(روزنامه كيهان ـ 1395/08/18 ـ شماره 21484 ـ صفحه 2)
2- محافل اروپایی و آمریکایی مدتی است این پالس را به شکل غیرمستقیم به افکار عمومی و نخبگان در ایران میفرستند- و احتمالاً در ماههای آینده صریحتر خواهد شد- که اگر میخواهید تحریمها لغو و گشایش اقتصادی ایجاد شود، فلانی را ابقا کنید. همین چند روز پیش بود که خبرگزاری انگلیسی رویتر در گزارشی القایی نوشت «چنانچه پیروزی هیلاری کلینتون با ابقای روحانی همراه شود، میتواند به مشارکت شرکتهای اروپایی در بازار ایران منتهی و پنجره بزرگ فرصتها گشوده شود. اکنون چند ماه پس از برجام، اشتیاقها، جای خود را به ناامیدی داده است اما انتظار میرود قراردادهایی تا پایان مارس 2017 (فروردین 97) منعقد شود». سؤال: مگر کلینتون، نامزدی جدا از حزب حاکم بر دولت آمریکاست؟ دشمنی وی با ایران حتماً از اوباما بیشتر است. بنابراین چگونه میتوان تصور کرد که پیروزی وی، منجر به تغییر رویه خصمانه آمریکا علیه ایران شود؟ اگر اروپاییها واقعاً نگران سرنوشت انتخابات 7 ماه آینده در ایران هستند و نگاهی از سر احترام متقابل برای فلان نامزد دارند، چرا بر سر تعهدات برجام نماندند و گریبان آمریکا را به خاطر بدعهدی نگرفتند تا تحریمها لغو شود و مردم ایران آثار برجام را ببینند و در انتخابات، به نحو دیگری انتخاب نکنند که موجب نگرانی مقامات اروپایی نشود؟! اروپاییها وقتی در ماجرای سوریه کنار تروریستها، در موضوع فلسطین کنار اشغالگران، و در ماجرای برجام، کنار طرف عهدشکن آمریکایی میایستند، چگونه توقع دارند افکار عمومی ایران آنها را دوست- و نه بدخواه خود- تلقی کنند؟! وقتی وزیر خارجه آلمان به ایران میآید و احترام میشود اما پس از سفر به ریاض، خلیجفارس را خلیج عربی میخواند یا حل مشکلات با ایران را مستلزم به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر و جنایتکار اسرائیل میداند، مردم ایران چگونه باور کنند که غربیها دوست آنها هستند، نه دشمنشان؟!
3- تهیهکننده سند راهبردی اروپا درباره روابط با ایران، علناً میگوید درحالی که درِ ایران به روی آمریکا بسته است، اروپا از نفوذ خود برای موضوع سوریه استفاده میکند. که چه بشود؟! جنگ تمام شود؟ این جنگ نیابتی که دستپخت هدایت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی است. اگر آمریکا و اروپا توانستند- که نمیتوانند- از نفوذ ایران در منطقه و از جمله سوریه سود بجویند، آنگاه چه میکنند؛ قدرشناسی یا شلتاق؟! مگر به اذعان آقای هاشمی، از نفوذ ایران در لبنان برای رهایی گروگانهایشان سود نجستند و سپس وعدههای اقتصادی خود را زیر پا ننهادند و ایران را متهم به تروریسم نکردند؟ آیا آمریکا به تعهداتش در قرارداد الجزایر عمل کرد یا همه را زیرپا گذاشت؟ در ماجرای اشغال افغانستان چطور؟ مذاکرات دولت اصلاحات با آمریکاییها و مساعدت به آنها در افغانستان به کجا انجامید؛ احترام به ایران یا قرار دادن آن در فهرست 3 کشور عضو محور شرارت؟! آمریکاییها پس از اشغال عراق نیز بارها دعوت به مذاکره نمودند و از ایران برای مدیریت بحرانی که در اداره آن عاجز مانده بودند، استمداد کردند. اما آیا در سرانجام کار ما را متهم به حمایت از تروریسم نکردند و بر شدت تحریمها و دشمنیها نیافزودند؟ آیا همین اروپاییها نبودند که در دوره تنشزدایی دولت هاشمی- گفتوگوهای توهینآمیز «انتقادی» - علیه مقامات همان دولت از جمله شخص آقای هاشمی حکم جلب صادر کردند؟ و... بالاخره در بد عهدی مطلق آمریکاییها در برجام، اروپا کدام طرف ایستاده است؟ به آمریکا فشار میآورد و یا مشغول فریبکاری نسبت به دولت و ملت ایران است؛ مبنی بر اینکه چند امتیاز دیگر بدهید و وعده سرخرمن بگیرید؟!
4- چرا غرب - از آمریکا تا اروپا- یک طیف سیاسی را در ایران نشان کرده و نسبت به سرنوشت آن نگران است؟ آیا صرفا به سودای بازتولید قراردادهای پرخسارت عهد قجری و پهلوی است؟ یا از آن جهت که بتواند خط حائل نسبتا امنی را در عمق ایران پدید آورد و مانند دوره اصلاحات، بستری برای تحرکات اطلاعاتی ضد امنیتی و شبکهسازی لازم برای کودتای مخملی فراهم کند؟ یا دلیل این نشانشدگی، فروپاشی روحی و شخصیتی طیف مذکور تا بدان حد است که بتوان به واسطه آنها از ایران «انقلابزدایی» کرد و به بیمحتوا کردن جمهوری اسلامی از سیرت و محتوا پرداخت؟ و یا اینکه با فائق آمدن بر مقاومت در جنگ سوریه - به تعبیر ریچارد هاویت- بتوانند ساختار امنیتی جدیدی برای سراسر خاورمیانه ترسیم کنند؟ (فراموش نکنیم ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا صراحتا اعلام کرد «توافق هستهای با ایران، بخشی از پروژه امنیتی آمریکا برای خاورمیانه است.»). با بررسی جمیع این پرسشها، به یک پرسش راهبردیتر میرسیم و آن اینکه طیف نشان شده آمریکا و اروپا، معطوف به مصالح کشور رفتار میکنند یا اولویتهای غرب را بر اولویتهای ملی رجحان میدهند و در ابتدای مسیری قرار گرفتهاند که سیاست و مدیریت قجری - پهلوی، پایان منحط آن بود؟ آیا عجیب نیست که آمریکاییها، طالبان و داعش را تولید میکنند و اوباما تیرماه 93 ادعا میکند «ظهور داعش، محصول سیاست سرکوب و فرقهگرایی دولت عراق است» و چند روز بعد، فلان سیاستمدار ایرانی همین ادعا را عینا تکرار میکند؟ عجیبتر اینکه یک سال و نیم بعد، یک دولتمرد همان دعاوی را تقلید و بازگو میکند. گویا یک آدم صاحب خرد نیز در این طیف نیست تا بگوید آقای فلان و جناب بهمان! داعش بیش از شیعیان، علیه سنیهایی که ظاهرا سنگ آنها را به سینه میزدند، وحشیگری و جنایت کرد.
5- وارونه ایستادن و وارونه دیدن و بد عملی، انسان را به بدگویی علیه زمین و زمان میکشاند. از دوره سازندگی و اصلاحات تا به امروز، چه قدر از سیاستمداران وارفته گله و شکایت شنیدیم. کسی که مار فسرده و یخزده را کمک میکند تا گرم شود و جان بگیرد، آیا انتظار تکریم و پاداش میتواند داشته باشد؟ دست کشیدن از روحیه انقلابی و کاسه التماس از دشمن به دست گرفتن، سرانجامی جز احساس ضعف و ذلت و سرخوردگی و التماس از موضع پایینتر ندارد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «سازش با آمریکا، نسخه وابستهها و از نفس افتادهها و دنیاطلبهاست.»
