه دولت موقت به نمايندگي از دولت، يك نماينده از وزارت كشور و يك نماينده نيز از طرف مجاهدين براي شمارش آرا به مدرسه البرز كه محل نگهداري صندوقهاي رأي بود اعزام شدند. در نهايت نيز پنج يا شش صندوق به صورت رندومي انتخاب شد و براي مجاهدين مسجل شد كه هيچ گونه اشكالي در انتخابات وجود ندارد.
* از بين ۹مجلس گذشته كدام مجلس از همه قويتر و كدام يك ضعيفتر بود؟
** مجلس اول به دلايل متعدد و از جمله تازه كار بودن بسياري از نمايندگان زياد قوي نبود. با اين وجود مجالس دوم و سوم از مجلس اول قويتر بود و كيفيت بهتري پيدا كرده بود. اين روند صعودي تا مجلس ششم نيز ادامه داشت و مجلس ششم از برخي از جهات داراي معيارهاي مناسب مردم سالاري و دموكراسي بود. به نظر اين مجلس از بقيه مجالس وضعيت بهتري داشت و به پارلمانتاريسم
نزديكتر بود. در مجلس ششم اظهارنظرها و پيگيريهاي بيشتري نسبت به مسائل كشور صورت گرفت و مجلس بانشاطتري بود.
* تعريف شما از تندروي سياسي چيست؟تندرويهاي سياسي اوايل انقلاب چه تفاوتهايي با تندروهاي امروزي دارند؟
** به نظر من تندروهای اوايل انقلاب عميقتر از تندروهاي امروزي بودند. تندروهاي امروزي تاحدود زيادي سطحي نگر هستند و اغلب رفتارهاي آنان مبتني بر احساسات و هيجانات است.
* نظر شما درباره آيتا... هاشميرفسنجاني و نقش ايشان در تاريخ انقلاب چيست؟
** قبل از انقلاب آقاي هاشمي منزلي در دزاشيب داشتند كه با آقاي خانيان شريك بودند. اين منزل نخستين منزل ايشان بود ودر همين منزل هم بود كه به جان ايشان سوء قصد شد كه سوء قصدكنندگان با فداكاري همسرآقاي هاشمي راه به جايي نبردند. اين منزل به صورت مشاع بود و يك دانگ و نيم آن متعلق به آقاي هاشمي بود و چهار دانگ و نيم بقيه آن به آقاي خانيان تعلق داشت. بنده پنجاه سال است كارشناس دادگستري هستم. در آن مقطع زماني آقاي هاشمي به بنده وكالت دادند كه اين منزل را مفروض كرده و سهم ايشان را جدا كنيم. اين منزل داراي يك حوض بود.
فائزه هاشمي فرزند آقاي هاشمي در زماني كه ما قصد داشتيم خانه را به دو قسمت تقسيم كنيم به من گفت شما به شكلي خانه را تقسيم كنيد كه اين حوض در قسمت ما باشد تا ما بتوانيم در آن ورزش و بازي كنيم. در نهايت نيز ما منزل را به دو قسمت تقسيم كرديم و قسمتي كه حوض در آن قرار داشت به آقاي هاشمي تعلق گرفت. به نظر من آقاي هاشمي در مسائل سياسي داراي مهارت ويژهاي است و به عنوان يك سياستمدار به خوبي به اين مساله واقف است كه درباره مسائل مختلف كجا، چگونه و به چه شيوهاي موضعگيري كند.
* دغدغههاي نسل اوايل انقلاب كه شما در آن حضور داشتيد با دغدغههاي نسل جديد چه تفاوتهايي پيدا كرده است؟
** هر سخن و اقدامي در مقطع زماني خود اثرگذار است و نميتوان آن را به آينده تعميم داد. با اين وجود در اوايل انقلاب ما چشمانداز وسيع و گستردهاي را براي آينده انقلاب ترسيم كرده و برنامههاي خود را براساس همين چشمانداز طراحي كرده بوديم. مساله اختلاف ديدگاهها در نسلهاي مختلف يك انقلاب نيز مسالهاي كاملا طبيعي است و در همه انقلابهاي دنيا وجود داشته است. نكته ديگر اينكه هر نسلي داراي ويژگيها و مختصات خاص خود است و از ابزارهاي متفاوتي براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكند. اگر تفاوتها و اختلاف در شرايط و ابزارها را در نظر بگيريم بهتر ميتوانيم دغدغههاي مختلف انقلاب را بررسي و تحليل كنيم.
