(روزنامه جوان – 1395/05/02 – شماره 4866 – صفحه 6)
اولين كودتاي ارتش تركيه در 27 مه 1960 اتفاق افتاد كه ارتش، دولت را به اتهام بيكفايتي از كار بركنار كرد. عدنان مندرس بعد 10 سال نخست وزيري به دست نظاميان افتاده بود و سعي كرد تا با قرص خواب خودكشي كند اما موفق نشد تا به حكم كودتاچيان و با دار اعدام شود. ارتش از آن موقع به بعد سه كودتاي موفق ديگر در سالهاي 1971، 1980 و 1997 داشت هر چند كه مورد آخري با خشونت قدرت را تغيير نداد و تنها با تهديد نجمالدين اربكان، نخست وزير وقت را مجبور به كنارهگيري از قدرت كرد آن هم به دليل تخطي از نظام سكولار تركيه. گروهي نظامي جمعهشب 15 ژوئيه ميخواستند براي پنجمين بار قدرت را به دست بگيرند و با استقرار تانكهاي خود روي پل واقع بر تنگه بسفر كودتاي خود را شروع كردند و به سرعت كنترل نقاط حساسي مثل فرودگاههاي آنكارا، پايتخت تركيه و همچنين شهر استانبول را به دست گرفتند و به سراغ كاخ رياست جمهوري و پارلمان كشور رفتند.
به نظر ميرسيد كه آنها در كار خود موفق شدهاند اما رجب طيب اردوغان، رئيسجمهور تركيه، سرنوشت مندرس را نداشت، بلكه بعد چند ساعت از شروع كودتا ناگهان همه چيز تغيير كرد و با طلوع آفتاب در روز شنبه 16 ژوئيه، اين كودتاچيان بودند كه دسته دسته به دست نيروهاي امنيتي و ويژه پليس دستگير ميشدند. اردوغان نه تنها از كودتا جان سالم به در برد، بلكه با قدرت بيشتري اداره امور را به دست گرفته و به نظر ميرسد كودتا فرصتهاي طلايي براي او ايجاد كرده كه حتي در ساعات قبل از كودتا هم تصورش را نميكرد.
كودتايي بيكفايت
راجر كوهن در تارنماي امريكايي نيويورك تايمز كودتاي 15 ژوئيه را يك نمونه بيكفايتي ميداند كه ميتواند از اين جهت مورد مطالعه قرار بگيرد. به نظر او، هيچ كوششي براي دستگيري يا دست كم كنترل رهبران سياسي نشد، هيچ رهبر سياسي حاضر به همگامي با كودتا نشد، هيچ استراتژي ارتباط و حتي توجهي به رسانههاي اجتماعي وجود نداشت، هيچ توانايي براي به حركت درآوردن تودهها مخالف خواه در ميان نيروهاي مسلح يا جامعه در كار نبود و تنها دستههايي از سربازاني بيچاره روي پل استانبول و چند تلاش ناهماهنگ براي حمله به تعدادي ساختمان دولتي در آنكارا ديده شد. اين نمايي كوتاه و مختصر از كودتاي 15 ژوئيه تركيه است كه كوهن به تصوير ميكشد و بايد گفت كه تصوير او تا اندازه زيادي حكايت از واقعيت دارد هر چند كه رنگ خون به واسطه كشته شدن چند صد تن در اين كودتا را ندارد. در واقع، كوهن در اين نما دلايلي را بيان ميكند كه براي موفقيت هر كودتايي شرط اصلي هستند و به نظر ميرسد كه رهبران اين كودتا يا آنها را در نظر نداشتند يا در انجام آن ناموفق بودند. اين را ميتوان با مقايسه با كودتاي سه سال قبل عبدالفتاح السيسي در شامگاه چهارشنبه سوم ژوئيه 2013 متوجه شد.
السيسي كودتاي خود را با نطقي شروع كرد كه حضور شخصيتهاي برجسته مصري همراه با او، نشاندهنده حمايت احزاب قابل توجه مصري از او بود به نحوي كه محمد مرسي، رئيسجمهور وقت و همراهان او در جنبش اخوانالمسلمين تنها ماندند. السيسي همراه با ايراد اين نطق، يگانهاي نظامي خود را به سوي كاخ رياست جمهوري فرستاد تا مرسي را دستگير كنند و همزمان رهبران اخوان را هم دستگير كرد. او در اين كار و به عنوان فرمانده ارتش تمام نيروهاي نظامي، انتظامي و امنيتي را در صف خود داشت و مرسي برخلاف اردوغان حتي از حمايت نيروهاي پليس هم برخوردار نبود. اين موارد جداي از آمادگي افكار عمومي بود كه در روزهاي قبل از كودتا و با برگزاري راهپيماهاي ميليوني عليه مرسي به نوعي مجوز كودتا را به او داده بودند. با اين مقايسه مختصر ميتوان فهميد كه رهبران كودتاي تركيه حداقل معيارهاي لازم براي يك كودتا را در نظر نداشتند و با انجام اين كودتا تنها بيلياقتي خود را براي طراحي و اجراي يك كودتا نشان دادند.
نگاه خارجي
اين مقايسه از منظر نگاه خارج از كودتا هم قابل توجه است. مرسي در حالي با كودتا سرنگون شد كه كمترين حمايت خارجي را داشت اما وضعيت اردوغان به اين صورت نبود و از همان ساعات اوليه كودتا حمايت خارجي را با خود داشت. اين حمايت تا آنجا بود كه فرانسه چند روز قبل از 15 ژوئيه به اردوغان و دولتش نسبت به وقوع كودتايي هشدار داده بود. خبرگزاري آكي ايتاليا از منابعي نقل ميكند كه فرانسه اطلاعاتي به دستگاههاي اطلاعاتي تركيه داده بود كه گروهي از نظاميان تركيه در حال مقدمهچيني كودتايي عليه اردوغان هستند. هر چند كه فرانسويها از زمان و محل دقيق كودتا اطلاعات دقيقي نداده بودند اما همين مقدار هم به اردوغان امكان داد تا بتواند با شروع كودتا آماده مقابله با آن شود. به عبارت ديگر، همكاري فرانسه با اردوغان بزرگترين حمايت خارجي از او براي مقابله با كودتا بود اما در مقابل، نميتوان چنين حمايتي را در مورد امريكا تأييد كرد.
دولت امريكا در ساعات اوليه كودتا تنها درخواست آرامش از دو طرف را داشت كه بر موضعي خنثي دلالت داشت و نشان ميداد اين دولت احتمال پيروزي كودتا را در نظر داشته و تنها چند ساعات بعد از كودتا و معلوم شدن شكست آن بود كه از دولت تركيه اعلام حمايت كرد. موضع غيرشفاف امريكا در ساعات اوليه كودتا مورد توجه وضاح خنفر، مدير سابق شبكه خبري الجزيره، قرار گرفته و در مصاحبهاي با خبرگزاري تركيهاي آناتولي ميگويد: «آنها خود را بيرون از ماجرا نگه داشتند تا در صورت پيروزي كودتا آن را تحولي مثبت دانسته و از آن حمايت كنند و درغير اين صورت اعلام بيطرفي نمايند. » نقش پايگاه هوايي اينجرليك تركيه در اين كودتا و حضور فرماندهان امريكايي در آن نشانهاي از همكاري كودتاچيان با امريكاييها است به نحوي كه اين همكاري در ديگر پايگاههاي هوايي تركيه وجود نداشته و البته فرمانده ارشد پايگاه ديگري هم در فهرست سياه كودتاچيان ديده نميشود. جداي از اين موارد، حمايت دولت امريكا از محمد فتحالله گولن و جاي دادن او در شهر سيلرزبرگ از ايالت پسنيلوانياي امريكا را بايد در نظر گرفت كه پيش از اين و با رد درخواست دولت تركيه براي استرداد گولن در سه سال قبل اين حمايت را به صورت آشكار نشان داده بود.
