(ضميمه اقتصادي شرق – 1395/11/15 – صفحه 13)
تحلیل و بررسی سیاستگذاری کلان در حوزه جوانان در گفتوگو با رحیم عبادی
* بررسی سیاستهای مرتبط با جوانان در حوزههای مختلف سیاستگذاری حکومتی نشان میدهد کاستیهای زیادی وجود دارد، ارزیابی شما از سیاستگذاریهای صورتگرفته در حیطه جوانان چیست؟
** رشد جمعیت در چند دهه اخیر در جامعه ایران، تحولات اجتماعی را به دنبال داشته و ترکیب جمعیتی را بهطورکامل تغییر داده است، این جمعیت غالبا جوان در کشور یک فرصت کمنظیر برای کشور و مردم فراهم کرده که میتوانیم از این فرصت برای توسعه، رشد و آبادانی کشور و جامعه استفاده کنیم.
پدیده جدیدی شکل گرفته که در گذشته نبود، یک مثال ساده بگویم؛ ما در دهه ٦٠ نرخ رشد جمعیتمان بالای ٤,٩ بوده و الان رسیده است به حدود ١.٣، نتیجه این رشد جمعیت به نحوی شده است که جمعیتمان از ٣٠ میلیون نفر در سال ٦٠ به ٨٠ میلیون نفر رسیده و در نتیجه حدود ٥٠ میلیون از این جمعیت ٨٠میلیونی زیر ٤٠ سال هستند و میانگین سن جمعیت کشورمان حدود ٣٢ سال است؛ در نتیجه جامعه ما به لحاظ کمی با یک جمعیت انبوه جوان مواجه شده که در تاریخ ایران بیسابقه بوده است.
بالطبع به این جوانان میشود بهعنوان یک فرصت نگاه کرد، همانطور که در درون یک خانواده اگر یک پدر و مادر فرزندانی داشته باشند، تلاش میکنند همه امکانات را برای آنها فراهم و به آنها رسیدگی کنند و هر چقدر روی این بچهها سرمایهگذاری شود، به همان اندازه، هم آینده جوانان و هم خانواده را تضمین و تأمین میکند. جامعه و کشور ما ایران هم، چنین شرایطی داشته و دارد؛ در نتیجه مسئولان کشور باید به این جمعیت بهعنوان یک فرصت نگاه و سعی کنند از همه امکانات و منابع و ظرفیتهایش بهعنوان یک فرصت در جهت توسعه استفاده کنند.
جدای از افزایش نرخ جمعیت، یک ویژگی دیگر در جامعه جدید شکل گرفته است که در گذشته وجود نداشت و آن این است که دوران جوانی در جامعه جدید طولانی شده است. در گذشتهها در جوامع سنتی و جوامع کشاورزی این زمان خیلی کوتاهتر بود، اولا مسئله تحصیل، مسئله اصلی جوانان نبود بهویژه برای دختران و بلافاصله بعد از یک تحصیل عمومی که در حد دیپلم بود، غالبا شغلی پیدا میکردند، ازدواج میکردند و تشکیل خانواده و زندگی جدید میدادند اما در جامعه جدید تغییراتی ایجاد شده مثلا دسترسی به آموزش عالی جزء خواستههای اصلی جوانان است، چون اگر آنها بخواهند شغل مناسب پیدا کنند، اگر بخواهند ازدواج کنند، اگر بخواهند موقعیت اجتماعی داشته باشند، باید حتما تحصیلات عالیه داشته باشند و این تحصیل و مسائل مرتبط با دنیای مدرن و مشکلات جدید باعث شده است طول دوران جوانی افزایش یابد.
طولانیشدن دوره جوانی یا پدیده جوانی در جامعه جدید شکل گرفته است و در گذشته نبود؛ در نتیجه در سنین بین ١٨ تا ٣٠ سال معمولا دوران خلوتی وجود دارد که جوانان یا مشغول درس هستند یا دارند برنامهریزی میکنند برای آیندهشان، در نتیجه در شرایط جدید، ما با دو پدیده مواجه شدیم؛ یک پدیده رشد جمعیت و دوم هم کیفیت زندگی و تغییر سبک زندگی در جامعه جدید. اولین قدم و اولین کار این است که در کشور سیاستگذاری کنیم برای مسائل جوانان، این به این معنی نیست که بگوییم تمام مسائل جوانان به حاکمیت و دولت بازمیگردد، قطعا خیر، ما مسائل جوانان را میتوانیم در سه نهاد متمرکز کنیم؛ در وهله اول خود جوانان هستند که تلاش میکنند برای پیشرفت و موفقیت ایفای نقش کنند، دوم خانواده است که نقشی بسیار کلیدی دارد و سوم دولت و حاکمیت است که نقش بسیار مهمی در سیاستگذاری و برنامهریزیها دارد.
