(روزنامه اعتماد ـ 1395/05/02 ـ شماره 3581 ـ صفحه 10)
** مسالهاي كه موجب شده است تا روابط ايران و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس روز به روز تيرهتر شود، به دليل ناكاميهاي اعراب در تحقق خواستهاي اوليهشان است. با شكلگيري بهار عربي و روند سريع تحولات در تونس و مصر، از يك سو كشورهاي حاشيه خليج فارس از جمله عربستان بسيار نگران شدند كه مبادا اين موج به مرزهاي آنها كشيده شده و آنها را درگير خود كند. از سوي ديگر، اين كشورها به رهبري رياض درصدد شدند تا با استفاده از بهار عربي، به ساقط كردن حكومتهاي نزديك به ايران بپردازند؛ به عبارت ديگر، اين كشورها براي سرپوش گذاشتن بر مشكلات داخلي خود كه ميتوانستند زمينه ساز يك انقلاب باشند، بهانه ايران را علم كرده و تاكيد داشتند كه مسبب اين مشكلات ايران است. بحرين يا عربستان حكومتهايي هستند كه از طريق سازوكارهاي غيردموكراتيك اداره ميشوند. جوامع اين كشورها نيز نسبت به دهههاي گذشته تغيير كرده و مردم خواستار مشاركت بيشتر در قدرت هستند ولي دولتهاي اين كشور اين خواست را نميپذيرند و براي ندادن اين قدرت و سركوب آن گروهها، اين جريانها را به ايران متصل ميكنند. از سوي ديگر، عربستان و همپيمانانش خواستار نقشآفريني ايران در منطقه نيستند و به همين خاطر در دهه قبل، مساله هلال شيعي را مطرح كردند. آنها ايران را عضوي از جهان عرب محسوب نميكنند و از آنجايي كه عربستان خود را رهبر جهان عرب ميداند، حضور ايران در كشورهاي عربي را تحقير خود تلقي كرده و به همين خاطر با وقوع بهار عربي درصدد تضعيف جايگاه ايران در منطقه برآمدند.
در اين چارچوب، شاهد بحران سوريه بوديم. از سويي، آنها انتظار دخالت نظامي امريكا را داشتند. تركيه نيز به مخالفان بشار اسد كمك ميكرد و همين موجب شد تا آنها انتظار داشته باشند كه بشار اسد ظرف مدت كوتاهي سقوط كند. تمام اين پيشبينيها تحقق نيافته است. بشار اسد پس از پنج سال همچنان در قدرت باقيمانده است. امريكا نه تنها دخالت نظامي مستقيم نداشته بلكه هماينك ميگويد بحران سوريه، راهحل سياسي دارد و نه نظامي. تركها نيز چندي است كه در حال تجديدنظر در سياستهايشان در خصوص سوريه هستند. از سوي ديگر، عربستان خواستار دخالت سختافزاري امريكا عليه ايران بود ولي در نهايت ديد ايران با شش قدرت جهاني از جمله امريكا در خصوص مساله هستهاي به توافق رسيد. اين توافق نگرانيهاي آنها از بهبود روابط ايران و غرب را تشديد كرد. در اين مدت هم نفوذ و قدرت ايران در سطح منطقهاي افزايش يافت. براي نخستين بار در سالهاي گذشته، ايران به مذاكرات سوريه راه يافت. اين ناكاميها و افزايش نفوذ ايران براي اعراب قابل تحمل نبود و موجب شد تا عربستان و همپيمانانش به فكر طراحي برنامههايي باشند تا مانع از افزايش قدرتگيري ايران شوند. در اين چارچوب آنها رهبر شيعيان شرق عربستان يعني شيخ نمر را اعدام كردند كه واكنش جمهوري اسلامي ايران را به همراه داشت. عدهاي هم سفارت اين كشور در تهران را اشغال كردند و همين بهانه را به رياض داد تا روابطش را با تهران قطع كرده و به اقداماتش مشروعيت ببخشد. پس از اين اقدام، برخي كشورها مانند بحرين با عربستان همراه شدند و روابطشان را قطع كردند و برخي ديگر هم روابطشان را كاهش دادند. گام دوم آنها محكومسازيهاي پي در پي ايران به بهانه اشغال سفارت بود كه ابتدا در شوراي همكاري خليج فارس و سپس در اتحاديه عرب و نشست سران كشورهاي اسلامي صورت گرفت.
