تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۹۸۶۲۷

خداحافظ مرد مصلحت

پایگاه بصیرت / مهسا جزینی
(روزنامه شرق - 1395/10/20 - شماره 2772 - صفحه 2)

«به بهشتی گفتم این تهمت‌های تلخ آزارت نمی‌دهد؟ نگاهم کرد و گفت این آسیاب به نوبت است، نوبت تو هم خواهد رسید. چقدر این روزها بی شما سخت می‌گذرد. دوست من، منم تا نیمه راه آمدم، مشیت این بود که بمانم تا نوبت به من هم برسد تا در سنگ زیر و بالای آسیاب صدای شکستن‌های خودم را ببینم و بشنوم...» (بخش‌هایی از فیلم انتخاباتی هاشمی در سال ٨٤).

نویسنده کتاب «امیرکبیر»، شب شهادت میرزا محمدتقی‌خان درگذشت، او بعد از آمدن روحانی گفته بود: «حالا که مملکت به اینجا رسیده و مردم به این سطح از آگاهی رسیده‌اند، الحمدلله می‌توانم راحت سر بر بالین مرگ بگذارم». سیاست‌مداری که از راست به چپ سیاست ایران کوچید، چهره‌ای که او را «مردی برای همه فصول سیاست ایران»، «مرد بحران» و... لقب داده بودند، در پاسخ به این پرسش که «مهم‌ترین نگرانی شما برای آینده نظام چیست؟» گفته بود: «ناامیدی مردم نه برای نظام ما، بلکه برای هر حاکمیتی باعث نگرانی است. مخصوصا نظام ما که با حضور مردم به پیروزی رسید، تثبیت شد، ادامه یافت و آن جنگ باعظمت و خطرناک را پشت سر گذاشت و کشور را ساخت».

در آخرین گفت‌وگوی رسانه‌ای‌اش در هفته‌های اخیر هم باز از روحانی گفته بود: «آقای روحانی مصمم است که بیاید، به‌تازگی با ایشان صحبت کردم، ایشان در دور اول هم به عنوان وظیفه آمدند و آن‌موقع که آمدند، وضعی نبود که آدم خودش را پیش‌قدم کند. همه ما از ایشان خواستیم و ایشان قبول کردند و آمدند». توصیه یا علاقه به ماندن روحانی را شاید بتوان آخرین وصیت سیاسی هاشمی قلمداد کرد.

غلبه آیت‌الله بر آخرین تردیدها

مهم‌ترین فراز سیاسی هاشمی در سال‌های اخیر، انتخابات ٩٢ بود، پرسش این بود: او می‌آید؟ این دومین‌باری بود که آیت‌الله بر تردیدهایش فائق می‌آمد. «هاشمی می‌آید یا نه»، فقط پرسش آن روزها نبود، او یک‌ بار دیگر هم با این پرسش روبه‌رو شده بود؛ سال ٨٤، زمانی بود که همه از تردید‌های هاشمی برای آمدن یا نیامدن می‌گفتند، او تا پیش از دور دوم انتخابات سال٨٤، متعلق به طیف میانه سیاست ایران و پدر معنوی آن جناح بود؛ اما در چرخش سپهر سیاسی ایران و در آستانه انتخابات ٩٢ به پدر معنوی بخش عمده‌ای از منتقدان وضع موجود از اصلاح‌طلب‌ها تا راست‌ سنتی و حتی اصولگرایان ناقد بدل شده بود.

