(روزنامه اعتماد – 1395/10/23 – شماره 3718 – صفحه 12)
شايد كمتر كسي بتواند در اين نكته ترديد كند كه آيتالله هاشميرفسنجاني از شامگاه ١٨ ديماه ٩٥ (يكشنبه شب) براي خيليها متفاوت از آن چيزي شد كه پيش از آن بود. آنهايي كه روزانه به صد زبان بعضا درشت و تلخ در مذمت او سخن ميراندند بعد از اعلام خبر درگذشتش سعي كردند روي ديگري از نسبت خود با او را به نمايش بگذارند و با بيان خوبيها، فداكاريها، تدبيرها، ابتكار عملها، شهامتها، صداقتها و ساير ويژگيهاي مثبتي كه براي او بر ميشمردند در تلاش بودند كه خود را در زمره علاقهمندان و ارادتمندان آن مرحوم نشان دهند.
نمونه اعلاي اين چرخش موضع را ميتوان در رفتار صدا و سيما مشاهده كرد. سازماني كه از تاريخ آخرين مصاحبهاش با آيتالله هاشميرفسنجاني، ١٠ سال تمام ميگذشت و در طول اين ١٠ سال هر روز گويي تمايل كمتري براي پخش اخبار، تصاوير و سخنان رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين سازمان مشاهده ميشد.
چرخش يكصد و هشتاد درجهاي نگاه برخي جريانها نسبت به هاشمي
شايد در توضيح اين تغيير گفته شود پيام تسليت رهبري و تصريح ايشان مبني بر اينكه اختلاف نظرها و اجتهادهاي متفاوت هرگز نتوانست پيوند رفاقت بين ايشان را بگسلد، مساله را براي بسياري از كساني كه امر بر آنها مشتبه شده بود روشن كرد و از اين رو اين چرخش يكصد و هشتاد درجهاي را از خود نشان دادند. در درستي اين نكته البته ترديدي وجود ندارد و شايد كساني بودهاند كه به غلط تصور ميكردهاند برخي تفاوتها در اجتهاد اين دو شخصيت اصلي انقلاب و نظام راه آنها را از هم جدا كرده است. ممكن است برخيها واقعا حافظهشان در اين سي و هفت، هشت سالي كه از انقلاب اسلامي ميگذرد آنقدر تحليل رفته باشد كه جايگاه آيتالله هاشمي را در اصل انقلاب و اساس نظام از سويي و مقام او در نزد امام و رهبري را از سوي ديگر طوري فراموش كرده بودند كه با عيان شدن برخي اختلاف نظرها و تفاوت اجتهادها در سالهاي اخير اين امر بر ايشان مشتبه شود كه جايگاه هاشميرفسنجاني در نظام تضعيف شده است. از آن طرف برخي كه در انقلاب و سالهاي حيات امام خميني (ره) محلي از اعراب نداشتند نيز شايد به تسامح بتوان گفت هاشمي و موقعيت ممتاز او در نظام را درك نكرده بودند و بنابراين با صدور پيام رهبري اينها تا حدي مساله براي شان روشن شد و براي همين سعي در جبران قصور گذشته خود كردهاند.
اما به نظر نميرسد اين همه ماجرا باشد. اگرچه تاثير پيام به غايت مهم رهبري بر هيچ كس پوشيده نيست. در عين حال اين سكه روي ديگري هم دارد و آن اينكه سرنوشت عملگرايي در سياست، هميشه كم و بيش به همين منوال بوده است.
آيتالله هاشمي به عنوان كسي كه در طول عمر سياسي خود هيچگاه از مدار پراگماتيسم خارج نشد چنين سرنوشتي برايش متصور بود.
