تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۳۰۰۷۰۷
دکتر محمد میرزایی، جمعیت‌شناس:
مقدمه: آقای دکتر محمد میرزایی، جمعیت‌شناسی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و رییس انجمن جمعیت‌شناسی ایران است. ایشان سال‌هاست بنابر تحصیلات و تخصص خود در حوزه جمعیت‌شناسی مشغول به فعالیت هستند و تاکنون تحلیل‌های گوناگونی از دکتر میرزایی درخصوص وضعیت جمعیتی کشور شاهد بودیم. تجرد قطعی، وضعیت مضیقه ازدواج در کشور، باروری زیر سطح جانشینی، میزان طلاق و... از جمله موضوعاتی بود که در این گفت‌وگو به آن پرداخته شد.
پایگاه بصیرت / الهه آهن‌تن

(روزنامه صبح نو – 1396/01/30 – شماره 218 – صفحه 6)

* آقای دکتر! لطفاً برای شروع گفت‌وگو، یک مرور کلی بر آمارهای مرتبط با زنان و خانواده در سرشماری سال 1395 داشته باشید.

** مطابق نتایج سرشماری در فاصله سال‌های 1390 تا 1395 جمعیت ایران از 75 میلیون به نزدیک 80 میلیون رسید و با حدود 1.3 درصد رشد سالانه افزایش پیدا کرد. این رقم، برای جمعیت ایران در مقطع فعلی بسیار معقول و منطقی است. در کمتر از یک قرن یعنی از 1300 تا 1395 جمعیت ایران تقریباً 8برابر شده است. در سال 1300 برآورد جمعیت حداکثر به 10 میلیون نفر می‌رسید. در عرف بین‌المللی بی‌سابقه بوده که در یک جامعه‌ای در این حد، شتاب رشد جمعیت داشته باشیم. این حجم جمعیت باید مقداری هضم شود و جا بیفتد.

در هر صورت همچنان آهنگ افزایشی خواهیم داشت و مسلماً تا سال 1400 جمعیت ما حدود 85 میلیون نفر خواهد شد. با توجه به این‌که رشد سرسام‌آور دهه 1360 را تجربه کردیم، لازم بود که تعدیلی در رشد جمعیت شود؛ در غیر این‌صورت اگر رشد نزدیک 4 درصدی دهه 1360 ادامه داشت، در حال حاضر جمعیت ما از مرز 150 میلیون نفر گذشته بود. با جمعیت 80 میلیونی می‌بینیم که چه مشکلاتی از نظر تأمین آب و آلودگی هوا داریم. بنابراین روند حرکت جمعیت ما متناسب بوده است. البته آهنگ رشد جمعیت طبیعتاً رو به کاهش بوده است. اگر رشد طبیعی سالانه 3.2 درصد را در نظر بگیریم، به رقم 1.3 درصد رسیده است که این رقم همچنان پایین خواهد رفت. یعنی رشد جمعیت نمی‌تواند در درازمدت رقم‌های خیلی بالایی باشد. بسیاری از افراد نگران این هستند که رشد از 1.4 به 1.3 رسیده است. این کاهش مشکلی ایجاد نمی‌کند زیرا رقم 1.3 در عرف جهانی رقم بالایی است.

* یعنی به نظر شما با ادامه این روند، در آینده بحران جمعیت نخواهیم داشت؟

** خیر. به‌ویژه که در حال حاضر از باروری زیر سطح جانشینی نیز خارج می‌شویم. اگر باروری بالای 2.1 قرار بگیرد، مشکلی نخواهیم داشت؛ زیرا تعداد و رشدمان مناسب است و با باروری بالاتر از سطح جانشینی، رشدمان صفر و منفی نخواهد شد. از نظر ساختار سنی جمعیت نیز در پنجره جمعیتی یا فرصت طلایی جمعیت هستیم. اما باید برای نیازهای این خیل عظیم جوانان متولد دهه 60 که بین 25 تا 40 سال هستند مانند اشتغال، ازدواج و مسکن برنامه‌ریزی شود. در دهه بعد که این گروه به سن 35 تا 50 سالگی می‌رسند (سنین بازدهی)، می‌توانند جهشی در وضعیت اقتصادی - اجتماعی ایجاد کنند.