هاشمی سال ٩٢ در دقیقه ٩٠ آمد، خودش دراین‌باره گفت: «من عصر آخرین جمعه منتهی به انتخابات احساس کردم در مقابل درخواست مردم و بزرگان دچار استبداد شده‌ام و به نظرها توجه نمی‌کنم؛ بعد از نماز مغرب استخاره کردم و تصمیم گرفتم بیایم. فردایش هم آخرین روز اسم‌نویسی بود. واقعا برخلاف میل خودم بود؛ الان در خبرگان هم همین‌طور است، من هیچ آمادگی روحی‌ای ندارم که رئیس خبرگان شوم. در مجمع تشخیص به اندازه کافی کار می‌کنم و بیشتر از این دیگر چه لزومی دارد؟ در خبرگان علمای دیگری هستند که کار می‌کنند و من هم عضو هستم، اگر لازم باشد، در آنجا تأثیرگذار هستم و اگر هم لازم نباشد، مستمع هستم؛ الان نظرم این است. البته بعضی‌ها هستند که من مصلحت نمی‌دانم در رأس خبرگان باشند، روز رأی‌گیری معلوم می‌شود چه کسانی می‌خواهند بیایند و همان‌جا تصمیم می‌گیرم. در دوره قبل هم در همان جلسه تصمیم گرفتم؛ یعنی شب قبل از اجلاس قرار شد کس دیگری باشد، صبح که رفتیم، دیدم شخص دیگری، نامزد شده؛ بنابراین من هم نامزد شدم»؛ اما هاشمی رد صلاحیت شد، این روایت از زبان خود هاشمی شنیدنی است: «وزیر وقت اطلاعات در زمان بررسی صلاحیت‌ها، به شورای نگهبان رفته و گفته بود با این اقبالی که روزبه‌روز و بلکه ساعت‌به‌ساعت به ایشان می‌شود، با رأی بی‌سابقه‌ای می‌آید و همه رشته‌های ۱۰ساله ما را پنبه می‌کند».

ماجرای رد صلاحیتش تا این اواخر به شکل یک معمای حل‌نشده باقی مانده است، به‌ویژه نقش وزیر سابق اطلاعات دولت احمدی‌نژاد در آن ماجرا. کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در نهایت ناگزیر شد در واکنش به همه ابهام‌ها و سؤال‌ها بگوید ما می‌خواهیم فرصتی داشته باشیم که این فیلم - جلسه شورا- پخش شود؛ اما بعدا گفت: «البته اگر به حرمت شخصی بر نخورد، اگر قانون اجازه دهد، ما می‌توانیم تمام مذاکرات را منتشر کنیم». غلامعلی رجایی، مشاور آیت‌الله هاشمی، خطاب به کدخدایی گفت: «نگران حرمت هاشمی نباشید، فیلم جلسه بررسی صلاحیتش را منتشر کنید، حرمت هاشمی نزد مردم در انتخابات اخیر مجلس خبرگان در تهران معلوم شد».

آخرین کنش سیاسی هاشمی‌رفسنجانی، انتخابش با بالاترین رأی تهرانی‌ها به عنوان نفر نخست انتخابات مجلس خبرگان پنجم بود؛ اگرچه نماند تا در لحظه آخر اثر‌گذار باشد و اگرچه وارد رقابت انتخابات هیئت‌رئیسه خبرگان پنجم نشد تا ریاست به نفر آخر تهران برسد. او پیش‌تر هم چنین ترجیحی داده بود و در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس خبرگان چهارم با کناره‌گیری خودخواسته از صندلی رقابت، آن را به آیت‌الله مهدوی‌کنی واگذار کرده بود.

هاشمی از نقد تا تخریب

هاشمی از سال٨٤ روز‌به‌روز از عقبه سیاسی‌اش در جناح راست فاصله گرفت و به اصلاح‌طلبان نزدیک‌تر شد؛ این نزدیکی بی‌مکافات هم نبود، توپخانه اصولگرایان علیه او متوقف نمی‌شد، هر حرکت یا گفته‌ای از او موجی علیه خودش راه می‌انداخت.

«رجایی»، مشاور هاشمی، درباره هجوم و حمله‌ها به سمت هاشمی گفته است: «من روزی دو، سه ساعت با آقای هاشمی هستم، برایشان تعریف کردم که موج راه انداخته‌اند، خندیدند و گفتند: «چون دست‌شان خالی است، مجبورند به این چیزها متوسل شوند».

