تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۲۹۳۹۴۶
گفت‌وگو با سيدمحمدعلي حسيني مشاور بين‌الملل دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام
مقدمه: «برجام به معني پايان مخالفت‌ها، بهانه جويي‌ها و پايان تلاش براي اعمال فشار بر جمهوري اسلامي ايران نيست چون نه ذات كشورهاي ديگر تغيير مي‌كند و نه ما در حوزه‌هاي ديگر غيرهسته‌اي با آنها مذاكره مي‌كرديم.» شاه كليد سخنان محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه دولت يازدهم در سه سال گذشته از عمر اين دولت و يك سال رفته از حيات ده ساله توافق هسته‌اي همين جمله است؛ جمله‌اي كه درك آن شايد براي عده‌اي سخت و شايد براي قليلي در تضاد با سياست هرآنچه حسن روحاني انجام دهد، مضر است، باشد. اهرم تحريم كه به ابزاري در اختيار قدرت‌هاي غربي در چندسال منتهي به روي كارآمدن دولت يازدهم براي تحت فشار قرار دادن ايران بدل شده بود سطح توقع جامعه و افكار عمومي از توافق هسته‌اي را بالا برد. اين بالارفتن سطح توقع در چندماه اخير تحليل چرايي شكل‌گيري برجام و تخمين تاثير واقعي آن بر اقتصاد و معيشت مردم را با چالش‌هايي روبه‌رو كرد؛ چالش‌هايي كه گاه چاشني بازي‌هاي سياسي در داخل بر تندي آن نيز افزود. اتفاقي كه در برنامه هسته‌اي افتاد اين بود كه در يك حوزه مشخص ايران بهانه‌هايي كه باعث شده بود طرف مقابل بتواند با تمسك به آنها يك فضاي منفي عليه ايران در سطح بين‌المللي ايجاد كند را از آنها بگيرد. كارشكني‌ها پايان نيافته است، طرف مقابل از در همكاري و همراهي كامل و بي‌قيد و شرط با ايران داخل نيامده است. برجام تنها بر قدرت مانور ايران هم در عرصه منطقه‌اي و هم بين‌المللي افزود و امروز توپ در زمين ايران است كه بر وزن وزنه استفاده از فرصت‌هاي برجام بيفزايد يا بر حجم چالش‌ها تكيه كند. سيد محمد علي حسيني، مشاور بين‌الملل دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در گفت‌وگويي اختصاصي با «اعتماد» به مناسبت سالروز توافق هسته‌اي تاكيد مي‌كند كه برجام، نه يك راهبرد بلكه تاكتيكي بود كه هدف آن تغيير محيط بين‌الملل نسبت به ايران و اهداف و نيات آن بود. حسيني كه در سال‌هاي نخست دولت يازدهم از سوي محمد جواد ظريف به سمت مشاور وزير و معاون ديپلماسي رسانه‌اي مركز ديپلماسي عمومي و رسانه‌اي وزارت امور خارجه منصوب شده بود در اين گفت‌وگو از تداوم تلاش‌هاي امريكا براي زنده نگاه داشتن پروژه ايران هراسي مي‌گويد و فرصت‌هايي كه ايران بايد از آن در فضاي پسابرجام استفاده كند. سفير ايران در ايتاليا، معاون حقوقي و بين‌المللي، سخنگو و دستيار ويژه وزير، سرپرست معاونت آسيا و اقيانوسيه، مديركل ارزيابي و نظارت، كاردار ايران در كشورهاي اردن، سوريه و ازبكستان و معاون اداره اول خاورميانه عربي و شمال آفريقاي وزارت امور خارجه در زمره مناصبي بوده است كه حسيني در سال‌هاي حضور در وزارت امور خارجه عهده‌دار آنها بوده است. مشروح اين گفت‌وگو به شرح زير است.
پایگاه بصیرت / سارا معصومي
(ويژه‌نامه روزنامه اعتماد - 1395/04/23 - شماره 11 - صفحه 26)

* يك سال از عمر توافق هسته‌اي ميان ايران و ١+٥ مي‌گذرد. محمد جواد ظريف همواره تاكيد كرده است كه برجام همزمان يك چالش و يك فرصت براي ايران است. در يك بازبيني يك ساله فرصت‌هاي بين‌المللي برجام براي ايران بيشتر بود يا چالش‌هاي آن‌؟