معمولاً به ازای هر 100 نوزاد دختر، 105 نوزاد پسر متولد می‌شوند

* تحلیل شما از وضعیت نسبت جنسی جمعیت با توجه به آمارهای مربوط به سرشماری سال 1395 چیست؟

** در عرفی که داشتیم از اولین سرشماری 1335 تا 1345 نسبت جنسی بالای 100 بوده یعنی به ازای هر 100 زن، 100 و چند مرد داشتیم. در حال حاضر نیز تعداد مردان مقداری بیشتر از زنان است. یکی از دلایل آن تعداد بیشتر نوزادان پسر در ابتدای تولد است. معمولاً به ازای هر 100 نوزاد دختر، 105 نوزاد پسر متولد می‌شوند. این موضوع به خصوص در جامعه‌ای که هنوز سالخورده نشده، طبیعتاً باعث می‌شود که نسبت جنسی بیشتر از 100 شود و بنابراین می‌گوییم تعداد مردان بیشتر از زنان است. از 79 میلیون و 926 هزار و 270 نفر، 40 میلیون و 498 هزار و 442 مرد و 39 میلیون و 427 هزار و 828 زن در ایران زندگی می‌کنند که نسبت جنسی برابر 103 می‌شود.

روند کاهشی بعد خانوار در ایران/ تأخیر در ازدواج و کاهش بعد خانوار

* وضعیت بعد خانوار به چه صورت است؟ مرور اجمالی بر آمارها نشان‌دهنده کاهش بعد خانوار است. به نظر شما چه دلایلی منجر به این تغییر شده است؟

** بله، بعد خانوار در ایران روند کاهشی داشته است. در اولین سرشماری‌ها حتی تا سال 1365 بعد خانوار نزدیک به 5 بود. یکی از دلایل کاهش بعد خانوار،کاهش اساسی و مستمر زادوولد و باروری است. در دهه 60 در هر خانوار به‌ازای یک زن تا پایان سن باروری ( 45 تا 50 سالگی)، بیش از 6 نوزاد به دنیا می‌آمد. در دهه 80 به دلایلی مانند رشد منفی اقتصادی و تأخیر در ازدواج به خصوص در بین زنان که سن ازدواج‌شان به حدود 24 سال رسید، باروری بسیار پایین آمد. این موضوع روی بعد خانوار تأثیر می‌گذارد. در سرشماری 95، بعد خانوار 3.3 گزارش شده است. البته این بعد خانوار با توجه به میانگین سن زنانی است که در خانوارها هستند. مادری که به‌طور متوسط در سنین 30 سالگی است، تا رسیدن به 50 سالگی هنوز فرصت برای فرزنددار شدن دارد.

افزایش خانوارهای تک‌نفره در سال‌های اخیر

** مورد دیگری که بر بعد خانوار مؤثر است، مسأله گرایش به خانواده‌های تک‌نفره است. این موضوع در گذشته نبوده و معنی نداشته که یک نفر در یک خانه زندگی کند؛ اما الان می‌بینیم که معمول است. البته نسبتش در مقایسه با خانواده‌های چند نفره زیاد نیست اما رو به افزایش است. بعد خانوار از تقسیم جمعیت بر تعداد خانوار به دست می‌آید. پس وقتی ما خانوار تک‌نفره داشته باشیم، عدد بعد خانوار پایین می‌آید.

مهاجرت از روستا به شهر می‌تواند به تقلیل بعد خانوار کمک کند

* موضوع دیگر مطرح شده در سرشماری سال 1395، تفاوت ناچیز بعد خانوار در خانوارهای شهری و روستایی است. (شهری 3.3 و روستایی 3.4) تحلیلتان در این زمینه چیست؟

** باروری در روستاها حتی به‌صورت مختصر، بالاتر است. ازطرفی در روستا خانواده تک‌نفره نداریم. هنوز در روستاها شاهد خانواده گسترده هستیم. خانواده گسترده یک خانوار حساب می‌شود که میانگین را بالا می‌کشد. این آمار همچنین نشان می‌دهد که در روستا هم تاحدودی خانواده‌های هسته‌ای متداول‌تر شده‌اند. ممکن است نزدیک به هم باشند ولی هرکدام از خانواده‌ها به‌طور مستقل شمارش می‌شوند. این باعث شده که تفاوت بعد خانوار شهر و روستا زیاد نباشد.

