(روزنامه اطلاعات ـ 1395/07/13 ـ شماره 26553 ـ صفحه 12)
جابري انصاري در ابتداي اين مصاحبه به تشريح وضع منطقه و خاورميانه ميپردازد و ميگويد: منطقه اطراف ما، منطقه تحول و دگرگوني و خلق روندهاي جديد طي بيش از يك دهه گذشته بوده است.
آنچه به عنوان مشكل در ايران با برخي از كشورهاي همسايه در منطقه عربي تلقي ميشود، بخشي مربوط به فضاي شكل گرفته پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تأثيراتي كه بر منطقه داشته است.
همچنين بخش ديگري از مشكل در روابط، مربوط به تحولات يك دهه اخير در اين منطقه پر از تحول و دگرگوني است. معاون وزير خارجه با تاكيد بر اين كه به طور طبيعي هرگونه سياستگذاري در اينباره بايد مبتني بر بستر واقعي تحولات و روندهايي كه شكل گرفته است، باشد، ميافزايد: ما معتقديم آنچه كه در منطقه ما در جريان است، ناشي از اختلافات و منازعات سياسي است كه اين موضوع را ميتوان در درون كشورهاي عربي و در سطح منطقهاي بين بازيگران مهم مشاهده كرد.
وي ويژگي اصلي اختلافات و منازعات جاري را سياسي بودن آن توصيف ميكند و ميگويد: در كشورهاي عربي به دليل تعويق افتادن حل مسائل اساسي طي حدود يك سده اخير از زمان فروپاشي امپراتوري عثماني تا تحولات فعلي ـ مجموعهاي از بحرانها شكل گرفته است كه ميتوان آن را در قالب يك مثلث بحران هويت، مشروعيت و كارآمدي خلاصه كرد كه پاسخ به هيچ يك از اين سؤالات و موضوعات اساسي، بر اساس طي منطق طبيعي روابط بين دولت و ملتها انجام نشده است بلكه يك گروه از اين جوامع بر اساس نظامهاي موروثي و يا بر اساس اقدامات نظامي و از طريق سيطره پيدا كردن بر ديگر بخشهاي جامعه، تأثير خود را در پاسخ به سؤالهاي هويت و مشروعيت به كل جامعه تحميل كرده است.
از سوي ديگر روند اجماعسازي در درون جوامع براي پاسخ به سؤالات هويت و مشروعيت طي نشده است كه مجموعه اين دو بحران، بر بحران كارآمدي هم دامن زده است و در كارآمدي برخي يا بسياري از نظامها در منطقه ما، تأثير مستقيم داشته است.
وي ميافزايد: آنچه طي چند سال گذشته در قالب روند بيداري و انقلابهاي عربي بروز پيدا كرد، علني شدن اين بحرانهاي سهگانه و اين مثلث بحراني در بستر علني سياست بوده است. اما اين موضوع به اين معني نبوده كه اين تحولات به يكباره اتفاق افتاده است بلكه نتيجه تراكم اين بحرانها طي چند دهه گذشته و حل نشدن آنها، بر اساس يك روند طبيعي بوده است و همواره اين بحرانها بر اساس روند غيرطبيعي و از طريق تحميل از سوي يك نيرو بر نيروها و جريانهاي سياسي و اجتماعي ديگر طي دهههاي گذشته حل و فصل شده بود.
جابري انصاري تاكيد ميكند: در مواقعي كه اين شرايط بحراني امكان بروز پيدا ميكند، پنجره و دريچهاي باز ميشود و به يكباره حالت آتشفشاني سرريز شدن سريع پيدا ميكند كه اين موضوعي است كه در جهان عرب و طي سالهاي گذشته در قالب انقلابهاي عربي خودنمايي و بروز و ظهور كرده است.