* شما از محدود افرادي هستيد كه سير رابطه ايران و آمريكا در قبل و بعد از انقلاب را به چشم ديده و از نزديك لمس كردهايد. به نظر شما نقاط كور رابطه ايران و آمريكا كجاست؟
** ما از اول انقلاب هم عنوان ميكرديم با تمام كشورهاي جهان به جز برخي رژيمهاي نامشروع مانند اسرائيل رابطه برقرار خواهيم كرد. بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي نيز همين نظر را داشتند. با اين وجود ايشان عنوان ميكردند ما با سلطه و روحيه مستكبرانه آمريكا مشكل داريم و تا زماني كه آمريكاييها با تكبر با ملتهاي جهان رفتار كنند ما با آنها مقابله خواهيم كرد. به نظر من مهمترين مساله در رابطه ايران و آمريكا اين است كه چه كساني از دو طرف در كجا گفتوگو ميكنند، چه گفتوگويي صورت ميگيرد و ما در اين رابطه چه چيزي به دست ميآوريم و چه چيزي را از دست ميدهيم. همه اين مسائل بايد مشخص و براي آن برنامهريزي صورت بگيرد.
من معتقدم دكتر ظريف شخصيت ارزشمند و تحصيلكردهاي است كه در دو سالي كه مسئوليت وزارت خارجه را به دست گرفته موفق شده پيام صلح و دوستي ملت ايران را به خوبي به ملتهاي جهان مخابره كند و چهره ممتازي از ايران به جهانيان نشان بدهد. نبايد دستاورد بزرگ برجام را براي افكار عمومي كم ارزش جلوه داد و از آن انتقاد كرد. به نظر من برجام يكي از دستاوردهاي بزرگ جمهوري اسلامي بوده است.
* شما در آن زمان فكر ميكرديد اين قطع رابطه۳۷سال طول بكشد؟
** خير، ما هيچ زمان گمان نميكرديم اين قطع رابطه شكل تاريخي به خود بگيرد و ۳۷ سال طول بكشد. در اين قطع رابطه تاريخي برخي جريانهاي سياسي در داخل ايران و آمريكا موثر بودند و اجازه ندادند رابطه ايران و آمريكا دوباره به وضعيت سابق بازگردد.
* در دولت موقت شما رابط دولت با حضرت امام بوديد؟
** بله، بنده در مسائل مختلف دولت با حضرت امام ديدار داشتم و ايشان را از جزئيات آگاه ميكردم و در صورت لزوم ديدگاه ايشان را جويا ميشدم.
* در طول ديدارهايي كه با حضرت امام داشتيد كدام ديدارها بسيار مهم و سرنوشتساز بود؟
** مهندس بازرگان دوبار كابينه خود را ترميم كردند. بار اول كه كابينه را ترميم كردند آقاي احمد صدرحاج سيد جوادي وزير كشور بودند و نابسامانيهايي در برخي از استانهاي كشور به وجود آمده بود. مهندس بازرگان به من گفتند كه شما را براي وزارت كشور در نظر گرفتهايم. بنده عنوان كردم براي من مهم نيست كه در چه سمت خدمت كنم و مهم اين است در كنار شما باشم. در نهايت نخستين حكم وزارت را به بنده دادند و من وزير كشور شدم. تا قبل از اين بنده «معاون انتقال» دولت موقت بودم. در آن مقطع زماني دولت موقت داراي سه معاونت بود كه معاونت انتقال از همه حساستر و پركارتر بود. روال كار نيز به اين شيوه بود كه پس از اينكه هيات دولت يك وزير را انتخاب ميكرد در شوراي انقلاب اين مساله مطرح ميشد و براي كسب تكليف خدمت رهبر كبير انقلاب ارسال ميشد تا ايشان در صورت صلاحديد حكم را صادر كنند.