* پس سياستهاي طرف مقابل را مانعي براي عدم گفتوگو و كاهش اختلاف ميدانيد؟
** بله. البته عربستان بارها اعلام كرده است كه آماده گفتوگو با جمهوري اسلامي ايران است ولي پيششرطي غيرمنطقي هم براي آن مطرح كرده و آن، اين است كه ايران بايد سريعا از عراق، سوريه و لبنان خارج شود. اخيرا هم يمن را به شكل مبالغهآميزي به اين مجموعه اضافه كردهاند تا به رفتار سركوبگرانه و بمبارانهايشان مشروعيت ببخشند.
* آيا كم و كاستي در سياستهاي اتخاذ شده از سوي ايران وجود نداشته است؟
** در آغاز گفتوگوها در خصوص توافق هستهاي ايران، عربستان براي گفتوگو با ايران اعلام آمادگي كرد ولي آقاي ظريف، معاون وقت يعني آقاي اميرعبداللهيان را به عربستان فرستاد كه براي عربستان به معناي آن بود كه ايران بهايي به اين مذاكرات نميدهد. يك مساله ديگري نيز كه وجود دارد اين است كه ايران ميتوانست با استفاده از فضاي ايجاد شده از برجام، روابطش را با امريكا بهبود ببخشد كه در آن صورت، امريكا مانع از اقدامات تخريبي عربستان عليه ايران ميشد. با اين حال، ترس بهبود روابط ايران و غرب عملا موجب نزديكي و ائتلاف عربستان و اسراييل شده.
* عده كثيري ادعا ميكنند كه كشورهاي عضو شوراي همكاري تحت تاثير عربستان سعودي هستند و به همين دليل است كه هر روز رابطه آنها با ايران تيرهتر از قبل ميشود. تداوم وضعيت فعلي ميان ايران و اين كشورها چه تهديد امنيتي و سياسي براي ايران ميتواند باشد؟
** عقل سياسي ايجاب ميكند كه ايران و كشورهاي حاشيه خليج فارس تنشها را كاهش داده و رابطه را بهبود ببخشند. منطق جغرافيايي را كه نميتوان تغيير داد و همين موجب ميشود تا وضع موجود را درك و در اين راستا، خواستههاي خود را تعديل كرده و شرايط را براي اقدامات تنشزداي گام به گام براي حل مسائل فراهم كنند. خواست فوري آنها خروج ايران است ولي عقل سليم اين خواست را منطقي نميداند و در شرايط بحراني امروز هم اين خروج به نفع منطقه نيست. با وجود اتخاذ سياست صبر از سوي ايران، آنها سياست تشديد تنش را دنبال ميكنند و يك برخورد تصادفي يا تظاهر به انجام يك اقدام از سوي طرف مقابل، ميتواند شرايط را به سمت درگيري هدايت كند. البته اين شديدترين و دورترين احتمال ممكن است ولي عربستان در شرايط كنوني تحريك در مرزها از جمله در سيستان و كردستان و حمايت از مخالفان سياسي ايران را دنبال ميكند. از لحاظ سياسي و رسانهاي هم تلاش ميكند تا وجهه ايران را در دنيا تخريب كند.
* روز گذشته «عبد اللطيف بن راشد الزياني»، دبيركل شوراي همكاري خليج فارس ضمن متهم كردن ايران به دخالت در امور كشورهاي منطقه مدعي شده كه اگر ايران اين رويكرد خود را تغيير ندهد بايد فرايند تحريم اين كشور از سرگرفته شود. آيا چنين تهديدي ميتواند عملي شود؟ آيا رابطه خوب شوراي همكاري با اتحاديه اروپا و امريكا ميتواند پروژه تحريم جديد ايران به دليل اين ادعاها را رقم بزند؟
** طرح اعمال مجدد تحريمها عليه ايران، ادعايي تكراري است كه تا به امروز هم جنبه عملي نيافته است و بيشتر براي اعمال فشار بر امريكاست. از سويي، برخي از كشورهاي شوراي همكاري هم از تحريم ايران سود نخواهند برد. پس از قطع روابط عربستان با ايران، رياض فشارهاي بسياري بر ابوظبي وارد كرد تا آنها روابطشان را با ايران قطع كنند ولي آنها فقط در سطح سياسي روابطشان را كاهش دادند و در سطح اقتصادي تغييري رخ نداد. اين مساله در مورد كويت و قطر هم صدق ميكند. ولي اين سخنان ميتواند بستر براي بهانهگيريهاي آينده را فراهم كند؛ به ويژه آنكه اگر محافظهكاران در انتخابات رياستجمهوري امريكا پيروز شوند، به جمهوريخواهان كنگره هم بهانه لازم را ميدهد تا قطعنامههاي بيشتري را عليه ايران صادر كنند. از طرفي، فضاي رواني هراس همكاري با ايران را مطرح ميكند. اعراب هم بيشتر اين جنبه را دنبال ميكنند تا كسي به ايران نيايد و ايران از مزاياي برجام بهرهمند نشود و ايران از نظر اقتصادي در تنگنا قرار گيرد.