از سويي ديگر در سطح منطقه شاهد منازعه سنگين بين دو گروه بودهايم. گروه نخست مايل به تغيير در وضع راكد يك سده گذشته منطقه هستند و گروه دوم كه با هرگونه تغيير در صورتبندي وضع سابق و تغيير آن مخالف هستند و در حقيقت بقاي خود را در حفظ شرايط قبلي ميبينند.
منازعه اين دو گروه هم در بستر داخلي و منطقهاي و هم در حوزه بينالملل يعني بعد خارجي تحولات منطقه، يك اختلاف و منازعه سياسي تمام عيار محسوب ميشود اما مصلحت برخي از بازيگران براي مديريت بهينه اين منازعه سنگين سياسي اقتضاء كرده است كه تصوير كاذبي از منازعه جاري ارائه كنند.
معاون وزير خارجه كشورمان با تاكيد بر اين كه اين بازيگران سعي ميكنند در اين ميان، تصوير غلطي از اين منازعات سياسي بسازند و اين منازعه را تبديل به يك منازعه مذهبي و طايفهاي كنند، تاكيد ميكند: اين بازيگران همواره سعي ميكنند صورتبندي منازعه را تغيير دهند و آن را به يك منازعه مذهبي و طايفهاي بين اجزاي مختلف مذاهب و فرق اسلامي تبديل كنند.
اين بازيگران با در دستور كار قرار دادن اين كار و تبديل منازعات و اختلافات سياسي به منازعات مذهبي و قومي، چالشهاي آن را فراروي نيروهايي كه طرفدار تغيير و تحول در منطقه هستند، قرار ميدهند و به اين ترتيب سعي ميكنند به هدف اصليشان كه همانا جلوگيري از هرگونه تغيير است، دست يابند. معاون وزير امور خارجه، بازتاب اين وضع را، عامل اصلي مشكل در روابط جمهوري اسلامي ايران با برخي كشورهاي همسايه به ويژه عربستان سعودي توصيف ميكند و ميگويد: اينگونه كشورها كه همواره مخالف سرسخت هرگونه تغيير در منطقه هستند، اكنون تلاشي براي تغيير روند تحول خواهي از يك روند مسالمتآميز به درگيريهاي خونين داخلي و منازعات سنگين نظامي را در دستور كار قرار دادهاند و آنها سعي ميكنند با نظامي كردن صحنه، امكان مديريت بهينه اوضاع را به دست بياورند كه اگر يك مقايسه كوتاه از فضاي مستقيم بعد از تحولات جنبش بيداري و بهار عربي با وضعي كه اكنون در آن قرار داريم و «خزان عربي» ناميده ميشود، بكنيم، اين تفاوت به خوبي خودش را نشان ميدهد.
جابري انصاري سپس به تبيين و تشريح پيامدهاي چنين وضعي ميپردازد و ميگويد: وقتي هزينههاي تغيير به اين ميزان بالا ميرود، به طور طبيعي بستر اجتماعي تحول خواهي هم فروكش ميكند. براي اين كه انسانها طبيعيترين نياز خود را قبل از مطالبه تحول و رقم خوردن آن، امنيت و ثبات كشورشان ميدانند.
در اين وضع موتور محركه يعني جنبش تحول خواهي كه بستر اجتماعي و نخبگان است، دچار چالش جدي و با عقبگرد همراه ميشود و زبان حال جوامع تحول خواه و نيروهاي آن راضي ميشود كه همان وضع سابق تاريخي با همه گرفتاريهايش و امنيت نسبي جان و مال و ناموس، بهتر از وضعي است كه در آن خونها ريخته و كشور به طور كامل تخريب و نابود شود.
جابري انصاري با جمعبندي مطالب بالا، از تبديل منازعات سياسي به منازعات قومي و مذهبي و همچنين قراردادن جنبشهاي مسالمتآميز و خواستار تغيير در يك فضاي رويارويي و تحركات مبتني بر قتل، كشتار و تخريب گسترده به عنوان دو تاكتيك و سياست فعلي برخي كشورهاي عربي به ويژه عربستان سعودي ياد ميكند و ميگويد: اين كشورها با هرگونه تغيير بنيادي در مناسبات حاكم بر منطقه و كشورهايشان مخالف هستند، لذا با در دستور كار قرار دادن فعاليتهاي ياد شده، سعي ميكنند از هرگونه تغيير جلوگيري كنند.