تحولات جامعه جهانی هم به این سمت رفته است که مسئله جوانان دیگر یک امر توصیهای صرف نیست که فقط با رهنموددادن و نصیحتکردن بتوانیم مسائل آن را حل کنیم، بلکه حتی در جمهوری اسلامی ما و در خیلی از نظامهای سیاسی دنیا، امور جوانان به امور حاکمیتی تبدیل شده است؛ یعنی اموری است که الزاما باید دولت و حاکمیت در آن مداخله کنند، مداخله از جنس مدیریت، از جنس سیاستگذاری، برنامهریزی، پشتیبانی و هدایت. در این راستا دولت الزاما باید سیاستگذاری کند، به دنبال این سیاستگذاری، برنامهریزی و به دنبال آن مدیریت و تأمین منابع است و همینطور هم هدایت و پشتیبانی.
درباره سیاستگذاری، به نظر من در این سه دهه، یک دهه اول که درگیر جنگ و هشت سال دفاع مقدس بودیم، شرایط کشور شرایطی نبود که چندان برنامهریزی مستمر داشته باشیم ولی از همان پایان جنگ خوشبختانه مقدمات فراهم شد تا دولت در این زمینه سیاستگذاری کند؛ اقداماتی در برنامه سوم شروع شد و بعد در برنامه چهارم و پنجم که امور جوانان تبدیل به امور سیاستگذاری و دولت متعهد شد در این زمینه مسئولیتهایی را قبول کند.
این استراتژی در مسیر نسبتا آرام و خوبی پیش میرفت (اصولا امور جوانان امور توسعهای است، نیاز به نگاه به آینده دارد، یعنی باید برنامهریزی کنیم تا ١٠ سال و ٢٠ سال آینده جواب بگیریم، چون یک سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی است، مقولاتی که به آنها بهعنوان یک سرمایه بلندمدت نگاه میشود، باید نگاه بلندمدت به آنها داشت، بنابراین در دنیا هم این تجربه کسب شده است که امور جوانان امور توسعهای است که نیاز به سرمایهگذاری دارد و دولت بیشتر زیرساختها را فراهم میکند و با استفاده از ظرفیت بخشهای غیردولتی و نهادهای مدنی و همچنین ظرفیت دولت با محور و مشارکت خود جوانان سعی میکند مسائل را پیش ببرد).
متأسفانه از سال ٨٤ این روند متوقف شد؛ اصلا نظام برنامهریزی در کشور مختل شد و این اشکال در نظام برنامهریزی بیشترین آسیب را متوجه بخشهای توسعهای از جمله امور جوانان کرد؛ در کنار آن انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی و بعد ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیتبدنی باعث شد در امر سیاستگذاری و برنامهریزی یک اختلال اساسی پیش بیاید و مسائل جوانان به حاشیه برود و در دل مسائل ورزش و مسائل جاری سازمانهای دولتی نادیده گرفته شد.
* یعنی شما به ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیتبدنی انتقاد دارید؟
** بله، این کار به نظر من یک اشتباه استراتژیک بود. یعنی جوانان قربانی ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیتبدنی شدند، امور جوانان به حاشیه برده شد و نتیجه آن این شد که الان در برنامه ششم توسعه سهم جوانان در برنامه هیچ است، سهم آنان صفر شد. شما حکمی نمیبینید در برنامه ششم که در آن به مسئله جوانان پرداخته شده باشد؛ این نشان میدهد که امور جوانان هم از برنامه توسعه خارج شده و هم به طور طبیعی در برنامههای جاری به فراموشی سپرده شده است. در اینجا از دولت گلهمند هستیم؛ با وجود اینکه رویکرد خود دولت و شخص آقای دکتر روحانی رویکرد مثبتی است ولی این رویکرد کفایت نمیکند، ما واقعا انتظار داشتیم نسبت به مسئله جوانان در این دولت یک اهتمام ویژه شود و متأسفانه به دلایل مختلفی این کمتوجهی از گذشته ادامه پیدا کرده است؛ گرچه دوستان ما در حوزه جوانان وزارت ورزش دارند تلاشهایی میکنند ولی تلاشهایی کماثر است که بیشتر کارهای صوری و کلامی است و جوانان به نظر من فراموش شدهاند و این یک خسارت جبرانناپذیر برای آینده کشور خواهد بود؛ یعنی امروز ما امید داشتیم که امید و تدبیر در حوزه جوانان واقعا شکوفا شود ولی به نظر میآید یأس و سرخوردگی در این حوزه بیشتر شده است.
