(روزنامه مردمسالاري – 1395/09/07 – شماره 4193 – صفحه 8)
همه کشورهای جهان دارای نوعی سازمان اطلاعاتی هستند و عمدتا هم اهداف این سازمانها، مردم خود آن کشورها هستند. بسیاری از آنها میراث به جا مانده از حکومتهای عصر استثمار هستند. معمولا هم اهمیت این سازمانها، رابطه معکوسی با موقعیت آن کشور در جهان دارد. چنانکه سازمان خدمات جاسوسی برزیل در مقایسه با همتای آن در کشورهای پرو و کلمبیا که با شبهنظامیان مارکسیست و قاچاقچی در کشمکش هستند، از موقعیت نازلتری برخوردار است. ارگان تحقیق و تفحص کشور هند نیز ماهی کوچکی در برابر سازمان اطلاعات جاسوسی عریض و طویل پاکستان قلمداد میشود. سازمانهای جاسوسی اسراییل یعنی موساد و شینبت نیز در رده اول جهان قرار دارند.
در زمانهای که شاهد جولان فعالیتهای تروریستی هستیم، بسیاری از سازمانهای جاسوسی به همکاری با نهادهای غربی مانند سیآیای آمریکا و یا سازمان امنیت خارجی فرانسه میپردازند. سازمانهای محلی، مأموران خود را با موفقیت بیشتری وارد گروههای خرابکاری میکنند و درک بهتری از منطقه خود دارند. به ازای گردآوری اطلاعات، این سازمانها از سیگنالهای جاسوسی یا تصاویر ماهوارهای همتایان غربی خود بهرهمند میشوند.
اما گاهی اوقات فقط مسأله رقابت مطرح است، به خصوص میان کشورهای غربی و چین و روسیه. روسیه رقابت چشمگیرتری دارد که شاید عامدانه هم باشد. در سال 2015، «جیمز کلاپر» رئیس سازمان امنیت ملی ایالات متحده به کنگره گفت که روسیه بزرگترین تهدید سایبری برای آمریکا است. به نظر میرسد طی یک سال گذشته، روسیه در این رقابت گلهایی نیز به نفع خود به ثمر رسانده است.
یکی از آنها تحقیر سازمان امنیت ملی آمریکا به واسطه به حراج گذاردن مجموعهای از ابزارهای جاسوسی این سازمان تحت نام مستعار سایهشکنان بود. مورد دیگر هک کردن سوابق پزشکی «سیمون بیلز»، ژیمناست آمریکایی بود که در رقابتهای المپیک ریو چهار مدال طلا کسب کرده بود. همچنین روسها، کمپین انتخاباتی «هیلاری کلینتون» را با افشای ایمیلهای کمیته ملی دمکراتیک و «کالین پاور» وزیر خارجه سابق آمریکا، تخریب کردند.
اقدامات کنشگرانه مانند اینها بر اساس تکنیکهایی در دستکاری و ارائه اطلاعات غلط و نفوذ، به زمان تزارها باز میگردد. آنچه که در این میان جدید محسوب میشود، به گفته «فیونا هیل» کارشناس روسیه در مؤسسه بروکینگز، فقدان کنترل است. وی میگوید: «اسنودن همه چیز را افشا کرده است.» حال که روسیه میتواند به لطف اسنودن بگوید آمریکا هم از همین حقهها بهره میجوید، دیگر نیازی به مخفیکاری ندارد.
تأثیرگذاری نامحسوس
ایستگاه تلویزیونی خارجی زبان روسیه، آرتی و خبرگزاری اسپوتنیک اینترنشنال، به فعالیتهایی اشتغال دارند که «تأثیرگذاری نامحسوس» نامیده میشوند؛ مانند به چالش کشیدن سلامت نظام حکومتی کشورهای رقیب، دروغپردازی در مورد جنایات جنگی علیه روسها در اوکراین و تلاش خستگیناپذیر برای به تصویر کشاندن تنشهای نژادی در شهرهای آمریکا. ایده اصلی، ترویج هراسافکنی، نارضایتی، شکاف و تجزیهطلبی است. روسها در سرتاسر جهان غرب فعال هستند.