هاشمی از همان دوران ریاست‌جمهوری‌اش نقد می‌شد؛ اما خروجش از دایره قدرت اجرائی، فصل تازه‌ای برای نقد او رقم زد؛ فصلی که هم جناح راست و محافظه‌کار و هم اصلاح‌طلب‌ها در آن مشترک‌اند، اگرچه از یک جنس نیست. بخشی از اصلاح‌طلب‌ها بابت مسئولیتش در دوران ریاست‌جمهوری خواستار پاسخ‌گویی و شفاف‌سازی بودند؛ اما نقد محافظه‌کاران بیشتر روبه شایعات و تخریب داشت و بر مسائلی مانند ثروت و قدرت خانواده هاشمی متمرکز بود.

بااین‌حال بسیاری، هاشمی را فردی توسعه‌گرا توصیف می‌کردند و به اصلاح‌طلبان توصیه می‌کردند از این منظر خود را به او نزدیک کنند نه اینکه راه تقابل را در پیش بگیرند. رمضان‌زاده، سخنگوی دولت وقت هم هاشمی را چهره مؤثر انقلاب توصیف می‌کرد که نباید تخریب شود؛ البته شاید چند سالی زمان نیاز داشت تا بدنه اصلاحات هم به این نقطه برسد و زمان آن، مرحله دوم انتخابات ٨٤ بود که اصلاح‌طلب‌ها گفتند با محفوظ‌دانستن حق نقد خود بر برخی سیاست‌های هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌اش اما در این لحظه به حمایت از او برخاسته و به او رأی می‌دهند. اصلاح‌طلب‌ها اگرچه با محفوظ‌دانستن حق نقد بر برخی سیاست‌های دوره هاشمی در دور دوم انتخابات ٨٤ در پشت او حاضر شدند و حضور هاشمی را در آن مقطع برای کشور ضروری دانستند اما مسیر نقد هاشمی متوقف نشد و این‌بار نقد از مسیر تخریب، آن‌هم از سوی بخشی از جناح محافظه‌کار و به‌ویژه حامیان دولت پیروز ادامه یافت. خود هاشمی تعبیر دیگری از تخریب‌ها دارد.

او در گفت‌وگویی با سالنامه «شرق» گفته بود: «به برخی گروه‌ها پول و مأموریت دادند که تخریب کنند؛ در یک مورد پرداخت ٣٠میلیون‌تومانی پرونده در دادگاه مطرح شد. گویا آنها فکر کردند که وقت آن رسیده که همه چیز را بگیرند. اگر از کسانی که در جلسات سری حضور داشتند بپرسید شاید خبرهای دیگری هم داشته باشند. محمد هاشمی همان زمان گفت از رسیدگی به اموال خانواده هاشمی استقبال می‌کنیم؛ بعد هم گفت فهرست اموال او در قوه ‌قضائیه موجود است و یک‌ بار زمان ریاست آیت‌الله یزدی به آن رسیدگی شد».

هاشمی در این سال‌ها بابت یک چیز دیگر هم همواره مورد سؤال بوده است. بابت پیش‌کشیدن بحث رابطه با آمریکا. او پیش از برجام گفته بود: «آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟». بعد هم از نامه‌ای که به امام نوشته بود سخن گفت: «من در سال‌های آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبورکردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود».