** برجام، نه يك راهبرد بلكه تاكتيكي بود كه هدف آن تغيير محيط بين‌الملل نسبت به ايران و اهداف و نيات آن بود؛ محيطي كه در نتيجه بهانه‌جويي‌هاي مستمرغربي‌ها وبه ويژه امريكا و صهيونيسم بين‌الملل و تلاش‌هاي گسترده آنان براي مشروعيت بخشيدن به اين بهانه‌ها، به‌شدت آلوده شده بود. به همين جهت «شكستن فضاي خصمانه جبهه استكبار بر ضد ايران» يكي از اهداف اصلي ورود ما به مذاكره هسته‌اي بود كه در سخنراني ٢١ فروردين ماه ٩٣، مورد تصريح مقام معظم رهبري نيزقرار گرفت. اين هدف تا حد زيادي در بعد هسته‌اي و در پي توافق برجام اتفاق افتاده و در دسترس قرار گرفته است. برملا شدن اتهامات دروغين دشمنان و تغيير مثبت نگرش افكار عمومي دنيا نسبت به ايران در قضيه هسته‌اي و همچنين حضورمقامات عاليرتبه دولتي و نيز سرمايه‌گذاران و صاحبان صنايع بزرگ و كوچك از بخش خصوصي كشورهاي مختلف و اعلام آمادگي آنان براي تقويت همكاري‌ها و مشاركت در پروژه‌هاي خرد و كلان حوزه‌هاي متنوع كشورمان، از نشانه‌هاي اين موفقيت است؛ موفقيتي كه البته بايد دستاوردهايي واقعي و ملموس در جهت تامين منافع ملي و اولويت‌هاي اقتصادي كشور داشته و همچنين مقوم اصول سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي باشد.

نكته مهم اين است كه فرصت‌ها و چالش‌ها و تهديدها، تحت شرايطي؛ قابليت تبديل به يكديگررا دارا هستند. آثاري كه قرار است در پي برجام و لغو قطعنامه‌ها وتحريم‌ها، عادي شدن صادرات نفت، افزايش همكاري‌ها، روان‌سازي معاملات و مبادلات بانكي و مالي حاصل شود، در صورت پايبندي طرف‌هاي مقابل به ويژه طرف امريكايي، هر يك فرصت‌هايي را توليد خواهد كرد كه وضعيت سياسي- اقتصادي بهتري را براي كشور و مردم نويد خواهد داد اما همين تعهدات يا بخش‌هاي اساسي و اصلي آن، چنانچه صرفا بر روي كاغذ باقي بماند و با بد عهدي‌هاي امريكايي مواجه گردد مي‌تواند تبديل به چالش جديدي شود كه مديريت آن براي طرفين دشوار خواهد بود.

رفت وآمدهاي متراكم مقامات خارجي نيزفرصتي است كه مي‌تواند موجب ارتقاي جايگاه سياسي- اقتصادي و بين‌المللي كشور شود و نتايج عيني مطلوبي نيز به دنبال داشته باشد. همين فرصت‌ها اما در صورت ادامه تلاش واشنگتن براي حفظ سياست ايران هراسي و ايجاد فضاي بي‌اعتمادي و نگراني عليه همكاري كشورها با تهران مي‌تواند تبديل به چالشي شود كه بقاي برجام را با مشكلات و خطرات جدي مواجه سازد.

* تا چه اندازه ايران توانست از فرصت‌ها استفاده كند؟

** صرف‌نظر از زمانبر بودن بهره مندي از برخي فرصت‌ها و بسامان رسيدن آنها، فرصت‌ها و گشايش‌هاي ايجاد شده فعلا محدود است كه البته اگر با مانع تراشي‌ها و دشمني‌ها همراه نشود قابل گسترش است. در عين حال همين فرصت‌هاي موجود اقتصادي، نيازمند روان‌سازي عمليات بانكي و نقل وانتقال مالي است كه عنصر كليدي و سنگ بناي توسعه مناسبات اقتصادي است كه البته كمابيش، همه اذعان دارند كه كارشكني‌ها در اين خصوص كم نبوده و عملا از حد وعده‌ها و توجيهات، چندان فراتر نرفته است. يك عامل اصلي آن است كه امريكا اراده جدي براي روان‌سازي عمليات بانكي وتعليق يا لغو قطعي تحريم‌ها از خود نشان نداده در حالي كه اين كشور در اعمال تحريم‌ها و پيگيري آن در مناطق مختلف دنيا و اعمال مجازات‌هاي مالي و جريمه‌هاي سنگين عليه به اصطلاح ناقضين تحريم‌ها از هيچ اقدامي فروگذار نمي‌كرده است. بنابر اين برخي از فرصت‌هاي بالقوه نيز وجود دارد كه بستر مناسب‌تري را براي عملياتي شدن مي‌طلبد.

* ما در بعد مسائل منطقه‌اي شاهد تنش روز افزون در رابطه ايران و برخي كشورهاي عضو شوراي همكاري بوده‌ايم. تا چه اندازه اين مساله يكي از همان چالش‌هاي برجام است و چرا ايران نتوانست تا به امروز اين بحران‌ها را كنترل كند؟

** نمي توانيم بگوييم اين تنش‌ها و چالش‌هاي منطقه‌اي در پي برجام به وجود آمده است. اين تنش‌ها ريشه در سياست‌ها و رويكردهاي برخي از كشورهاي منطقه و به‌طور خاص عربستان در تقابل با جمهوري اسلامي ايران و اقتدار و نفوذ سياسي كشورمان داشته و دارد كه البته با تغيير مسوولان سعودي در پي درگذشت اميرعبدالله شدت بيشتري گرفت. بله، شايد توافق برجام اين تنش‌ها را تشديد كرد چرا كه برخي از كشورهاي منطقه‌اي، احتمالا به تحريك برخي ديگر، به اين ذهنيت رسيدند كه در صورت موفقيت برجام و رفع تحريم‌هاي اقتصادي، بر اقتدار و نفوذ و اعتبار قبلي جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان افزوده خواهد شد؛ آنان به نادرستي اين اقتدار را عليه خود تلقي كرده و دشمني‌ها را افزايش دادند در حالي كه در سياست‌هاي منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران كه بارها از زبان مسوولان مختلف كشور اعلام شده و مورد تاكيد قرار گرفته همواره بر همكاري و صلح و ثبات منطقه‌اي و همگرايي و دوستي با كشورهاي همسايه تاكيد شده است.

با اين وجود متاسفانه مسوولان كنوني عربستان گزينه‌هاي ديگري را مورد توجه قرار داده وبا پافشاري بر مواضع خصمانه خود همچنان به حذف جمهوري اسلامي ايران از تعاملات منطقه‌اي اصرار مي‌ورزند؛ مواضعي كه جز دردسر و ناكامي و تحميل هزينه‌هاي سنگين انساني، مادي و سياسي فراوان براي ملت عربستان و ساير ملت‌هاي منطقه حاصلي نداشته است. لذا حل و فصل اين مشكلات يا مديريت و كنترل اين بحران‌ها نيازمند اراده مشترك و فهم و درك متقابل است كه تا امروز در طرف مقابل مشاهده نشده است. با اين وجود اميدواريم روزنه‌هايي از آن نمايان شود.

* برجام در دومين سال بقاي خود با چالش انتخابات امريكا روبه رو خواهد شد؛ انتخاباتي كه در آن هر دو كانديداي احتمالي از تنش بيشتر با تهران و تشديد فشار بر ايران سخن گفته‌اند. تا چه اندازه نتيجه اين انتخابات مي‌تواند بر حيات برجام تاثيرگذار باشد؟

** در اين ارتباط، توجه به چند نكته، مهم است؛ يكم: برخي از مواضع اعلام شده از سوي كانديداهاي رياست‌جمهوري امريكا جنبه شعاري دارد كه البته با هدف جذب آراي گروه‌هاي مختلف از جمله لابي صهيونيست‌ها وتندروها صورت مي‌گيرد و پس از سكان داري فرد منتخب چندان زمينه اجرايي نخواهد داشت. دوم: توافق برجام بين ايران و دولت كنوني امريكا نيست بلكه بين ايران و گروه ١+٥ است كه امريكا، و نه صرفا دولت فعلي آن، يك طرف توافق است و لذا روساي جمهوري بعدي نمي‌توانند نسبت به انجام تعهدات خود شانه خالي كنند.

سوم: جمهوري اسلامي ايران در بالاترين سطح سياسي خود و از زبان مقام معظم رهبري، هم در حين مذاكرات و هم اخيرا، با صراحت و با شجاعت و مسووليت‌پذيري، اعلان كرده كه ناقض توافق برجام نخواهد بود و اين را در عمل به تعهدات خود نيز به وضوح نشان داده است. اما اگر طرف مقابل آن را نقض كند جمهوري اسلامي ايران هم هيچ انگيزه و نفعي براي حفظ آن نمي‌بيند. در اين صورت، بديهي است كه حيات برجام تهديد مي‌شود. چهارم: علاوه بر اين موارد بايد بر اين نكته مهم نيز تاكيد كنيم كه ما از روند فعلي اجراي برجام هم راضي نيستيم و دولت امريكا بايد روند مخرب جاري و بدعهدي‌ها و اهمال كاري‌ها را كنار بگذارد و همچنانكه جمهوري اسلامي ايران نسبت به تعهدات خود صادقانه و با شفافيت كامل و قابل راستي‌آزمايي عمل كرده، طرف امريكايي نيز بايد چنين كند و اين موضوعي نيست كه مسوولان ايران از آن كوتاه بيايند.

* ايران هراسي به بهانه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران جاي خود را در يك سال گذشته به ايران هراسي با بهانه فعاليت‌هاي منطقه‌اي اين كشور و آنچه كه حمايت از تروريسم خوانده مي‌شود، داده است. دستگاه ديپلماسي براي ممانعت از تشديد اين فضاي جديد مي‌تواند چه راهكارهايي در سطح منطقه‌اي و بين‌المللي داشته باشد؟

** به نكته درست و مهمي اشاره كرديد. اين خود دليل روشني است بر اينكه ماهيت خصمانه سياست‌هاي امريكا نسبت به جمهوري اسلامي ايران پس از برجام هيچ تفاوتي نكرده است. در پاسخ به اين سوال اجازه دهيد چند مطلب را يادآور شوم:

اول؛ رهبر معظم انقلاب نيزدر سخنان ابتداي سال جاري خود در حرم رضوي «نفوذ»، «تحريم» و «ايران‌هراسي» را سه ابزار فعال دشمني امريكا و نظام سلطه با جمهوري اسلامي برشمردند. ايران هراسي به عنوان پروژه نسبتا موفق دشمنان طي سال‌هاي گذشته بوده است. گرچه فضاي پديد آمده در پي برجام اين روند را تا حد زيادي با شكست مواجه كرد ليكن كماكان به عنوان يكي از اولويت‌هاي مهم اتاق‌هاي فكر امريكايي، صهيونيستي و ارتجاع عربي عليه جمهوري اسلامي ايران به‌شمار مي‌رود.

دوم؛ همان‌طور كه مي‌دانيد ريشه ايران‌هراسي در برنامه هسته‌اي كشورمان نبود. بهانه‌هاي ايران هراسي نيز بعضا واقعي ولي عمدتا ساختگي است. علت واقعي و اصلي ايران هراسي، نگراني برخي دولت‌هاي غربي سلطه‌جو و انحصار طلب و همچنين برخي دولت‌هاي دنباله رو و مستبد منطقه‌اي از تفكرناب اسلام سياسي و انقلابي، جاذبه فوق‌العاده و گرايش به تفكر مردم سالاري ديني در جهان اسلام و احتمال جايگزيني آن با تفكر ليبرال دموكراسي سكولار يا لاييك است. اين علت العلل هراس غرب از ايران اسلامي است. اين سخن را اما هيچگاه از رهبران سياسي اين دولت‌ها نمي‌توان شنيد. آنچه شنيده مي‌شود تعابيري وارونه و منفي درباره نتايج نظام سياسي ديني و همچنين تركيب دين و سياست در ايران است؛ سناريويي كه دشمنان براي تكميل آن، ايجاد تصويري هولناك از تركيب اسلام و سياست و همچنين توليد گروه‌هاي تكفيري تروريستي را به عنوان مصداق چنين تصويري هدف‌گذاري كرده‌اند.

سوم، اتهام حمايت از تروريسم بحث جديدي نيست. از قضا قديمي‌ترين بهانه امريكا براي پيشبرد پروژه ايران هراسي همين بحث تروريسم بوده است. جمهوري اسلامي ايران از ژانويه ١٩٨٤ يعني ٣٢ سال است كه در فهرست دولت‌هاي حامي تروريسم وزارت خارجه امريكا قرار گرفته است. دليل آن هم روشن است؛ جمهوري اسلامي ايران با تكيه بر بنيان‌هاي اعتقادي، فرهنگي، تمدني، ملي و انساني خويش؛ استكبار ستيز و ظلم ستيز است و خود را حامي و مدافع حقوق محرومان ومظلومان در مقابل متجاوزين و اشغالگران مي‌داند و با صداقت وشجاعت آن را اعلام كرده و مي‌كند و اين به زعم امريكا و در قاموس صهيونيست‌ها يعني تروريسم.

بنابراين اين‌گونه نيست كه بهانه تروريسم بهانه جديدي براي ايران‌هراسي شده باشد بلكه بهانه‌اي قديمي است كه با توجه به كمرنگ شدن بهانه هسته‌اي، امريكايي‌ها كمافي السابق به آن متوسل مي‌شوند. اما آنقدر اين بهانه خصوصا در شرايط فعلي منطقه كه ايران به اذعان همگان مهم‌ترين سد در برابر توحش تروريسم و افراطي‌گري است، نخ نما شده كه امريكا نيز در بيان اين اتهام عليه ايران دچار نوعي تعارض و تناقض و احتمالا شرمساري شده است.

چهارم؛ براي پيشگيري از تشديد فضاي جديد، مهم‌ترين گام، كماكان معرفي چهره اصيل و ماهيت ناب نظام اسلامي كشورمان در افكار عمومي دنيا با بهره‌گيري از ظرفيت تمامي نهادهاي فعال سياسي، فرهنگي، تبليغي و رسانه‌اي در خارج از كشوراست. تقويت و توسعه اين فعاليت‌ها در اصلاح تصويري كه دشمنان از ايران اسلامي ترسيم كرده‌اند، نقش مهم و تاثير‌گذاري دارد. ابتكار رييس‌جمهوري محترم تحت عنوان «جهان عاري از خشونت و افراط گرايي WAVE» كه در چارچوب قطعنامه‌اي در مجمع عمومي سازمان ملل متحد به تصويب رسيد كه موضوع تروريسم و جرم و جنايات سازمان يافته را نيز مي‌تواند شامل شود، قابليت ايجاد ظرفيت‌هاي متعددي در فضاي بين‌المللي را داراست.

توجه لازم به پيوست رسانه‌اي و موضوع اطلاع‌رساني گسترده خارجي در قبال مبارزه جدي و همه‌جانبه كشورمان در كنار دولت عراق و سوريه عليه داعش و ساير گروه‌هاي تكفيري تروريستي كه وجهه بين‌المللي ايران را در مبارزه با تروريسم تقويت كرده و بي‌پايه بودن اتهامات را بيش از پيش برملا ساخته، نيز نقش تعيين‌كننده‌اي در اين زمينه دارد.

از امور ضروري ديگر، افشاگري و معرفي چهره منافقانه برخي از كشورهاي منطقه است كه با فريبكاري سعي مي‌كنند آبروي رفته خود را در ترويج تفكرات تروريستي تكفيري و حمايت‌هاي چند وجهي خود از داعش با شكل‌دهي ائتلاف جديدي تحت عنوان «ائتلاف اسلامي مبارزه با تروريسم» برگردانند.

* آيا مي‌توان گفت كه در يك سال گذشته با توجه به حجم رفت و آمدهاي اروپايي‌ها با ايران همزمان با صداي تهديد برجام ازسوي امريكا ما شاهد شكاف درائتلاف ايجاد شده عليه ايران بوده‌ايم؟

** واقعيت آن است كه اكثر قريب به اتفاق كشورهاي اروپايي، هم بخش دولتي و هم بخش خصوصي آنها، از سال‌ها قبل، خواهان بازسازي روابط خود با جمهوري اسلامي ايران در ابعاد مختلف به ويژه در بعد اقتصادي بوده‌اند و رژيم تحريم‌ها و محروميت از بازار پر جمعيت و سودآورايران و همسايگان را به ضرر منافع خود مي‌دانستند و غالبا براي رفع موانع همكاري با كشورمان به دولت‌هاي خود فشار مي‌آوردند. استقبال اين كشورها از برجام و ميزان و حجم سفرهايي كه انجام شده نيز حكايت از انگيزه جدي آنان دارد ليكن آنها هم موانع را كاملا مرتفع نمي‌دانند. از اين رو حق دارند كه از سياست ‌هاي امريكا ناخرسند باشند. شايد در صورت ادامه روند فعلي و سياست‌هاي مخرب امريكا نسبت به برجام، اين شكاف عميق‌تر شود.

از سوي ديگرطرف‌هاي اروپايي نيز بايد به نوبه خود و با جديت از امريكا بخواهند كه نسبت به تعهدات خود اقدام مناسب انجام دهد و نقش سازنده‌اي در ايجاد فضاي رواني سالم براي بهره مندي ايران از آثار برجام ايفا كند؛ از ظرفيت‌هاي اتحاديه اروپا و همچنين ظرفيت‌هاي ملي خود استفاده كرده و روند مبادلات و معاملات بانكي را تسهيل كنند و آنجا كه لازم است ضمانت‌هاي عيني وضروري را از طرف امريكايي مطالبه و اخذ كنند. امريكا وكشورهاي اروپايي بايد اين نكته را مورد توجه جدي قرار دهند كه چنانچه برجام پيامدهاي مثبت عيني و ملموس براي ايران نداشته باشد، مسوولان و ملت ايران نيز هيچ انگيزه‌اي براي تداوم اين روند يا حفاظت از برجام نخواهند داشت و آن را مغاير با منافع ملي وعزت اسلامي خود مي‌دانند.

* يكي از مشكلات عمده روزهاي اجراي برجام در شش ماه گذشته باقي ماندن فضاي رواني تحريم‌ها بوده كه اجراي برجام از سوي طرف مقابل را با كندي‌هايي روبه رو كرده است. بحث اعتمادسازي كه بسياري از تحليل گران از آن نام مي‌برند تا چه اندازه مي‌تواند به حل اين مساله كمك كند؟

** اعتماد‌سازي از اركان اصلي موفقيت هر توافق از جمله برجام است و بدعهدي‌ها و عمليات رواني يك طرف، در نقطه مقابل آن قرار دارد. در عين حال، اعتماد‌سازي بايد عيني و قابل راستي‌آزمايي باشد. در اين صورت، حتما مي‌تواند بر فضاي رواني تحريم‌ها غلبه كند. مذاكرات هسته‌اي، برجام و تعهدات پسابرجامي فرصتي بوده است كه طرف‌هاي غربي و به ويژه طرف امريكايي كه سوء سابقه طولاني عليه كشور و ملت ايران دارد، مي‌توانستند و مي‌توانند آن را مغتنم شمرده و گامي جدي در مسير صحيح اعتماد‌سازي بردارند.

ارزيابي عملكرد جمهوري اسلامي در طول مذاكرات و تا دستيابي به برجام و انجام تعهدات خود در پسابرجام نشان مي‌دهد كه در اين مسير گام‌هاي اساسي، سازنده و قابل راستي‌آزمايي برداشته كه علاوه برطرف‌هاي اروپايي و نهادهاي مسوول بين‌المللي، دشمنان نيز ناگزير از اذعان و اعتراف رسمي به آن بوده‌اند. در ارزيابي عملكرد طرف امريكايي اما نه تنها چنين نشانه‌هايي در عرصه عمل ديده نمي‌شود بلكه بالعكس، دقيقا در مسير افزايش و تعميق بي‌اعتمادي‌ها و باقي ماندن فضاي مخرب رواني سابق تلاش مي‌شود؛ تلاشي كه متاسفانه در مواضع مقامات امريكايي، نشانه‌هايي از شتاب گرفتن آن نيزمشهود است.

