(ويژهنامه ايران ـ امتداد اميد ـ 1395/03/24 ـ صفحه 6)
** پرداختن به موضوع انتخابات سال 92، نیازمند مقدمهای است که بدون آن ورود به بحث، ابتر خواهد شد. به اعتقاد من هم بستر شکلگیری فرآیند حضور آقای روحانی در انتخابات، از نفس حضور وی مهم تر است. در ایام پایانی دولت قبل، به همراه جمعی از دوستان رئیس جمهوری از جمله آقایان نوبخت، واعظی، یونسی، ترکان، بانک، زمانی نیا، فریدون و... در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، شرایط روز را تحلیل و آسیب شناسی و در عین حال شرایط مطلوب برای اداره کشور را در قالب «الگوی توسعه» تدوین و تببین میکردیم. یکی از شاخههای این مطالعات، آینده پژوهی بود که نشان میداد تداوم آن وضعیت به چه تهدیداتی منجر خواهد شد. به اعتقاد من نقطه عطف تصمیم انتخاباتی آقای روحانی، دغدغه وی نسبت به وضعیت نابسامان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی کشور، همچنین ترس جدی از تداوم خسارت هایی بود که ملت از ادامه آن سیاستهای غلط میدید. آقای روحانی انگیزه فردی برای ورود به انتخابات نداشت،اما برای نجات کشور از تهدیداتی چون فروپاشی اقتصادی و سیاسی احساس مسئولیت کرد و آبرو، تجربه و توان خود را در ترازوی قضاوت مردم قرار داد. هیچ کس در آن شرایط به فکر پیروزی انتخاباتی نبود، به فکر تغییر شرایط بود و از هر کس که میتوانست شرایط را تغییر دهد، استقبال میشد. برای روشن تر کردن این موضوع باید بدانیم کجا بودیم و باید به کجا حرکت میکردیم.
مهم ترین مسأله کشور در آن مقطع ناکارآمدی و سوء مدیریت بود؛ بد اخلاقیها در قالب تخریب،انگ زنی، انتقامجویی و افشاگری از سوی مسئولان ارشد اجرایی پمپاژ میشد.سومین مشکل توهم، عدم درک واقعیتهای روی زمین و نگاه ماورایی داشتن به مسائل بود. مشکلات متعددی در کشور وجود داشت که مردم با آن دست و پنجه نرم میکردند،اما عدهای به فکر مدیریت جهان بودند.مسأله بعدی تقابل بین نیروهای نظام بود که به سطح رؤسای قوا کشیده شد. در آن دوران رئیس دولت با قوه قضائیه و قوه مقننه در حد اعلای مناقشه قرار داشت تا حدی که با تهیه فیلمی به افشاگری علیه رئیس قوه دیگر در صحن علنی مجلس دست زد. معضل دیگری که گریبان کشور را گرفته بود، شعارگرایی و تصمیمات هیجانی بود. قانون گریزی و عدم پایبندی به مرزهای قانونی از جدی ترین مسائل بود؛ به گونهای که گاهی حتی مصوبات مجلس- که به تأیید شورای نگهبان نیز رسیده بود - ابلاغ نمیشد. در آن شرایط «توسعه» که هدف اصلی دولت هاست، نه به حاشیه، بلکه به فراموشی سپرده شده بود. تورم بالای 40 درصد،3 برابر شدن قیمت ارز، گرانی مفرط سوخت،مواد غذایی، آموزش، حمل و نقل و...، افزایش سطح بیکاری، رشد منفی 6/8 درصد،کاهش سطح تولید، افزایش بیرویه واردات، هدر رفتن بیش از 700 میلیارد دلار سرمایه ملی و... هر وجدان بیدارِ وفادار به انقلاب، اسلام و منافع ملی را به عکس العمل وا میداشت.
