تقويت روحيه انقلابي به مثابه ضرورتي تاريخي پيش روي انقلاب اسلامي، در ماههاي اخير در حال تبديل
شدن به گفتماني است که طراح و مطرح کننده آن حکيم بزرگ انقلاب اسلامي است. انقلابيگري
وصفي است که با تحقق و تعيين صفاتي معنا مييابد، وگرنه بدون اين مظاهر و شاخصها،
لقلقهاي بيش بر زبان نخواهد بود؛ لذا بايد شاخصهايي براي عمل و رفتار و کنش
انقلابي ارائه داد که محکي براي سنجش باشد.
در اين ميان ميتوان از سطوح مختلف انقلابي سخن گفت که يکي
از سطوح آن دولت انقلابي است. اين مهم از آنجايي اهميت مييابد که کشور در آستانه
رخدادي مهم قرار دارد و آن انتخاباتي است که در 29 ارديبهشت ماه براي انتخاب عاليترين
مسئول اجرايي کشور برگزار خواهد شد. در اين ميان بدون شک دولتي خواهد توانست دولت
طراز نظام اسلامي باشد که از شاخصهاي انقلابيگري برخوردار باشد و ما بايد در
انتخابات آتي بدنبال تشکيل دولتي انقلابي باشيم.
در ادامه با محوريت قرار دادن بيانات رهبر معظم انقلاب
اسلامي در طول سالهاي اخير، برخي از شاخصها و
ويژگيهاي دولت انقلابي احصاء شده است.
مهمترين
مجموعه مؤثر در توليد و بازتوليد گفتمان انقلاب اسلامي و انقلابيگري، دولت است.
دولت با توجه به آنکه از بيشترين قدرت در سطح جامعه برخوردار است، بيش از هر
مجموعه ديگر رسالت فراگيرسازي گفتمان انقلابيگري را بر عهده دارد و بايد تلاش کند
شعارهاي انقلاب و ارزشهاي آن را در افکار عمومي پمپاژ نمايد. البته، لازمه آن،
اين است که بين گفتمان دولت و گفتمان انقلاب اسلامي تطبيق وجود داشته باشد. در اين
صورت است که دولت خواهد توانست خود را منادي گفتمان انقلاب معرفي کند.
رهبر
معظم انقلاب اسلامي در ديدار با اعضاي هيئت دولت نهم ويژگي مثبت اين دولت را چنين
برشمردند: «شعار و گفتمان کلي اين دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و
منطبق بر شعارها و گفتمانهاي انقلاب است؛ اين خيلي چيز باارزشي است. اين را هيچکس
نميتواند نديده بگيرد. هر دلبسته به انقلاب، اين را قدر ميداند؛ هر کسي که پيشرفت
کشور را با هدايت انقلاب و با کارگرداني انقلاب تصور ميکند، بايد اين را قدر
بداند. عدالتخواهي در اين دولت پررنگ شد. شعار عدالتخواهي به صورت جدي بر روحيه
مسئولان، دولتمردان و برنامهها، پرتو افکند. استکبارستيزي ـ که معناي ويژه انقلابي
خودش را دارد ـ در اين دولت تشخص و تميز پيدا کرد.»(2/6/1389)
رهبر
حکيم انقلاب اسلامي که نسبت به تضعيف روحيه انقلابي در دولت يازدهم نگرانيهايي
دارند، در ديدار با رئيسجمهور و هيئت وزيران چنين تأکيد ميدارند: «به نظر من
کاري که عليالعجاله بايد کرد اين است که در اتّخاذ مواضع انقلابي، بايد صراحت
داشت؛ يعني رودربايستي نکنيم. مواضع انقلابي را، مباني امام بزرگوار را صريح بيان
کنيم، خجالت نکشيم، رودربايستي نکنيم، ترس نداشته باشيم و بدانيم که «وَ للهِ
جُنودُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ کانَ اللهُ عَزيزًا حَکيمًا». همه امکانات عالم
و سنن عالم، جنود الهي هستند، ميتوان آن جنود الهي را پشت سرِ خود قرار داد و به
کمک خود کشاند با توکّل به خدا، با پيمودن راه خدا.»(5/6/1394)
معظمله
پيش از اين دولت نيز خطاب به دولتمردان فرموده بودند: «يک بخش ديگر از اين نقاط
قوّتي که به نظر من روي آن بايد تکيه کرد، مسئله برجسته شدن ارزشهاي انقلاب است.