ایشان در دیدار اخیر با دانشجویان فرمودند «آنچه من بر روی آن تکیه میکنم، روحیه انقلابیگری است. این روحیه را باید حفظ کنید. معنای روحیه انقلابی چیست؟ معنایش این است که یک انسان انقلابی، شجاعت دارد، اهل اقدام است، اهل عمل است، ابتکار میورزد، بنبست شکنی میکند، گرهگشایی میکند، از چیزی نمیترسد، به آینده امیدوار است؛ انقلابیگری یعنی این؛ این روحیه را باید حفظ کرد. بعضیها عکس این عمل میکنند، بعضیها عکس این حرف میزنند. بعضیها عکس این مدیریت میکنند؛ جوان را به آینده بیاعتماد میکنند، به انقلاب بیاعتماد میکنند، جوان را از نفس گرم امام دور میکنند؛ خب این خراب میشود دیگر؛ آن وقت از زمانه هم مینالند! زمانه را چه کسی میسازد؟ به قول صائب: جرم زمانه ساز، فزون از زمانه است؛ زمانه را چه کسی میسازد؟ زمانه را من و شما میسازیم؛ ما زمانهسازیم. اگر زمانه بد باشد، به من و شما باید نگاه کرد؛ ما هستیم که زمانه را میسازیم. ما وقتی که گامهایمان را محکم برنداشتیم، ما وقتی که توصیه امام را ندیده گرفتیم... وقتی مردم و جوانها را از اینها دور میکنیم، جوان را به لاابالیگری سوق میدهیم، جوانی را که تمایل به عفت دارد، به سمت بیمبالاتی نسبت به مسائل عفتی و مانند اینها سوق میدهیم. خب معلوم میشود نتیجه بد خواهد شد، زمانه خراب خواهد شد... [اگر] به اسم آزادی، لاابالیگری را تزریق کنیم، به اسم عقل و نگاه عقلایی، سازش و تسلیم در مقابل دشمن را القا کنیم، خب زمانه خراب میشود دیگر؛ این راه را بایست با استحکام ادامه داد... خدا که به کسی ظلم نمیکند؛ خودمان هستیم که آلوده دنیا میشویم، آلوده محبتهای بیجا میشویم، آلوده جاهطلبی میشویم، آلوده رفیقبازی میشویم، آلوده جناحبازی و حزببازی میشویم، دلمان واژگونه میشود و از آن راه درست، از آن استقامت اولی برمیگردیم. و تضل رجال بعد سلامه؛ یک روزی سالم بودند، بعد گمراه میشوند. آفت اینها است؛ جلوی اینها را بایستی گرفت و از اینها باید به خدا پناه برد.»
6- خداوند در سوره «محمد»(ص) با زبان نهی میفرماید «فلا تَهِنوا و تَدعوا الی السَّلمِ و انتم الاَعلَون... هرگز سست نشوید و (دشمن) را به سازش دعوت نکنید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و چیزی از اعمال شما را کم نمیکند.» در همان سوره، راز بازگشت از مسیر حق بازگو شده است. «کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنان، پشت به حق کردند (ارتدّوا)، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنها را به آرزوهای طولانی فریفته است. این بدان خاطر است که آنها به کسانی که از نزول وحی الهی کراهت داشتند (کافران) گفتند ما در بعضی از امور از شما پیروی میکنیم، در حالی که خداوند پنهانکاری آنان را میداند... و ما همه شما را قطعا مبتلا میکنیم و میآزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما چه کسانی هستند». آنها که نسخه سازش و کرنش و انفعال نسبت به غرب را میپیچند، در منطق قرآن دچار سقوط شدهاند؛ چه آنها که با دشمن از ابتدا بسته و وابسته بودند و چه دیگرانی که به مدار دنیاطلبی غلتیدند و همین بیماری، نفس و روحیه استقامت و اراده و حرکت را از آنها گرفت. چنین رجالی ابزار دشمن در مسیر تهدید و تحریم و تحمیل و تحمیق و تحریف هستند و جز ذلیل شدن و ذلیل کردن، راه به مقصد دیگری نمیبرند.
http://kayhan.ir/fa/news/89844
ش.د9504023