* علت را چه میبینید؟ با اینکه دولت اکثریت پایگاه اجتماعیاش را در بین طبقه متوسط و بهویژه جوانان دارد، چرا کماکان همان نگاه ادامه پیدا کرده است؟
** به نظر من دو عامل باعث شده است؛ یکی این است که دولت جدید واقعا با میراث خرابیهای بسیار بنیادی و اساسی در کشور مواجه شده است، یکی از آنها همین ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیتبدنی بود ولی مهمتر از این در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی با چالشهایی مواجه شد که دولت ناچار شد برای جبران آن خسارتها، آنها را بهعنوان اولویت اصلی تعیین کند. این به نظر من نقصی است که در خیلی از زمینهها دولت ناچار شده است به خاطر اینکه شرایط کشور را به یک شرایط عادی برگرداند و در یک مسیر متعادلی پیش برود، این کار را انجام دهد.
اشکال دوم به درون دولت برمیگردد و آن اینکه رویکرد دولت، رویکرد خوبی است ولی سازماندهی دولت برای اولویتبخشی به مسائل داخلی و مسائل مهم کشور مورد غفلت قرار گرفته است. درست است که مسئله سیاست خارجی و مسائل اقتصادی مسائل اولویتدار کشور هستند ولی این نباید به این معنی باشد که سایر مسائل به فراموشی سپرده و به حال خود رها شود؛ من احساس میکنم در خیلی از زمینهها ناتوانیهای درونی دولت و اهتمام و جدیت نداشتن مدیران میانی در دولت باعث شده است ما بهخصوص در حوزه مسائل اجتماعی واقعا کاستیهای اساسی داشته باشیم که از گذشته بوده و همین وضعیت ادامه پیدا کرد.
به نظر من حوزه جوانان حوزهای است بسیار کمهزینه و پرمنفعت، من بارها با مسئولان دولتی که مذاکره میکنم، این نکته را بهعنوان تجربه میدانی طرح میکنم که شاید در بین نهادهای کشور، نهاد جوانان نهادی است که کمترین بودجه را به آن اختصاص دادهاند و در مقابل اگر سازوکار مناسب برای مدیریت و برنامهریزی مسائل جوانان پیشبینی شود، بیشترین منفعت را به خود دولت میرساند. اولا خود جوانان مهمترین عناصری هستند که در این مسیر دولت را یاری خواهند کرد، الان جوانان در این دولت به حاشیه رانده شدهاند و از ظرفیتهای آنها بسیاربسیار کم استفاده میکنند. در نشستهایی که با جوانان داریم، این گلهمندی را بهجد از دولت دارند و تصورشان این است که دولت هنگام گرفتن آرا به جوانان نیازمند بود ولی بعد که بر سر کار آمد، گویا اصلا فراموش کرد که این جوانان بودند که حامی دولت بودند، جوانان فراموش شدند و از طرف دیگر هم دولت در رابطه با مسائل اجتماعی از جمله در این حوزه فعال نیست، منفعل است و این منفعلبودن باعث شد حتی سازمانهای غیردولتی که هیچچیزی از دولت نمیخواهند و فقط حمایتهای معنوی میخواهند، توجه میخواهند، اعتماد و منزلت اجتماعی میخواهند، هم بیانگیزه شوند.
من فکر میکنم این مقداری برمیگردد به ضعف و کاستیهای درون دولت و مهمتر اینکه دولت هنوز نتوانسته است به لحاظ تصمیمسازی و سیاستگذاری در ترسیم چشمانداز روشن، یک تحلیل جامع نسبت به حوزه جوانان داشته باشد و به نظر من دولت از اتفاقاتی که در حوزه جوانان رخ میدهد، غافل است و این مقداری توهم ایجاد کرده است؛ برخی دولتیها فکر میکنند چون جوانان دولت را قبول دارند، رویکردهای دولت را قبول دارند پس سکوت آنها به معنای رضایت است، در صورتی که اینگونه نیست؛ دولت میتوانست با تفکیک حوزه جوانان از ورزش واقعا به مسئله جوانان به صورت مستمر توجه کند کمااینکه در ابتدای شکلگیری دولت این مسئله مطرح بود ولی ناتوانیهای درون دولت و انسجامنداشتن دولت، باعث شد ما این فرصت کمنظیر را در این سه سال از دست بدهیم.