در اين سالهايي که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب
و ارزشهاي انقلاب و چيزهايي که امام به آن توصيه ميکردند و ما آنها را از انقلاب
آموختيم، خوشبختانه کاملاً برجسته شده؛ مسئله سادهزيستي مسئولان، استکبارستيزي،
افتخار به انقلابيگري. يک دورهاي بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابيگري و
اينها به انزوا افتاده بود؛ سعي ميکردند به عنوان يک ارزش منفي يا ضد ارزش، از
اين چيزها ياد کنند؛ مقاله مينوشتند، حرف ميزدند، گفته ميشد. امروز خوشبختانه
اين جور نيست، درست به عکس است؛ گرايش عمومي مردم و مسئولان کشور به حرکت انقلابي،
جهتگيري انقلابي، ارزشهاي انقلابي و مباني انقلاب است. اين را توجه داشته باشيد
که يکي از عوامل گرايش مردم به دولت، همينهاست؛ يعني مردم به اين ارزشها اهميت
ميدهند. مسئله دعوت به عدالت، مسئله سادهزيستي، دور بودن مسئولان از تجمل؛
اينها خيلي چيزهاي مهمي است.(2/6/1391)
آن
حکيم بزرگ از دوران حاکميت غربگرايان در دوران اصلاحات به تلخي ياد ميکنند و ميفرمايند:
«روند غربباوري و غربزدگي را که متأسفانه داشت در بدنه مجموعههاي دولتي نفوذ ميکرد،
متوقف کرديد؛ اين چيز مهمي است. حالا يک عدهاي در جامعه، ممکن است به هر دليلي شيفته
يک تمدني يا يک کشوري باشند؛ اما اين وقتي به بدنه مديران انقلاب و مجموعههاي
انقلاب نفوذ ميکند، چيز خيلي خطرناکي ميشود. اين ديده ميشد؛ خب، جلويش گرفته
شد. گرايشهاي سکولاريستي - که متأسفانه باز داشت در بدنه مجموعه مديران کشور
نفوذ ميکرد - جلويش گرفته شد. نظام انقلابي، بر مبناي دين و بر مبناي اسلام و بر
مبناي قرآن شکل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليوني اين ملت برخوردار شده و جانهايشان
را کف دستشان گرفتهاند و جوانهايشان را به ميدانهاي خطر فرستادهاند؛ آن وقت
مسئولان يک چنين نظامي دم از مفاهيم سکولاريستي بزنند؟! «يکي بر سر شاخ و بن ميبريد»؛
يعني خودشان بنشينند و بنا کنند بنِ اينمبنا و قاعده را کلنگ زدن! خيلي چيز
خطرناکي بود. خب، الحمدلله اينها جلويش گرفته شد.»(2/6/1389)
مسئله
اعاده عزت ملي و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زيادهطلبي سياستهاي ديگران
و ترک شرمندگي در مقابل غرب و غربزدگي يکي از شاخصههاي کليدي دولت انقلابي است.
واقعيت آن است که عزت ملي و استقلال حقيقي و معنوي از اينجا حاصل ميشود. استقلال
به اين نيست که انسان شعار استقلال بدهد، يا حتي مثلاً در زمينههاي اقتصادي هم به
يک رشد بالايي دست پيدا کند؛ نه، استقلال اين است که يک ملت به هويت خود و به عزت
خود معتقد بوده و براي آن اهميت قائل باشد، براي حفظ آن تلاش و کار کند و در مقابل
متعرضان و مستهزئان، شرمنده اظهارات و جايگاه خود نباشد.
رهبر
معظم انقلاب اسلامي از بلاي بزرگ انفعال دولتهاي غير انقلابي چنين ياد ميکنند: «ما
متأسفانه در برخي از اوقات گذشته، ميديديم که بعضي از کساني که مرتبط با مسئولان
بودند، يا حتي خودشان مسئول يک بخشي بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل ديگران
شرمندهاند و خجالت ميکشند که حقايق انقلاب را بر زبان جاري کنند، يا آنها را پيگيري
کنند، يا به آنها اهميت بدهند! اين براي يک جامعه خيلي بلاي بزرگي است.»(2/6/1389)
شايد
يکي از مهمترين شاخصههاي عيني دولت انقلابي را بايد کارآمدي آن دانست. كارآمدي
در تعريف ساده، برخورداري از توانايي لازم براي انجام امر سپرده شده است. اين
مؤلفه مبتني بر اختياراتي كه داده ميشود، تعيين ميگردد.