علت دیگر، مهاجرت است که می‌تواند در تقلیل بعد خانوار روستایی تأثیر داشته باشد. برخی از فرزندان مهاجرت می‌کنند که دیگر جزو آن خانوار به حساب نمی‌آیند. عامل مهاجرت در روستا می‌تواند به تقلیل بعد خانوار کمک کند.

* تحلیل شما از تغییرات هرم جمعیتی چیست؟

** الان یکی از مهم‌ترین ابعاد جمعیت‌شناختی، هرم سنی یا ساختار سنی جمعیت است. ما از نظر ساختار سنی جمعیت در مرحله پنجره جمعیتی هستیم که این را فرصت طلایی جمعیت می‌گویند و این مرحله‌ای است که جمعیت‌ها از آن انباشتگی جمعیت در سنین بسیار پایین زیر 15 سال که در دهه 1360 داشتیم خارج می‌شوند. در سرشماری 1365، 46 درصد جمعیت کشور زیر 15 سال بوده که این رقم در عرف بین‌المللی هم کم‌نظیر یا بی‌نظیر است. این اتفاق به دلیل بالا بودن سطح زاد و ولد و باروری در آن دوره بود.

کاهش باروری؛ علت اصلی سالخوردگی جمعیت

تازه متولدشده‌ها صفر ساله هستند. بنابراین وقتی باروری پایین می‌آید، شدت به دنیا آمدن صفر ساله‌ها کم می‌شود. با کم شدن شدت زایش، پایین هرمجمع می‌شود و به همین دلیل نسبت‌ها به سنین بالاتر می‌آید. در واقع علت اصلی سالخوردگی جمعیت، کاهش باروری است. البته کاهش مرگ و میر هم به‌طور مختصر می‌تواند کمک کند. ولی علت اصلی، کاهش باروری است که بر اثر آن پایین هرم سنی جمع می‌شود و نسبت‌ها به‌تدریج به سنین بالاتر منتقل می‌شود. البته از زمان شروع کاهش اساسی و مستمر باروری تا وقتی که جمعیت سالخورده شود، نزدیک نیم قرن طول می‌کشد. الان انباشتگی در سنین 25 تا 40 سالگی است که همان متولدین دهه 1360 هستند. حدود یک‌سوم جمعیت‌مان در بین سن 20 تا 35-40 سالگی قرار دارند. این انباشت به دلیل همان موالید بسیار زیاد دهه 60 است که به این سنین رسیده‌اند. این انباشتگی همین‌طور بالا می‌رود و مثلاً در 1405 به 35 تا 50 سالگی، در1415 به 45 تا 60 سالگی منتقل می‌شود و به‌تدریج به بالای 65 سال می‌رسد که می‌گوییم جمعیت سالخورده شده است.

سالخوردگی جمعیت با سالخوردگی فردی متفاوت است

تصور غلطی در اهمیت سالخوردگی جمعیت ایجاد شده که در مورد آن بسیار مبالغه می‌کنند. برخی این تصور را دارند که همه سالخورده می‌شوند. چنین مسأله‌ای وجود ندارد و صرفاً این انباشتگی بالاتر می‌آید و یک نسبتی ایجاد می‌کند. مثلاً در سال 1365 که جمعیت‌مان بسیار جوان بود، زیر 15 ساله‌ها 46 درصد بودند و فقط 3 درصد جمعیت بالای 65 سال بودند. ولی در 1430 که به اصطلاح جمعیت‌شناختی جمعیت سالخورده می‌شود، 15 تا 16 درصد جمعیت بالای 65 سال است. سالخوردگی جمعیت با سالخوردگی فردی متفاوت است. در سالخوردگی فردی به فرد 65 سال به بالا سالخورده می‌گویند اما سالخوردگی جمعیت یک مفهوم آماری است. به جمعیتی که 15 درصد آن بالای 65 سال داشته باشند، سالخورده می‌گویند. ولی این‌طور نیست که همه سالخورده شوند. در 1430 نسبت جمعیت بالای 65 سال 16 درصد می‌شود ولی بیش از 60 درصد جمعیت در سنین 15 تا 64 قرار می‌گیرد که سن فعالیت است. یعنی نسبت جمعیت فعال بیش از گذشته شده است. در سال 1365 فقط 50 درصد جمعیت‌مان 15 تا 64 ساله بود.

تا اواخر قرن 21 میلادی تمام کشورهای دنیا جمعیت‌شان سالخورده است. حتی باروری آفریقا هم الان دارد پایین می‌رود و در اواخر قرن جمعیتش سالخورده می‌شود. سال‌هاست که جمعیت اروپا سالخورده است اما به راحتی زندگی می‌کنند. بنابراین این هراس بیهوده از سالخوردگی جمعیت باید تعدیل شود. البته سالخوردگی جمعیت چالش است و باید برای آن برنامه‌ریزی شود. زمانی در دهه 60 نسبت زیر 15 سال به‌ویژه زیر 5 سال زیاد بود که نیاز به شیرخشک و پوشک افزایش یافته بود. وقتی هم که جمعیت سالخورده می‌شود، نیازهای سالخوردگان برجسته‌تر می‌شود، که باید برنامه‌ریزی کرد. کار دولت این است که ببیند ساختار جمعیت چطور است و بر آن اساس، برنامه‌ریزی کند.

هیچ‌کس، خانواده‌ها را به داشتن تعداد مشخصی فرزند مجبور نمی‌کند

* البته در پایین هرم هم می‌بینیم که در دهه اخیر در جمعیت صفر تا 14 سال شیب ملایم افزایشی داشتیم.

** بله، بچه‌دار شدن و باروری خصوصی‌ترین تصمیمی است که زوجین می‌گیرند. در این کشور هم هیچ‌کس، خانواده‌ها را به داشتن تعداد مشخصی فرزند مجبور نکرده است. فقط در دوره‌ای بی‌سلیقگی‌ای شده بود که به فرزند چهارم بیمه تعلق نمی‌گرفت. البته نسبت کسانی که به آن حد می‌رسیدند، خیلی زیاد نبوده است. من هم موافق چنین کارهایی نیستم. اما در هر حال تغییر سبک زندگی و نگرش مردم و به خصوص کاهش مرگ و میر نوزادان و اطفال در کاهش باروری بسیار نقش داشت.

زمانی اگر خانواده‌ای می‌خواست چهار فرزند داشته باشد، باید 8 کودک به دنیا می‌آورد تا چهار نفرشان حتماً زنده بمانند؛ زیرا از هر 1000 کودک بیش از 300 کودک زیر یک سال و 500 نفر از آن‌ها تا قبل از 5 سالگی می‌مردند. بنابراین خانواده‌ها اطمینان به دوام و بقای فرد نداشتند. الان این رقم بسیار پایین آمده؛ تا جایی‌که در کشور ما از هر 1000 نوزاد، کمتر از 20 نوزاد زیر یک سالگی فوت می‌کنند. در اروپا این رقم کمتر از 10 و در ژاپن کمتر از 5 است. پس مشخص است که اگر خانواده دو یا سه فرزند می‌خواهد، دیگر نیازی نیست که 7 فرزند بیاورد تا دو یا سه فرزندش بماند. یکی از علل اصلی کاهش باروری، دوام و بقای نوزادان است.

با چالش باروری زیر سطح جانشینی مواجهیم

اگر وضعیت فرزندآوری بین 2 و 3 باشد خوب است و باروری زیر سطح جانشینی نخواهیم داشت. تنها چالش جمعیتی ما در دو دهه اخیر باروری زیر سطح جانشینی بوده است. در سطح کلان تعداد جمعیت، میزان رشد و ساختار سنی خوب بوده است. همین الان در موفقیت‌های ورزشی ساختار سنی نقش دارد. خیل عظیم جوانان باعث موفقیت‌های ورزشی می‌شود. فقط در سطح خرد و در درون خانواده در دو دهه اخیر، چالش باروری زیر سطح جانشینی داریم که آن هم از 1.8 به نزدیک 2 رسیده که اگر به 2.1 یا 2.2 برسد، این چالش هم حل می‌شود.

تسهیل سن ازدواج می‌تواند چالش باروری زیر سطح جانشینی را حل کند

الان سن ازدواج مردان به 28 سال و زنان به 24 سال رسیده که مقداری بالاست. البته بازگشت به ازدواج در سنین 17 - 18 سالگی که در دهه 30 یا 40 بود، اتفاق نمی‌افتد؛ زیرا مواردی چون گرایش به تحصیلات و سبک زندگی مطرح است اما می‌شود که این 24 سال تبدیل به 22 سال شود. یعنی اگر شرایط ازدواج تا حدودی تسهیل شود و میانگین سن ازدواج زنان به 22 برسد، باروری زیر سطح جانشینی هم خود به خود حل می‌شود. زیرا منجر به دنیا آمدن فرزندان بیشتر می‌شود.

باید توجه داشت که باروری نکاحی (ناشی از ازدواج) بالای 3 است. در محاسبه باروری جمعیت زنان 15 تا 49 ساله را اعم از ازدواج کرده و نکرده در نظر می‌گیریم که در این صورت باروری زیر سطح جانشینی می‌رود. بنابراین مشکل، بالا رفتن سن ازدواج است و تسهیل سن ازدواج می‌تواند چالش باروری زیر سطح جانشینی را نیز حل کند.

درباره مضیقه ازدواج اغراق می‌شود

* براساس هرم، وضعیت ازدواج متولدین دهه 1360 و 1370 به چه شکلی است؟

** موضوعی به نام مضیقه ازدواج وجود دارد که گاهی نیز بسیار مبالغه می‌شود. در حال حاضر اختلاف سن ازدواج زنان و مردان به‌طور میانگین چهار سال است. با توجه به این موضوع و کاهش باروری، ممکن است که در مقاطعی، تعداد مردان در سن ازدواج، بیشتر از زنان باشد. اما انسان‌ها خود را با شرایط تطبیق می‌دهند و تعدیل می‌کنند و کمی دیرتر و زودتر و با سنین بالاتر و پایین‌تر ازدواج می‌کنند. بنابراین ممکن است کمی تغییرات در سن ازدواج به وجود بیاورد. الان کمتر بودن فاصله سنی مردان و زنان خیلی متداول شده، بنابراین ممکن است از این طریق تعدیل شود و مسائلی که از نقطه نظر کم بودن یا زیاد نبودن مردان و زنان در برخی گروه‌های سنی است، به دلیل تفاوت سن ازدواج، به عنوان مسأله‌ای لاینحل تلقی نشود.

* میانگین و میانه سنی در هر سه وضعیت شهری، روستایی و غیرساکن تقریباً یکی است. آیا این ارقام نشان می‌دهد که مهاجرت جوانان از روستا به شهر کم شده است؟

** میانگین سنی در روستا ممکن است بیشتر از شهر باشد که دلیل آن مهاجرت است اما برای مردمی که به‌طور عادی در روستا زندگی می‌کنند، باروری بالاتر است و به همین دلیل میانگین سنی پایین می‌آید اما اگر پیامد این دو را با هم ترکیب کنیم، تفاوت ناچیز میانگین سنی شهر و روستا می‌شود. در مجموع مهاجرت به تهران کمتر شده است زیرا دیگر پتانسیل پذیرش مهاجر ندارد اما نمی‌توانیم بگوییم جابه‌جایی جمعیت و مهاجرت روستا به شهر متوقف شده است. شاید به شدت دهه‌های 1340، 1350 و 1360 نباشد و نسبت به آن دوران فروکش کرده است.

* برخی کارشناسان معتقدند از آن‌جایی که تعداد شهرها بیشتر شده، این موضوع باعث می‌شود که این فاصله میانگین سنی شهر و روستا کم باشد.

** در اولین سرشماری در سال 1335 تقریباً 30 درصد جمعیت در شهر و بقیه در روستا بودند. الان این معادله معکوس است و شهرنشینی ما بالای 70 درصد است. که بله، یک علت آن مهاجرت است و دیگری تبدیل مناطق روستایی به شهری است که باعث شده تعداد شهرها از 300 در سال 1335 به نزدیک 1300 در سال 95 برسد. یکی از علل آن تبدیل روستا به شهر است که این روی میانگین سنی تأثیر می‌گذارد. در واقع وزن روستا کم شده است.

تجردزیستی رو به افزایش است

* اعلام شده است که 8.5 درصد خانوارهای ایرانی تک‌نفره و به تعبیری مجرد هستند. بر همین اساس روند تغییرات خانه‌های مجردی را چگونه تحلیل می‌کنید و سهم زنان در این بین چیست؟

** اشاره کردم که یکی از علل پایین آمدن بعد خانوار همین خانوارهای تک‌نفره هستند. زیرا این‌ها در مخرج کسر یک خانوار حساب می‌شوند و در نتیجه میانگین را پایین می‌آورند. این مسأله‌ای است که به خصوص در نقاط شهری مشهود است. البته یک عده‌ای دانشجو هستند و در صورت داشتن وضع مساعد خانه‌ای را اجاره می‌کنند. هرچند بسیاری از آن‌ها به صورت گروهی زندگی می‌کنند. در مجموع گرایش به خانواده تک‌نفره مسأله‌ای است که در بستر توسعه اقتصادی اجتماعی شکل می‌گیرد و طبیعتاً رو به افزایش است. 8.5 درصد رقم کمی نیست و می‌تواند تأثیر بسیار زیادی بر همه شئونات از نظر جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و رفتاری داشته باشد که باید روی آن‌ها مطالعه و چاره‌اندیشی شود.

سهم کمتر زنان و سهم بیشتر سالخوردگان در آمار تجردزیستی

زنان مسلماً سهم کمتری دارند. ولی در هر حال سهمی در خانوارهای تک‌نفره به آنان نیز مربوط می‌شود. البته نباید فکر کنیم همه این افراد، جوان هستند. زنان بالای 80 سال زیادی را داریم که تنها زندگی می‌کنند. در برخی جوامع صنعتی سهم جوانان بیشتر است اما در کشور ما سهم سالخوردگان بیشتر است.

تجرد قطعی در ایران خیلی بالا نیست

* جمعیت دختر و پسر هرگز ازدواج نکرده چه تغییراتی نسبت به گذشته داشته است؟

** ازدواج ممکن است به تأخیر بیفتد و در جمعیت‌شناسی مفهومی به نام تجرد قطعی داریم که به افرادی اطلاق می‌شود که تا 50 سالگی هرگز ازدواج نکرده باشند. یعنی اگر کسی تا50 سالگی هرگز ازدواج نکرده باشد، بعید است که پس از آن ازدواج کند. درباره تجرد قطعی نسبت مردانی که تا 50 سالگی ازدواج نکرده بودند، تاحدودی بیشتر از زنان بود. بعید نیست هنوز هم همین‌طور باشد. از طرفی ممکن است در شرایط جدید کفه ترازو کمی به سمت زنان متمایل شود. مثلاً تأخیر در ازدواج زنان ممکن است منجر به این شود که نسبت بیشتری از زنان نهایتاً ازدواج نکنند یا در معرض ازدواج قرار نگیرند. تجرد قطعی در ایران خیلی بالا نیست مثلاً تجرد قطعی در سرشماری‌های ایران تا سال 1375، 2 درصد بوده یعنی فقط کمتر از 2 درصد زنان هرگز ازدواج نکرده بودند و درصد مردان کمی بیشتر بود. اصل بر عمومیت ازدواج است و عموم افراد به دلایل بیولوژیک، اقتصادی و اجتماعی ناگزیر از ازدواج می‌شوند. ممکن است نسبت تجرد قطعی به 4 درصد برسد ولی بیشتر از این نخواهد شد.

* در سرشماری سال 1395 آمار دختران هرگز ازدواج نکرده 26.2 درصد و پسران هرگز ازدواج نکرده 34.4 درصد است. البته آمارهای زناشویی از 10 سال به بالا حساب می‌شوند. شما فرمودید نهایتاً 4 درصد تجرد قطعی خواهیم داشت. اگر امکان دارد، توضیحی در این زمینه بفرمایید.

