(روزنامه جوان ـ 1395/06/25 ـ شماره 4911 ـ صفحه 9)
نقش تكنولوژي در پيشرفت علم
به نظر ميرسد نگرش فوق خالي از اشكال نباشد. چراكه در اين نگرش، نقش تكنولوژي در پيشرفت علم در نظر گرفته نشده است. امروزه اين امر كاملاً پذيرفته شده است كه تكنولوژي در پيشرفت علم نقشي اساسي و حياتي ايفا ميكند. اولين جوانههاي علم جديد كه توسط كپلر و گاليله روييده شد، به واسطه بهرهگيري تكنولوژيهاي نويني بود كه در آن دوره به كار گرفته شد. نميتوان نقش تلسكوپ گاليله را در پيشرفت علم نجوم و ستارهشناسي كماهميت دانست، بلكه ميتوان گفت كه بدون بهرهگيري از اين تكنولوژي شايد هرگز امكان كشفيات جديد در ستارهشناسي آن دوران ميسر نبود. اين امر زماني به وقوع پيوست كه هنوز علم به معناي امروزي آن شكل نگرفته بود. از همين رو عدهاي خاستگاه علم را تكنولوژي معرفي كردهاند. به تعبير ديگر از آنجا كه زايش و رشد علم را به واسطه تكنولوژي ميسر دانستند لذا تكنولوژي را خاستگاه علم و شايد به تعبيري ديگر مادر دانستند. در اين بين مارتين هايدگر نگرشي متفاوت نسبت به تقدم تكنولوژي بر علم را بيان كرد.
به اين معنا كه «گشتل» به عنوان چارچوب و چيدماني است كه انسان به واسطه آن پيرامون خويش را ميشناسد و سپس مطابق نگرش گشتلي خويش ميسازد. لذا ساخت علم متأخر از گشتل و متأخر از نگاه مهندسي انسان است، اما اين ديدگاه نسبت قابل اعتنايي با بحث كنوني ما نخواهد داشت. لاتور و دن آيدي را نيز ميتوان از مدافعان نگرش تقدم تكنولوژي بر علم دانست كه هر كدام از ديدگاه خاص خود به اين بحث پرداختهاند. اما اعتقاد به «تقدم زماني» تكنولوژي بر علم نيز داراي اشكالي اساسي از همان شكل مذكور است؛ چراكه درست است كه تكنولوژي نقشي حياتي براي رشد و پيشرفت علم بازي ميكند اما به وضوح روشن است كه تكنولوژي نيز حيات و بالندگي خود را مديون علم است و بدون علم اساساً هرگز تكنولوژي در موقعيت كنوني قرار نداشت. درست است كه در بسياري از مواقع علم پيشرفت خويش را مديون وجود تكنولوژيهاي پيشرفته آن دوران است اما همين نياز نيز دقيقاً در مورد تكنولوژي وجود دارد. يعني تكنولوژي نيز پيشرفت خود را مديون علم است. لذا اين تقدم و تأخر براي هر دو، ذاتي نخواهد بود.
علم و تكنولوژي، مادر و فرزند يا خواهر و برادر؟
اما براي عبور از اين دشواري و پيچيدگي چه نيازي است كه نقش مادر و فرزندي را براي علم و تكنولوژي محصور كنيم! چراكه ميتوان جايگاه علم و تكنولوژي را به مانند برادر و خواهري دانست كه از شناخت بشري متولد شدهاند و در مسير رشد و پيشرفت خويش يكديگر را ياري ميرسانند و از يكديگر بهره ميگيرند. اين نگرشي است كه در دورههاي اخير موافقان بيشتري يافته است. اگر بخواهيم با ادبيات ديني خودمان مثالي را به عنوان معادلي براي اين دو بيابيم شايد بتوان مثال ايمان و عمل صالح را مثالي مناسب دانست. همانطور كه ايمان موجب انجام عمل صالح ميگردد و انجام عمل صالح موجب شدت در ايمان ميگردد بايد گفت كه تعامل علم و تكنولوژي نيز شبيه به تعاملي اينچنيني است. به اين معنا كه علم موجب رشد تكنولوژي ميگردد و با رشد تكنولوژي علم نيز پيشرفت مييابد. البته اين تشبيه صرفاً يك تعبير ذوقي است و بيان آن فقط براي تقريب به ذهن صورت گرفته است.
تفصيل اين نگرش درباره ارتباط دوطرفه علم و تكنولوژي به اين شرح است كه تكنولوژي و پيشرفت آن به گونهاي حياتي به علم وابسته است و البته اين امر بر كسي پوشيده نيست، اما آنچه ممكن است از آن غفلت شود اين است كه تكنولوژي نيز در پيشرفت و توليد علم نقشي حياتي دارد و اگر تكنولوژي همپاي علم رشد نيابد رشد علم نيز متوقف خواهد شد و قهراً با توقف رشد علم پيشرفت تكنولوژيكي نيز تحقق نخواهد يافت.