بنده در همان زمان به مهندس بازرگان گفتم در شرايطي مسئوليت وزارت كشور را قبول ميكنم كه در اين زمينه با رهبر كبير انقلاب مشورت كنم و ايشان را در جزئيات مسائل قرار بدهم. بنده با سيد احمد آقا تماس گرفتم و قرار شد كه خدمت حضرت امام (ر) برسم. لازم به ذكر است كه در تمام جلساتي كه من با رهبر كبير انقلاب داشتم سيد احمدآقا هم حضور داشتند. هنگامي كه بنده خدمت حضرت امام (ره) رسيدم آيتا... صدوقي كه بعدا شهيد شدند نيز خدمت حضرت امام (ره) بودند. آيتا... صدوقي كه احساس كرده بودند بنده براي بيان مطالب مهمي خدمت رهبركبير انقلاب رسيده بودم پس از مدتي خداحافظي كردند و رفتند. من در ابتدا مخاطرات پيش روي انقلاب را براي حضرت امام (ره) توضيح دادم و از غائله كردستان و سيستان و بلوچستان باايشان سخن گفتم.
اين در حالي بود كه در تبريز نيز عدهاي به زعامت آيتا... شريعتمداري مشكلاتي را براي انقلاب به وجود آورده بودند. بنده به حضرت امام (ره) گفتم كه با چنين شرايط سختي مهندس بازرگان از بنده تقاضا كردهاند كه مسئوليت وزارت كشور را بپذيرم. با اين وجود بنده خدمت شما رسيدم كه از شما كسب تكليف كنم. بنده عنوان كردم يكي از برنامههاي مهم دولت موقت مشورت با علما و روحانيون در امور مملكت داري است. با اين وجود برخي در امور مملكت داري دخالت ميكنند كه سبب تداخل در وظايف و عدم پيشرفت مسائل جاري كشور ميشود.
نكته ديگري كه بنده خدمت حضرت امام (ره) عنوان كردم اين بود كه در استانهاي مختلف تفكرات مختلفي وجود دارد و به همين دليل ما بايد تلاش كنيم با يك تفكر واحد كشور را اداره كنيم و اجازه ندهيم چند دستگي و چند تفكري در اداره كشور به وجود بيايد. من براي ايشان استان فارس را مثال زدم كه دستهاي با آيتا... بهاالدين محلاتي بودند ودسته ديگر با شهيد دستغيب بودند. اين در حالي بود كه خسرو خان قشقايي رئيس ايل بزرگ قشقايي نيز در اين استان داراي نفوذ زيادي بود و عده زيادي را با خود همراه كرده بود.
* واكنش حضرت امام (ره) به سخنان شما چه بود؟
** رهبر كبير انقلاب با نظر من موافق بودند. به همين دليل به سيد احمد آقا گفتند که به تمام علماي استانها اعلام كنيد با دولت مشورت كنند و آنها را در مساله مملكتداري كمك كنند تا در انجام وظايف تداخل به وجود نيايد.
* هنگامي كه لانه جاسوسي آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام تسخير شد شما با حضرت امام در اين باره ديدار كرديد؟
** بنده شخصا در اين رابطه با حضرت امام (ره) ديدار نكردم. با اين وجود برخي از اعضاي دولت موقت در اين زمينه با حضرت امام (ره) ديدار داشتند و ايشان را از جزئيات دقيق ماجرا و پيامدهاي احتمالي آن مطلع كردند.
* شما با سيد احمد آقا رابطه خوبي داشتيد؟
** بله، بنده با ايشان رابطه خوبي داشتم و در تمامي ديدارهايي كه با حضرت امام (ره) داشتم ايشان نيز حضور داشتند. بنده هر زمان كه قصد داشتم با حضرت امام (ره) ديدار كنم از طريق سيد احمد آقا اين كار را انجام ميدادم.