سياستمداران عملگرا در طول حياتشان آنقدر محبوب نيستند كه بعد از آن ميشوند و البته اين نيز دلايل خود را دارد. عمل گرايي معمولا براي عموم جذابيتي ندارد چراكه نه شعارهاي بزرگ ميدهد و نه وعدههاي خيال انگيز. عملگرايي گامهايش را كوچك اما محكم بر ميدارد ولي اين ويژگي لزوما نميتواند هيجاني در جامعه ايجاد كند. بنابراين سياستمدار عمل گرا تا زماني كه در قيد حيات باشد و كار كند نه قدر ميبيند و نه بر صدر مينشيند اما به محض اينكه از دنيا رفت علاوه بر اينكه برصدر مينشيند و قدر ميبيند در هر شش كانال تلويزيون مرتب صدا و تصويرش را پخش و خاطراتش را بازگو ميكنند و حتي كساني كه عمري به انتقاد از او مشهور بودند زبان به مدح و ستايشش ميگشايند و در روز تشييع جنازهاش براي نزديك شدن به محل تابوت او و عرض تسليت به بازماندگانش از يكديگر سبقت ميگيرند.
تفاوت سياستمدار پراگماتيست و اپورتونيست
اين خاصيت سياستمدار پراگماتيست است كه قدر او در زمان ممات بيشتر از دوران حياتش شناخته ميشود. شايد به عكس سياستمدار اپورتونيست كه مصلحت را تنها در فرصت طلبي ميداند و اين فرصت طلبي صد البته در هياهوسازيهاي بيمعني كاربرديتر هستند.
اما در عوض سياستمداري ميتواند در داوري تاريخ نام نيك از خود گذارد كه با چشم پوشي از فرصت طلبيهاي فردي تنها به فرصتسازيهاي ملي انديشيده باشد.
بنابراين تعجبي ندارد اگر سياستمداري عملگرا در دروان حياتش از سوي پارهاي دست اندركاران امور ترش رويي و بيحرمتي ببيند اما به محض اينكه رخت خود را از اين عالم بست خلأ وجودش در عرض چند ساعت به قدري حس شود كه دوستان و نادوستانش به يك اندازه از فقدان او ابراز تاسف و نگراني كنند.
پراگماتيستي كه بخت بلندي داشت
البته ناگفته نماند كه در ميان سياستمداران عملگرا در تاريخ ما آيتالله هاشميرفسنجاني بخت بلندتري داشت. او در زمان حياتش اگرچه از سوي برخي جريانهاي سياسي و نهادهايي نظير صدا و سيما بيمهريهاي زيادي ديد اما در عوض در متن و بطن جامعه موقعيت بينظيري يافت. تاجايي كه تنها به اشارتي از سوي او مردم رييسجمهوري را براي خود انتخاب كردند كه از سوي او مورد تاييد قرار گرفته بود و در اسفند ماه سال گذشته هم در انتخابات مجلس شوراي اسلامي و هم در انتخابات مجلس خبرگان رهبري به ليستي راي دادند كه افرادش به تاييد او رسيده بودند.
بخت هاشمي از اميركبير بلندتر بود
چنانچه ميدانيم ميرزاتقي خان اميركبير با وجود جايگاه به غايت ممتازي كه در تاريخ قرون متاخر ايران دارد در دوره حياتش محبوبيت چنداني نداشت و دهها سال بعد بود كه ملت ايران از گوهر وجودي او مطلع شد. اما مرحوم هاشميرفسنجاني چنانچه اشاره شد در جامعه ايران از جايگاهي برخوردار بود كه تنها به اشارهاي توانست سرنوشت ٣ انتخاب مهم و سرنوشت ساز را رقم بزند.
بنابراين ميتوان مرحوم هاشمي را پراگماتيستي موفق دانست كه علاوه بر اينكه نام نيك او در تاريخ بيش از دوران حياتش خواهد درخشيد اما در عين حال توانست در دوران حيات خود آنچه را ميخواست انجام دهد و نتايجش را ببيند. از قضا اين ويژگي را در طول دوران حيات سياسي او ميتوان مشاهده كرد.
آرزوهاي هاشمي كه در حياتش به واقعيت پيوست
١- هاشمي در جواني ميخواست نظام شاهنشاهي را در ايران سرنگون كند و اين همان آرزويي بود كه با رهبري امام خميني به واقعيت پيوست.
