(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1395/06/01 ـ شماره 10670 ـ صفحه 6)
سال گذشته شبکه ماهوارهای الجزیره متعلق به آل ثانی یک مصاحبه دو قسمتی خستهکننده را با محمد الجولانی، رهبر نصرت، ترتیب داد. مرد بیچاره در این مصاحبه افتخار میکرد که مطلقا هیچ کاری با مسیحیان، علویان یا آمریکاییها نداشته است. او در این مصاحبه خطاب به جهانیان گفت که "جبهه نصرت تنها به دنبال خلاص شدن از دولت بشار اسد و همینطور دوستان روسی اوست و گویا ادعای کشتار مسیحیان یا علویان سوری توسط این گروه کاملا بیاساس است. این جنایات مربوط به گروه فاسد و نفرت انگیز داعش است که عربستان سعودی شیفته آن است."
سپس در اردیبهشت ماه سال جاری ایمن الظواهری، رهبر القاعده، به محمد الجولانی گفت که میتواند خود را از شاخه اصلی القاعده جدا کند. و اینجا بود که زمان جدایی فرا رسید. دشمنان آمریکا از یکدیگر جدا شدند. با این جدایی، تروریستهای جبهه نصرت میتوانند میانه روهای جدیدی باشند که ارزش حمایت آمریکا را دارند. این گروه قطعا ارزش حمایت از سوی انگلیس را هم دارد، کشوری که دیویدکامرون، نخستوزیر سابق آن، 70 هزار تروریست میانه رو را علیه بشار اسد جمعآوری کرده است.
و حالا، دوباره به ما همان نوشیدنی قدیمی تعارف میشود. حالا دوباره بیبی سی به ما میگوید که "الجولانی در نخستین پیام خود به مخاطبان گفته که جبهه نصرت سوریه به طور رسمی از القاعده جدا شده است." اما نکته اینجاست که این نخستین پیام الجولانی نبوده و او همین سال گذشته هم در گفت وگو با الجزیره حوصله ما سر برده بود. حالا دوباره، به ما گفته میشود که الجولانی از القاعده فاصله گرفته و این که نام جبهه نصرت از این پس "جبهه فتح الشام" خواهد بود.
ناظران بسیاری به اشتباه جدایی جبهه نصرت از القاعده را به مرگ اسامه بن لادن و اختلافات درونی القاعده نسبت میدهند. مثلا این که بن لادن یک بار گفته بود منافع مسلمان مقدم بر منافع هر دولتی است. با این استدلال گفته میشود که جدایی جبهه نصرت از القاعده یک جدایی دو طرفه بوده و همگی در جهت منافع مردم رنج کشیده سوریه است و غیره و غیره.
در این میان، واشنگتن بدون اشاره به اینکه تمام داستان تلاشی برای احیای مجدد جبهه نصرت است، روایت این جدایی را کرده است.
خوب اجازه دهید نگاهی دقیقتر داشته باشیم. همه چیز درباره افزایش قدرت نظامی جبهه نصرت ـ یا "فاتح" یا "شام" یا هر مزخرف دیگری ـ است؛ و البته این حقیقت که جبهه نصرت نسبت به داعش از تاکتیکهای مبارزه، نیروی نظامی و تسلیحات به مراتب بهتری برخوردار است. داعش شاید قادر باشد که شهروندان فرانسوی، سوریه ای، بلژیکی یا عراقی را در قلب این کشورها به خاک و خون بکشد اما در میدان جنگ، در سوریه، هر روز بیش از گذشته تضعیف میشود. اگر از سربازان ارتش بشار اسد بپرسید حتما به شما خواهند گفت که جبهه نصرت به مراتب مهمتر از داعش است.
اما باز هم مهمتر از همه اینها شیخ تمیم، رهبر قطر است که پذیرای یک نسخه معتدلتر از جبهه نصرت است. امیرشیخحمد، پدر شیخ تمیم، تسلیحات، پول و منابع زیادی را در اختیار جبهه نصرت قرار داد. این کار او عربستان سعودی (که دیوانه وار داعش را دوست دارد)، کشورهای حاشیه خلیج فارس، آمریکا، اتحادیه اروپا، ناتو را به شدت عصبانی کرد.
بنابراین زمانی که امیر شیخ تمیم به کمک مادرش (شیخهموزه) زمام امور را از پدر گرفت، سیاست جدیدی را در پیش گرفت. حاکم جدید قطر در حالی که کمکهای دارویی و نرم خود را به جبهه نصرت ادامه میداد، از فرستادن تسلیحات برای این گروه خودداری کرد. اما تمیم به همان مسیر گذشته افتاد. شبکه الجزیره او مصاحبهای طولانی را با الجولانی، رهبر مسیحی دوست و آمریکایی پرست (!) جبهه نصرت ترتیب داد. او هفته گذشته نیز فرصت بیشتری را در اختیار الجولانی قرار داد و او گفت که از القاعده جدا شده است.
اگر قرار بود این سریال یک عنوان داشته باشد، نامش باید "تمیز کردن گذشته سیاه جبهه نصرت" میبود. سریالی که در آن جبهه نصرت از یک گروه تروریستی به ارتش محترم میانهرو با نامی جدید ولی با همان ماهیت پلید تروریستی تبدیل میشود و سپس آمریکاییها و روسیها از بمباران کردن مواضع آنان دست بر میدارند و آن گاه این شبه نظامیان وابسته به قطر دولت بشار اسد را سرنگون میکنند و... خوب اگر همه اینها اتفاق میافتاد قطر میتوانست آینده سوریه را در مشت خود داشته باشد، یک امپراتوری ارضی که قدرت نفوذ قطر در آن به مراتب بیشتر از یک شبکه تلویزیونی الجزیره خواهد بود.
شیخ حمد پدر شیخ تمیم در این امور بسیار بیمحاباتر رفتار میکرد. او هیچ تردیدی در حمایت از جبهه نصرت نداشت. امارت قطر یک نهاد سنی وهابی است و شیخ حمد از شیخ حمد بن جاسم، نخستوزیر خود در اداره امور کمک میگرفت. وقتی تمیم به قدرت رسید، شیخ حمد بن جاسم شغل خود را از دست داد. از آن پس بود که امیر جدید تلاش کرد تا گذشته سیاه جببه نصرت را پاک کرده و زمینه را برای جدایی این گروه از القاعده هموار کند.
نشریه فارین پالسی در آن زمان به قلم چارلز لیستر در گزارشی از تلاش القاعده برای پیوستن به نصرت به این گروه با هدف تحت تاثیر قرار دادن داعش خبر داد. لیستر در این گزارش با رد قاطع جدایی جبهه نصرت و القاعده تاکید کرده بود گروهی که نیاز به کمک و حمایت دارد گروه تروریستی موسوم به ارتش آزادی بخش سوریه است.
اما یک لحظه صبر کنید. در میان تمام مشاغل چارلز لیستر، نویسنده گزارش فارین پالسی، یک عنوان عجیب هم وجود دارد. او مشاور ارشد شیخ سلمان، رئیس مرکز بروکینگز دوحه در قطر است. این مرکز متعلق به موسسه بروکینگز است و حالا حدس بزنید که یکی از روسای این مرکز چه کسی میتواند باشد؟ شیخ حمد بن جاسم، نخستوزیر شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، حاکم سابق قطر. کسی که با روی کار آمدن تمیم، حاکم جدید قطر، شغل خود را از دست داد.
تمیم در شرایطی تلاش دارد گذشته سیاه و ننگین جبهه نصرت را پاک کرده و این گروه را به عنوان تنها گروه نظامی قابل قبول و اپوزیسیون واقعی بشار اسد به جهانیان معرفی کند که به نظر میرسد نخستوزیر سابق قطر عقیده دیگری دارد. به عبارت دیگر، یک کشمکش درونی در قطر در جریان است. کشمکشی که شاید بتوان آن را "جنگ پنهان قدرت در دوحه" خواند.
به هر حال گذشته از آنچه در دوحه جریان دارد، فکر میکنم نام این گروه جدید در سوریه را باید FLL بنامیم که مخفف "جبهه خلق برای آزادی شام" است؛ اما لطفا از جدایی جبهه نصرت و القاعده صحبت نکنید. چون فریبی بیش نیست.
منبع: ایندیپندنت
http://jomhourieslami.net/?newsid=103210
ش.د9502688