** رقم 4 درصدی که اشاره شد مربوط به تجرد قطعی یعنی نسبت مجردین 50 ساله است، درحالی که رقم 26.2 درصد دختران و 34.4 درصد پسران هرگز ازدواج نکرده مربوط به سنین 10 سال به بالا است.

* مطابق سرشماری، رقم دختران و پسران هرگز ازدواج نکرده کاهش یافته است؛ این کاهش به معنای افزایش ازدواج است؟

** این کاهش نشان می‌دهد که نسبت بیشتری تا 50 سالگی ازدواج کرده‌اند.

روند افزایشی طلاق

* به لحاظ جمعیتی، افراد مطلقه در چه شرایطی هستند؟ شاهد رشد یا کاهش افراد مطلقه هستیم؟

** نکته مسلم این است که میزان طلاق رو به افزایش بوده است. شاخصی وجود دارد که نسبت طلاق به ازای هر 100 ازدواج در سال را نشان می‌دهد. مثلاً این شاخص در ایران تا دهه 1370 یک رقمی بود اما در حال حاضر به رقم 20 درصد نزدیک شده است؛ البته در برخی کشورهای صنعتی به 40 درصد و 50 درصد هم رسیده است. هرچند این شاخص تاحدودی خام است اما برای برداشت از وضعیت کلی طلاق می‌تواند گویا باشد. این شاخص در ایران در دو سه دهه اخیر رو به افزایش بوده است.

* تحلیلتان از وضعیت ازدواج زنان بیوه چیست؟ در سرشماری‌های اخیر همواره می‌بینیم فقط یک درصد مردان بیوه ازدواج نمی‌کنند، اما آمار بیوه ماندن زنان رشد داشته است.

** احتمال ازدواج مجدد برای مردان بیشتر از زنان است که علل و عوامل بسیار متنوع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بیولوژیک می‌تواند مطرح باشد. زنان بدون همسر بر اثر فوت چند برابر مردان بدون همسر بر اثر فوت هستند. این نشان می‌دهد که احتمال ازدواج برای زنان بعد از فوت همسر کمتر است. البته بالاتر بودن چهار ساله امید زندگی زنان هم در این زمینه تأثیر ناچیزی دارد.

کلام آخر.

در جمعیت‌شناسی توجه عموم مردم بیشتر به رقم جمعیت است ولی در یک عرف کارشناسی و در سطح کلان در کنار تعداد جمعیت، آهنگ رشد جمعیت و ساختار سنی جمعیت مهم می‌شود. در سطح خردتر بحث باروری، مهاجرت و مرگ و میر مطرح می‌شود. بنابراین در بعد تخصصی باید مقداری تلاش شود که بحث‌ها از حالت کارشناسی خارج نشود تا دغدغه و تشویش کاذب ایحاد نکند. مثلاً در سال 1365 جمعیت ما به 50 میلیون رسید که تعداد کمی نبود ولی آن‌چه دولت را نگران کرد و باعث تفکر تنظیم خانواده شد، تعداد جمعیت نبود بلکه آهنگ رشد جمعیت بود. آهنگ رشد جمعیت در ایران بین 1355 تا 1365، 3.97 یعنی نزدیک 4 بود که در عرف بین‌المللی این رشد بی‌سابقه بود. البته 0.8 آن مربوط به مهاجرت بود. اما اگر 0.8 را نیز کم کنیم، 3.2 می‌شود که اگر ادامه پیدا می‌کرد، در طول 20 سال جمعیت‌مان 2 برابر می‌شد. پس آهنگ رشد بود که دولت را قانع کرد که بیایند در اولین برنامه اقتصادی - اجتماعی بعد از انقلاب در جمهوری اسلامی، در سال 1368 تنظیم خانواده را به داخل برنامه ببرند که این رشد تعدیل شود. بنابراین آهنگ رشد مهم است و در کنارش ساختار سنی هم بحث مهمی است.

http://sobhe-no.ir/newspaper/218-1/6/8184

ش.د9600031