* اما دولت وقت و در رأس آن رئیس دولت معتقد بودند ایران در حال فتح قلهها است؟
** هدف دولتها مشخص است؛ توسعه اقتصادی، وحدت و انسجام ملی، مقابله با آسیبهای اجتماعی، تعامل سازنده بینالمللی،امنیت منطقهای و ثبات ملی، وظیفه اصلی دولت هاست. متأسفانه همه این شاخصها در دولت گذشته رو به افول نهاده بود.هیچ کس از شاخصهای آن دولت دفاع نمیکند. صاحبنظران اقتصادی، فرهیختگان، دانشگاهیان و کارشناسان همگی وضعیت گذشته را نقد میکردند. اگر چنانچه در یک فرآیند قانونی- که ما از آن به عنوان گردش قدرت یاد میکنیم- در مسیر حرکت دولت قبل ترمز ایجاد نمیشد، نمودارها، آینده بسیار نگران کنندهای را نسبت به جامعه و نظام نشان میدادند.ما از رشد مثبت6 به رشد منفی 6 رسیده بودیم؛ به عبارتی کشور حداقل 16 سال به عقب بازگشته بود.
از تورم 11درصد به 43 درصد؛ از نقدینگی 67 هزار میلیارد تومان به 500 هزار میلیارد تومان؛ از فضای با ثبات در حوزه سیاست داخلی به یک فضای بیثبات؛ از همگرایی به منازعه و تخریب؛ از امنیت فکری، ذهنی و قلمی به فضای ناامنی فکری، قلمی و زبانی و از فضای با ثبات بینالمللی به بیثباتی بینالمللی رسیده بودیم؛ به موازات افزایش درآمدهای کشور، فقر هم افزایش مییافت؛ قطعنامههای تحریمی پی در پی از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی صادر میشد و شرایط دشواری را به ملت تحمیل میکرد. مذاکرات هستهای هم از رویه اثر گذاری برخوردار نبود. آقای سولانا در جایی میگوید مسئول هستهای ایران 2 ساعت و نیم راجع به پایان نامه خود با من صحبت کرد. خانم اشتون نیز تعریف میکند مسئول گفتوگوهای هستهای در یکی از نشستها قریب یک ساعت راجع به سوم خرداد و فتح خرمشهر سخن گفت. این شاخصها به وضوح نشان میدهد ریل حرکت دولت قبل رو به بیراهه بود. رئیس دولت قبل در هر سخنرانی به مردم وعده میداد در آیندهای نزدیک به قلههای بزرگ پیشرفت و توسعه در جهان دست خواهید یافت و تا روز آخر هیچ معیار و شاخصی برای این ادعا مطرح نکرد. امروز که ما گذشته 8 ساله آن دولت را مرور میکنیم احساس میکنیم به جای قله به چاهی از آسیبها و تهدیدات سقوط کردهایم.واقعیت این است که توهین، هولوکاست و هاله نور، مشکلات کشور را حل نکرد.
* تداوم آن وضعیت به کجا میکشید؟
** به ناکجا آباد؛ تداوم آن وضعیت به نقطه غیر قابل برگشتی منجر میشد که انتقامجویی، خشونت سیاسی، اتمیزه کردن جامعه و واگرایی ملی به دنبال داشت و بازسازی جامعه را سخت، پیچیده و شاید ناممکن میساخت.
* یکی از معضلات کشور در آن ایام را توهم و نگاه ماورایی داشتن مسئولان وقت دانستید. شاهد مثال هایی از این نگاه در رسانهها مطرح شده است.کما اینکه حسن روحانی در آن ایام عنوان ساخت:« برخی در جلسات شان برای امام زمان(عج) صندلی خالی میگذارند یا در سر سفره شان بشقاب اضافی...» اما به نظر میآید آن دست تحرکات بیش از آنکه محصول اعتقاد یا به قول شما نگاه ماورایی باشد، برای اهداف خاص از جمله جلب نظر مردم بود؟
** مبنای اداره کشور نه در ایران، بلکه در جهان عقلانیت، منافع و مصالح ملی و نظام کارشناسی است. دنیای امروز برای اداره کشور یک تجربه طولانی تاریخی دارد. این تجربه به علم تبدیل شده و بیش از 200 سال است که در مراکز علمی تدریس میشود.همه دولتها تا حدودی از این اصول تبعیت میکنند. در دولت قبل به جای این مولفه ها، عناصر توهمی جایگزین شد. کشور را نمیشود با توهم و ارجاع به ناکجا آباد اداره کرد.اینکه همه چالشها را به آینده نزدیک اما نامعلوم ارجاع کنند، هزینه کردن از مقدسات است. بزرگ ترین ضعف دولت قبل همچنین تفاوت اصلی دولت روحانی و احمدینژاد همین نقطه است.
