(روزنامه اعتماد ـ 1395/03/22 ـ شماره 3548 ـ صفحه 10)
** در شوراي همكاري خليج فارس، دو كشور نسبت به ديگر كشورها بيشتر سعي كردهاند تا روابط خود با ايران را متعارف و دوستانه نگه دارند؛ نخستين كشور، عمان است كه از روابط راهبردي، دوستانه و بسيار نزديكي با ايران برخوردار است و ديگري هم قطر. قطر با آنكه كشوري كوچك و با جمعيتي اندك است، در طول دو دهه اخير تلاشهاي بسياري را براي ايفاي نقش جدي در خصوص مسائل منطقهاي و بينالمللي انجام داده و در اين راستا ميخواهد جايگاه خود در معادلات منطقهاي و بينالمللي را ارتقا دهد. در اين چارچوب، اين نوع جاهطلبيهاي دوحه موجب شده است تا اختلافهايي ميان قطريها و عربستانيها شكل بگيرد و اين دو كشور در برخي از مسائل منطقهاي با يكديگر اختلاف داشته باشند. اين نوع اختلافات در كنار برخي اختلافات مرزي موجب شده است تا بگوييم قطر و عربستان دو كشور دوست با روابطي راهبردي با يكديگر نيستند. نوع بازيگريهاي اين دو كشور در خصوص معادلات منطقهاي هم كاملا روبهروي يكديگر است. در زماني كه عربستان در سوريه از داعش و گروههاي چون احرارالشام و جيشالاسلام حمايت ميكند، قطريها از جبهها لنصره حمايت ميكنند و در مصر هم قطر از اخوانالمسلمين و محمد مرسي حمايت ميكرد در حالي كه عربستان با حمايت از نظاميان، زمينهساز كودتا عليه رييسجمهور وقت مصر شد. در اختلاف بحرين و قطر در خصوص جزاير حوار، عربستانيها جانب بحرينيها را گرفتهاند. همچنين رياض و دوحه در مورد مرزهاي جنوب غربي و خليج سلوا واقع در اين منطقه نيز با يكديگر اختلافات ارضي دارند و اين به معناي آن است كه اختلافات مرزي ميان اين دو كشور از خليج سلوا واقع در جنوب غربي قطر آغاز و تا خورالعديد واقع در جنوب خاوري قطر امتداد مييابد. البته قطر عضو شوراي همكاري خليج فارس است و همين موجب ميشود تا قطريها در مناسبات ملاحظاتي داشته باشند ولي سعي ميكنند زير چتر برادر بزرگترشان يعني عربستان نباشند. من فكر ميكنم در چنين شرايطي كه عربستان بيشترين تلاش را در جهت اجماعسازي و اتحاد كشورهاي عربي و اسلامي عليه ايران دارد، ايران استراتژي ايجاد شكاف ميان كشورهايي كه اختلافات راهبردي با عربستان را دارند، در پيش گرفته است. ميتوان گفت با توسعه روابط با قطر ميتوان به ايجاد اخلال در استراتژي عربستان اميدوار بود و شايد هم آن را ناكام ساخت.