* نخستين بار كي و كجا حضرت امام (ره) را ديديد؟
** بنده نخستين بار حضرت امام (ره) را در قم و قبل از انقلاب ديدم. در آن زمان ما از طرف انجمن اسلامي مهندسين خدمت ايشان رسيده بوديم. حضرت امام (ره) حافظه بسيار قوي داشتند و بنده را به خوبي ميشناختند. در اين زمينه يك خاطره نقل كنم. هنگامي كه در روز۱۲بهمن سال۵۷ هواپيماي حضرت امام (ره) در فرودگاه مهرآباد به زمين نشست من به عنوان مسئول كميته استقبال از حضرت امام (ره) و به همراه شهيد مرتضي مطهري نخستين افرادي بوديم كه وارد هواپيماي ايشان شديم. هنگامي كه وارد هواپيما شديم ايشان در طبقه فوقاني بوئينگ نشسته بودند.
بنده در آن لحظه صحنه عجيبي مشاهده كردم. در حالي كه ما نگران و مضطرب بوديم و احساس ميكرديم هر لحظه ممكن است خطرات زيادي ايشان را تهديد كند اما حضرت امام (ره) در كمال خونسردي به صندلي تكيه داده بودند و بيرون را تماشا ميكردند. من در آن لحظه احساس كردم كه چقدر اطمينان اين مرد بزرگ به خداوند متعال زياد است و به همين دليل هيچ گونه اضطراب و نگراني در چهره ايشان مشاهده نميشد. آقاي مطهري بنده را به حضرت امام (ره) معرفي كردند و عنوان كردند آقاي صباغيان مسئول كميته استقبال از شما هستند و همه زحمات استقبال به گردن ايشان است. حضرت امام نيز بنده را دعا كردند.
* حضرت امام (ره) از چه دعايي درباره شما استفاده كردند؟
** ايشان عنوان كردند خداوند عاقبت شما را بخير كند و به شما توفيق بدهد. عاقبت بخيري بهترين دعايي است كه ميتوان درباره يك نفر انجام داد.
* شما به عنوان مسئول كميته استقبال از حضرت امام در ۱۲بهمن۵۷ اين روز و اتفاقات آن را تشريح كنيد. چه اتفاقاتي در اين روز رخ داد كه تاكنون منتشر نشده است؟
** ما از مدتها قبل به دنبال تهيه يك ماشين ضدگلوله براي حفاظت از جان حضرت امام (ره) پس از ورود به كشور بوديم. به همين دليل يك ماشين شاسي بلند بليزر را به اين منظور انتخاب كرده بوديم كه آقاي محسن رفيق دوست رانندگي آن را به عهده داشتند. من به مسئول فرودگاه مهرآباد تيمسار وثيق از قبل گفته بودم كه در لحظه ورود حضرت امام (ره) به ايران هيچ كس نبايد در محوطه فرودگاه رفت و آمد كند. من در ابتدا گذرنامه حضرت امام (ره) و همراهان را گرفتم و همه را يكجا براي مهر كردن ورود آنها به كشور نزد ماموران مربوطه بردم. البته از قبل اين هماهنگيها صورت گرفته بود و آنها در جريان بودند كه همه گذرنامه بدون حضور افراد براي مهر كردن نزد آنها خواهد آمد.
هنگامي كه برگشتم ديدم چند متر جلوتر از هواپيماي حضرت امام (ره) يك بنز سبز رنگ ايستاده و حضرت امام (ره) در داخل آن بنز نشسته است. كمي جلوتر رفتم و ديدم كه آقاي خلخالي ماشين را بدون هماهنگي با ماموران فرودگاه به آنجا آورده تا حضرت امام (ره) را به بهشت زهرا منتقل كند. بنده در ماشين را باز كردم و به حضرت امام (ره) گفتم که لطفا از اين ماشين پياده شويد و به ماشيني كه براي شما در نظر گرفته شده، ضد گلوله است و به خوبي از جان شما محافظت ميكند سوار شويد. حضرت امام (ره) نيز به دليل اينكه آقاي مطهري در هواپيما به ايشان گفته بود كه بنده مسئول كميته استقبال از ايشان هستم سخن من را پذيرفتند و سوار بليزر ضد گلوله شدند.