وي از مسأله اشغال فلسطين به عنوان مسأله سوم و مشكل در منطقه ياد ميكند و ميافزايد: در خاورميانه، يك مسأله تاريخي حل نشده به نام اشغال فلسطين وجود دارد. جنبش مقاومت طي يك قرن گذشته فعاليتهايي براي احقاق حقوق خود داشته، ولي اين موضع بر خلاف جنبشهاي استقلال خواهانه و ضد استعماري مختلف در قرن گذشته، هنوز باقي مانده است.
در پرتو اين مسأله در دهههاي گذشته شاهد يك منازعه و صورتبندي منازعهاي منطقهاي بودهايم.
از سوي ديگر صورتبندي اين منازعه منطقهاي هم كاملاً تغيير پيدا كرده است و نوعي همپوشاني منافع و مصالح بين رژيم صهيونيستي با برخي كشورهاي منطقه كه هدفگيري اصلي سياست خارجي خود را حفظ وضع سابق جهان عرب تلقي كردهاند، رقم خورده و نوعي از هم منفعتي مصلحتي بين آنها شكل گرفته است.
اين همپوشاني مبتني بر اين است كه اين منازعه تاريخي حل نشده پنهان و كنار گذاشته شود و تحتالشعاع مسائل ديگر قرار گيرد و از سويي ديگر منازعه جديدي در منطقه خلق و جايگزين آن شود. در اين وضع دشمن واقعي كه هنوز حداقل حقوق فلسطينيها را هم حاضر نشده و نپذيرفته است پرداخت كند، به يك دوست تبديل ميشود و كشورهاي ديگر، جايگزين دشمن واقعي شوند.
سياستهاي ايران در منطقه
جابري انصاري در ادامه با تاكيد بر اين كه ناظر بر اين وضع منطقه و مجموعه تناقضات، جمهوري اسلامي ايران و دولت اصولي را در سياستهاي خود در منطقه تعريف كرده است، ميافزايد: فصل اول اين سياست اين است كه اين ملتها هستند كه بايد بر سرنوشت خود مسلط باشند و مطالبات مبتني بر تحول و تغيير و خواستههاي ملتها، اصلي است كه بر اصول انقلاب اسلامي ايران و قانون اساسي ما مبتني است. قرائت ما از مسائل انديشه اسلامي و همچنين مبتني بر قوانين و عرف بينالمللي است.
معاون وزيرخارجه با تاكيد بر اين كه به اعتقاد ما يكي از دلايل حل نشدن بسياري از مسائل در منطقه به تعويق افتادن روند طبيعي تحول در قياس با بسياري از مناطق ديگر جهان است، از مخالفت قاطع جمهوري اسلامي ايران با هرگونه اعمال زور و خشونت به عنوان اصل دوم و سياست كشورمان در روابط با كشورهاي منطقه ياد ميكند و ميگويد: استفاده از ابزار خشونت و ترور براي تحقق اهداف سياسي حتي اگر از ديد برخي از بازيگران به فرض اشتباه با انگيزه نيل به منافع كوتاه مدت باشد، منجر به هيچگونه تحول واقعي نخواهد شد بلكه در ميان و درازمدت، نتايج معكوس هم خواهد داشت و بر روند طبيعي تحول در منطقه تأثير سوء ميگذارد.
در اين شرايط نه فقط هيچ يك از خواستههاي تغيير خواهانه و تحول خواهانه محقق نخواهد شد، بلكه بستري براي بازگشت به گذشته و سختتر شدن اوضاع را فراهم ميكند.
ما به جديت معتقديم كه اقدامات مبتني بر خشونت و افراطگرايي و تروريسم در واقع تشديد كننده مشكلات قبلي و تاريخي خواهد بود و كمكي به وضع فعلي نميكند.