* در تمام اظهارنظرها نسبت به برجام و چند و چون اجراي آن مي‌بينيم كه گفته مي‌شود خصومت ايران و امريكا در ساير مسائل باقي است و تنها در مساله هسته‌اي تفاهم‌هايي صورت گرفته است. اين ساير مسائل از چه پتانسيلي براي تخريب برجام برخوردار هستند؟

** خصومت بين امريكا و جمهوري اسلامي ايران به ماهيت دو نظام وابستگي دارد و مادامي كه طرفين پايبند به ماهيت خود باشند امكان سازش وجود نخواهد داشت. تا زماني كه نظام امريكا مبتني بر سلطه‌گري و استكبار و ستيزه جويي باشد امكان سازگاري و سازش با نظام جمهوري اسلامي كه مبتني بر اسلام ناب و استقلال طلبي و ظلم ستيزي است، نخواهد داشت. به همين جهت ما با امريكايي‌ها پيرامون بسياري از مسائل منطقه‌اي و موضوعات بين‌المللي اختلاف نظر اساسي داريم و نگاه‌مان كاملا متفاوت و بعضا در نقطه مقابل يكديگر قراردارد. اما اينكه آيا اين مسائل بر توافق برجام و تخريب آن اثر بگذارد، بنده معتقدم طرف ايراني چنين تصور و اراده‌اي را ندارد.

اين كلام مقام معظم رهبري كلامي كليدي است كه فرمودند ما ابتدا به ساكن برجام را نقض نخواهيم كرد اما اگر طرف مقابل آن را پاره كند ما آن را آتش مي‌زنيم. اين معنا از بيان ايشان قابل برداشت است كه ما نه ابتدا به ساكن ناقض برجام خواهيم بود و نه به خاطر اختلافات اساسي ديگري كه با امريكا در سايرحوزه‌ها داريم دست به نقض آن خواهيم زد. واقعيت‌هاي يك سال گذشته هم نشان از آن دارد كه ايران نسبت به برجام متعهد بوده و ساير اختلافات را به اين موضوع گره نزده و طرف مقابل يعني كشورهاي گروه ١+٥ نيز بايد ضمن پايبندي به اين موضوع، مانع بهانه‌جويي‌هاي طرف امريكايي و اشكال‌تراشي‌هاي او شوند.

* ايران و امريكا دو بازوي اصلي مذاكرات هسته‌اي بودند چرا كه از ابتدا هم اين امريكا بود كه از بحث هسته‌اي ايران سوءاستفاده سياسي كرد. آيا مي‌توان گفت كه مسائل منطقه‌اي و نياز اروپايي‌ها به ايران در اين مسائل و زيرپاگذاشتن برجام به هرنحوي توسط امريكايي‌ها موجب انزواي آنها در برابر سياست ايران هراسي خواهد شد؟

** بله، اين يك احتمال منطقي است. طبعا مطلوب ما اين است كه بروكسل سياست مستقلانه‌اي را نسبت به واشنگتن در پيش گيرد. اتحاديه اروپا طعم تلخ همراهي با امريكا در اعمال سياست‌هاي تحريمي عليه جمهوري اسلامي ايران را چشيده و اذعان دارد كه از اين بابت خسارت ديده و البته مشاهده مي‌شود كه به‌دنبال جبران آن نيز هست. لذا انتظار مي‌رود كه در دوره پسابرجام با استقلال بيشتري در تعامل با ايران باشد و منافع و اعتبار خود را با سياست‌هاي نادرست امريكا در قضيه برجام و تحولات منطقه گره نزند. ايران و اروپا مي‌توانند روابط جديد خود را برپايه سابقه همكاري‌هاي مفيد گذشته و منافع مشترك فعلي بنا گذارند و فصل جديد روابط را عملا آغاز كنند. ظرفيت‌ها و فرصت‌هاي بي‌شماري پيش رو است كه بايد آن را مغتنم شمرد.

http://etemadnewspaper.ir/VijehNO.aspx?V_NPN_Id=22&PageNO=26

ش.د9501351