تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۳۲۷۸
کیهان بررسی می‌کند

(روزنامه كيهان – 1394/12/22 – شماره 21303 – صفحه 2)

رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با اعضای مجلس خبرگان، با تأکید بر اینکه ابتدا، غربی‌ها بنای دشمنی با ملت ایران را گذاشتند و اکنون هم به دنبال نفوذ هستند خاطرنشان کردند: دشمن حدود 10 راه را برای نفوذ علمی، فرهنگی و اقتصادی از جمله «ارتباط با دانشگاه‌ها و دانشمندان»، «حضور در کنفرانس‌های به ظاهر علمی ولی با هدف نفوذ» و «فرستادن مأموران دستگاه‌های امنیتی در پوشش فعالیت‌های فرهنگی» طراحی کرده است.

تاریخ ایران موید تحلیل دقیق رهبر انقلاب در اشاره به حملات نفوذی گسترده امنیتی غرب با هدف ایجاد تغییرات نرم در حوزه فرهنگ و اقتصاد و سیاست ملی کشورمان از مسیر «دیپلماسی علمی» است.

مجریان پروژه نفوذی «دیپلماسی علمی» یک روز در زمان دولت اصلاحات، رئیس سازمان جستجوی زمینه‌های مشترک، «ویلیام میلر» صهیونیست و عضو شورای امنیت ملی آمریکا را پنهانی به عنوان فعال محیط زیست و استاد دانشگاه هاروارد در دانشگاه‌های مطرح ایران دوره چرخاندند و نوبتی دیگر «آلن گودمن»، یکی از امنیتی‌ترین چهره‌های دستگاه اطلاعاتی دشمن را به عنوان «سفیر تبادل علمی» به ایران دعوت نمودند.

عاقبت دوپینگ امنیتی

علاوه بر اهمیت تبیین علل دشمنی غرب با ایرانیان، کنکاش در اهداف برخی از غربگرایان ایرانی که در اجرای دقیق پروژه نفوذ از جان مایه می‌آیند نیز لازم و ضروری است. این مسئله کم اهمیتی نیست که در شرایطی که سایه قدرت ژئوپلیتیک ایرانیان به مرزهای رژیم غاصب صهیونیستی رسیده باز هم عده‌ای از سیاسیون معدود خودفروخته داخلی الفبای قدرت و ماندگاری را از جاسوسان «سیا» و «MI6» در سفرها و دید و بازدیدهای پنهان و آشکار گدایی می‌کنند.

از منظر امنیتی همه این موارد علاوه بر اینکه نشانه‌ای از موقعیت‌نشناسی و ضعف تحلیل شدید برخی مدیران ارشد امنیت‌ساز کشور می‌تواند باشد، عاملی مهم در تحلیل «ضعف قدرت درونی» جناح سیاسی غربگرا نیز هست. گروهی که در عین اعلام پیروزی در انتخابات مجلس و شاخه و شانه‌کشی برای صدر تا ذیل نظام، جایگاهی برای خود در آینده ایران به علت ضعف‌های آشکار حاصل از بی‌برنامگی در حوزه سیاست و اقتصاد نمی‌بیند. به همین جهت است که چشم طمع به کمک خارجی دوخته و ترجیح می‌دهد ریسک افتضاحات امنیتی حاصل مراوده با عوامل نشان‌دار دشمن را به جان خریده و با در پیش گرفتن سیاست جهان سومی «دوپینگ خارجی»، «شبکه سازی» میان نخبگان و آحاد جامعه را به آمریکا و انگلیس واگذار کند.

مسئله اصلی اینجاست که «دوپینگ» در یک رقابت سالم در همه دنیا و مطابق با قوانین بین‌المللی «ممنوع» است و حتی اگر پروسه خلاف قانون مذکور، مشابه دوره‌های «جذب رای اقلیت‌های مذهبی و زنان» با وعده‌های پوپولیستی برگزار شده در آن مرکز استراتژیک برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری یا کارگاه «ایجاد مرکز عملیات روانی در شبکه‌های اجتماعی موبایلی توسط مدیران گوگلی سیا»، منجر به کسب مدال پیروزی در چند رقابت ملی هم شود، روزی بازستانده خواهند شد. با این احتساب موظفیم برخی سوالات را از دولت یازدهم بپرسیم و اصرار ورزیم که بانیان و مجریان اعمال ضدامنیتی مذکور به مردم معرفی شده و با هدف «پیشگیری از ادامه پروژه نفوذ» در دستگاه قضایی کشور محاکمه شوند:

صادرکننده مجوز نفوذ

الف- ورود و خروج اتباع بیگانه به کشور دست کم نیازمند کسب مجوز از دو نهاد رسمی وزارت خارجه و وزارت اطلاعات است. هویت امنیتی درجه یک «آلن گودمن» حتی با جستجو در اینترنت نیز برای کارشناسان دستگاه‌های مذکور فراهم بود، علاوه بر اینکه هم اکنون شیوه نفوذ آمریکا در شوروی سابق از مسیر «دیپلماسی عمومی» و ارتباط‌گیری پنهان و آشکار با دیپلمات‌ها، نخبگان و دانشمندان و زیرشاخه «دیپلماسی شهروندی»، در دانشکده‌های تخصصی هر دو وزارتخانه تدریس می‌شود! مشکل کجاست که حتی رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران که اتفاقا مدعی مبحث «دیپلماسی عمومی» است، در دام چنین پروژه‌ای می‌افتد و به عنوان مصداق «عالم بی‌عمل» با خنده‌ای بزرگ بر صورت، با رئیس امنیتی «برنامه تبادل» سیا، عکس یادگاری می‌گیرد؟! آیا حضور و ارائه برنامه وزیر امور خارجه در «چتم هاوس» و «آسیا سوسایتی» و «شورای روابط خارجی آمریکا» منجر به نهادینه شدن روند ضدامنیتی مذکور شده است؟!

قربانیان شبکه راکفلرها

ب- اکثریت قریب به اتفاق سازمان‌های همکار سیا و وزارت خارجه آمریکا در پروژه «دیپلماسی عمومی» بر جامعه و نخبگان و دیپلمات‌های ایرانی، براساس اسناد مالی آشکار و اذعان صریح خودشان، در پروژه TRACK II، افراد مرتبط با بنیاد و صندوق برادران راکفلر هستند. مرکزی که بدون هیچ نگرانی اعلام کرد «برجام» نتیجه 10 سال سرمایه‌گذاری راکفلرها بر برخی از دیپلمات‌ها و مدیران ایرانی بوده و هم اکنون نیز به صراحت مدعی است از مسیر ایجاد تغییرات نرم در ایران می‌تواند پروژه «صلح خاورمیانه» – بخوانید برجام 2- را با واسطه‌گری ایران برای حل مشکلات منطقه‌ای رژیم اسرائیل، به نتیجه دلخواه برساند. بهترین مسیر برای همراه ساختن جامعه ایرانی با پروژه «خاورمیانه جدید» یا هر برنامه آینده‌نگرانه دیگری، تمرکز بر «دانشگاه» به عنوان بستر تربیت و جهت‌دهی به ذهن نخبگان است. امام خمینی رحمهًْ الله علیه می‌فرماید: «ما از حصر اقتصادی نمی‌هراسیم، ما از دخالت نظامی نمی‌ترسیم؛ ما از دانشگاه استعماری می‌ترسیم که آن طور جوانان ما را تربیت کنند که خدمت به غرب بکنند.»

وقتی دستگاه‌های حفاظت و صیانت از دانشمندان و نخبگان و آحاد جامعه به وظایف خود عمل نمی‌کنند و «فایروال» اطراف حوزه علم، با دستور از بالادست سیستم، برداشته می‌شود، کمترین تقصیر را عوامل پایین‌دستی آلوده شده بر گردن دارند؛ اما نباید از یاد برد که این رسم روزگار است که ضعیف‌ترها قربانی تصمیم‌سازان پنهانی می‌شوند.

به نظر مدیران عالی دولت یازدهم، هیئت حاکمه آمریکا به چه علت هزینه سفر رئیس دو دانشگاه علوم پزشکی مشهور ایران به آمریکا را پرداخت کرده تا آنها به میزبانی آلن گودمن، رابطه قطع شده میان جامعه پزشکان ایرانی و برادران علایی و واسطه‌های ضدانقلاب فراری دیگر را برقرار کنند؟ آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی حقیقتا بر آنچه در سطوح بالای علمی کشور در جریان است نظارت دارد؟ آیا دانشمندان حاضر بر سر میز مسئولیت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، پاسخگوی تسامح خود با وزرای در سایه وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش، مقابل سوالات تاریخی خواهند بود؟