٢- هاشمي در ميانسالي ميخواست بعد از امام خميني رهبري جمهوري اسلامي در دستان آيتالله خامنهاي قرار بگيرد. اين آرزو هم با ارجاع به نظر امام و بيان صريح و به جاي هاشمي در موقعيتي حساس به واقعيت پيوست.
٣- هاشمي در سالهاي آخر عمر خود نيز آرزوي بازگشت اعتدال به ملك و ملت را در سر ميپروراند كه در تحقق آن نيز به شرحي كه رفت دست به توفيق منحصر به فردي يافت.
در اين شماره «سياستنامه» از روشنفكران و اساتيد دانشگاه پرسيدهايم مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني را چطور سياستمداري ميدانستيد؟ اغلب پاسخها به اين پرسش ما همانا بر عمل گرا بودن آن مرحوم در عالم سياست تاكيد دارد كه مشروح آن را ميتوانيد در زير بخوانيد.
آيتالله هاشمي در ١٢ نگاه
سياستمدار ارزشمند انقلاب
هاشم صباغيان /عضو نهضت آزادي ايران
به طور كلي آقاي هاشميرفسنجاني، در دورهاي كه در عرصه سياست حضور داشت چهرههاي مختلفي داشت و اين چهرهها برخي مواقع بسيار با يكديگر متفاوت بودند. چنانچه طي سالهاي اخير مدافع جريان اصلاحات، آزادي و حقوق مردم بود . به طور كلي، سياستمداري بود كه در مجموع براي انقلاب، انسان با ارزشي به شمار ميآمد.
سياستورز نظر و عمل
غلامعباس توسلي / جامعهشناس
تا پيش از شروع نهضت اسلامي در سالهاي آغازين دهه ١٣٤٠ روحانيون كمتر وارد عرصه سياست ميشدند. البته چنين نبود كه روحانيت به سياست كاري نداشته باشد، اما مساله مداخله مستقيم در سياست بود. آقاي هاشميرفسنجاني اما از چهرههايي بود كه از سالهاي آغازين اين دهه وارد عرصه سياست شد و در اين زمينه فعاليت كرد و به زندان افتاد و تبعيد شد، اما به مبارزهاش ادامه داد. سياستورزي ايشان البته تنها به شكل عملي نبود، نگارش كتاب اميركبير ايشان كه البته كتاب ارزندهاي است، نشان ميدهد كه نگاه عميقي نيز به اين مقوله دارد.
الگوي عقلانيت سياسي و مدارا
محمد توسلي / عضو نهضت آزادي
الگوي سياستورزي مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني ريشه در خصوصيات شخصي ، آموزشهاي حوزوي، تاثيرپذيري از ديدگاههاي امام خميني در جريان نهضت روحانيت و جو فرهنگي و سياسي چپ انقلابي حاكم بر فضاي سياسي بعد از پيروزي انقلاب و سرانجام فضاي سياسي بعد از دوم خرداد سال ١٣٧٦ دارد. مرحوم هاشمي با برخورداري از هوش، زيركي و فرصتشناسي و قدرت تجزيه و تحليل بالا در هر مقطعي متناسب با شرايط و ديدگاههاي ايماني خود عمل كرده است و در اين رابطه بايد او را سياستمداري با عقلانيت و عملگرا توصيف كرد.
آقاي هاشمي يكي از شخصيتهاي اصلي تاثيرگذار در سياستهاي چهار دهه بعد از انقلاب بوده است. شايد بتوان اين دوران را در دو بخش مورد ارزيابي قرارداد. بخش اول؛ در كنار رهبر فقيد انقلاب براي استقرار نظام جمهوري اسلامي و به طور طبيعي ترد و نفي معارضان نظام و حتي منتقدين قانوني است. در شرايطي كه فرهنگ چپ انقلابي در سپهر سياسي ايران حاكم است و «آزادي» را كالاي لوكس تلقي ميكردند و محور اصلي سياستورزي بر محكوميت امپرياليسم امريكا متمركز بود، به طور طبيعي توسعه سياسي، آزادي و حاكميت ملت كه در اصول قانون اساسي نيز تصريح شده است، كمتر مورد توجه و تاكيد قرار گيرد. در مقابل توسعه اقتصادي و تمركز امور در دولت و ملي كردن صنايع و بسياري از خدمات در درون دولت قرار ميگيرد. نگاه مرحوم هاشمي در دوره رياستجمهوري به سياست و انتخاب همكاران و مديريت از بالا از ويژگي سياستورزي در اين دوره محسوب ميشود. با وجود خدمات دوران سازندگي كه در اين دوره صورت گرفته است، اما توسعه فرهنگي، اجتماعي و سياسي و جلب همكاري مردم در امور در پايينترين سطح خود قرار دارد.