گولن از نظر امريكا مهرهاي براي جابهجايي قدرت در تركيه است چنان كه مؤسسه امريكايي رند در گزارش 2007 خود اعلام كرده بود كه گولن حامي دموكراسي و شايسته حمايت امريكا است و هفتهنامه اكونوميست هم در سال قبل جنبش گولن را از نگاه غرب جنبشي مطبوع ارزيابي كرده بود كه از حمايت غرب برخوردار است. گولن و جنبش او در سه سال قبل و با به راه انداختن بحران پروندههاي اقتصادي سعي در براندازي نرم اردوغان را داشت اما موفق نشد تا اينكه به وسيله همين كودتا پروژه براندازي سخت را اجرا كرد. بايد توجه داشت خلباني كه بمبافكن روسي سوخو را سرنگون كرد وابسته به همين جنبش بود و در همين كودتا هم مشاركت داشت. جنبش گولن با سقوط آن بمبافكن سعي در تخريب روابط تركيه با روسيه را داشت و حالا كه اردوغان روابط خود با روسيه را بهبود بخشيده به سراغ او رفته و با توجه به روابط نزديك اين جنبش با امريكا بايد گفت كه در اين جهت تأييد واشنگتن را نيز داشته است.
اردوغان بعد كودتا
اردوغان ميگويد كه مردم تركيه براي نخستين بار كودتاچيان را ناكام كردند كه حرف درستي است. اين حمايت مردم از دولت و ايستادگي در برابر كودتا به او اجازه ميدهد تا با دستي باز برنامه گسترده پاكسازي را به اجرا درآورد. او اين برنامه را در دو شاخه اصلي اجرا ميكند؛ نخست نيروهاي مسلح تركيه و دوم نهادهاي مدني. حضور هواداران نظام سكولار در ارتش همواره خطر جدي براي دولت تركيه بود و هر چند كه مقاومت آنها در برابر رياست جمهوري عبدالله گل در سال 2007 ناكام مانده بود اما احتمال تكرار سناريوي 1997 وجود داشت. حالا اردوغان ميتواند با يك خانهتكاني اساسي در نيروهاي مسلح اين احتمال را يك دفعه و براي هميشه برطرف كند و با دستگيريهاي گسترده اخير در همين جهت عمل كرده است.
از طرف ديگر، خطر جنبش گولن مورد توجه او است چنان كه بحران سه سال قبل او و دولتش را به آستانه سقوط كشانده بود و حالا اين فرصت پيش آمده كه با يك خانهتكاني اساسي در نيروهاي مسلح و بيشتر از آن در نهادهاي مدني مثل وزراتخانهها، نهادهاي دانشگاهي و آموزشي خود را از شر اين جنبش راحت كند. به عبارت ديگر، اردوغان در سالهاي يك دهه و نيم از حضورش در قدرت از دو جهت نرمافزاري و سختافزاري مورد تهديد بود و هيچگاه اين فرصت را نداشت تا برنامهاي براي مقابله با اين تهديدها اجرا كند و حالا به بركت كودتاي بيكفايت اين فرصت براي او فراهم شده است. اين خانهتكاني مربوط به داخل تركيه ميشود اما اردوغان بايد از جهت خارجي هم درسهايي بگيرد و از فرصتهاي پيشآمده نهايت استفاده را ببرد.
اين به معناي بازشناخت او بين دوست و دشمن است كه كودتاي 15 ژوئيه معياري براي اين بازشناختي را به او ميدهد. امريكا در برابر درخواست استرداد گولن و به بهانههاي مختلف مقاومت ميكند تا همچنان اين مهره را براي براندازي او حفظ كند و در مقابل، بايد به موضع ايران و روسيه توجه كرد كه از همان ابتداي وقوع كودتا از او حمايت جدي كردند تا بتواند در مقابل كودتا مقاومت كند. اردوغان در اين بازشناخت خيانت و بياطميناني به امريكا را پيميبرد و در برابر ارزش حمايتي را درمييابد كه از سوي ايران و روسيه ديده است. اين بازشناختي به او فرصت ترسيم روابطي را ميدهد كه در آن اطمينان و اعتماد دو طرفه نقش اساسي دارد تا سياست منطقهاي و فرامنطقهاي خود را بر اساس آن پيش ببرد.
http://javanonline.ir/fa/news/799114
ش.د9501439