او و احمدی‌نژاد

آمدنش به رقابت‌های انتخابات ٨٤ آغاز شکل‌گیری یک دوقطبی بود؛ دوقطبی‌ای که در پیروزی احمدی‌نژاد بی‌شک بسیار مؤثر بود. جناح دولت وقت سال‌ها از این دوقطبی استفاده کرد. نقطه اوج آن مناظره سال ٨٨ بود. احمدی‌نژاد، هاشمی و خانواده‌اش و نحوه کسب ثروتشان را مورد سؤال قرار داد. همان زمان بعد از مناظره، هاشمی، نامه‌ای به رهبری نوشت و خواستار رسیدگی به اتهامات وارده به خود شد. بعد هم ٢٦ تیرماه در آخرین نماز جمعه خود درخصوص انتخابات و رخدادهای بعد از آن صحبت کرد. او که از ۱۲ تیرماه ۱۳۶۰ امام‌جمعه موقت تهران بود و با بیش از ۴۰۰ بار اقامه، رکورددار امامت جمعه تهران بود، پس از آن روز، این سمت را ترک کرد. او در خطبه‌های معروف ٢٦ تیر ٨٨ گفته بود: جمهوری اسلامی لفظ تشریفاتی نیست. هم جمهوری است و هم اسلامی. باید این دو با هم باشند. اگر هریک از این دو آسیب ببیند، دیگر انقلاب و جمهوری اسلامی نخواهیم داشت. بخش بزرگی از مردم در نتیجه انتخابات تردید دارند و ما باید این تردیدها را از بین ببریم.

او از پایبندی همه به قانون، ایجاد فضای بحث برای جلب اعتماد، آزادی زندانیان سیاسی، دلجویی از آسیب‌دیدگان و آزادی رسانه‌ها و مطبوعات گفته بود. او بعدا درباره حضور نیافتنش در نماز جمعه گفت: «اوایل مدتی دعوت میکردند که من نمیرفتم. وقتی نرفتم، دیگر دعوت نمیکنند». دستگیری فائزه و مهدی هاشمی دو فرزند او و صدور حکم بازداشت شش‌ماهه و ١٠ سال در این مدت، رخداد دیگری بود که برای رئیس مجمع تشخیص مصلحت در سال‌های بعد از ٨٨ اتفاق افتاد.

ادبیاتی که درباره مجمع تشخیص مصلحت و رئیس آن از سوی دولتمردان احمدی‌نژاد به کار برده می‌شد، در اوج سال‌های اصلاحات و با وجود برخی نقدها به هاشمی هیچ‌گاه از سوی هیچ‌کدام از مقامات دولت وقت بیان نشد. هیچ‌گاه رابطه بین نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس و مدیران و وزرای دولت اصلاحات با مجمع قطع نشد این در حالی است كه احمدی‌نژاد اجازه حضور وزرای خود را در مجمع نمی‌داد؛ حتی وقتی گفته شد که او سال نو را به رئیس مجمع تشخیص تبریک گفته است پایگاه اطلاع‌رسانی دولت این خبر را تکذیب کرد. در هشت سال دولت احمدی‌نژاد او همچنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت بود اما در حاشیه.

استاندار سابق دولت سازندگی که از راه تقابل با رئیس پیشین برای خود انبان رأی جمع کرد و به پاستور رسید در تمامی آن سال‌ها سعی کرد تا هاشمی را ندیده بگیرد تا شاید واقعا نادیده گرفته شود. امر کرده بود که هیچ نماینده یا مقام خارجی‌ای به دیدار هاشمی نرود و اگر مقامی در وزارت خارجه این دستور را نادیده می‌گرفت و به درخواستی پاسخ مثبت می‌داد به‌شدت با او برخورد می‌شد؛ درست برخلاف این چهار سال اخیر که تقریبا روزی نبوده که هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام ملاقاتی با جماعتی از داخل یا خارج از کشور نداشته باشد.

جالب است محمود احمدی‌نژاد که بعد از فراغتش از دولت به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شده است در این سال‌ها هیچ‌وقت مرتب و منظم در جلسات مجمع حاضر نمی‌شد. عکس‌هایی هم که از او در کنار دیگر اعضا از جلسات مجمع مخابره می‌شد، اغلب متفاوت بود. چهره‌ای عبوس که گویا علاقه‌ای به گوش‌کردن و شنیدن سخنان جلسه ندارد. شاهدان می‌گفتند اصولا با کسی هم صحبت نمی‌کند. غلامحسین الهام، در روزگار احمدی‌نژاد گفته بود: «در مجمع تشخیص مصلحت، انتصاب خود افرادش هم یک جور مصلحت است. تثبیت آقای هاشمی را هم رهبری بر تغییر وی ارجح می‌بینند، ولی معلوم است که مجمع کارایی خود را از دست داده است. شاید این‌گونه تلقی شود که این عدم کارایی به دلیل نسبت مجمع با دولت و رفتارهای تند و کینه‌ورزانه آن با دولت است و دولت که عوض شود، این کارایی‌ها برمی‌گردد و رفتار‌ها تغییر می‌کنند».