وي در ادامه با اشاره به ايجاد برخي بحرانها در كشورهايي در منطقه از جمله در سوريه اشاره ميكند و ميگويد: ما به صراحت و از ابتداي اين بحران تاكيد كرديم كه هيچ راهحل نظامي براي اينگونه بحرانها متصور نيست و راهي جز حل سياسي بحرانهاي جاري از طريق گفتگوهاي جدي بين طرفهاي درگيري در درون اين كشورها با تسهيل شرايط توسط بازيگران منطقهاي و بينالمللي وجود ندارد و استفاده از روشهاي نظامي فقط به عقبگرد منجر ميشود.
جابري انصاري در ادامه درباره اصل سوم سياست ايران در تعامل با وضع فعلي در منطقه ميگويد: همواره تاكيد كردهايم كه منازعه جاري در منطقه، يك منازعه و اختلاف سياسي است هيچ ارتباطي با منازعههاي طايفهاي، مذهبي و نژادي بين اجزاي مختلف جوامع، قوميتها و مذاهب وجود ندارد.
طوايف و مذاهب فعلي در منطقه، از قرنهاي گذشته با يكديگر زندگي كردهاند و همزيستي داشتهاند و اين زندگي مسالمتآميز از قرنها قبل وجود داشته است، لذا هرگونه تلاشي براي تغيير منازعه سياسي موجود در منطقه به يك منازعه فرقهاي و مذهبي، يك تلاشي انحرافي است و بايد كوشش كرد اين روند ناصحيح كه از سوي برخي بازيگران اعمال ميشود، متوقف شود.
معاون عربي و آفريقاي وزارت خارجه در ادامه از واقعيت مسأله اشغال فلسطين توسط رژيم صهيونيستي به عنوان اصل و رويكرد ديگر ايران به مسائل منطقه ياد ميكند و ميگويد: هيچ منازعه ديگري نبايد تبديل و جايگزين منازعه فلسطينيها با رژيم صهيونيستي شود.
وي با تاكيد بر اين كه ادامه بحرانهاي جاري در منطقه و درگيريهاي داخلي در كشورها و بين امت اسلامي، يك درگيري انحرافي است، ميافزايد: بزرگترين برنده اين وضع، رژيم صهيونيستي است و اين رژيم همواره سعي ميكند مسأله اشغال فلسطين و تحقق نيافتن حقوق اوليه ملت فلسطين را به مسائل جديد و صورتبندي جديدي از منازعات تبديل كند.
مشكلات ايران در منطقه
معاون عربي و آفريقاي وزارت امور خارجه در ادامه با طرح اين پرسش كه آيا ايران تاكنون با در نظر قرار دادن اصول ياد شده در مواجهه با مسائل و بحرانهاي منطقه، موفق بوده است يا خير؟ ميگويد: واقعيت اين است كه ما با محدوديتهاي متعددي در اين حوزه مواجه هستيم.
مهمترين محدوديت، وجود بازيگران متعدد در درون كشورهاي عربي و كانونهاي قدرت است كه به دنبال و طرفدار حفظ وضع سابق هستند و تغيير و تحول را خلاف منافع خودشان ميدانند. اين كانونهاي قدرت در همه جبههها ميجنگند تا هيچ تحولي در سطح منطقه اتفاق نيفتد.
از سوي ديگر كانونهاي قدرت منطقهاي و همچنين فرا منطقهاي در سطح بينالمللي هم بر اساس مجموعه منافع خود، مخالف تحول هستند و يا حداقل مايلند تحول را ذيل سقف مشخصي مديريت كنند تا از حد مورد انتظار و علاقه آنها خارج نشود.
وي ميافزايد: همپوشاني منافع بين اين نيروهاي سهگانه در سطح درون كشورهاي عربي، منطقهاي و بينالمللي، وضع خاصي را فراروي ما قرار داده است. ادامه دارد...
ش.د9502046