کارآمدي
در نظام جمهوري اسلامي ايران همانند ساير نظامها ابعاد مشترک و خاصي دارد. تفاوت
در ايدئولوژي نظام جمهوري اسلامي با ايدئولوژي ساير نظامهاي سياسي، تفاوتهايي در
ساختار، رفتار، اهداف و ويژگيهاي کارگزاران اين نظام با ساير نظامهاي سياسي
ايجاد کرده است؛ از اين رو، ارزيابي کارآمدي اين نظام به الگويي نياز دارد که
علاوه بر بازنمايي وجوه مشترک با ساير نظامها، ابعاد و ويژگيهاي خاص اين نظام را
نيز بازنمايي کند.
از
يك منظر ميتوان گفت كه تمامي ملاکها و معيارهايي که براي انتخاب كارگزاران دولت سلامي
مشخص شده معطوف به کارآمدي است؛ به اين معنا که وجود ملاک و معيارها حتي در حاکم
اسلامي نيز لازمه رسيدن به اهداف دولت اسلامي است. براي نمونه با برشمردن سه
شاخصه اصلي حاکم اسلامي، فقاهت(اسلامشناسي)، عدالت(تقوا به عنوان تضمين عملي عمل
حاکم به آنچه از اسلام ميداند) و درايت(تدبير لازم براي اداره جامعه اسلامي)
متوجه ميشويم که همه شرطهاي لازم براي موفقيت عملي نظام سياسي اسلام در رسيدن به
اهداف است و لاغير! وگرنه خداوند متعال در اين فکر نبوده است که براي افراد يا
تباري خاص يا طبقهاي خاص، شأنيتي متمايز از ديگران قائل شده و ديگران را به تبعيت
از ايشان سوق دهد؛ چرا که در بحث حکومت اسلامي، مسئله اصلي در پذيرش مسئوليت،
انجام وظيفه است، مسئوليتي که قرار است کاري را به انجام رساند که همانا تحقق
اهداف حکومت ديني باشد، وگرنه، ذات مسئوليت در نظام اسلامي براي فرد مسئول، جايگاه
و شأن خاصي به همراه ندارد. به همين دليل است که حضرت امام(ره) ميفرمايند: «اينجا
صحبت از مقام نيست؛ بلكه صحبت از وظيفه است.»
مؤلفه
كارآمدي به اندازهاي با اهميت است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در زمينه نسبت بين
کارآمدي و مشروعيت چنين ميفرمايند: «مشروعيت همه ما بسته به انجام وظيفه و
كارآيي در انجام وظيفه است. بنده روي اين اصرار و تكيه دارم كه بر روي كارآييها و
كارآمدي مسئولان، طبق همان ضوابطي كه قوانين ما متّخذ از شرع و قانون اساسي است،
بايست تكيه شود. هر جا كارآمدي نباشد، مشروعيت از بين خواهد رفت. اينكه ما در قانون
اساسي براي رهبر، رئيسجمهور، نماينده مجلس و براي وزير، شرايطي قائل شدهايم و با
اين شرايط گفتهايم اين وظيفه را ميتواند انجام بدهد، اين شرايط، ملاك مشروعيتِ
برعهده گرفتن اين وظايف و اختيارات و قدرتي است كه قانون و ملت به ما عطا ميكند؛
يعني اين حكم ولايت، با همه شعب و شاخههايي كه از آن منشعب است، رفته روي اين
عناوين، نه روي اشخاص. تا وقتي كه اين عناوين، محفوظ و موجودند، اين مشروعيت وجود
دارد. وقتي اين عناوين زايل شدند، چه از شخص رهبري و چه از بقيه مسئولان در بخشهاي
مختلف، آن مشروعيت هم زايل خواهد شد. ما بايد به دنبال كارآمدي باشيم. بايد هر يك
از كساني كه متصدي اين مسئوليتها، از صدر تا ساقه هستند، بتوانند آنچه را كه
برعهده آنهاست، بهقدر معقول انجام دهند. انتظار معجزه و كار خارقالعاده نداريم و
نبايد داشته باشيم؛ اما بايست انتظارِ تلاش موفق را كه در آن نشانههاي توفيق هم
مشاهده شود، داشته باشيم.»(31/6/1383)
مديريت جهادي به مثابه آن
نوع مديريتي که در شرايط کمبود و وجود موانع متعدد، با احساس تکليف، تعهد انقلابي
و رسالت، بتواند کارآمدي خود را در اداره جامعه ثابت کند و در حل معضلات جامعه توفيق
داشته باشد، نيز از جمله سازوکارها و مؤلفههايي است که تفکر انقلابي با تجهيز به
آن ميتواند حلّال مشکلات کشور باشد.