اشتباه دولت قبل هم به نوعی دیگر، این بود که به مسائل جوانان به صورت کوتاهمدت نگاه میکرد و بیشتر استفاده تبلیغاتی از آنها میکرد، مثلا مشاور جوانان در دستگاهها گذاشته بودند که اینها بیایند مدیریت جوانان را داشته باشند، همه ما میدانستیم اینها کار تبلیغاتی است چون خروجی نداشت و نتیجه این شد که مسائل جوانان تبدیل شد به مسائل پوپولیستی زودگذر و پلی درست کردند از جوانان برای ارتقای موقعیت و از آن طرف هم مسائل جوانان در لایههای زیرین جامعه ماند و امروز آسیبهای اجتماعی، مشكل اشتغال جوانان، بیکاری و... ناشی از نبود استراتژی مشخص در گذشته است.
* نقش سازمانهای مردمنهاد و انجیاوهایی که در حوزه جوانان فعالیت داشتند، خیلی کمرنگ شده است، الان دولت باید چه کند؟ چه برنامهریزی و سیاستگذاریای در اینجا باید داشته باشد؟
** به نکته خوبی اشاره کردید؛ جامعه جدید به قول آقای کاستلز یک جامعه شبکهای است، جامعه قرن ٢١ جامعه شبکهای است، ارتباطات دیگر از بالا به پایین نیست، ارتباطات افقی است، یعنی از زمانی که فناوری اطلاعات و ارتباطات آمده، این ارتباطات شده است ارتباطات شبکهای و این ارتباطات شبکهای ظرفیتهای اجتماعی را در همه زمینهها توسعه داده است و اتفاقا چون جوانان مهمترین عنصری هستند که هم به دانش و هم به مهارتهای این ابزارها واقف هستند، توانمندیهایی هم در خودشان و هم در جامعه ایجاد کردند که منشأ تحولات بزرگی در جامعه است؛ یعنی در بستر وب، IT و فناوری اطلاعات و ارتباطات جامعه میبینید یک «اِسنپ» راه میافتد در تهران و کل ساختار تاکسیرانی را بههم میریزد.
چند جوان مینشینند با استفاده از تکنولوژی و فناوری اطلاعات، شبکهای درست میکنند با حداقل سرمایه و هم رفاه ایجاد میکنند هم اشتغال. میخواهم بگویم اصولا ساختارهای اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی دنیا به سمت شبکهایشدن میرود، مطالعات و تجارب دنیا نشان میدهد که دولت مهمترین کاری که میتواند بکند ظرفیتسازی و کمک به توانمندسازی جوانان است که خودشان روی پای خودشان بایستند و مسائل خودشان را حل کنند و بعد دولت باید موانع را کم و مقتضیات را زیاد کند؛ این رویکرد در دولت اصلاحات خیلی جدی گرفته شده بود؛ یعنی ما در یک بستر قانونی به نهادهای مدنی که علاقهمند به مسئولیتپذیری بودند و در عرصههای مختلف از جمله اشتغال، مسائل فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی فعال بودند، کمک کردیم تا بتوانند در جامعه خودشان نقشآفرینی کنند و دولت به آنها کمک کند. ساختارهای مدیریتی امروز اینگونه است؛ یعنی ساختار مدیریتی این نیست که دولت مدام کارمند اضافه کند، سازمان ملی جوانان هم اصولا سازماندهیاش اینگونه بود که در اصل یک سازمان تسهیلکننده باشد برای سازمانهای غیردولتی که آنها بتوانند رشد کنند.
به نظر میرسد دولت همچنان غافل است و توجه ندارد و اتفاقا با این ابزارهای تعاملی که در جامعه آمده است، خیلی بیشتر از گذشته با هزینههای بسیار کم و با منافع بسیار بالا، دولت میتوانست در حوزه جوانان به صورت گستردهتر وارد شود و برای نهادهای مدنی و اجتماعی که به هم وصل هستند، به مردم و ظرفیتهای اجتماعی وصل هستند، کاری کند که بتوانند بخشی از مسئولیت دولت را انجام دهند و به دولت کمک کنند. دولت نباید خودش را قیم جوانان بداند، نباید خودش را همهکاره جوانان بداند، دولت واقعا خودش را باید تسهیلکننده و به تعبیری خودش را خدمتگزار جوانان بداند؛ یعنی دولت باید میدان را باز کند که جوانان بیایند و دولت بتواند موانع را بردارد که اینها بتوانند رشد کنند، چون از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وقتی فرد در فرایندی خودش مشارکت داشته باشد، تعلقخاطرش هم بیشتر میشود و بیشتر نقشآفرینی میکند.
به نظرم یک خانهتکانی اساسی در سیاستهای دولت در حوزه جوانان باید انجام شود.
مشکل اصلی این است که هنوز دغدغه جوانان برای دولت، دغدغه اصلی نیست و وقتی این دغدغه نباشد، خودبهخود جزء مسائل دست چندم تلقی و کمکم فراموش میشود.
* الان زمزمههایی شنیده میشود مبنیبر تفکیک حوزه جوانان از ورزش که روند معقولی هم به نظر میرسد، همان زمان هم مرکز پژوهشهای مجلس مطرح کرد این کار درستی نیست چون حوزهها بسیار متفاوت هستند، الان شنیده میشود که این حوزهها باید از هم تفکیک شوند؛ حتی وزیر قبلی ورزش و جوانان آقای گودرزی گفت این یک اشتباه تاریخی بوده که در این زمینه صورت گرفته است، اما الان راهکار چیست؟ بهعنوان کسی که قبلا مسئولیت سازمان جوانان را برعهده شما بوده، بازگشت کنیم و اینها را تبدیل کنیم به معاونت تا بتوانیم سازمان ملی جوانان ایجاد و دوباره نهادسازی کنیم؛ آیا فقط با این چارتبندیها این مشکل حل میشود؟ یا راهکارهای جدیدی را باید دنبال کرد؟
** اولا هم مطالعات کارشناسی نشان میدهد، هم مجلس، هم مطالعات وزارت ورزش جوانان و هم حتی آقای دکتر گودرزی شورایی درست کردند که من هم عضو آن شورا بودم و در آن شورای مشورتی هم بحثهای کارشناسی شد و همه به اتفاق این نظر را داشتند که این ادغام، ادغامی اشتباه و اشتباهی استراتژیک بود، این نگاه باید خوب درک شود که این تصمیم اشتباه بود و البته برگشت به گذشته واقعا صلاح نیست و ادامه راه فعلی هم صلاح نیست. حتما باید راه جدیدی دنبال کنیم. در گذشته ما در حوزه جوانان در شورای عالی جوانان مطالعه داشتیم، در دولت حتی مطالعات تطبیقی داشتیم با دیگر کشورها، شرایط کشور به نحوی است که مسئله جوانان از سوی حاکمیت، چه در زمان امام و چه در زمان مقام معظم رهبری بهعنوان مسئله اول تلقی میشد و این تأکید بود که مسائل جوانان از منظر سیاستهای کلی نظام بهعنوان مسئله اول دیده شود، بهعنوان مسئله حاکمیتی دیده شود؛ یعنی یک کار فوقبرنامه نیست، یک کار اساسی است مانند امنیت ملی، مانند بهداشت، کارهایی که خود حاکمیت باید به آن رسیدگی کند.
اتفاقا همین موضوع در دولت مصوبه شد و در آن در سه سطح برای امور جوانان تعیین تکلیف شده است؛ یکی امور سیاستگذاری که بر عهده دولت و حاکمیت است، دوم، امور برنامهریزی که گفتند بر عهده سازمان ملی جوانان و سازمان مدیریت است، یکی هم بخش اجرا که گفتند خود جوانان، نهادهای غیردولتی و دستگاههای دولتی، تقسیم کار ملی کنند بهعنوان سیاست مصوبه نظام، بعد براساس همین ما در شورای انقلاب فرهنگی و شورای عالی جوانان سیاستهای ملی را تدوین کردیم، سیاستهای ملی در همین حوزهها مشخص و مصوب شد که سیاستهای کلی کشور مثلا در زمینه اشتغال چیست؟ در زمینه ازدواج و مسکن چیست؟ همه حوزهها دیده شده، یک سند راهبردی تعریف شده و بعد براساس همین، تقسیم کاری شد، ستاد ملی تعیین شد که نقش دستگاهها مشخص شود، یک بخش دستگاه دولتی و یک بخش هم نهادهای غیردولتی است.
در نتیجه امور جوانان شد امور حاکمیتی و امور حاکمیتی همانطور که اشاره شد، نیاز به سیاستگذاری دارد، نیاز به برنامهریزی و اجرا دارد، اگر چنین کاری بخواهد انجام شود، لازمهاش این است که یک نهاد مستقل، مسائل جوانان را مدیریت کند؛ چون مسائل جوانان مسائل فرابخشی است، یعنی یک موضوع ندارد؛ مثلا فقط ورزش نیست، درست است که ورزش مسئله جوانان است اما همه مسائل جوانان، ورزش نیست، آموزش هم مسئله جوانان است، اوقات فراغت و آسیبهای اجتماعی هم جزء مسائل جوانان است.
ما برای انجام این مسئولیت دو راه داریم؛ یکی این است که به این سازمان یا نهادی که تأسیس میشود، بگوییم همه این کارها را خودش انجام دهد که این امر، شدنی نیست چون هیچ سازمانی نمیتواند مستقلا مثلا به امر اشتغال بپردازد، بدون اینکه از ظرفیتهای سایر بخشهای کشور استفاده کند، مثلا اشتغال بر عهده وزارت صنعت است، بر عهده وزارت کار هم هست، بر عهده سازمان مدیریت و برنامهریزی هم هست، خیلی نهادهای متعدد این کار را انجام میدهند، یا بحث اوقات فراغت کار رسانهها و صداوسیماست... .
* این همپوشانی وظایف درحالحاضر بسیار مشکلزاست ولی این ایرادی که میفرمایید، به نظر در سازمان ملی جوانان هم بود. یک همپوشانی وجود دارد؛ یعنی متولی امر جوانان کاملا مشخص نیست. همان زمان هم، شما مجبور بودید بروید با وزارت کار بنشینید و یک متولی جدید پیدا کنید برای اشتغال، یا در مورد آموزشوپرورش هم همینطور و آموزش عالی بههمینترتیب؛ چه کنیم که همه در یک جا تجمیع و بررسی شوند؟ یعنی چه کنیم که یک متولی مسئول و مشخص داشته باشیم؟
** اینها همه قبلا بررسی شده بود؛ مثلا دو روش پیدا شده بود برای حل این مشکل؛ یکی این بود که مثلا دو، سه مسئله اولویتدار را تعیین کنیم؛ مثلا بگوییم اشتغال، ازدواج و اوقات فراغت که هیچ نهادی مستقیما متولی آنها نیست. شما میگویید آموزش یا آموزشوپرورش است يا میگویید بهداشت و رفاه، تأمین اجتماعی مشخص است. سه حوزه بهعنوان حوزههای اولویتدار؛ یکی اشتغال است، ديگري اوقات فراغت و سوم ازدواج. یک سیاست این است که این سه را به طور کامل سازمان ملی جوانان متکفل شود و دیگران به او کمک کنند و مسئولیت با خودش باشد، یعنی اموری که سایر دستگاهها و سایر نهادها متولی آنها نیستند و مدعی هم نیستند، ورزش از مسائل جوانان است ولی یک سازمان مستقلی هست به نام سازمان ورزش، این را میشود به آنجا داد ولی اشتغال، هیچ جایی متولی آن نیست، ازدواج هیچ جایی متولی آن نیست، اوقات فراغت هم همینطور.
مطالعات ما نشان میداد یک مدل سازماندهی این است که ما این سه را مأموریت اصلی سازمان ملی جوانان قرار دهیم و سازمان ملی جوانان مسئول و پاسخگو باشد و دولت و مجلس سازوکار لازم را برای این کار در اختیار سازمان بگذارند.
* بحث ضمانت اجرائی... .
** ضمانت اجرائی دولت و مجلس؛ یعنی اگر در قانون بگویید این برعهده سازمان ملی جوانان است، سایر دستگاهها و مجلس قانون آن را تصویب کند، دولت برای آن بودجه تصویب کند و بگوید الان وضع ازدواج اینگونه است، میخواهیم پنجساله به اینجا برسیم، سازمان ملی جوانان این کار را بکند، به این کارها منجر میشود، برنامههای اینها وجود دارد و قبلا ما تدوین کردیم که چگونه میشود این نرخ را ارتقا داد، یعنی تسهیلات و امکانات فراهم شود، دولت سازمان ملی جوانان را مکلف کند تا سازمان بتواند این برنامهها را در یک پروسه زمانی انجام دهد. ضمانت اجرائی قانون است، بودجهای که دولت میدهد و مدیریتی که خود سازمان دارد؛ این کار هم شدنی است، منتها ساختارهای کشور طوری بود که خیلی این سیاست مورد حمایت واقع نمیشد، چون همانطور که گفتم مسئله جوانان فرابخشی است. الان خود سازمان نمیتواند ایجاد اشتغال کند چون اشتغال یک عرصه گسترده در کشور است که همه درگیر آن هستند.
بنابراین یک حالت این است که مسائل اصلی جوان احصا شود که قبلا احصا شده بود، ١٢ حوزه مسئله اصلی آن است، به سازمان ملی جوانان اختیارات کافی داده شود، اختیارات مداخلهگر و مؤثر، مثلا بگویند ما امسال برای ازدواج پنج برنامه داریم ؛مثلا یکی تسهیلات بانکی است، یکی تجهیزات است، یکی کارهای مشاوره و آموزش است، همینطور تقسیم کنیم و بعد نهادهای متولی مشخص شوند، این بودجه را به جای اینکه در اختیار آن دستگاه قرار دهند، در اختیار سازمان ملی جوانان قرار دهند، سازمان ملی جوانان برود مثلا با سازمان نظام مشاوره روانشناسی کشور؛ برای این هم ما گفتیم با هم یک تفاهم میکنیم، هرکس میخواهد ازدواج کند، مثلا این مقدار ساعت شما به آنها آموزش دهید که وظایف زناشوییشان را بدانند؛ شما آموزش بدهید، سازمان هزینه آن را میدهد. منظور این است که ابزار قانونی و مدیریتی در اختیار سازمان باشد و آن دستگاهها هم مکلف شوند این کار را انجام دهند.
* یعنی پیشنهاد میکنید که اگر قرار بر تفکیک باشد، یک سازمان با راهکارهای جدید و چارتبندی مستقل ایجاد شود؟
** حتما یک نهاد ملی میخواهد، نهاد هم باید فرابخشی باشد؛ ما که میگوییم نهاد ملی، چون کارش یک مقدار فراتر از وزارتخانه است؛ یعنی از طرف رئیسجمهور اختیار داشته باشد، مانند سازمان مدیریت و برنامهریزی، باید یک سازمان مدیریت و برنامهریزی امور جوانان شکل بگیرد. الان سازمان مدیریت و برنامهریزی خودش کاری انجام نمیدهد ولی ابزارهایی در اختیار دارد که با این ابزارها میگوید آموزشوپرورش این کار را بکند، وزارت مخابرات این کار را بکند؛ با هم مینشینند، تفاهم میکنند و میگویند شما بروید اشتغال ایجاد کنید مثلا اینقدر تعهد میدهید، این تسهیلات را به شما میدهم، وزارت صنایع بروید بنگاههاي زودبازده را جمع کنید.
* یعنی این میتواند همان ضمانت اجرائی باشد که از ابتدا نبودش منجر به ایجاد مشکلات کارکردی و کارایینداشتن درست سازمان شده بود؟
** ما داشتیم به آن سمت میرفتیم؛ ما در برنامه چهارم اینگونه دیده بودیم که عمر ما قد نداد، ما حتی با سازمان مدیریت و برنامهریزی یک تفاهمنامه امضا کرده بودیم. همانطور که این سازمان در سایر حوزهها این نقش را دارد، با این طرح، سازمان ملی جوانان در سطح کشور در حوزه جوانان میشود سازمان مدیریت و برنامهریزی حوزه جوانان و مسائل اصلی جوانان را سازمان ملی جوانان، سازمان مدیریت و برنامهریزی امور جوانان به کمک سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور بهعنوان یک نهاد فرابخشی حل میکنند؛ چون موضوعات، فرابخشی است؛ چون همانطور که گفتم مثلا ازدواج که مهمترین مسئله است، به یک دستگاه مربوط نمیشود، به چند دستگاه مربوط میشود. اگر این بشود وزارتخانهای مانند سایر وزارتخانهها، آن وزارتخانه زیر بار آن نمیرود ولی وقتی من از طرف رئیسجمهور بهعنوان معاون رئیسجمهور میروم و مسئله را دنبال میکنم اختیارات من بیشتر است و در دولت از ظرفیت رئیسجمهور هم میتوانم استفاده کنم و در اصل خود رئیسجمهور دارد این کار را میکند، بودجه مشخص میکند و اختیار دارد؛ یعنی میشود بازوی رئیسجمهور برای انجام آن کار.