همانطور كه در گذشته تلسكوپ گاليله موجب شد تا علم نجوم متحول گردد، امروز نيز تلسكوپ هابل بخش اعظمي از كيهانشناسي را پشتيباني ميكند. چه از نظر دادن اطلاعات جديد براي نظريهپردازان كيهانشناس و چه از نظر تأييد يا رد نظريات كيهانشناسي. شتابگر سرن نيز مثال مشهور ديگري است كه بدون وجود آن نه مدل استاندارد هرگز تا اين اندازه رشد مييافت نه خود نظريه ميتوانست مورد آزمايش و تأييد قرار گيرد. ذره هيگز كه در دهه اخير مورد تأييد قرار گرفت و نوبل فيزيك را به خود اختصاص داد جز با تكنولوژي شتابگر سرن يا تكنولوژيای شبيه به آن ممكن نبوده است. حوزههاي ديگر علم و به طور مشخص فيزيك نيز از اين روند مستثنا نيستند. در فيزيك حالت جامد كه از نظر كمي اكثريت مقالات فيزيك را به خود اختصاص ميدهد آزمايشگاههاي پيشرفتهاي وجود دارد كه بدون وجود اين آزمايشگاهها هرگز توليد علم ممكن نخواهد بود.
جالب است كه سير رشد علمي و تكنولوژيكي غرب سيري متوازن بوده است. به اين معنا كه همزمان با رشد علم تكنولوژي هم رشد يافته است. 110 سال بعد از ارائه نظريه نيوتن انقلاب صنعتي با رويكردي تكنولوژيك شكل ميگيرد و علم نيز در اين سالها تكامل يافته و در هر حوزه نظامي سامانيافته دارد (امروزه به اين حوزه فيزيك، «فيزيك كلاسيك» ميگويند). براي تحول علم و زايش فيزيك مدرن باز هم تكنولوژي نقشي حياتي ايفا ميكند. تابش جسم سياه و سپس اثر فتو الكتريك و سپس آزمايشات ديگري چون اثر كامپتون و... همه و همه محصول رشد تكنولوژيكي در آن دوران بوده است. اگر تكنولوژي آن اندازه پيشرفت نكرده بود كه بتوانند دتكتورهايي براي تابش الكترومغناطيسي بسازند آيا اين امكان وجود داشت كه متوجه تابش جسم سياه شوند؟! و سپس اثر فتوالكتريك و...
در مرحله بعد اين علم بود كه دست تكنولوژي را گرفت و آن را بالا كشيد. بعد از رشد و تئوريزه شدن مكانيك كوانتومي بابي جديد به روي تكنولوژي گشوده شده و دوران جديدي براي آن آغاز گرديد. لذا بخشي از تكنولوژيهاي «هاي تِك» (تكنولوژيهاي پيشرفته) امروزه مديون مكانيك كوانتومي است و اين روند همچنان ادامه دارد. چراكه همين تكنولوژيهاي پيشرفته امروزه در خدمت توليد علم قرار دارند و اگر از اين تكنولوژيها يا همانندي براي آنها محروم باشيم روند توليد علم و سپس توليد تكنولوژي قطع خواهد شد.
نكته بسيار مهم در اين ميان اين است كه بايد علم و تكنولوژي همپا و متوازن رشد يابند. اگر اين دو از هم فاصله گيرند و توازن و تناسب آنها ناديده گرفته شود رگ حيات هر دو قطع خواهد شد كه در ادامه به تشريح اين مسئله پرداخته ميشود.
نقد رويكرد نخست نسبت به رابطه علم و تكنولوژي براي ما از اهميت بيشتري برخوردار است چراكه نگرش غالب در ميان جامعه علمي ما نگرش مذكور است و اهميت اين امر زماني مضاعف ميگردد كه در سياستگذاريهاي علم و تكنولوژي پذيرش هركدام از اين نگرشها ميتواند خطي مشي و سير نظام آموزشي و پژوهشي ما را كاملاً تغيير دهد. نوع نگرش به ربط و نسبت علم و تكنولوژي، سطح و كاركرد علوم پايه و علوم فني را در نظام دانشگاهي ما تعيين ميكند. نظام آموزش عالي در كشور ما با اين تصور كه از انباشت علم، تكنولوژي به ثمر خواهد رسيد يا به تعبيري ديگر براي رشد تكنولوژي ميبايست از نظر علمي رشد يافته شويم تا به تكنولوژي دست يابيم، علوم پايه را هر چه بيشتر توسعه داده است و فارغالتحصيلان پرشماري از اين حوزه فارغالتحصيل شده و ميشوند.
خطر شكاف ميان دوگانه علم - تكنولوژي
اما واقعيت امر آن است كه بدون رشد تكنولوژي نميتوان در علوم پايه، پيشرفتهاي چشمگير داشت. لذا بخشي از مقالات ما در اين حوزهها مقالات محاسباتي و غيرآزمايشگاهي است. به تعبيري فنيتر، بخش قابلتوجهي از توليدات علمي ما در حوزه علوم پايه، صرفاً تحليل دادههاي تجربي است كه توسط مراكز علمي با آزمايشگاههاي پيشرفته توليد شدهاند و در نتيجه، بهره اين مقالات نيز اگر بتوان بهره براي آن متصور شد به همان مراكز علمي بازميگردد. چراكه ما نقش معمار يا سازنده بناي علمي را بر عهده نداشتهايم و صرفاً مصالح اين بنا را آماده كردهايم و كار را براي معماران اين بناي علمي سهل و آسانتر ساختهايم، اما ناخوشايندتر از اين آن است كه به دليل داشتن توان تكنيكي تنها آنها ميتوانند از اين توليدات علمي بهره تكنولوژيكي ببرند و ما هرگز توان بهرهبري براي رشد تكنولوژي را نخواهيم داشت. بيان اين مسئله به تعابير گوناگون ميان اساتيد و دانشجويان دغدغهمند بالاخص در تحصيلات تكميلي رايج است و اين مقاله نشان ميدهد كه گره اصلي كار و ريشه مشكل در نوع نگرش به توليد علم و تكنولوژي و به تعبير ريشهايتر در نوع نگرش به ربط و نسبت علم و تكنولوژي است.
اين امر درست ناشي از همان فاصلهاي
است كه ميان علم و تكنولوژي در كشور ما پديد آمده است. وقتي مرز علم بسيار جلوتر
از مرز تكنولوژي قرار ميگيرد آنگاه علم نميتواند پيشرفت عميق و همهجانبهاي
داشته باشد چون تكنولوژي و آزمايشگاه لازم را در اختيار ندارد و در نتيجه كار علمي
منحصر در مقالات محاسباتي يا صرفاً نظري ميگردد. در ادامه اين علم توليدي نيز نميتواند
به كمك پيشرفت تكنولوژي آيد. يعني علم آنقدر از تكنولوژي فاصله گرفته است كه نميتواند
همسطح و همشأن نيازهاي تكنولوژيكي باشد و از آنجايي كه اغلب فعاليتهاي علمي ما
در حوزه مرزهاي علمي جهان است لذا توليدات علمي ما تنها به حل معضلات و مسائلي
ميپردازد كه در مرتبه تكنولوژيهاي پيشرفته است بنابراين تنها صاحبان تكنولوژيهاي
پيشرفته توان بهرهبري از اين توليدات علمي را دارند و اين چيزي جز استعمار علمي
مدرن نيست؛ چراكه به نام «رشد علمي» از منابع انساني و مالي و تمام امكانات موجود
در جوامعي كه در حال توسعه ميخوانندش بهره ميبرند. در حالي كه اين فعاليتهاي
علمي نه تنها منفعت قابل توجهي براي اين جوامع ندارد بلكه سرمايههاي اين جوامع در
راه كسب «رشد علمي» بلعيده ميشود.
از بودجههاي تحقيقاتي گرفته تا ساير هزينههاي پژوهشي و افزون بر آن نيروي انساني تحصيلكرده و توانمند كه به عنوان استاد مشغول به فعاليت علمي است؛ همه و همه مشغول پرداختن به مسائلي هستند كه در مرزهاي علم قرار دارد. چراكه اگر به مسئلهاي پرداخته شود كه در مرز علم قرار نداشته باشد بنابراين خروجي كار علمي در مجله معتبري منتشر نميشود و رشد علمي صورت نپذيرفته است! و از سوي ديگر حداكثر منفعت آن به كشورهايي ميرسد كه به دليل داشتن توازن در علم و تكنولوژي توان بهرهبرداري تكنولوژيكي از اين توليدات علمي را دارند، اما از سوي ديگر استعمار در اصطلاح به اين معناست كه با شعار آباد ساختن از جوامع مستعمره بهرهكشي شود. اكنون خوب است اين سؤال را از خود بپرسيم كه آيا اين امر خواسته يا نا خواسته غير از يك استعمار علمي است؟
بنابراين به وضوح مشخص است كه نوع نگرش نسبت به رابطه علم و تكنولوژي چگونه ميتواند مسير حركت و سرنوشت رشد يك جامعه را تحت تأثير قرار دهد. به نظر ميرسد لازم است تا نظام آموزش عالي كشور با تجديد نظر در مورد رابطه علم و تكنولوژي و نهادينه كردن اين نگرش كه علم و تكنولوژي پا به پاي هم رشد خواهند كرد و درك اين مهم كه جدايي و فاصله ميان اين دو موجب عدم امكان پيشرفت در هر دوي اين حوزهها خواهد شد، بتواند مدلي مناسب براي سياستگذاري علم و تكنولوژي اتخاذ كند.
http://javanonline.ir/fa/news/811771
ش.د9502159