* بان كي مون، دبيركل سازمان ملل در گزارش ارايه شده به شورا در خصوص شش ماه نخست اجراي برجام و وضعيت قطعنامه ٢٢٣١ اتهامهاي منطقهاي را عليه ايران مطرح كرده بود. معناي همصدايي سازمان ملل با برخي كشورهاي منطقه براي ايران چيست؟
** دبيركل بايد در گزارشهاي خود چه به شوراي امنيت و چه به مجمع عمومي سازمان ملل حساسيت به خرج دهد و بيطرفانه عمل كند ولي موضعگيري اخير او بيطرفانه تلقي نشد. اگر دبيركل سازمان ملل قصد همصدايي و همراهي با كشورهاي منطقه را هم عليه ايران نداشته است، ناخواسته كارش اينگونه تعبير ميشود. بان كي مون در مورد برجام گفته است كه فعاليتهاي موشكي ايران با روح برجام در تضاد است در حالي كه مساله موشكي با برجام متفاوت است و مسائل منطقهاي هم ربطي به آن ندارد. اينها موجب انتقادات بسياري از او نيز شده است. البته نكتهاي را هم بايد به آن اشاره كنم و آن، اينكه سازمان ملل ابتدا نام عربستان را به خاطر نقض حقوق كودكان در يمن در ليست سياه قرار داد كه موجب اعتراض شديد رياض و اعمال فشارهاي آنها شد. سرانجام نيز نام عربستان از ليست سياه خارج شد. من فكر ميكنم شايد دبيركل با مطرح كردن مسائل منطقهاي در گزارش خود، خواسته است تا به رياض امتيازي بدهد و در وضعيت منطقهاي، موازنهاي ايجاد كند.
* پرونده هستهاي ايران از ادعايي در آژانس بينالمللي انرژي اتمي آغاز شد. ادلهاي براي آن در شوراي حكام ارايه شد و سپس به شوراي امنيت سازمان ملل منتقل و تحريمهايي بر اساس اين ادعاها عليه ايران صادر شد. آيا ما در حال تكرار اين وضعيت در خصوص پرونده فعاليتهاي منطقهاي ايران هم هستيم؟
** من فكر نميكنم كه اين چرخه تكرار شود. وقتي عربستان به بهانه درخواست عبد ربه منصور هادي به يمن حمله ميكند و آنجا را با خاك يكسان ميكند، چطور حمايت ايران از دولت سوريه ميتواند دخالت تلقي شود. البته عربستان تلاش بسياري ميكند تا پرونده ايران را به شوراي امنيت ببرد ولي در نهايت موفق نخواهد شد. دبيركل يا هر كشوري ميتواند نسبت به هر مسالهاي اظهار نگراني كرده و موضوعي را تهديد صلح و امنيت بينالملل معرفي كند و درخواست تشكيل شوراي امنيت را داشته باشد. يك بار اين مساله در شوراي امنيت مطرح شد ولي با وتوي چين و روسيه روبهرو شد. امريكاي امروز يعني دولت اوباما هم ميداند كه در اين باره نميتواند يكطرفه رفتار كند و قطعا ميداند كه تشديد اين مساله ميتواند به ضررش تمام شود. از سويي، دستان هيچ كسي در بحرانهاي موجود در خاورميانه و فرآيندهاي دخيل در آن پاك نيست. سرويسهاي امنيتي بسياري از كشورها از ارتباط گروههاي تروريستي با عربستان خبر ميدهند. هيچ ترديدي درباره ارتباط تركيه و گروههاي مخالف بشار اسد وجود ندارد.