* ممکن است دولت یا مدیری بنا به دلایلی نخواهد از شیوه رایج دنیا در تمشیت امور استفاده کند؛ ممکن است بیتجربه یا ناآگاه باشد.اما بیتجربه و بیاطلاع بودن یا حتی بیاعتنایی به روشهای نوین اداره کشور با نگاه ماورایی فرق میکند.
** در حقیقت رویکرد دولت گذشته نوعی فرافکنی با استفاده از منابع قدسی بود.منابع قدسی منابعی هستند که همیشه برای مردم ارزشمند و عامل تداوم حیات دینی، ارزشی و اخلاقی هستند. انتقاد اساسی از دولت گذشته، استفاده ابزاری از منابع قدسی برای پوشش مجموعهای از ناکارآمدی ها، آسیبها،تهدیدات و چالشهای آن مقطع بود. هیچ دولتی حق ندارد از ظرفیت بزرگ روحانیت، جامعه بزرگ دینی، منابع و تریبونهای نماز جمعه و جماعات، هیأتهای مذهبی برای اغراض سیاسی خود استفاده ابزاری کند، اما با کمال تأسف در دولت گذشته بارها و بارها شاهد این خطای فاحش بودیم. بنا و پایه دولت روحانی در مقابل این نگاه و رویکرد بنا شد؛ بر همین اساس نخستین معیاری که از سوی روحانی مطرح شد، عقلانیت بود. همان طور که گفتم بزرگ ترین وجه ممیزه دولت آقای روحانی و دولت احمدینژاد این است که دولت روحانی، زمینی است. زمینی بدین مفهوم که این دولت با استفاده از عقلانیت و درک مصالح و منافع ملی در جهت تحقق مطالبات مردم حرکت میکند. اگر دولت روحانی در عرصههای داخلی و خارجی موفقیت دارد، مرهون و مدیون حمایتهای مردم یعنی سرمایه اجتماعی است و اگر در جایی موفق نشده، مربوط به حوزه مدیریتی،چالش منابع، درآمدها و امثال آن است و هیچ ربطی به منابع قدسی ندارد. آقای روحانی و مجموعه دولت به منابع قدسی باور قلبی داشته و دارد،اما استفاده ابزاری از آن را ظلم فاحش در حق ملت و منابع دینی میداند. شما ملاحظه میکنید اغلب پایان هفتهها وزیران به دیدار مراجع معظم میروند،اما هیچ یک از وزیران تا امروز برای توجیه اعمال خودشان از منابع قدسی هزینه نکردهاند.
* بر این اساس بسیاری از دیدگاهها و روشهای دولت روحانی،درست در مقابل دیدگاه و روش دولت قبل تعریف میشد؟
** تا حدودی؛ در دولت آقای روحانی عقلانیت جایگزین سوء تدبیر؛ کرامت، منزلت و اخلاق مداری جایگزین بد اخلاقی، تحقیر و توهین؛ واقع گرایی جایگزین توهم؛ تنش زدایی و تعامل جانشین تنش زایی و تقابل؛ قانونگرایی جایگزین قانون گریزی؛ ترجیح مصالح ملی و منافع عمومی جایگزین مصالح شخصی؛ ثبات و آرامش جایگزین افراط و تنش و شعارگریزی جانشین شعار گرایی شد.
* برخی معتقدند آقای روحانی سایه جنگ را از کشور دور کرد و برخی هم از این ارزیابی انتقاد میکنند...
** در اینجا دو نکته مطرح است؛ خانواده انقلاب با همه گرایشها و نحلههای فکری هم در زمان حیات حضرت امام(ره) و هم بعد از آن با منطق اصل رقابت و گردش قدرت در کنار هم زیست میکردند. این تفاوت فکری در سیاست با عنوان چپ و راست و بعد اصلاح طلب و اصولگرا، در حوزه با عنوان روحانیت و روحانیون، در دانشگاه با عنوان جامعه اسلامی و تحکیم وحدت زیر چتر انقلاب اسلامی فعالیت میکردند و هر دو طیف نیز به مرزهای انقلاب اسلامی و اخلاق، وفادار بودند. بر این اساس دیدیم اولین کسی که پیروزی رئیس دولت اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 را تبریک گفت، آقای ناطق نوری بود.رئیس دولت اصلاحات هم بعد از انتخاب محمود احمدینژاد به وی تبریک گفت. این همان پیام اخلاقی اصولگرایی و اصلاح طلبی بود، اما احمدینژاد انسجام درون خانواده را متلاشی کرد؛ در دولت گذشته این چتر تخریب شد و انشقاق، تقابل، انتقامجویی، تخریب،انگ زنی و افشاگری جای گذشته تاریخی خود را گرفت. این جایگزینی بسیار خطرناک بود. از سوی دیگر مجموعه شرایط بینالمللی نشان میداد دولت گذشته با سیاستهای ناصواب، نوعی همگرایی میان مخالفان و دشمنان انقلاب اسلامی ایجاد کرده بود. رژیم صهیونیستی و امریکا، دشمنان انقلاب اسلامی بودند ولی بسیاری از کشورها فقط مخالف بودند و دشمنی نداشتند.متأسفانه سیاستهای غلط دولت گذشته، مخالفان و دشمنان انقلاب را همگرا کرد و کشور را به سمت یک تنش بزرگ منطقهای و بینالمللی - که احتمالاً نتیجه آن یک جنگ فراگیر بود - سوق میداد. البته معتقد هستم عامل اصلی پیشگیری از جنگ، اقتدار و تدابیر عالمانه رهبر معظم انقلاب بود.
* با بررسی و تحلیل مجموع این شرایط در مرکز تحقیقات به این نتیجه رسیدید که تداوم آن مسیر کشور را باشرایط خطرناکی در عرصههای مختلف مواجه میساخت.چه شد که روحانی را به عنوان کسی که منادی تغییر باشد، انتخاب کردید؟
** انتخاب روحانی برای کاندیداتوری به سه دلیل اصلی صورت گرفت. اولین نکته درک و آگاهی عمیق روحانی نسبت به شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور همچنین آشنایی کامل با چالشها و آسیب هایی بود که کشور را تهدید میکرد. نکته دوم درک عمیق آقای روحانی از تحولات منطقهای و بینالمللی همچنین توان مذاکره بود. دکتر ظریف نقل میکرد که آقای روحانی در مذاکره گاهی ناممکن را ممکن میکرد. نکته سوم وجه اخلاقی وی بود.روحانی با رویکرد نو اندیشی دینی باور دارد نظام دینی، قدرت حل همه چالشهای ملی و بینالمللی را داراست. ویژگی بعدی ظرفیت سیاسی وی برای اجماع، وحدت و ثبات ملی بود. اگر کسی شعار وحدت ملی میدهد باید توانایی و صلاحیت تحقق آن را نیز داشته باشد.رفتار سیاسی روحانی در 5 دهه گذشته، از ثبات فکری وی در مرزهای اعتدال و عقلانیت حکایت دارد و چنین شخصیتی کاندیدایی مناسب برای اداره کشور بود.
* خودشان مطرح کردند که میخواهند برای ریاست جمهوری نامزد شوند؟
** روحانی هیچ گاه به دنبال طرح کاندیداتوری خود نبود؛جمعی از نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی طی ملاقاتهای متعدد و متنوع با طرح و تحلیل شرایط حساس و پیچیده داخل و خارج و با اصرار و تأکید زیاد تقاضای حضور وی در صحنه را داشتند.
* جلساتی که میفرمایید چه زمانی بود؟
** یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری.
* حضور وی در عرصه انتخابات چه زمانی به قطعیت رسید؟
** شش ماه قبل از انتخابات و بعد از مشورت با بزرگان نظام و شخصیتهای ذی نفوذ به جمع بندی نهایی رسیدند. در واقع میتوان گفت کاندیداتوری روحانی، محصول اجماع و ضرورت ملی نخبگان، فرهیختگان و رجال بزرگ سیاسی و دینی کشور بود. اینکه چه کسانی با وی ملاقات کردند و چه گفتند، مجال بیشتری میطلبد؛ فراز و فرودی دارد که الان زمان مناسبی برای طرح آن نیست.
* بین نخبگان اجماع شد؛ اما برای رئیس جمهور شدن رأی اکثریت مردم را میخواستید. ارزیابیتان از کمیت آرایی که به سبد روحانی ریخته میشد، چه بود؟
** در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به جای صرف هزینههای میلیاردی و ستادی روی یک موضوع سرمایه گذاری و تمرکز شد. موضوع اصلی، ائتلاف ملی بود.ائتلافی که در دو سطح احزاب و اقطاب سیاسی شکل گرفته بود. منظور از اقطاب آیتالله هاشمی رفسنجانی،رئیس دولت اصلاحات،حجتالاسلام ناطق نوری، حجتالاسلام سید حسن خمینی و تعدادی از بزرگان دیگر بود. این اقطاب در شکلگیری کانونهای رأی مردم،تأثیر جدی داشته و دارند. این رهبران آقای روحانی را برای خروج از بحران بهترین گزینه میدانستند و به تعبیر من لویی جرگهای شکل دادند. چون جامعه ایران متأسفانه فاقد جریانهای حزبی تأثیرگذار است، قطبهای سیاسی هدایت و راهبری افکار عمومی جامعه را به عهده دارد؛ چنانکه رئیس دولت اصلاحات به عنوان یک شخص حتی فراتر از جریان اصلاح طلبی یکی از اقطاب مؤثر تصمیمگیری افکار عمومی است.
* نخستین جلسه با کدام یک از این رهبران برگزار شد؟
** بعد از تصمیم قطعی روحانی، اولین ملاقات را با آقای هاشمی داشتیم. ایشان بشدت از تصمیم آقای روحانی استقبال کرده و گفتند:« من هم نظرم از اول این بود که آقای روحانی وارد صحنه بشود؛حتی در دورههای قبل هم نظر من ایشان بود.»
* آن زمان هنوز آیتالله هاشمی رفسنجانی نامزد نشده بودند؟
** نه؛ گفتند من همه نوع حمایتی انجام خواهم داد، شما کارتان را آغاز کنید.
* نظر دیگران چه بود؟
** آقای ناطق گفتند:« قطعاً مناسب ترین و مطلوب ترین فرد شایسته برای اداره کشور در شرایط فعلی آقای روحانی است.» آقای سید حسن خمینی هم بر صلاحیت فردی، اخلاقی و سیاسی روحانی در اداره کشور تأکید داشتند. رئیس دولت اصلاحات هم شخصا و هم در چارچوب شورای عالی اصلاح طلبان بعد از فراز و فرودها و فرآیند معرفی کاندیدا اعلام کرد:«کاندیدای مطلوب این جانب و اصلاح طلبان آقای روحانی است.»
* بعد از اینکه آیتالله هاشمی کاندیدا شد، روحانی قصد انصراف داشت؟
** بعد از کاندیداتوری آیتالله هاشمی، روحانی از اینکه بار سنگین ایشان را آقای هاشمی به دوش خواهند گرفت، ابراز رضایت داشتند. اما تأکید موکد آیتالله هاشمی، عدم انصراف آقای روحانی بود. آیتالله هاشمی مطرح میکردند هنوز شرایط به قطعیت نرسیده و نیازمند مطالعه و مواجهه با شرایط احتمالی آینده هستیم.
* برخی فضای انتخابات سال 92 را به قبل و بعد از رد صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی تقسیم بندی میکنند؛ شما چنین تقسیمی را میپذیرید؟
** قبل از کاندیداتوری آیتالله هاشمی، فضای نامطمئنی حاکم بود و ورود او به عرصه انتخابات موج بزرگ اجتماعی به راهانداخت.
* بعد از رد صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی، ائتلاف نانوشتهای بین اقطاب سیاسی یاد شده بر سر حمایت از حسن روحانی شکل گرفت؛ این ائتلاف علاوه بر حضور لیدرهای سیاسی چه مختصاتی داشت؟
** ائتلاف سال 92، نخستین تجربه ائتلاف جریانهای سیاسی داخل پس از پیروزی انقلاب بود که بر اساس عقلانیت سیاسی، منافع ملی و آینده نگری شکل گرفت. در آن برهه جریان اعتدالگرایی، اصلاح طلبی و اصولگرایان معتدل برای اجماع در چارچوب نظام تلاشهای مثمر ثمری داشتند. رئیس دولت اصلاحات، شورای مشورتی و شورای هماهنگی اصلاحات تلاشهای بسیاری کرد و حمایت آقایان هاشمی و ناطق نوری نیز بسیار تأثیر گذار بود.در این میان نمیتوان از تعامل ویژه آیتالله هاشمی رفسنجانی و رئیس دولت اصلاحات، و نقش بیبدیل این دو غفلت کرد.
* فرآیند اجرایی ائتلاف به چه صورت طی شد؟
** طرحهای مختلفی ارائه شد؛ در نهایت طرح نظر سنجی تصویب و هیأت داوری یا همان حل و عقد تشکیل شد.
* چه کسانی نظر سنجی را انجام میدادند؟
** کمیته نظر سنجی متشکل از آقایان مسجد جامعی، زنگنه و آخوندی.
* در هیأت داوری چه کسانی حضور داشتند؟
** نمایندگان آقایان هاشمی، خاتمی، ناطق، سید حسن خمینی،روحانی و عارف.
* معرفی آقای روحانی به عنوان نامزد ائتلاف از سوی این دو کمیته صورت گرفت؟
** جمع بندی نتیجه نظر سنجی و هیأت حل اختلاف، انتخاب آقای روحانی بود.
* بسیاری یکی از عوامل مؤثر در جذب آرای روحانی را رد صلاحیت آیتالله هاشمی میدانند؟
** به اعتقاد بنده رد صلاحیت آیتالله هاشمی در تحریک افکار عمومی برای حضور پای صندوقها مؤثر بوده است. اما بنده نتیجه انتخابات سال 92 را مرهون چند عامل اصلی میدانم.نکته نخست و اصلی نقش رهبر معظم انقلاب اسلامی در حضور فعال کاندیداها در صحنه انتخابات و ایجاد بستر لازم برای انتخابات رقابتی بود؛ رهبری اجازه ندادند هیچ جریانی خودش را نماینده ایشان بداند و بقیه نامزدها را در مقابل ایشان تعریف کنند و تأکید فرمودند همه کسانی که از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند و رأی بیاورند، نماینده ملت هستند. تأکید رهبر معظم انقلاب بر حق الناس بودن رأی مردم و بیاطلاع بودن دیگران از رأی ایشان سبب شد ادعای دروغین عدهای که خود را نزدیک به رهبری و دیگر نامزدها را دور تعریف میکردند، افشا و بیتأثیر شود. در حقیقت انتخابات 92 ادعای کسانی که میکوشیدند خود را نامزدی ویژه معرفی کنند،باطل کرد. ثابت کرد عدهای شهروند درجه 1 و عدهای شهروند درجه 2 نیستند؛ ثابت کرد رأی مردم منهای رنگ، پوست، قوم و مذهب خوانده میشود؛ثابت کرد رأی مردم، جریانها و رجال و شخصیتها در عرصه انتخابات تأثیر گذار است.ثابت کرد نمیتوان جامعه را با جنجال و هیاهو، فریب داد. در انتخابات 92 اغلب گرایشها و نحلههای فکری، نامزدی در صحنه داشتند.هم رزمندگان، هم جریان اصولگرایی رادیکال، هم اصلاح طلبان در میدان رقابتها نماینده داشتند.
* چرا این آرا از میان نامزدهای موجود به سبد روحانی سرازیر شد؟
** به اعتقاد بنده انتخابات 92، نقطه عطف تاریخی در گذار از مشارکت پوپولیستی به مشارکت آگاهانه بود و در امتداد آن در اسفند 94 تکامل این نوع مشارکت را مشاهده کردیم.اگر آقای روحانی و دولت او، همین مشارکت آگاهانه و الزامات آن را نهادینه کند، کار بزرگی کرده است. اما عامل نخست ظرفیت فردی و شخصی روحانی و تجربه مدیریتی او در سطوح عالی کشور بود؛به اعتقاد همگان روحانی،رئیس جمهوری در تراز ملت ایران بود. عامل دوم لویی جرگهای بود که پیش تر ذکر شد.نکته سوم درک و تحلیل اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل از واقعیات موجود و ترجیح منافع ملی بر منافع حزبی و شخصی و نکته آخر همگرایی نخبگان، فرهیختگان، روحانیون و دیگرانی بود که نسبت به شرایط کشور دغدغه داشتند. مجموعه این عوامل، شرایطی ایجاد کرد که آقای روحانی در مرحله اول انتخاب شود.
* مناظرهها هم بسیارتأثیر گذار بود...
** بله؛ نباید توان، قدرت تحلیل و پاسخگویی روحانی در مناظرات را فراموش کرد.
* چه زمانی از رأی مردم به روحانی مطمئن شدید؟
** در سفرهای استانی به گیلان و مازندران، حضور و شور و نشاط جوانان متفاوت از گذشته بود.موج جمعیت چند هزار نفری در میدان اصلی شهر ساری امکان رسیدن روحانی به مسجد جامع شهر را مشکل کرد.در آن شرایط به آقای روحانی گفتم:«کار تمام است». سؤال کرد:« چطور؟» گفتم:«بهمن رأیی که میخواستیم، اتفاق افتاده.» فردای آن روز در مشهد حضور دهها هزار نفری و پرشور جوانان نتیجه انتخابات را پیشاپیش روشن کرد.
* به عنوان نکته پایانی گفتوگو به یکی از نقدهایی که در سه سال گذشته به دفعات علیه رئیس دولت مطرح شده اشاره میکنم؛ اینکه گفته میشود:«رئیس جمهوری انتقادپذیر نیست». این نقد را میپذیرید؟
** صادقانه و بدون اغراق عرض میکنم ظرفیت فردی، نقد پذیری،مدارا و تحمل روحانی در شرایط سخت و بحرانی بینظیر است؛وی هیچ گاه در مقابل حوادث، بحرانها و تحولات، دچار رویکرد احساسی نمیشود. بازتاب این ویژگی روحانی در برخورد با عربستان، تحولات سوریه و عراق، رفتار با کشورهای بزرگ در حوزه هستهای همچنین شیوه برخورد با تحولات سیاسی داخل بیانگر یک مفهوم است و آن پذیرش اصل احترام به آرا و افکار دیگران همچنین تنوع و تکثر فکری است. هر روز صبح در نشریاتی میبینید که به انتقاد و حتی تخریب دولت دست زدهاند، اما کمترین عکس العملی ندیدهاند؛ به اعتقاد من بزرگترین ضعف دولت،عدم دفاع از توان، کارآمدی و عملکرد خود است. دولت به دلیل در اختیار نداشتن رسانه ملی و سایر شبکههای اطلاعرسانی مظلوم واقع شده است. انتظار این است در میان 50 شبکه موجود رادیو و تلویزیون که صبح تا شب از همه کس و همه چیز سخن میگویند، یک شبکه در اختیار دولت قرار بگیرد تا بتواند عملکردش را به اطلاع مردم برساند؛ آن گاه خواهید دید جامعه چگونه مشارکت،همگرایی و همراهی گسترده خود با دولت را نشان خواهد داد.
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6237/6/135864/1
ش.د9500966