پيامد آن تورم بالا، شكاف طبقاتي و رشد بيرويه نهادهاي اقتصاد دولتي و نيمهدولتي در اين دوره كاملا محسوس است. پيامد شرايط سياسي اجتماعي دو دهه اول در دوم خرداد ٧٦ با راي اعتراضي مردم به روند گذشته و انتخاب آقاي سيد محمد خاتمي با راي بالا و با تاكيد بر برنامههاي توسعه سياسي است. دستاوردهاي دو دوره رياستجمهوري با گفتمان اصلاحات، نگاه آقاي هاشمي را به تدريج متحول ساخت و در مقاطع مختلف از اين سياستها حمايت كردند. مصاحبه مطبوعاتي ايشان با خبرنگاران داخلي و خارجي در ديماه سال ١٣٧٨ كه براي شفافسازي و توضيح عملكرد در دو دهه گذشته او صورت گرفت در اين راستا قابل بررسي است.
وي با سياستهاي عوامگرايانه دو دوره بعدي رياستجمهوري آقاي محمود احمدينژاد كه پيامدهاي سوئي در عرصههاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي در پي داشت؛ آقاي هاشمي همواره در كنار ملت ايستاد و از مطالبات مردم و اجراي قانون اساسي حمايت كرد. مواضع مرحوم هاشمي در جريان انتخابات سال ١٣٨٨ و رياستجمهوري سال ١٣٩٢ و خبرگان رهبري و مجلس در سال ١٣٩٤ و حمايت بيدريغ از برنامههاي آقاي دكتر روحاني با وجود فشارهايي كه بر او و خانوادهاش وارد شد و با صبوري و مراعات اخلاق و قانون مداري ايستادگي كرد؛ گوشهاي از رفتار سياسي آقاي هاشمي است كه زمينههاي حضور گسترده مردم قدرشناس را در مراسم تشييع جنازه آن مرحوم فراهم ساخت.
مشي عقلانيت سياسي و مداراي مرحوم هاشمي ميتواند الگويي براي همه سياستورزان باشد تا با پيگيري مطالبات تاريخي ملت ايران، در چارچوب قانون در كنار ملت قرار گيرند و با تقويت زمينههاي وفاق ملي و همدلي در سطح مديران و شهروندان؛ امكان اجراي برنامههاي توسعه پايدار فراهم شود.
سياستمدار صبور
اعظم طالقاني / دبيركل جامعه زنان انقلاب اسلامي
مهمترين ويژگي اين مرد بزرگ، حلم و صبوري او در برابر ناملايمات، رنجها و نامردميها و مخالفتهاي عدهاي كه از رنج مبارزه و شكنجههاي زندان بهرهاي نبردهاند، است. و اين مهمترين عامل موفقيت و پيروزي ايشان در طول حياتش بوده است. هاشمي را شخصي دانا و زيرك و سياستمداري حليم و متفكري كه در صحنه حيات انقلابمان كمتر ديده شده يا ديده نشده است، يافتم. از اين رو تسليت قلبي خودم را خدمت مردم و ملت قدرشناس كه آماده پذيرش و آموزش هر هنري كه موفقيتي در پي دارد و همچنين به همسر مقاوم و فرزندان عزيزش عرض ميكنم و از حضرت حق به پاس مقام صبرش طلب دارم كه او را از زمره ابرار قرار داده و مقام او را با بندگان خاصش همراه سازد.