گزارش اخیرا منتشر شده از سوی مرکز تحلیل خطومشی اروپایی در واشنگتن و مؤسسه لگاتوم در لندن، روسیه را به هراسافکنی در مورد مؤسسات و اتحادیههای غربی (در لیتوانی)، تحریک مخالفان دولت (در اوکراین)، تخریب وجهه بینالمللی یک کشور (در لاتویا)، توسعه رسانههای بومیطرفدار کرملین (در جمهوری چک و استونی) و حمایت از جنبشهای راست افراطی و ناسیونالیستی ( در لهستان) متهم کرده است.
با مشاهده دروغپردازی موفقیتآمیز روسها در تجزیه شبهجزیره کریمه از اوکراین، برخی در واشنگتن در این واهمه افتادند که ممکن است روسها به همین ترتیب انتخابات ریاستجمهوری را به نفع «دونالد ترامپ» تغییر دهند. با آشکار شدن کنار گذاشته شدن «برنی سندرز»، کاندیدای محبوب چپها توسط قدرتمندان حزب دموکرات، روسها باعث شدند که مردم احساس کنند سیاست آمریکا بر پایه تقلب شکل گرفته است. همچنین با تخریب چهره «هیلاری کلینتون» و شبههافکنی در خصوص نتایج، روسها این کاندیدا را نیز تضعیف کردند. اینها میتواند روز خوب کاری رهبر روسیه و افسر سابق کاگب، «ولادیمیر پوتین» قلمداد شود.
اما گزارش منتشره از سوی «مؤسسه الکسانتری» در فنلاند به این اشاره دارد که اوکراین به علت دولت ضعیف و حضور چشمگیر روسها از جمله سربازان آنها در کریمه، در موضع ضعف قرار داشتند و این پرسش را مطرح میکند که آیا تاکتیکهای روسیه ممکن بود عملکرد کلیتری داشته باشد یا خیر. تفحص دیگری از سوی «مؤسسه فنلاندی امور بینالملل» نیز به این نتیجه دست یافت که فریبهای راهبردی روسیه، دارای محدودیتهای خاص خود است. مؤلفان این مقاله موفق نشدند یک مورد خاص از اثرگذاری دروغپردازی روسها بر تغییرات معنادار در غرب را شناسایی کنند.
این امر سیاستگذاران را سردرگم میکند. اگر دولتها به ارائه اطلاعات غلط پاسخ درخوری ندهند، ریسک انتشار افکار احتمالا مخرب را پذیرفتهاند. از طرف دیگر هم اگر اقدامات روسها را تهدیدی جدی تلقی کنند، به قدرت آنها اعتراف کرده و آنها را بزرگ کردهاند. این همان چیزی است که پوتین به دنبال آن است.
چین به تازگی به عنوان یک قدرت بزرگ در فعالیتهای جاسوسی ظهور یافته است. طی دوران انقلاب فرهنگی، مأموران امنیتی این کشور به تعقیب مخالفان مائو پرداختند. به عنوان بخشی از وظیفه محوله، اداره بازپرسی مرکزی که بعدها به وزارت امنیت کشوری (اماساس) تبدیل شد، افرادی را که تجربه حضور در خارج از کشور داشتهاند و یا به تعبیری آنهایی که درگیر خدمات جاسوسی خارجی بودند، حذف کرد. این کشور تجربه کمیدر جاسوسی الکترونیک یا از راه دور داشت.
چینیها شانس ارتقای خود را در دهه 1990، با موفقیت در شکستن کدهای رایانهای و هک اینترنتی کسب کردند. «پیتر ماتیس» کارشناس امور چین در بنیاد جیمزتاون، این را با ابتکار آغاز نبرد «دریدناوت» بریتانیا در یک قرن پیش مقایسه میکند که تجهیزات جنگی دریایی این کشور را متحول ساخت. چینیها از انقلاب اطلاعاتی برای تبدیل شدنی یک قدرت جاسوسی الکترونیک در جهان بهره بردند.