* واكنش آقاي خلخالي نسبت به اين اتفاق چه بود؟
** ايشان ديگر واكنشي نشان ندادند و از فرودگاه رفتند.
* بعد چه اتفاقي افتاد؟
** ما از قبل تنظيم كرده بوديم كه در رديف عقب بليزر آقاي مطهري، بنده و سيد احمد آقا بنشينيم. حضرت امام (ره) هنگامي كه متوجه شدند بنده و آقاي مطهري قرار است در عقب ماشين بنشينيم از اين كار ممانعت كردند و گفتند فقط سيد احمد آقا در عقب ماشين بنشينند و هيچ كس ديگر ننشيند. در آن زمان ما «بي سيم» نداشتيم. با اين وجود ما بيسيمهاي اداره برق را از آنها گرفته بوديم و بيسيم مركزي در اختيار بنده قرار داشت. آقاي رفيق دوست كه بنده از قبل از انقلاب با ايشان آشنايي داشتم روايت ديگري از اين ماجرا داشتهاند كه صحيح نيست. ايشان در جايي عنوان كردهاند ليبرالهاي قصد داشتند سوار ماشين حضرت امام (ره) شوند كه ايشان اجازه ندادند.
واقعيت قضيه اين بود كه حضرت امام (ره) عنوان كردند بنده و آقاي مطهري سوار ماشين نشويم تا هيچ شخص خاصي در آن صحنه انقلاب كه بازتاب جهاني داشت و همه مردم جهان آن را ميديدند از ديگران متمايز نشود و ديگر ياران انقلاب ناراحت نشوند. البته منظور اصلي حضرت امام (ره) به آقاي مطهري بود. با اين وجود ملاحظه و عنوان كردند فقط احمد آقا در عقب ماشين بنشينند.
* بعد شما در پشت ماشين حضرت امام (ره) حركت كرديد؟
** بعد از اين ماجرا به دليل ازدياد جمعيت همه برنامههاي ما به هم ريخت و مدتي ماشين حضرت امام (ره) گم شد.
* چرا ماشين حضرت امام (ره) گم شد؟ ماجراي گم شدن ماشين حضرت امام (ره) در روز۱۲بهمن۵۷ را با جزئيات كامل بازگو كنيد.
** پس از فرودگاه به دليل ازدياد جمعيت قرار شد يك هليكوپتر حضرت امام (ره) را به مدرسه رفاه ببرد. قرار شده بود آقاي ناطق نوري نيز در هليكوپتر كنار حضرت امام (ره) باشد. با اين وجود هنگامي كه هليكوپتر به نزديكي مدرسه رفاه ميرسد به دليل ازدياد جمعيت امكان فرود پيدا نميكند. هرچه خلبان و مسئولان برگزاري مراسم از مردم درخواست ميكنند كه محوطه را براي فرود هليكوپتر خلوت كنند اين اتفاق رخ نميدهد و در نهايت خلبان مجبور ميشود هليكوپتر را در روي پشت بام يك بيمارستان به نام بيمارستان هزار تخته خوابي پهلوي فرود بياورد.
با اين وجود هنگامي كه يكي از پزشكان حضرت امام (ره) را چنين حالتي ميبينند به آقاي ناطق نوري ميگويند كه بهتر است حضرت امام (ره) به منزل ما كه نزديك بيمارستان است منتقل كنيم تا از گزند خطرات احتمالي مصون بمانند. آقاي ناطق نوري نيز قانع نميشوند اما مصلحت را در اين ميبينند كه حضرت امام (ره) را به منزل پزشك مذكور منتقل كنند. در نتيجه ما تا ساعت چهار بعداز ظهر هيچ اطلاعي از سرنوشت حضرت امام (ره) نداشتيم و بهشدت نگران ايشان بوديم. در ساعت چهار بعداز ظهر آقاي ناطق نوري كه نميتوانستند براي لحظهاي حضرت امام (ره) را تنها بگذارند از پزشكي كه ايشان را به منزل دعوت كرده درخواست تلفن ميكند و از آنجا بابنده تماس گرفت و تمام ماجرا را بازگو كردند.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/144349
ش.د9405724