آفرينش امرسياسي از سكوت
محمدرضا تاجيك / استاد علوم سياسي
هاشمي از نادر كنشگران سياسي بود كه ميدانست (و ميتوانست) چگونه حتي از سكوت و انفعال و مرگ خود ميتوان امر سياسي ساخت. او از مرگش قلمي و دفتري ساخت تا خود و تمامي آناني كه جز قلمي شكسته و دفتري پاره در اختيار ندارند، بتوانند در آن بنويسند.
هاشمي عامل دنياي سياست
احسان شريعتي / استاد فلسفه و پژوهشگر
ارسطو در كتاب مشهور و سترگ سياست، انسان را جاندار يا حيوان سياسي ميخواند، يعني انسان موجود زندهاي است كه سياست ورز يا سياسي است. البته مفاهيم «سياسي» و «سياست ورز» در اين تعبير ارسطو معاني گوناگوني دارد، مثل اينكه برخي سياست را در ترجمه مفاهيمي چون پليس و پليتئيا و... ترجمه كردهاند. يعني گفتهاند كه سياسي بودن انسان به معناي سكونت او در پليس (شهر) و در نتيجه به معناي شهروند بودن اوست. اما سياسي بودن انسان يك معناي ديگري نيز دارد كه به نظر من اين معنا در آقاي هاشمي به خوبي مصداق مييابد و آن به معناي فاعليت و عامليت در دنياي سياست است. آقاي هاشمي يك فاعل يا عمال در دنياي سياست بود. امروز شاهديم در رسانههاي جهان او را به عنوان يك پديده يا فاعل يا عامل دنياي سياست ميخوانند. او نماينده تام و تمام سياست در معناي «رئال پلتيك» آن بود و ميتوانست عقلانيت سياسي نظام جمهوري اسلامي ايران را نمايندگي كند. هاشميرفسنجاني همواره شخص دوم جمهوري اسلامي و اسم مستعار اين نظام بود و از اين حيث حتي فقدانش ميتواند نگرانكننده باشد.
صيرورت يك سياستمدار
مقصود فراستخواه / جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعي
مردم حداقل سه هاشمي را تجربه كردند: هاشمي اول يك اسلامگراي فابريك بود تا پايان جنگ تحميلي. در هاشمي دوم كه بعد از جنگ و طي دهه هفتاد و بخش بزرگي از هشتاد شكل گرفت عنصر عمل گرايي در سياستهاي اقتصادي و خارجي و بعضا فرهنگي و اجتماعي، به مصلحت فعال شد، بدون آنكه تحولخواهي و دموكراسيخواهي و حقوق بشر در مركز گفتمان باشد. هاشمي سوم اما از اواخر دهه هشتاد داشت ويراسته ميشد. اين نيز علت داشت. دگرگونيهاي جهاني، اينترنت و رشد زيرپوستي جامعه ايران سبب شده بود قدرت مدني تنه به تنه قدرت حكومتي بزند و در نتيجه هاشمي باز به مصلحت لازم ديد تعادلي ميان اين دو قدرت برقرار بكند. ويرايش اجتماعي هاشمي با درگذشت او ناتمام ماند. تنش مركزي در سياستورزي از نوع هاشمي سوم، تنش ميان شريعت و مصلحت و تنش ميان امر ايدئولوژيك و امر پراگماتيك بود.