مديريت جهادي يعني؛ علم و
هنر رهبري و کنترل فعاليتهاي دستهجمعي، مبتني بر مبارزه در تمامي عرصههاي علمي،
سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... براي نيل به اهداف راهبردي و کلان يک سيستم و رفع
موانعي که بر سر رسيدن به آن وجود دارد.
مديريت جهادي مؤلفههايي دارد
که اگر در مديريتي متعين و جاري و ساري باشد ميتوان آن را جهادي ناميد:
1ـ خدمت با نيت الهي: در
مديريت جهادي خدمترساني به مردمي نه براي کسب مال و مقام دنيوي، بلکه در جهت قرب
الهي و رضايت پروردگار انجام ميشود و مدير جهادي در قبال خدمتي که به مردم ارائه
ميدهد هيچگونه چشمداشت مادي و دنيوي ندارد و هدف خود را رضايت پروردگار خويش ميداند.
2ـ تخصص، علم و درايت:
تخصص ميتواند سبب افزايش بهرهوري شود و توجه به علم زمينه را براي بهروزرساني
خدمات و فعاليتها آماده ميکند و هر دوي اينها ميسر نميشود، مگر در سايه درايت و
کارداني.
3ـ تداوم و استقامت در
کار: مدير جهادي به راحتي در برابر مشکلات دستها را به نشانه تسليم بالا نميبرد؛
بلکه از ناکاميها و شکستها پلي براي پيروزي ميسازد و چون که به درستي هدف و نيت
خود ايمان دارد به حرکت خود ادامه ميدهد تا به سر منزل مقصود برسد.
4ـ شوق خدمت و روحيه
خدمتگزاري بيمنت: در مديريت جهادي اصل بر خدمترساني به مردم و رفع مشکلات آنان
است و مدير جهادي در اين راه از هيچگونه اقدامي فروگذار نميکند و چون نيت او
الهي و براي رضايت پروردگار است، فعاليت خود را بدون هيچگونه منتي انجام ميدهد و
در مقابل آن از مردم انتظاري ندارد.
5ـ انعطافپذيري و سرعت
عمل: در مديريت جهادي سرعت عمل و رفع نواقص و کمبودها يکي از مؤلفههاي مهم و حياتي
خدمترساني محسوب ميشود؛ زيرا ايجاد وقفه در فعاليتها و کار امروز را به فردا
انداختن نتيجهاي جز نارضايتي مردم به همراه نخواهد داشت.
6ـ اعتمادبهنفس و
خودباوري: يک مدير جهادي در درجه اول بايد اعتمادبهنفس و خودباوري داشته باشد؛
زيرا در غير اين صورت نميتواند برنامههاي خود را پيش ببرد و تحتتأثير فشارهاي
گروهي و جناحي از اهداف و برنامههاي خود دور ميشود.
7ـ جوانگرايي و اعتماد به
نسل جوان در مديريت: در مديريت جهادي در کنار مديران و چهرههاي باتجربه و
کارآزموده سعي ميشود که از جوانان نيز استفاده شود تا در آينده در صورت کنار رفتن
مديران باتجربه، جامعه از نيروهاي شايسته و کاردان تهي نشود و نيروهاي جوان
بتوانند جاي آنها را پر کنند.
8ـ ابتکار عمل و خلاقيت:
خلاقيت و نوآوري داشتن در فعاليتها و پرهيز از تکرار و الگوبرداري از برنامهها و
راهکارهاي ديگران يکي از مؤلفههاي موفقيت در اين نوع مديريت محسوب ميشود و مدير
جهادي بايد شخصي خلاق و هوشمند باشد و در راه رسيدن به اهداف خود از روشهاي
خلاقانه بهره بگيرد.
9ـ کارگروهي و مشارکت
اجتماعي: در مديريت جهادي سعي ميشود که از تکروي و حرکتهاي انفرادي پرهيز شود و
در مقابل بر کارگروهي و مشترک بسيار تأکيد ميشود.