* چرا تهديدهاي مشتركي مانند داعش، فعاليتهاي تروريستي، در منطقه نتوانست و نميتواند ايران و اعضاي شوراي همكاري را براي مبارزه با اين مسائل مشترك پاي ميز مذاكره بكشاند؟
** چون خواستهاي غيرعملي و غيرمنطقي دارند. لازمه گفتوگو اين است كه طرفين خواستهاي خود را تعديل ببخشند. شوراي همكاري خليج فارس خواستههايي دارد كه وقتي مطرح ميشود اين معنا را به ايران ميدهد كه نميخواهيم با تو گفتوگو كنيم در حالي كه آنها بايد وضع موجود را بپذيرند و بر اساس واقعيتهاي موجود گفتوگو كنند. با انجام گفتوگو، فضا هم تعديل خواهد شد و ميتوان اميدوار به كاهش سوءتفاهمات و افزايش همكاريها بود.
* آيا حضور ميانجي مانند اتحاديه اروپا يا مثلا بازيگري مانند روسيه ميتواند جرقه مذاكره ايران با كشورهاي عضو شوراي همكاري را بزند؟
** ورود روسيه به سوريه سبب شد تا همه بازيگران بپذيرند كه راه حل و فصل بحران سوريه رفتن فوري بشار اسد نيست. هماينك امريكا، اروپا و تركيه اين مساله را پذيرفتهاند و تنها عربستان اين مساله را قبول نكرده ولي بايد قبول كند. با اين حال، روسيه درباره بهبود روابط ايران و اعراب هرچند ابراز تمايل كرده ولي قدرتي را هم ندارد. ايران اين نقشآفريني را قبول ميكند ولي طرف مقابل پس ميزند. اروپا هم امروز گرفتار مشكل رواني اسلامهراسي و تروريسم است و تروريسم مساله اول آنها شده است. تمام هم و غم آنها كاهش نفوذ تروريسم در اروپا است. از سويي، با مسائل مهاجران روبهرو هستند. با وجود اين مسائل، آنها در اين باره ورود جدي نخواهند كرد. تركها نيز هماكنون با بحران داخلي ناشي از كودتا روبهرو هستند و سعي ميكنند مسائل داخليشان را بهبود ببخشند. تنها بازيگري كه در اين باره ميتواند دخالت كند، امريكاست كه تلاشهايي هم براي كاهش تنش ميان ايران و اعراب انجام داده است؛ مانند گفتوگويي كه اوباما با نشريه آتلانتيك داشت ولي به جايي نميرسد و با ورود به فضاي انتخاباتي هم طرف مقابل ايران صبر ميكند ببيند، چه كسي پيروز انتخابات ميشود.
* فكر ميكنيد تشديد تنشها ميان ايران و اعراب چه تاثيري در بحران سوريه داشته باشد؟
** با اين حال، حوادث منطقه به گونهاي پيش رفته است كه همگان در اين خصوص اتفاق نظر داشته باشند كه رفتن بشار اسد از قدرت، موجب ميشود تا سوريه با وضعيتي نامعلومتر و خشونتآميزتر مواجه شود. تركيه از مدتي پيش سياست اصلاح در مواضع در رابطه با مساله سوريه را در پيش گرفته و احياي روابطش با روسيه در اين راستاست. آنها به نوعي با خط مشي ايران و روسيه در خصوص سوريه اعلام همسويي كردند. از سويي با امريكا در ائتلاف ضدداعش در شمال عراق همكاري دارند. تنها بازيگري كه هنوز به راهحلي نظامي اميدوار است، عربستان است و هنوز هم از كنارهگيري بشار اسد و تغيير رژيم سوريه حرف ميزند. آنها هر چند در ائتلاف ضدداعش حضور دارند ولي كار خاصي هم نكردند. گهگاه هم از اعزام نيرو به سوريه سخن ميگويند ولي بلوف است. آنها در مساله يمن هم درماندهاند. متاسفانه هماكنون سوريه به عرصه و ميدان رقابت ميان قدرتهاي منطقهاي تبديل شده است. در شرايطي هم كه عربستان احساس شكست كند، رفتارهاي خصمانهاش را تشديد ميكند. هماينك نيز سياستهاي اين كشور درباره سوريه و ايران از سر استيصال، احساسي و هيجانزده است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=49574
ش.د9501317