بیشتر تمرکز چین هنوز بر امور داخلی است. «نیگل اینکستر» یک کارشناس امور چین که سابقا افسر ارشد جاسوسی در MI6 بوده است و اکنون در مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی مشغول به کار است، توضیح میدهد که چگونه اولویت سرویسهای جاسوسی این کشور به «کنترل مردم به منظور حفظ قدرت حزب کمونیست» تبدیل شده است. وظیفه آنها مبارزه با «نیروهای شرور» تجزیهطلب، تروریست و افراطگرای مذهبی میباشد. آنها عمدتا با اتکا به نیروی انسانی، کسب موفقیت کردهاند. در یک منطقه با جمعیت 000/400 نفری، چهار درصد مردم حقوقبگیر بودند که یادآور پلیس مخفی آلمان شرقی «استازی» است. اما آنها از فناوری نیز به خوبی بهرهبرداری کردهاند. «ماتیس» توضیح میدهد که چطور پروژه «سپر طلایی» با خرابکاران احتمالی برخورد میکند. شما هرگز نمیدانید که چه کسی تحت نظر است. در سال 2015، «کی جین»، معاون وزیر اماساس، بعذ از مطالبه خبرچینی از رهبران عالیرتبه فورا بازداشت شد.
در قرن هجدهم میلادی «جرمیبنتام»، فیلسوف بریتانیایی زندانی را اختراع کرد که در آن یک نفر ناظر میتوانست در آن واحد، تمام زندانیان را مشاهده کند. «ماتیس» معتقد است این ایده بنتام، حیات مجدد یافته است. به گفته وی «هدف چین، مصداقی واقعی از آن زندان است.»
همزمان با جهانی شدن منافع چین، خدمات جاسوسی این کشور نیز مسیر مشابهی را طی میکنند. برای سالیان متمادی تخصص آنها جاسوسی صنعتی بود. در اوایل سال 1987، «دنگ ژیائوپینگ» برای تحقق استقلال چین در صنایع راهبردی، فرمان اجرای «نقشه 863» را صادر کرد. یکی از نخستین موارد نفوذ اطلاعاتی آنها که کشف شده است به سال 2003 برمیگردد که مربوط به سرقت دهها ترابایت اطلاعات پروژه «باران غولآسا» از آزمایشگاههای ملی ساندینا، پیمانکار ناسا و وزارت دفاع آمریکا است.
برخی معتقدند که طی سالیان متمادی، هکرهای چینی اقدام به استخراج اطلاعات تفصیلی بمبافکنهای B1، بمبافکن رادار گریز B2، سیستم پیشرفته پیشران زیردریایی، کلاهکهای جنگی اتمیکوچکشده و همچنین بسیاری از فرایندهای صنعتی و علمینمودهاند. به علاوه چینیها متهم به سرقت اسناد دفاتر جدید جاسوسی استرالیا نیز هستند. طبق گفته «مت برازیل» همکار دیگری در بنیاد جیمزتاون، حتی امروز هم برنامههای پنجساله چین به شما میگویند که این کشور به واسطه تحقیق، معامله و در صورت نیاز سرقت، به چه فناوریهایی باید دست یابد.
در سال 2013 یک شرکت امنیت رایانهای به نام «ماندیانت» گزارشی منتشر کرد که در آن مدعی شد یکی از هکرهای اصلی، یگان 61398 از ارتش آزادیبخش خلق مستقر در شانگهای بوده است. ماندیانت مدعی شد که نفوذ این یگان را در دستکم 141 شرکت رصد کرده است. این یگان متشکل از هکرهایی با نامهای شبیه به «گوریل زشت» است که در شرکتهای مرتبط با بخش برق، آب و گاز طبیعی نفود میکنند.