10ـ پرهيز از فساد و
مراقبت از انحراف: در مديريت جهادي پاکدستي مديران و مسئولان يک اصل مهم و حياتي
است و عامل تداوم و بقاي اين نوع مديريت محسوب ميشود.
11ـ توجه به کيفيت و
قانونمندي: رعايت قانون و خارج نشدن از مرزها و خط قرمزهاي قانوني بايد سرلوحه
فعاليتهاي يک مدير جهادي باشد و نبايد رعايت و احترام به قانون را از ياد ببرد.
توجه به اين نکته نيز مهم
است که مديريت جهادي موضوع جديدي نيست که در کارآمد بودن آن ترديدي وجود داشته
باشد. به عبارت ديگر؛ مديريت جهادي در برهههاي حساس مانند هشت سال دفاع مقدس نشان
داده است که توانمند است و چنانچه در شرايط کنوني نيز به الزامات آن توجه شود ميتواند
همچون گذشته توانمندي خود را به اثبات برساند. بيشک مديريت در دولت انقلابي مديريتي
با الگوي دولت جهادي است؛ لذا دولتي را ميتوان انقلابي خواند که مديران آن به
مديريت جهادي اعتقاد داشته و آن را الگوي کار خود قرار داده باشند.
رابطه مستقيمي بين کارآمدي
و پرکاري وجود دارد. بيشک نتيجه پرکاري و تلاش مضاعف دول و دولتمردان رفع مشکلات
کشور و حرکت در مسير آباداني خواهد بود که در يک کلام در کارآمدسازي دولت قابل
تأکيد است. اما نکته اساسي در اين ميان آن است که منشأ پرکاري را بايد در وجود
روحيه جهادي و انقلابيگري جستوجو کرد. دولتي که در اين روحيه ضعف دارد و اعضاي
آن را افرادي تشکيل ميدهند که از روحيه انقلابي فاصله دارند، نميتواند دولتي پر
کار و پر نشاط را رونمايي کند و محافظهکاري و کمکاري بر آن غلبه خواهد کرد.
رهبر معظم انقلاب در توصيف
عملکرد دولت نهم ميفرمايند: «يک خصوصيت اين است که اين دولت، واقعاً يک دولت کار
است؛ دولت حرکت و اقدام است؛ انرژي و نشاطِ کار اين دولت، يک امر برجسته است.
الحمدلله شما از سال اول همينجور حرکت کرديد، الان هم با اينکه سه سال از عمر اين
دولت گذشته، انسان احساس ميکند که تحرک و نشاط و فعاليت و اقدام در اين دولت
محسوس است ـ يعني کاهش پيدا نکرده؛ افت پيدا نکرده ـ اين خيلي چيز باارزشي است. در
خدمت به مردم جديت وجود دارد. رفتن به شهرها، رفتن به شهرهاي کوچک، همه نقاط کشور
را زير پا گذاشتن و هيچ نقطهاي از کشور را از منظر خبرگي و کارشناسي دور قرار
ندادن، اينها چيزهاي باارزشي است. اين امتياز اول است؛ در هر مجموعهاي اين امتياز
وجود داشته باشد، جا دارد که انسان از آن قدرداني کند، به آن تصريح کند و اميدوار
و مطمئن باشد که خداي متعال هم به آن مجموعه کمک خواهد کرد و ثواب خواهد داد.»(2/6/1389)
تحرک و ايجاد تحول در حوزه
کاري و در حدود و چارچوب اختيارات و جلوگيري از تکرار و روزمرگي و غلبه بر وضعيتهاي
متصلبشدهاي که خود مانع کارآمدي و کيفيتبخشي به کار است، يکي ديگر از شاخصههاي
دولت انقلابي است. دولت انقلابي دولتي تحولخواه و تحولآفرين است و بين دولت
موجود و دولت مطلوب فاصله ميبيند و از آنجا که براي تغيير به ميدان آمده است،
تلاش ميکند با تدبير و پرهيز از شتابزدگي تحولات را پيگيري کند. بر همين مبنا رهبر
معظم انقلاب اسلامي، «جرئت در ايجاد تحول» را از حالت روحي مثبت دولتمردان دانسته
و تأکيد دارند: «نفس اينکه انسان حالت دليري در مقابل مشکلات داشته باشد و تصميم
بگيرد که براي رفع مشکلات اقدام بکند، چيز باارزشي است.»(2/6/1389)
اقدامات
بزرگ در کشور محصول ارادههاي محکمي است که در مسير دين و انقلاب دچار انحراف و
تزلزل نشدهاند. آثار نقشآفريني اين بزرگان را ميتوان در تاريخ اين سرزمين و در
عرصههاي مختلف سياسي، امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مشاهده کرد؛ لذا براي
رفع مشکلات کشور بايد امور را به دست افرادي سپرد که از روحيه انقلابي برخوردارند
و با همه وجود آرمانهاي انقلاب و ملت را باور دارند. همچنين از اولويتبخشي به
افراد متزلزل در راه دين و انقلاب بايد پرهيز کرد.
در
اينجاست که مسئله شايستهسالاري به مثابه مهمترين شاخصه اصلي تشکيل دولت اسلامي و
انقلابي در نظام مردمسالاري ديني مورد تأکيد
و توجه قرار ميگيرد. در اين الگو دو مؤلفه اصلي صلاحيت و انتخاب مردمي در ترکيبي
متضايف مقوّم مفهوم شايستهسالاري خواهد بود. در بررسي مفهوم صلاحيت با سه شاخصه
اصلي علم، عدالت و درايت آشنا ميشويم که اولي بر آگاهي مورد نياز پذيرش مسئوليت تأکيد
دارد، دومي سلامت نفس و تقواي دروني را لازمه پذيرش مسئوليت ميداند و سومي اذهان
را به ضرورت صلاحيتهاي مديريتي و آشنايي با امور محوله توجه ميدهد. جمع مؤلفههاي
فوق بايد در قالب روحيه انقلابيگري تجلي يابد. به واقع، روحيه انقلابيگري محصول
ترکيب سهگانه فوق است.
بدون
علم و تخصص، سخن گفتن از انقلابيگري افتادن در مسير انحطاط، انحراف و افراط است و
جز تخريب و تضعيف و اتلاف نيروها ثمري نخواهد داشت. چه بسيار مدعيان انقلابيگري
که نه تنها چيزي نساختهاند، که تنها هنرشان تخريب و از بين بردن فرصتها و تضييع
قوتها بوده است.
بدون
داشتن تقوا و عدالت نيز روحيه انقلابيگري راه به جايي نخواهد برد! چرا که اين دو
متضمن عمل به علم است، وگرنه آدمي آنچنان آلوده هواهاي نفساني است که جمعبندي
نهايي تصميمات آدمي، بيش از آنکه متأثر از علم و عقلانيت باشد، معجوني فريبنده از
خشم و غضب، شهوت و منفعت و خودخواهي خواهد بود.
عدم
آشنايي با ابعاد امور محوله و نداشتن توانايي مديريتي، روحيه جهادي و شجاعت لازم
براي پذيرش مسئوليت نيز نتيجهاي بهتر از فشل بودن نخواهد بود.
شاخصههاي
برشمرده در افراد بايد در قالب روحيه انقلابيگري تجلي کند؛ لذا دولت انقلابي
دولتي است که مبتني بر شايستهسالاري شکل گرفته و امور را به دست شايستگان سپرده
باشد.
مردمي
بودن دولتها در زمانه ما يکي از شاخصههاي مهم مطلوبيت نظامهاي سياسي است. مهمترين
شاخصه مردمي بودن در گام اول به قدرت رسيدن از طريق فرآيند مردمسالار و انتخاباتي
با مشارکت حداکثري است که تمامي دولتهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي از چنين
فرآيندي به قدرت رسيدهاند؛ به اين معنا که با کسب اکثريت آرا از پشتوانه مردمي و
مقبوليت حداکثري برخوردار بودهاند.
سطح
بالاتري از مردمي بودن دولت، چگونگي تعامل با مردم پس از به قدرت رسيدن است. مشورت
با مردم و بهرهبرداري از فكر و عمل مردم در اعتلاي كشور نماد ديگري از جلوههاي
مردمي بودن دولت انقلابي است؛ به اين معنا که مردم در عرصههاي ساختن کشور بازيگر
اصلي محسوب شده و علم و توان و استعداد آنهاست که قرار است نظام اسلامي را شکل
دهد. نظام سياسي که مبتني بر استقلال فرهنگي، سياسي و اقتصادي شکل گرفته باشد و
هرگونه استيلا و وابستگي به بيگانگان را نفي کند، بيشک با روي کردن به مردم تلاش
خواهد کرد براي حل معضلات و مشکلات به استعدادهاي دروني خويش بنگرد و چنين است که
مردم در امور محوريت خواهند يافت. دولت انقلابي نيز مبتني بر اين باور، ساختارمند
گرديده است.
اولويت
دادن به مطالبات مردم و تلاش حداکثري براي رفع مشکلات تودههاي جامعه به ويژه
طبقات محروم و مستضعف، جلوه ديگري از دولتي است که خود را پرچمدار انقلابيگري ميداند،
که لازمه آن شناخت صحيح نيازهاي واقعي مردم است. طبيعي است دولتي که ارتباط
تنگاتنگي با مردم ندارد از شناخت اين نيازها ناتوان است و در تشخيص اولويتها دچار
اشتباه محاسباتي خواهد شد و حاصل آن افزايش نارضايتي و واگرايي مردم و دولت و
فاصله گرفتن از معيار مردمي بودن است. در کنار اين خطاي محاسباتي، گاه دولتها با
ترجيح منافع طبقات خاص بر اکثريت مردم (که اين برآمده از ماهيت غير مردمي و روحيه
اليگارشيک دولتمردان است) در چينش اولويتها به گونهاي عمل ميکنند که روز به روز
از تودههاي جامعه دور شده و از مقبوليت آنان کاسته ميشود. اما دولت انقلابي
دولتي است که در معرض اين تهديدات قرار ندارد و اساس کار خود را خدمت به مردم قرار
داده و در تلاش است با سرعتبخشي به خدمترساني گره از مشکلات مردم بر دارد.
مردمي
بودن دولت فراي آنکه به پيگيري مطالبات مردمي اشاره دارد، به ويژگي خاصي در خلقوخوي
و روحيه دولتمردان در مواجهه با تودهها نيز توجه دارد که رهبر معظم انقلاب در
خطاب به دولتمردان با اشاره به امتياز روحيه مردمي و خاکي بودن ميفرمايند: «اين
هم خيلي باارزش است؛ اين را قدر بدانيد. شما امتيازتان به تشخص ظاهري و شکل و قيافه
نيست؛ امتيازتان به همين است که خودتان را با مردم همسطح کنيد، به شکل مردم و در
ميان مردم باشيد، با مردم تماس بگيريد، با آنها انس پيدا کنيد، از آنها بشنويد. اين
امتياز بزرگي است و در شما هست؛ آن را حفظ کنيد و نگه داريد.»(2/6/1389)
قانون
به عنوان ساختار بنيادين جامعه و حاکميت و ميثاقي که همه بازيگران آن را به رسميت
شمردهاند، نقشي کليدي در ايجاد سامان سياسي در جامعه برعهده دارد. در اين ميان
دولت خود تأثيرگذارترين نقش را در اعتبار قانون خواهد داشت. حال اگر قوه مجريه در
مقام قانونگريزي برآيد، ديگر نظام اسلامي دچار چالشهايي خواهد شد. رهبر معظم
انقلاب در نقد عملکرد دولت نهم، پايبند نبودن به قانون در برخي موارد را يکي از ضعفهاي
دولت دانستند و فرمودند: «يکي مسئله رعايت قوانين است. قانون را اهميت بدهيد.
قانون ـ وقتي که با سازوکار قانون اساسي پيش رفت ـ حتميت و جزميت پيدا ميکند.
ممکن است همان مجلس يا دولت يا ديگران مقدماتي فراهم کنند که آن قانون عوض بشودـ
با طرحهايي که در مجلس ميآيد، با لوايحي که دولت ميدهد، با تصميمسازيهايي که
در بخشهاي مختلف انجام ميگيردـ عيبي ندارد؛ اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط
است، عوض بشود؛ اما تا مادامي که قانون، قانون است، حتماً بايستي به آن عمل بشود و
به آن اهميت داده بشود. من اين را تأکيد ميکنم. در بخشهاي مختلف همينجور است.
ممکن است يک چيزي را شما معتقد باشيد که روال قانونياش درست طي نشده، يا متصدي اين
کار قوه مجريه نيست؛ وقتي که قانون مجلسـ با همان سازوکار قانون اساسيـ به دولت
ابلاغ شد، قوه مجريه بايد آن را قانون بداند. حالا اگر چنانچه ضعف يا چيز ديگري
وجود دارد، عواملِ ديگري وجود دارد که اگر قانون مشکلاتي دارد، بايستي آن را از بين
ببرند؛ چه در خود مجلس، چه در شوراي نگهبان و از اين قبيل. به قانون اهميت بدهيد.»(2/6/1389)
در
اين ميان دولت انقلابي، دولتي است که با همه توان در مقام حمايت از قانون برآيد و
تصميمات خود را معطوف به رعايت قانون کند.
يکي
ديگر از شاخصهها و مختصات دولت انقلابي مرعوب نشدن در برابر دشمن و مقاوم بودن در
برابر تهديدات و هوشياري در مواجهه با دشمن است. دولت انقلابي با تمام وجود نسبت
به خطر دشمن خودآگاه و هوشيار است و اقدامات و تحرکات آن را با چشماني باز رصد ميکند
و تمامي منافذ نفوذ دشمن را بسته و همه توان خود را براي بازدارندگي و مقابله با
تهديدات احتمالي به کار ميگيرد. دولت انقلابي به دشمن اعتماد ندارد و حاضر نيست
در برابر دشمن کوتاه بيايد و منافع ملي را قرباني مصالح زودگذر کند. دولت انقلابي
دولتي شجاع است که ترسي از تهديدات دشمن نداشته و در برابر گزافهگوييهاي دشمن
منفعل نميشود و براي تطميع و برخورداري مادي حاضر به معامله با دشمن و دست کشيدن
از آرمانهاي انقلاب و مردم نميشود. به فرموده رهبر حکيم انقلاب اسلامي؛ «روحيه و
آرمان انقلابي، بدين معني است كه ميل به زندگي راحت و مرفه، جامعه و مسئولان را به
سازشكاري و تسليم در برابر زورگويي قدرتهاي جهاني و غفلت از توطئه استكبار و
بياعتنايي به پيام جهاني انقلاب نكشاند. آن روزي كه خداي نخواسته جمهوري اسلامي،
رفاه و آبادي را هدف عمده خويش قرار داده و در اين راه حاضر به چشمپوشي از آرمانهاي
انقلابي و جهاني و فراموشي از پيام جهاني انقلاب شود، روز انحطاط و زوال همه
اميدها خواهد بود و خدا چنين روزي را إنشاءالله هرگز نخواهد آورد.»(23/4/1368)
رهبر
معظم انقلاب در ديدار با اغلب دولتهاي به روي کار آمده در جمهوري اسلامي بر
شجاعت، ايستادگي و مقاومت در برابر دشمن و اتخاذ مواضع انقلابي در مواجهه با
بيگانگان تأکيد داشتهاند که از جمله در ديدار با رئيسجمهور و کابينه دولت يازدهم
فرمودند: «بايد در هر شرايطي در اتخاذ مواضع انقلابي صراحت داشت و صريح و بدون
رودربايستي، در مقابل دشمن مواضع انقلاب و مباني امام بزرگوار را بدون ترس و خجالت
بيان کرد.»(4/6/1394)
الگوي
سبک زندگي مسئولان دولت، يکي از شاخصههاي تأثيرگذاري در شناخت انقلابيگري دولتهاست.
در اين ميان دولت انقلابي دولتي است که در آن مسئولان سادهزيست باشند و سطح زندگيشان
متناسب با اکثريت جامعه باشد. از ديدگاه امام(ره) نيز ميتوان سادهزيستي و نفي اشرافيت را شاخص
با اهميتي براي دولت تراز نظام اسلامي دانست. ايشان در پيامي به مناسبت گشايش
دومين دوره مجلس شوراي اسلامي تأکيد ميکنند: «اگر بخواهيد بيخوف و هراس در مقابل
باطل بايستيد و از حق دفاع کنيد و ابرقدرتان و سلاحهاي پيشرفته آنان و شياطين و
توطئههاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نکند، خود را به
ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام
بپرهيزيد...»(صحيفه نور، جلد 19، ص11)
رهبر
معظم انقلاب نيز سادهزيستي مسئولان را قابل تقدير دانسته و تاکيد دارند: «سادهزيستي
چيز بسيار باارزشي است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگري و اسراف و زيادهروي را ـ
که واقعاً بلاي بزرگي است ـ از جامعهمان ريشهکن کنيم، با حرف و گفتن نميشود؛ که
از يک طرف بگوييم و از طرف ديگر مردم نگاه کنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد
عمل کنيم. عمل ما بايستي مؤيد و دليل و شاهد بر حرفهاي ما باشد تا اينکه اثر
بکند. اين خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعيف کم کردهايد و کم نگه داريد
و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنيد.»(2/6/1387)