* تا چه اندازه ميتوان ميان كشورهاي عضو شوراي همكاري با عربستان تفكيك قايل شد؟
** كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس يكدست نيستند. در واقع آنها در يك طيف يكدست قرار نميگيرند هرچند عربستان رهبري اين كشورها را برعهده دارد. در يك سوي اين طيف، عربستاني است كه بيشترين اختلافات و رقابتها را با ايران دارد و در مقابل آن، عمان است كه تقريبا كمترين همكاري و همراهي را با سياستهاي عربستان دارد. كشورهاي ديگر عضو اين شورا در ميان اين دو سر طيف قرار دارند. بحرين همسوترين كشور با سياستهاي عربستان است. البته آنها زير چتر امنيتي و نظامي عربستان هستند و حاكميت اين كشور بقاي خود را مديون عربستان است و طبيعي است كه بيشترين همراهي را با عربستان داشته باشند. كويت، امارات و قطر هم در ميانه هستند و ميتوان گفت كه قطر بعد از عمان دورترين كشور به عربستان است كه بيشترين اختلافات را با او دارد. قطر، كويت و بهخصوص امارات از تعاملات و مناسبات تجاري با ايران برخوردار هستند و همين مساله موجب شد تا وقتي عربستان با ايران قطع رابطه كند، روابطشان را در سطح سياسي و ديپلماتيك كاهش بدهند اما روابط اقتصادي را كاهش ندهند. از طرفي تداوم شرايط كنوني به سود منافع آنها نيست و من فكر ميكنم با گذر زمان و براي حفظ منافع مليشان به استمرار سياست عربستان و همراهيشان با اين كشور تن نخواهند داد و اگر قطر در اين مسير گام بردارد من فكر ميكنم فضا و شرايط براي كشورهايي چون امارات و به ويژه كويت هم براي خروج از اين تنگنا فراهم شود.
* با توجه به اين اختلافها، سياست قطر در منطقه در قبال ايران تا چه اندازه مستقل از عربستان است؟
** همان طور كه گفتم قطر به دليل عضويت در شوراي همكاري خليج فارس مجبور است ملاحظاتي را داشته باشد ولي رعايت اين ملاحظات به معناي پيروي كامل از عربستان نيست. از طرفي، اين پيروي هم طويلالمدت نخواهد بود. آنها سعي كردهاند در برابر ايران خط مشي متفاوتي را طي كنند و همين موجب افزايش ناخشنودي رياض در قبال دوحه شده است. از طرفي آنها چه بخواهند يا نخواهند، قطر، همسايه ايران است و دو طرف از مسائل مشترك برخوردار هستند و همين موجب ميشود تا دو طرف در خصوص آن مسائل با يكديگر حداقل تعاملاتي داشته باشند و به گفتوگو با يكديگر بپردازند. همين مساله موجب ميشود تا قطر براي حفظ سود و منافع ملي خود سياست مستقلانهتري را در پيش بگيرد. براي آنها هم ايران كشور مهم و قدرتمندي است. به هر حال آنها با اينكه كشور كوچكي هستند ولي جوياي نامند و توافق نسبي با ايران ميتواند به افزايش اعتبار آنها در صحنه معادلات منطقهاي كمك كند.
* آيا ايران ميتواند از اختلافهاي فاحش دوحه و رياض براي ايجاد شكاف در ائتلاف شوراي همكاري عليه ايران استفاده كند؟
** انجام اين كار شدني است ولي موفقيت كامل آن بستگي به نوع راهبردها و درايت ايران است.
* چه نوع راهبردي بايد در پيش گرفته شود؟
** به هر حال قطر عضو شوراي همكاري است و محدوديتهايي را دارد كه مجبور به ملاحظه آنها است. بايد نقاط ضعف ارزيابي شود. محدوديتها، دغدغه و خطوط قرمز شناسايي شده و سعي شود تحريكي صورت نگيرد. همچنين بايد بر زمينههاي همكاري و منافع مشترك تاكيد كرد. در صورتي كه چنين كاري صورت بگيرد، قطريها به سمت ايران متمايل خواهند شد و اين كار موجب ميشود تا كويتيها و تا حدي اماراتيها هم به سمت ايران بيايند. اين كار نقش جدي در شكستن وحدت يا حداقل تضعيف سياست عربستان دارد.
* بسياري قطر را يكي از اصليترين تامينكنندگان جبهه مقابل بشار اسد در سوريه ميدانند. در چنين شرايطي، آيا ايران ميتواند مجزاي از پرونده سوريه رابطه حسنهاي با دوحه برقرار كند؟
** اين همان ملاحظلاتي است كه ايران بايد مدنظر داشته باشد و زياد روي اين اختلاف مانور ندهد. ايران با توسعه همكاري با قطر ميتواند اندك اندك و در بستر زماني آنها سياستشان را در خصوص سوريه نرم و شرايط را براي گفتوگو و سرانجام همكاري فراهم كند. از طرفي شايد آنچه مدنظر ايران و قطر باشد، يك رابطه حسنه در برخي زمينههاست و نه همه زمينهها. كمتر كشوري را ميتوان پيدا كرد كه در همه زمينهها با يكديگر وحدت نظر داشته باشند.