در سال 2014 دادگستری ایالات متحده، پنج عضو یگان مزبور را به هک کردن شرکتهای فولاد، خورشیدی و اتمیمحکوم کرد و تصاویر چهره آنها از جمله «گوریل زشت» را منتشر کرد. دو نفر از آنها ملبس به یونیفرم نظامیبودند. همچنین آمریکا تهدید به پیگیری حقوقی و اقامه دعوا علیه شرکتهای چینی از قبیل Chinalco، Boasteel و شرکت دولتی انرژی هستهای کرده است. به نظر میرسد تهدیدها اثرگذار بوده است. از زمان توافق «باراک اوباما» و «ژی جینپینگ» بر توقف جاسوسی جاسوسی سایبری در سپتامبر سال گذشته، هکرهای چینی بسیار کمتری شناسایی شدهاند.
از لحاظ جاسوسی انسانی، چین چندان شهرتی ندارد لیکن تجاری را که سابقه کار در کشورهای غربی دارند، تحت نظر میگیرد. از اواسط دهه 1980 اغلب از علایق جنسی به عنوان ابزار جاسوسی بهره بردهاند. طبق گفته «اینکستر» یک دیپلمات ژاپنی سال 2005 در شانگهای خودکشی کرد که احتمالا پس از مچگیری در تله مشابهی رخ داده است.
جاسوسی چین نمود اساسی ظهور این کشور به عنوان یک ابرقدرت و رقابت آن با ایالات متحده است. درست مانند رقابتی که دو کشور آلمان و انگلستان در آغاز قرن بیستم داشتند. چینیها دیگر علاقهای به مظلومنمایی ملت خود ندارند و سیاست آمریکا را در ژاپن، کره جنوبی و برزیل که منبع تأمین غذای این کشور است و عربستان سعودی که نفت خود را از آن تأمین میکند، دنبال میکند.
این حقیقت یک نیمه تاریک هم دارد. چین معتقد است که آمریکا از تسلط خود بر اینترنت برای بسط هژمونی خود و تضعیف سایر رقبا استفاده میکند. این یکی دلایلی بود که موجب شد چین در اعتراضات پس از انتخابات ریاستجمهوری پیشین، به ایران یاری برساند. هم چین و هم روسیه بر این باورند که آمریکا از اینترنت برای ترویج ارزشهای خود در این کشورها استفاده میکند. پوتین اینترنت را «پروژه سیآیای» خطاب میکند. سال گذشته خبرگزاری شینهوآ مقالهای را منتشر کرد که عنوانش این بود: «آمریکا از امنیت سایبری میگوید و جهان پوزخند میزند».
این میتواند عواقبی داشته باشد. چین مفهوم جدیدی از امنیت ارائه کرده است که در آن حقوق بینالملل، درجهای مادون نسبت به منافع ملی دارد. در ماه ژوئن، کمیسیون جهانی حاکمیت اینترنت هشدار داد که ممکن است دولتها بیشتر به دیوارکشی در اینترنت به ضرر اقتصاد جهانی و آزادی بیان بپردازند.
جاسوسی میتواند تا حدودی روابط میان چین و آمریکا را تعریف کند. نیازی نیست که همیشه منجر به خصومت شود. با کمک به طرفین برای کسب شناخت بهتر از یکدیگر، جاسوسی میتواند همانند ماهوارهها و هواپیماهای جاسوسی در دهه 1950 که موجب رفع نگرانی آمریکاییها بابت شکاف موشکی با شوروی گردیدند، تنشها میان دو کشور را تقلیل دهد. اما ریسک آن هم بالاست. ژنرال «هایدن» معتقد است اغلب حوزههای جاسوسی میتوانند حاشیه خطا هم داشته باشند. اما در جاسوسی از چین، جایی برای خطا وجود ندارد.
منبع: اکونومیست
http://www.mardomsalari.com/4193/page/8/2698
ش.د9502829