مطالبه محاکمه نفوذی‌ها

ج- از مهم‌ترین نتایج دیپلماسی عمومی بلندمدت با جامعه حریف، ایجاد تغییرات ماندگار فکری در طبقه نخبگان و موثرین دولتی است. در شرایطی که مدیران دولت‌های غربگرا پیش‌تر مدعی تاثیرگذاری بر عناصر عالی‌رتبه امنیتی آمریکایی مسافر ایران و به اصطلاح اجرای عملیات «ضد جاسوسی» بر دستگاه دیپلماسی علمی- شهروندی دشمن بودند، گودمن نتیجه دیدار با مدیران دولتی ایران و مسئولان کشورمان را این گونه بیان می‌کند: «مدیران ایرانی بسیار دید مثبتی نسبت به آمریکا دارند و اغلب فرزندان خود را برای ادامه تحصیل راهی کشور ما کرده‌اند. این نشان می‌دهد دیپلماسی بر جامعه ایرانی باید ادامه پیدا کند.»

هم اکنون در گروه‌هایی از جامعه خودی شاهد بروز «وضعیت انفعال» نسبت به پروژه نفوذ هستیم. این زنگ خطری است که حکایت از بی‌ثمری رسانه‌ای شدن مکرر اقدامات خلاف قانون مدیران نفوذی دارد. به‌طور مثال در شرایطی که اعضای نشان‌دار شورای امنیت ملی آمریکا، به میزبانی دفتر نهاد ریاست جمهوری و با «کارت اعتباری» وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، شهر به شهر و دانشگاه به دانشگاه در ایران می‌گشتند و با نخبگان ایرانی ارتباط از مسیر 2 برقرار می‌کردند، توفیقی، وزیر علوم و امثال او توجیه می‌کردند که روند مذکور در مسیر«پیشرفت علمی ایران» است!! وقت گذاشتن برای توجیه فردی که برنامه «بورسیه خارجی» مدنظر آمریکایی‌ها را دو ماه پس از سفر هیئت آمریکایی قانونی کرد و منجر به در معرض قرار گرفتن نسلی از دانشجویان نخبه ایران در پروسه «شبکه انتشار دانش» برنامه فولبرایت وزارت خارجه آمریکا شد، وقت و انرژی بسیاری از جامعه ایرانی گرفت و سرانجام نیز دشمن به خواسته خود رسید! در چنین فضایی ارائه مکرر هشدار «نفوذ» به بخشی از دولتمردان که داوطلبانه با ارائه توجیهات عامه‌پسند، دانسته یا نادانسته، مجری برنامه‌های ضدملی دشمن هستند، به دلسردی جامعه از حاکمیت منجر نمی‌شود؟

با یک مثال ساده موضوع مهم مذکور را تبیین می‌کنیم؛ اگر در حین کار با رایانه خود مکرر سیستم اخطار «حمله ویروسی»، :«هک» یا «فیشینگ» ارائه دهد به نحوی که در عملکرد خود احساس اختلال نمایید، چه خواهید کرد؟ هیچ بعید نیست دست کم تا پایان پروسه کاری هم که شده «فایر وال» یا «آنتی ویروس امنیت‌زای» خود را در حالت بی‌صدا قرار دهید! جامعه از توان مقابله با بسیاری از تهدیدات امنیتی برخوردار نیست و به همین دلیل است که در کشور نهادهای متناظر امنیتی مشغول به کار هستند.

شاید بهترین عملکرد در برخورد با نفوذی‌ها، تکمیل پرونده و تنبیه و تادیب آنها در حوزه دستگاه قضایی باشد. روندی که اگر در پرونده نیمه‌کاره عوامل داخلی امکان‌دهنده به جیسون رضائیان، سیامک نمازی، باقر نمازی و نزار ذکا و دیگران هر چه سریع‌تر اجرایی شود، به امنیت روانی بیشتر جامعه و کاهش حملات نفوذی خواهد انجامید. حملاتی که با توجه به افزایش شدید مراودات با عوامل دولت‌های متخاصم انگلیس و آمریکا نیازمند واکسیناسیون به موقع جامعه است و کیست که قبول نداشته باشد «پیشگیری بهتر از درمان» است! ما در موقعیت جنگی هستیم، لطفا به وظایف خود در دفاع از مردم عمل کنید!

http://kayhan.ir/fa/news/70668

ش.د9405643