الهام سال ٨٠ هم مشکلات مجمع را ناشی از حضور هاشمی خوانده بود: «مشکلات مجمع از زمان ریاست هاشمی بر آن آغاز شد و اینکه فردی به جز رئیس‌جمهور وقت رئیس آن شد». الهام مدعی شده بود: «امام علاقه‌مند بودند اختیارات مجمع را به شورای نگهبان بدهند». در دولت احمدی‌نژاد، هاشمی بارها در دیدارها و سخنرانی‌هایش از وضع موجود گلایه کرده بود، ولی گاه با اعتراض اصولگرایان، به‌ویژه حامیان دولت روبه‌رو می‌شد؛ تا جایی که نمایندگان مجلس نهم نامه‌ای انتقاد‌آمیز به هاشمی و مواضعش نوشتند. نامه‌ای که به‌نوعی تهدید برای حضورنیافتن او در انتخابات تلقی می‌شد. هاشمی در سال‌های بعد از احمدی‌نژاد هم همواره گریزی به آن سال‌ها داشت و در هر صحبت و سخنرانی‌ای از آن سال‌ها با گلایه و انتقاد و اعتراض یاد می‌کرد.

شاکی از افراط و تفریط‌ها

هاشمی در همه این سال‌ها از افراط و تفریط‌ها گلایه داشت. شاکله بیشتر سخنرانی‌هایش هم تا چند سال پیش مؤید همین است. چهارم تیرماه ٨٤، بعد از انداختن رأی خود به صندوق انتخابات در مرحله دوم، از ایفای یک نقش تاریخی سخن گفت و اینکه، برای جلوگیری از افراط و تفریط، جبهه اعتدال اسلامی در کشور تشکیل خواهد داد. هاشمی همان زمان گفته بود: «اگر بیایم مطمئنا متفاوت از ریاست‌جمهوری گذشته‌ام هستم. هر کسی غیر از من هم باشد همین است. متناسب با شرایط جدید کارهای جدید می‌کنم». بعد هم گفت که «با استفاده از تجربه مرحله نخست انتخابات با وزارت کشور و شورای نگهبان مذاکراتی داشته و فکر می‌کند که ضعف‌های مرحله اول برطرف شده باشد».

هاشمی با وجود آنکه در مرحله اول انتخابات، آرایی بیش از محمود احمدی‌نژاد کسب کرده‌ بود، ولی در مرحله دوم نتوانست بیش از ۳۶ درصد از آرا را کسب کند. تخریب‌ها کار خود را کرده بود. بخشی از بدنه راست اگرچه از هاشمی حمایت کرده بودند و حتی پیش‌تر از آن بادامچیان از درخواست جناح اقلیت مجلس ششم برای دعوت هاشمی به انتخابات خبر داده بود، اما در مرحله دوم انتخابات، همه پشت او را خالی کردند. شاید دلیل این اتفاق فقط یک لج‌بازی سیاسی بود؛ چون حالا اصلاح‌طلب‌ها به حمایت از هاشمی برخاسته بودند و در آن‌سو، پای یک رقیب نوپا در میان بود.

