تاریخ انتشار : ۰۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۶  ، 
شناسه خبر : ۲۹۸۷۴۰

(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1395/08/29 ـ شماره 10741 ـ صفحه 12)

کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2016 با پیروزی دونالد ترامپ میلیاردر و کازینو‌دار نیویورکی به پایان رسید ولی از بسیاری از حقایق این کشور پرده برداشت.

رهبر انقلاب در سخنرانی روز 13 آبان با اشاره به مناظره‌های دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفتند: «این دو کاندیدا این روزها حقایق و فجایعی را از داخل آمریکا صراحتاً افشا می‌کنند که ما قبلاً بسیار کمتر از آن را می‌گفتیم اما عده‌ای باور نمی‌کردند و یا نمی‌خواستند باور کنند اما اکنون اظهارات آنها در مناظره‌ها نشانگر نابودی ارزش‌های انسانی در آمریکاست.»

ایشان با استناد به مطالب مناظره‌های اخیر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در خصوص تبعیض نژادی و فقر در آمریکا و تعلق 90 درصد ثروت آمریکا به یک درصد از مردم این کشور، خاطر نشان کردند: «لگدمال شدن ارزش‌های انسانی و حقوق بشر، تبعیض و نژاد‌پرستی از واقعیت‌های امروز جامعه آمریکاست.»

گزارش زیر نگاهی است به مهمترین مسائلی که کارزار انتخاباتی اخیر درباره مسائل داخلی و سیاست خارجی کشور آمریکا آشکار کرده است.

نظام مالیاتی حامی اقشار غنی

بخش مهمی از مناظره‌ها و کارزار انتخاباتی امسال میان دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، همانند تمامی کارزارهای سال‌های گذشته، به مسائل اقتصادی و برنامه های کاهش مالیات اختصاص داشت. ترامپ و کلینتون از آغاز رقابت انتخاباتی، بارها برنامه‌های اقتصادی یکدیگر را به باد انتقاد گرفتند. یکی از دلایل محوری بودن مباحث مربوط به این موضوع، نقائصی است که در نظام مالیاتی آمریکا از دیرباز وجود داشته است.

نظام مالیاتی آمریکا به گفته بسیاری از کارشناسان، نیازمند ایجاد اصلاحات ساختاری است. به عنوان مثال، نظام مالیات بر درآمد شخصی در حال حاضر به گونه‌ای است که راه‌های فرار متعددی پیش روی اقشار ثروتمند و غنی قرار می‌دهد و راه را برای اینکه آنها نرخ مالیات کمتری نسبت به طبقات متوسط بپردازند باز می‌گذارد. خود دونالد ترامپ، چنانکه هیلاری کلینتون بارها در طول این کارزار اشاره کرد، نمونه‌ای تمام عیار برای نشان دادن معایب این نظام مالیاتی تلقی می‌شود.

ترامپ، چند ماه پیش، بعد از آنکه روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد وی از پرداخت مالیات در طول 18 سال گذشته طفره رفته، دور زدن نظام مالیاتی آمریکا را نشانه هوشمندی خود دانست. همین موضوع باعث شد هیلاری کلینتون، ترامپی که با شعار ایجاد تغییر در نظام حاکمیتی آمریکا روی کار آمده را اینطور توصیف کند: « او نماینده همان سیستم فرسوده‌ای است که قصد تغییرش را دارد».

خود باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا هم در جریان یک نشست خبری در سال جاری به ناکارآمد بودن این نظام مالیاتی و جهت‌دار بودن آن به نفع اربابان زر و زور اعتراف کرد: «اینجا در ایالات متحده، راه‌های گریزی وجود دارند که تنها افراد ثروتمند و شرکت‌های صاحب قدرت به آنها دسترسی دارند... بسیاری از این راه‌های گریز به بهای تضییع حق خانواده‌های قشر متوسط به دست می‌آیند، زیرا درآمدی که از دست می‌رود بایستی در جای دیگر جبران شود.»

نقش آمریکا در افراط گرایی در جهان

از جمله موضوعات محوری در کارزار انتخاباتی اخیر که دونالد ترامپ بارها آن را مطرح کرد، نقش دولت اوباما در تشکیل گروه‌های افراطی نظیر گروه تروریستی داعش در منطقه است.

ترامپ بارها در سخنرانی‌ها و همچنین در مناظره‌های مستقیم با رقیب انتخاباتی اش، اوباما و کلینتون را «بنیان گذاران داعش» معرفی کرد. اگرچه او کمتر و یا با کاربرد عباراتی غیردقیق منظورش از این حرف را تشریح نمود، اما سال گذشته ویکی لیکس سندی افشا کرد که نقش دولت اوباما در تشکیل داعش افشا کرد.

این سند که مربوط به «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» است نشان می‌دهد پنتاگون در سال 2012 (91ش)، کاملاً آگاه بوده که اصلی‌ترین نیروهای معارض در حال نبرد با دولت بشار اسد را عناصر القاعده عراق تشکیل می‌دهند، اما در عین حال به حمایت از آنها ادامه داده است.

طبق این سند، آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در نامه‌ای به تاریخ آگوست 2012 (91ش)به صراحت اعتراف کرده که می‌داند که نیروهای القاعده عراق اصلی‌ترین گروه‌های درگیر جنگ با دولت مرکزی بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه را تشکیل می‌دهند.

سند مذکور، اما دامنه نقش آمریکا در جنگ داخلی سوریه را از صرف آگاهی به حمایت از تروریست‌ها فراتر می‌برد. نکته عجیب‌تر در این سند این است که دولت باراک اوباما در آن زمان به درستی پیش‌بینی کرده که حمایت‌های واشنگتن از معارضان سوریه به تشکیل یک بنیان سلفی در شرق سوریه و یک خلافت اسلامی مرتبط با القاعده در سوریه و عراق (داعش کنونی) منجر می‌شود.

اما واشنگتن نه تنها از این موضوع نگران نشده، بلکه از آن استقبال هم کرده است، زیرا در این سند پنتاگون پس از طرح پیش‌بینی ذکر شده در بالا چنین آمده است: «این دقیقاً چیزی است که قدرتهای حمایت‌کننده از مخالفان سوریه در راستای منزوی کردن رژیم سوریه که محور راهبردی بسط تشیع قلمداد می‌شود به دنبال آن هستند.»

چند ماه بعد از افشای این سند، در مردادماه سال گذشته «مایکل فلین»، رئیس سابق آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در مصاحبه‌ای به صراحت گفت واشنگتن و هم‌پیمانان این کشور، برای تحت فشار قرار دادن دمشق، آگاهانه از تروریست‌ها در سوریه، از جمله داعش و گروه جبهه‌النصره حمایت کرده‌اند.

به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، فلین در مصاحبه با شبکه خبری الجزیره گفت: «جنبش‌های تکفیری زاییده سیاست‌های مبتنی بر جهل و بی‌تجربگی نیست بلکه نشات گرفته از تصمیماتی بود که با آگاهی و عزم و اراده و به طور قاطع توسط واشنگتن اتخاذ شد.»

نقش رسانه‌های شرکتی در انتخاب رئیس‌جمهور

کسانی که سخنرانی‌های ترامپ را دنبال می‌کردند احتمالاً با واژه «رسانه‌های شرکتی» (Corporate Media) به طور مکرر روبه رو شدند.. منظور از این عبارت، در واقع، نقش چند اَبَر شرکت در مالکیت و تامین منابع مالی رسانه‌ها و تولید و توزیع اخبار است.

مطابق بررسی‌هایی که پایگاه بیزینس اینسایدر در سال 2012 (91ش) انجام داده مالکیت 90 درصد کل رسانه‌های آمریکا را 6 شرکت بزرگ در دست دارند. منتقدانی از جمله «نوام چامسکی»، دانشمند و زبان شناس مشهور آمریکایی معتقدند این تمرکز مالکیت موجب می‌شود که رسانه‌ها در تهیه اخبار و انتشار آنها به جای آنکه صدای مردم باشند و در جهت منافع آنها عمل کنند، همواره منافع شرکت‌ها را در نظر بگیرند و بنابراین، اخبار را سانسور یا گزینش و یا اخبار خاصی را برای رساندن به گوش مردم انتخاب کنند.

در فصل‌های انتخاباتی هم این رسانه‌ها، تلاش کردند از نامزدی که بیشتر احتمال تامین منافع آنها را دارد، حمایت کنند.

شاید به همین دلیل هم هست که ترامپ، بارها در جریان مناظره‌های انتخاباتی از گرایش «رسانه‌های شرکتی» به انتخاب هیلاری کلینتون گلایه کرد.

وی در جریان یک راه پیمایی در واشنگتن گفت: «رسانه‌های شرکتی نمی‌توانند درباره نظام حاکم آمریکا بنویسند چون رسانه‌های شرکتی، خود حاکمیت هستند. خبرنگارانی که برای رسانه‌هایی مانند واشنگتن پست یا نیویورک تایمز کار می‌کنند ممکن است فکر کنند خبرنگار هستند، اما آنها در واقع چرخ دنده‌های یک ماشین سیاسی فاسد هستند. ماشین کلینتون.»

نقش پول در انتخابات آمریکا

«زمانی یک لابی گر- یک آدم خوب - پیش من آمد و به من 5 میلیون دلار پیشنهاد داد و گفت لطفاً، من می‌خواهم به شما 5 میلیون دلار برای تبلیغاتتان بدهم. من گفتم من هیچ علاقه‌ای به داشتن این پول ندارم. در واقع، فکر می‌کنم این اولین بار است که این اتفاق دارد می‌افتد.»

این حکایتی است که ترامپ در کارزارهای انتخاباتی‌اش آن را درباره نقش محوری پول و صدای ثروتمندان، به جای صدای همه مردم، در انتخاب رئیس‌جمهور آمریکا مطرح کرد. بسیاری از طرفداران وی هم گفتند به این دلیل به او رای خواهند داد که او را «آدم خودش» می‌بینند نه سیاستمداری که وامدار گروه‌هایی است که میلیون‌ها دلار به نامزدها برای تبلیغات پول می‌دهند و در مقابل از رئیس‌جمهور هنگام ورود به کاخ سفید انتظار عمل در راستای منافع گروهی خاص را دارند.

قبل از ترامپ، برنی سندرز، رقیب هیلاری کلینتون برای تصاحب نامزدی حزب دموکرات در مرحله مقدماتی انتخابات آمریکا هم خواستار حذف نقش پول‌های هنگفت در رقابت برای ورود به کاخ سفید شده بود.

وی در مقدمه کتاب «دلاراکراسی» می‌نویسد:

«حقیقت این است که وقتی انتخابات ملی، ایالتی و محلی ما به وسیله میلیاردرها خرید و فروش می‌شوند ما نمی‌توانیم امور خود را اداره کنیم، به طوری که آنها با استفاده از تبلیغات سی ثانیه‌ای هر مخالفی را با فریاد بیرون می‌کنند. دموکراسی نیازمند گفتمانی غنی و قوی درباره ایده هاست و نه رقابت ولخرجانه‌ای که آن ایده‌ها را تحقیر کند، بحث‌های صادقانه را تقلیل دهد و رای دهندگان را نسبت به روند سیاسی سرخورده کند.»

موضوعی که سندرز و سایر منتقدان به آن اشاره می‌کنند حکمی از دادگاه عالی آمریکا در سال 2010 (89ش) است که راه را برای ورود پولهای کلان و سرمایه‌های شرکت‌ها در تبلیغات انتخاباتی باز می‌گذارد. در این حکم مقرر شده که شرکتها، همانند افراد، آزاد به صرف هزینه در تبلیغات انتخاباتی هستند. به گفته منتقدان، این حکم انتخابات آمریکا را به منازعه‌ای تبدیل کرده که پول ثروتمندترین اقشار جامعه آمریکا آن را هدایت می‌کند.

مسائل نژادی و خشونت

چالش‌های نژادی و مسئله خشونت که البته از قبل از رقابت‌های انتخاباتی هم به شکل عیان در جامعه آمریکا نمود داشت، در کارزار انتخاباتی اخیر جزء مسائلی بود که هر دو نامزد حزب دموکرات و جمهوری خواه به آن اشاره کردند. به عنوان مثال، به این بخش از مناظره اول توجه کنید:

مجری: نسبت آمریکایی‌هایی که می‌گویند روابط بین نژادی در این کشور وضع بدی دارد، بیش از هر زمان دیگر در طول دهه‌های اخیر است. بخش زیادی از این مسئله از تیراندازی به آمریکایی‌های آفریقایی تبار توسط پلیس ناشی می‌شود، چنانکه اخیراً در شارلوت و تولسا شاهد آن بوده ایم. مسائل نژادی از جمله مسائل بزرگ در این کارزار بوده و یکی از شما باید یک شکاف عمیق و تلخ را پر کنید. شما چطور می‌خواهید این شکاف را از بین ببرید؟

کلینتون: بله. حرف شما درست است. مسائل نژادی جزء چالش‌های عمده در کشور ما است. متاسفانه، نژاد هنوز هم تعیین‌کننده مسائل زیادی است، از جمله اینکه افراد در کجا زندگی می‌کنند، از چه نوع آموزشی در مدارس دولتی برخوردار می‌شوند و بله، نژاد، نحوه برخورد با شما در نظام قضایی کیفری را هم تعیین می‌کند.

«بسیاری از آمریکایی‌های آفریقایی تبار به خاطر جرائم غیرخشونت بار کارشان به زندان می‌کشد، و این یک حقیقت است که اگر شما یک مرد جوان سیاه پوست باشید و همان کاری را انجام بدهید که یک سفید پوست انجام داده بیشتر احتمال دارد، دستگیر، محکوم و زندانی شوید. بایستی کاری برای نژادپرستی در نظام کیفری مان انجام بدهیم.»

دونالد ترامپ نیز با تمام اختلافاتی که با کلینتون دارد، در این موضوع با او هم نظر است:

ترامپ: «در وضعی قرار داریم که آمریکایی‌های آفریقایی تبار، هیسپانیک‌ها دارند در جهنم زندگی می‌کنند، چون اوضاع برای آنها بسیار خطرناک است. شما دارید از خیابان رد می‌شود، ممکن است تیر بخورید. در شیکاگو، هزاران مورد تیراندازی از اول ژانویه وجود داشته است. هزاران مورد. من این را می‌گویم؛ چه خبر است؟ آیا این کشوری جنگ زده است؟ داریم چکار می‌کنیم، ما باید خشونت را متوقف کنیم. بایستی نظم و قانون را در جاهایی مانند شیکاگو که هزاران نفر کشته می‌شوند برگردانیم. در واقع، از زمان روی کار آمدن اوباما 4000 نفر کشته شده‌اند.»

http://jomhourieslami.net/?newsid=114295

ش.د9502675