عاملي براي گفتوگو و ائتلاف
محمد فاضلي / جامعهشناس
نظامهاي سياسي در طيفي قرار ميگيرند كه در يك سوي آن نظامهايي با ساختارهاي سياسي نهادينه و كارآمد قرار دارند و در سوي ديگر ساختاري وجود ندارد و فقط نزاعهاي عاملان و ظرفيت بسيج آنها تعيينكننده سرنوشت سياسي است. ايران داراي نظامي سياسي در ميانه اين طيف است. تركيبي از قانون مكتوب و رقابتهاي سياسي نيمهساختاريافته در قالب احزاب و گروههاي نامستحكم به اضافه كنشگريهاي عاملاني كه سرمايه سياسي و اجتماعي متفاوت دارند، در بستر نظمي ايدئولوژيك، سرنوشت سياست را تعيين ميكنند. كنشگران در همه نظامهاي سياسي اهميت دارند، اما در نظام سياسي ايران، كنشگري كه سرمايه سياسي بسيار داشته و از ويژگيهاي فردي مناسب – ظرفيت تعامل، سابقه همنشيني با نخبگان سياسي، داشتن شبكهاي از رفقاي سياسي، هوش شخصي، شناخت جهان و آرزوهاي غيرشخصي بزرگ - برخوردار باشد، اهميت مضاعف مييابد. آيتالله هاشمي همان كنشگري است كه اين ويژگيها را داراست. آيتالله هاشمي همواره ميانه چپ و راست ايستاد و هرگز باب گفتوگو را نبست و خودش واسطهاي براي گفتوگو ميان نيروهاي متعارض بود.
مسائل در جوامعي با ساختارهاي سياسي غيرنهادينه و نامستحكم، به سرعت ميتوانند چنان پيچيده شوند كه بهراحتي بشود آنها را بدخيم خواند. مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي وقتي بدخيم ميشوند و هزينههاي حل مساله چنان سنگين ميشوند كه كنشگران از ورود به مساله اجتناب ميكنند يا اساسا از شناخت آن بازميمانند. گفتوگو براي شناخت مساله، درك هزينهها و فوايد هر راهحل، سازوكارهاي تقسيم بار هزينهها بر دوش طرفهاي درگير و چگونگي فايق آمدن بر عقلانيتهاي كوتاهبين و اجتناب از ورود به بازيهاي سرجمع صفر، نيازمند گفتوگوي فراگير ميشود. گفتوگوست كه ظرفيت يادگيري جمعي و ايستادن در ترازهاي بالاتري از خردورزي و ديدن افقهاي دورتر را ايجاد ميكند.
سياست در جوامعي نظير ايران به سرعت از ذخيره منازعات شخصي نيز تغذيه ميكند و به دليل ظرفيت بالاي كنشگري، صبغه عاطفي و احساسي نيز بر كنشهاي سياسي غلبه مييابد. گفتوگو در چنين وضعيتي، راهي به سوي رهايي از كوتاهبيني و كمظرفيتي است. گفتوگوست كه ميتواند ظرفيت ايجاد كند براي خلق ائتلافهاي موثر براي تعديل و رفع مسائلي كه حلناشدني به نظر ميرسند.
آيتالله هاشمي ظرفيتي بود براي آنكه سياستورزان با گفتوگو افقهاي تازهتري بيابند و از حد منازعاتي كه هنوز ساختارهاي منسجم براي سامانمند كردن آنها پديد نيامده است فراتر روند و براي آنكه مسائل از آنچه هستند، بدخيمتر نشوند. اين ظرفيت به مدد سابقه سياسي، سرمايه فرهنگي، تجربه و منش فردي وي به دست آمده بود. من عميقا با جواد كاشي موافقم كه «هاشمي رفت، اما جمهوري اسلامي نيازمند هاشمي است. اگر هاشمي رفت، بايد شخصيتي ديگر در موضع او بنشيند.» مسائل سياسي ايران در نبود ظرفيت هاشمي ميتوانند از آنچه هستند بدخيمتر شوند.
سياستمداري عملگرا و مصلحتانديش
عمادالدين باقي / فعال مدني
آقاي هاشمي سياست عملي داشته و نيز سياستمداري عملگرا و مصلحت انديش بود. مهمترين نمونه آن نيز تصميم ايشان در دوره جنگ بود كه برخلاف مواضع اوليهاي كه نسبت به ادامه جنگ داشت وقتي كه واقعيتها را ديد كه مغاير با آن آرزو هستند، تسليم واقعيت شد. اين نمونه واقعي عملگرايي و مصلحتانديشي است.
قدرت چانهزني با رقيب و سهمدهي به او
تقي آزادارمكي / جامعهشناس
آقاي هاشمي يك شخصيت سياسي بزرگ و برجسته جامعه ايراني بوده، هست و به نظر ميرسد در تاريخ ماندگار خواهد بود. ويژگي اصلي ايشان، قدرت چانهزني او است كه عمده سياستمداران از آن ناتوان هستند و قدرت چانهزني با رقيب و دوستان خود را ندارند و همين مانع از پيشرفت آنها ميشود. آقاي هاشمي، قدرت چانهزني و ديدن رقيب، گفتوگو با او و سهمدهي به او را داشت. يكي ديگر از ويژگيهاي ايشان اين بود كه خداوند يك فرصت طلايي در اختيار او گذاشت و توانست در دورهاي كه ريسك كرد و به عنوان كنشگر فعال در عرصه انتخابات حضور داشت، داوري كند.
ايشان داور انقلاب اسلامي، جنگ و... بود. در واقع، داور بود تا قاضي و به نظر من اين ويژگي دومي است كه خداوند به ايشان داده بود زيرا بسياري از سياستمداران گرچه برجسته هستند و بازي همهجانبهاي نيز ميكنند اما فرصت بازانديشي دنياي اطراف خود را پيدا نميكند. ايشان در ١٢- ١٠ سال اخير، به دلايلي كه از حوزه تصميمگيري اصلي خارج شد، فرصت داوري درباره خود و دنياي اطراف خويش را پيدا كرد و همين امر به عمق بخشيدن به تاريخ معاصر ايران، انقلاب و جمهوري اسلامي و قابل تامل كردن آنها كمك كرد.
توجه توامان به آرمانگرايي و عملگرايي
احمد نقيبزاده / استاد علوم سياسي
آقاي هاشمي سياستمداري خردورز بود با تمام ويژگيهايي كه يك سياستمدار بايد داشته باشد. او به آرمانگرايي و عملگرايي به صورت توامان توجه داشت و در مقاطع مختلف به اقتضاي وضعيت و مساله مورد نظر موضعگيري ميكرد.
سياستگذار كهنه كار ميدان سياست
فاضل ميبدي / تحليلگر مسايل ديني
آيتالله هاشمي در عرصه سياست جديدالورود نبود. سياستمدار كهنهكاري بود كه ٦٠ سال از عمر خود را در ميدان سياست، مشق سياسي كرده و در اين عرصه نيز انسان باهوش و خردمندي بود. ايشان در ادامه مسير سياسي خود نيز يك خط اعتدال را در پيش گرفت و به وسيله آن توانست در اين ٦٠ سال خود را نگه دارد.
ايشان سياستگذار بسيار باهوشي بود. دنيا نيز اين را فهميده بود، پيامهاي تسليتي كه براي ايشان از سوي سران كشورها صادر شد نشاني بر اين گفته است. به ويژه در اين سالهاي اخير پختگي سياسي نيز پيدا كرده و فهميده بود كه براي نجات كشور ايران بايد در يك خط اعتدال و به دور از افراط و تفريط حركت كرد در نتيجه با تلاش ايشان، آقاي روحاني توانست به رياستجمهوري برسد و با در پيش گرفتن مشي اعتدال، ايران را از انزواي سياسي خارج كرد.
آقاي هاشمي اين را بر اساس تجربيات چند ساله خود فهميده بود كه كشور ايران و نظام جمهوري اسلامي براي بقا و پايداري خود بايد با ساير كشورهاي دنيا در تعامل قرار بگيرد. اين پيشبيني نشان ميدهد ايشان در عرصه سياست تازه كار نبود. تجربيات اجرايي ايشان در رياستجمهوري، مجلس شوراي اسلامي، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس خبرگان و... ايشان را به اين درك رسانده بود كه براي باقي ماندن در اين جهان بايد به سه مولفه توجه داشت؛ به آراي مردم احترام گذاشت، انتخاباتها را سالم برگزار كرد و در نهايت، با دنيا در ارتباط بود.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=65240
ش.د9503498