این مدل مطلوبترین مدلی است که در ایران جواب میدهد. این مناسب است و ما واقعا توصیه میکنیم دولت این مسئله را جدی بگیرد. این هم یک کار استراتژیک است و هم یک کار تاکتیکی؛ یعنی دولت باید با جامعه ارتباط داشته باشد، جوانان بهترین افرادی هستند که میتوانند با دولت ارتباط داشته باشند.
* اگر صحبت نهایی دارید، بفرمایید.
** من دو نکته میگویم؛ یکی اینکه ما واقعا خوشحال هستیم دولتی سر کار است که نگاه توسعهگرا دارد به مسائل کشور و منافع و مصالح ملی و با همین نگاه هم سعی کرده است ثبات و آرامشی در کشور ایجاد کند ولی باید به این نکته توجه کنیم که مطالعات و تحقیقات نشان میدهد بستر اصلی توسعه، منابع انسانی است؛ یعنی در دنیا سه مدل توسعه تجربه شده است؛ یکی توسعه فقط در بخش اقتصادی و منابع مالی، یکی توسعه امکانات و تجهیزات صنعتی و یکی هم توسعه انسانی. در ایران مهمترین مزیت ما ظرفیت انسانی است، هیچ کشوری در دنیا به اندازه ما میانگین جمعیتش اینقدر جوان نیست، مثلا کشور اردن مانند ماست ولی جمعیتش پنج میلیون نفر است، جمعیت کشور ما ٨٠ میلیون نفر است و این را بگذارید در کنار مجموعه جوانانی که همه تحصیلکرده هستند، الان نزدیک پنج میلیون دانشجوي در حال تحصیل داریم؛ به اندازه کل کشورهای عربی، به اندازه کل کشور اردن فقط دانشجو داریم و هوش و استعداد جوانان ایرانی را هم در کنار آن بگذارید که جزء سه کشوری هستیم که بالاترین ضریب هوشی را در دنیا دارند و انصافا در این سالها تلاشهای بسیاری شد. یاد آیتالله رفسنجانی به خیر، یکی از آن ظرفیتها دانشگاه آزاد بود.
ما الان ٢,٥ میلیون دانشجوي در حال تحصیل در دانشگاه آزاد داریم، یعنی دانشگاه آزاد کل کشور را یک دانشگاه بزرگ کرد و همه آمدند و تحصیل کردند، حالا ممکن است نقدهایی وجود داشته باشد ولی باعث شد در نسل جدید تحول ایجاد شود و این واقعا جزء باقیات و صالحات آقای هاشمیرفسنجانی بود که کشور را تبدیل به یک دانشگاه کرد و همه از هر جای کشور امکان دسترسی به آموزش را پیدا کردند.
واقعا سرمایه انسانی ما سرمایه بزرگی است. دولت در کنار توجه به توسعه اقتصادی و توسعه صنعتی باید به توسعه انسانی توجه بیشتری کند. کارشناسان و برنامهریزان همه معتقدند توسعه پایدار و درونزا و به اصطلاح کارآمد، توسعه انسانی خواهد بود و جوانان مهمترین سرمایه برای دولت هستند که میتوانند کشور را بیمه کنند؛ همانطور که در داخل خانواده اگر جوانان تحصیلکرده و کارآفرین و موفق باشند، خانواده احساس سربلندی میکند و برعکس آن همه احساس سرشکستگی، ما باید فضایی فراهم کنیم که این احساس وجود نداشته باشد.
نکته اول اینکه رویکرد دولت نسبت به این موضوع جدیتر شود، الان تفكر دولت مقداری تفکر گذشته است؛ یعنی همچنان در جامعه صنعتی سیر میکند، دوران جامعه صنعتی گذشته و جامعه، جامعه اطلاعاتی است و ما هنوز خیلی با آن فاصله داریم؛ یعنی دولت دارد عقب میماند.
نکته دوم این است که در گذشته ما فرازونشیب یا موفقیتها، ناکامیها و پیروزیهایی در حوزه جوانان داشتهایم، همانطور که دولت در حوزههای اقتصادی و سیاست خارجی تلاش کرده است که از تجربه گذشتگان استفاده کند و بر مدار عقل و تدبیر و درایت مسائل را سامان دهد، حوزه جوانان هم حوزهای است که ما میتوانیم با استفاده از تجارب گذشته؛ چه تلخ، چه شیرین و با استفاده از تجارب جهانی توجه ویژهای به مسائل جوانان داشته باشیم که این هم خدمت بزرگی برای کشور و هم خدمت به دولت است.
http://www.sharghdaily.ir/Vijeh/9459
ش.د9503632