* ميزان نفوذ سياسي ايران بر كشورهاي شوراي همكاري با توجه به بيانيههاي تندي كه اين شورا عليه فعاليتهاي منطقهاي ايران صادر كرده است تا چه اندازه است؟
** اگر روابط تهران و مسقط را استثنا قرار بدهيم، اگر نفوذي از سوي ايران وجود داشته باشد، بيش از آنكه سياسي باشد، به دلايل مسائل اقتصادي و شرايط ژئوپولتيكي است. آنها بيش از آنكه تحت تاثير ايران باشند، تحت تاثير عربستان هستند ولي مشكلي كه در اين فضا وجود دارد، اين است كه سياست عربستان قابل استمرار نيست و عربستان نميتواند مداوم عليه ايران بيانيه صادر كند. سياست عربستان هم نسبت به ايران بيشتر نشأتگرفته از استيصال و عصانيت است تا خردورزي و درايت. از طرفي، كشورهاي عربي هر چقدر با ايران رابطه خصمانهاي داشته باشند، ايران براي آنها كشور مهم و جذابي است. از طرفي، شرايط يمن و سوريه و استمرار شرايط موجود، موجب شده است تا ادامه بحران براي آنها قابل تحمل نباشد. به خصوص اينكه استمرار اين شرايط براي آنها عوارض منفياي در پي خواهد داشت و اين براي آنها قابل تحمل نيست. به طور مثال چندي پيش دبيركل سازمان ملل عربستان را در ليست ناقضان حقوق كودك به دليل كشتار كودكان يمني قرار داد. با آنكه بان كي مون تحت فشارهاي عربستان از اقدام خود منصرف شد اما اين كار اثر رواني خود را كرد. به هر حال در مساله يمن، قطر، امارات و كويت هم جزو ائتلاف هستند و اين عمل موجب تسري يافتن نام آنها ميشود. آنها اكنون به دنبال يافتن روزنهاي براي عمل و خروح از بن بست هستند و اين روزنه ميتواند براي آنها ايران باشد.
* برخي تحليلگران با توجه به اختلافهاي قطر و عربستان در مساله سوريه و حمايت دوحه از اخوانالمسلمين در منطقه و همچنين حماس ادعا ميكنند كه قطر تمايل تبديل شدن به عربستان دوم در منطقه و پذيرفتن نقش رهبري اعراب منطقه خليجفارس را دارد. آيا با چنين تعبيري موافق هستيد؟
** بله. قطر چنين قصدي را دارد ولي انجام رسيدن به جايگاه فراتر از توان آنهاست. البته آنها هزينههاي سنگيني به اين منظور پرداخت كردهاند و تا حدودي هم موفق شدهاند ولي اين موفقيت هميشگي و بلندمدت نيست. آنها تا حدودي ميتوانند رقيب عربستان باشند ولي فراتر از آن نميتوانند بروند و عربستان را پشت سر بگذارند.
* امير قطر در گفتوگو با روحاني تاكيد كرده است كه روابط راهبردي تهران - دوحه برقرار است و اين روابط بدون نقشپذيري و دخالت كشورهاي ثالث، در حال توسعه و تعميق است. چنين ادعايي تا چه اندازه در فضاي عملي معادلات منطقهاي ممكن است؟
** صرف نظر از عملي بودن يا نبودن، من فكر ميكنم طرح اين ادعا و شعار هم اثرگذار است. ايران و قطر به دليل نوع بازار و توانمنديهايشان از مناسبات تجاري فوقالعاده بالايي برخوردار نيستند ولي طرح اين ادعا هم مثبت و راهبردي است و ميتواند تاثيرات سياسي و رواني به ويژه بر عربستان داشته باشد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=45961
ش.د9500790