آن سال‌های هاشمی

از نیمه‌های سال ٧٦، هاشمی دیگر رئیس‌جمهور نبود. او رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که در خطبه‌های نمازجمعه تیر ٧٦ خاتمی را رئیس‌جمهوری خواند که با استفاده از وفاق ملی و پشتوانه مردمی انتخاب شده است و گفت آرای مردم مسائل جدیدی را نشان می‌دهد که باید روی آن فکر و حساب شود. خاتمی هم در مراسم تودیع رئیس‌جمهوری پیشین، او را از استوانه‌های نظام دانست که هر کجا باشد عزیز و محترم است. هاشمی همان سال از دانشگاه تهران دکترای افتخاری علوم سیاسی می‌گیرد و حتی رئیس دانشکده حقوق، محمدرضا تخشید، از او برای تدریس تاریخ معاصر، انقلاب اسلامی و مسائل مربوط به ولایت‌فقیه درخواست می‌کند. هاشمی سال ٧٧ از ریشه‌کن‌شدن عاملان فکری قتل‌های زنجیره‌ای سخن گفت و اینکه: «گذشتی در کار نیست». در تمام دوران اصلاحات عمده صحبت‌های هاشمی یک محور اساسی دارد؛ «فراخواندن به مدار اعتدال». او دعواهای جناحی طرفداران تندرو اصلاحات و تندروی‌های جناح محافظه‌کار را تهدید اصلی کشور می‌خواند.

سال ٧٧، سال خوبی برای هاشمی نبود. کرباسچی شهردار مورد حمایت او که در انتخابات ٧٦ از خاتمی حمایت کرده بود، همان سال محاکمه شد. در نماز جمعه‌ای که همان روزها به امامت هاشمی خوانده شد، عده‌ای علیه کرباسچی شعار دادند. همان زمان هم گفته شد هاشمی نخستین کسی بوده که خبر آزادی کرباسچی را بعد از ١١ ماه به خبرنگاران داخلی و خارجی داد. در همان سال، چون دوره‌های گذشته، ریاست به آیت‌الله مشکینی رسید و هاشمی نایب‌رئیس شد، بعد هم در فهرست کارگزاران نامزد انتخابات مجلس ششم شد، اما بعد از مرحله نخست و اعلام رتبه ٣٠ او در فهرست برگزیدگان پایتخت، کنار کشید. خودش گفت هدفش از حضور در مجلس، پشتیبانی از تفکر سازندگی، منطقی‌کردن و تحکیم توسعه سیاسی و ارائه طرح فقرزدایی و کوشش برای تصویب آن بوده است.

او بعدها درباره حضورش در مجلس ششم گفت: «اگر من در مجلس ششم بودم، مجلس ششم به این شکل نمی‌شد که این‌قدر مشکل داشته باشد. می‌دیدم دو جناح دارند همه‌جا به هم می‌تازند که برای مملکت بسیار ضرر دارد. فکر می‌کردم اگر در مجلس باشم، حتی اگر رئیس مجلس نباشم می‌توانستم وزنه تعادل باشم». کرباسچی هم درباره این کناره‌گیری گفته بود: «هدف هاشمی کمک به دولت خاتمی؛ تحکیم وحدت ملی و توسعه کلان کشور بود، اما مجموعه اتفاقات و تبلیغات علیه ایشان باعث شد ترجیح دهند در مجلس نباشند.

لحظه حساس هاشمی

اسفند ٩٣، زمان انتخابات هیئت‌رئیسه مجلس خبرگان چهارم، مسئله مهم این بود که آیا هاشمی به ریاست خبرگان می‌رسد؟ خودش دراین‌باره به «شرق» گفت: «آن لحظه حساس، مهم است. برای آن لحظه حساس حتما لازم نیست رئیس باشم، کافی است عضو خبرگان باشم. انسان در خبرگان می‌تواند صحبت کند و نظرش را بدهد و اگر بخواهم، تأثیرگذار هم خواهم بود». هاشمی اما نماند تا آن لحظه حساس را ببیند... هاشمی در این ماه‌های آخر از دو نفر هم عیادت غیابی کرده بود. از ابراهیم یزدی، مخالف سیاسی دهه‌های قبل و محمد رضا شجریان. برای یزدی کتاب خاطرات مصور خود را و برای شجریان و همسرش دو عدد انگشتر فیروزه هدیه فرستاده بود.

http://www.sharghdaily.ir/News/112072

ش.د9503412

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات