(روزنامه مردمسالاري – 1396/01/31 – شماره 4296 – صفحه 10)
* دولت یازدهم از ابتدا، حل مساله هستهای و دستیابی به برجام را راه حل بسیاری از مشکلات کشور قلمداد میکرد. اما این سوال در اذهان عمومیوجود دارد که اگر برجام نبود، چه اتفاقی میافتاد؟
** اجازه دهید که بدون تعارف، حرف آخرم را اول بزنم. اگر برجام نبود، کشور نبود. به این علت که هیچ راه دیگری فراروی حاکمیت و تصمیم گیران کشور وجود نداشت. به جهت اینکه شش قلوهای کاغذ پاره ای که آقای احمدینژاد و بسیاری از دولتمردان آنها را بیتاثیر میدانستند، قبل از روی کار آمدن آقای روحانی، راس حاکمیت را به این نتیجه رساند که باید پرونده آنها را بست و مساله هستهای را حل کرد. در سال 1391 به این جمعبندی رسیدند. هیاتهایی هم فرستاده شد و وساطتهایی هم صورت گرفت. اما رهبری معتقد بودند که این تیم مذاکرهکننده، تیمینیست که بتواند به نحو احسن کار را به پیش ببرد و مطالبات حداکثری مورد نظر رهبری را محقق کند. بنابراین کار به دولت جدید واگذار شد. خاطرم هست که پیشاز اینکه دولت آقای روحانی رسما شکل بگیرد، رهبری بلافاصله بعد از پیروزی ایشان در انتخابات، دستور دادند که پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به تیم جدید مذاکره کننده که آقای ظریف هم جزئی از آن بودند، منتقل شود.
بعد از آن هم آقای ظریف وزیر امورخارجه شد. حال سوال این است که چرا این مسیر طی شد؟ برای اینکه رهبری به این نتیجه رسیدند که تحریمها کشور را به فلج ساختاری رسانده است و تعارف ندارد. چون هر مسیری که ما میرفتیم، به بن بست میرسیدیم. اجماعی جهانی علیه ما شکل گرفته بود و قطعنامههایی که به تعبیر رییس جمهور وقت آمریکا، کاملا هوشمندانه طراحی شده بود، همه چیز را در روند تعاملات جهانی برای جمهوری اسلامیقفل کرد. اگر برجام نبود، تنها چاره این بود که همان مسیری که سالها رفته بودیم را ادامه دهیم. یعنی دور زدن تحریمها که نتیجه آن هم تحمیل هزینه آنها بود که 500 میلیون یا یک میلیارد دلار هم نبود. کسانی که آمارها را در دست دارند میدانند که دور زدن تحریمها، چه رقم نجومیو سرسام آوری بر ما تحمیل میکرد. مساله دوم آن است که اجماع جهانی که علیه ایران و پرونده هستهای شکل گرفت، بسیار خطرناک بود و به مراتب خطرناکتر از اتفاقی بود که سال 1375 در ارتباط با دادگاه میکونوس رخ داد.
در آن دوره، تنها نجات بخش حادثه دوم خرداد بود که به یکباره رخ داد و آقای خاتمیآمدند و همه سفرا برگشتند و تعاملات جهانی دوباره برقرار شد. بنابراین چارهای نبود مگر اینکه روند مذاکرات ادامه پیدا کند. البته ماهیت برجام وقتی خوب شناخته میشود و از طرف افکار عمومیمورد قدرشناسی قرار میگیرد که ماهیت تحریمها شناخته شود. دولتمردان، رسانهها و صدا و سیمای ما، چندان که باید درباره انواع تحریمها از قبیل تحریمهای شش گانه، تحریمهای دوجانبه یا تحریمهای چندجانبه، صحبت نکرده و آنها را تبیین نکردند. وقتی من به عنوان یک معلم دانشگاه از طریق واریز بینالمللی برای یک نشریه یا یک کتاب، پول حواله میکنم، کتاب به دستم نمیرسد. بعد از آن به من اعلام میکنند که به جهت اینکه کشور شما در فهرست تحریم قرار دارد، پول شما ضبط میشود.
این رقم و اتفاق بسیار کوچکی است. وقتی شما در همه عرصهها کالبدشکافی میکنید، میبینید که چه هوشمندانه تصمیم گرفتند که ایران را به مرز تسلیم یا مذاکره بکشانند. خوشبختانه دولت تیم کارکشته ای را که بر فنون مذاکره مسلط بود انتخاب کرد. روند دو سالهای هم طی شد تا این تیم بتواند به خواستههای حداکثری خود برسد. البته در مذاکره خواستههای حداکثری محقق نمیشود. اما در نهایت سندی با هماهنگی رهبری امضا شد که شورای امنیت سازمان ملل متحد آن را تایید کرد و پذیرفت. در ایران هم برجام به تایید رهبری و مجلس رسید و نهایتا ایران وارد تعامل با دنیای بینالملل شد.
* به صورت مشخص، برجام چه دستاوردهایی برای کشور در حوزههای مختلف داشت؟
** گاهی کلیگویی میشود. من میخواهم به شما آمارهایی ارائه دهم. با حضور مدیر باکفایتی مثل آقای زنگنه، نفت به شرایط سال 1384 نزدیک شد. آقای تخت روانچی، معاون وزیر خارجه در 26 اسفند ماه 1395 با روزنامه «وقایع اتفاقیه» مصاحبه کرده و میگوید: «روند تحریمها و ساختار آنها طوری بود که صادرات ما در زمانی که مذاکرات شروع شده بود، به یک میلیون بشکه رسیده بود و اگر این روند ادامه پیدا میکرد، دو سال بعد به 200 هزار بشکه میرسید.» برداشت من از این صحبتها آن است که ما سرنوشت عراق یا لیبی را پیدا میکردیم که غذا و دارو را در برابر نفت میگرفتند. در بخش دیگری از این مصاحبه، آقای تخت روانچی میگوید که ما به پول نفت دسترسی پیدا کردهایم و درست هم میگوید. پول ما به بانک مرکزی میرود. اما پیش از برجام، نفت ما در دریای آزاد و در نفتکشها بود. واسطهها میفروختند و پول در بانکهای خارجی ذخیره میشد.
اما پولی به دست ما نمیرسید. بیمه برای نفتکشها تحریم بود اما بعد از برجام، برطرف شد. مدیرعامل شرکت ملی نفت در پنجم فروردین 1396 در مصاحبهای میگوید: «تا قبل از برجام، حجم میعانات گازی که روی آب داشتیم، 75 میلیون بشکه بود. اگر روند قبلی ادامه پیدا میکرد، با حجم عظیم کشتیهایی که باید اجاره میکردیم، حجم این میعانات از مرز 200 میلیون گذر میکرد.» شما بهتر میدانید وقتی مدت زمانی از تولید میعانات گازی میگذرد، چه ارزشی را در بازار جهانی از دست میدهد. قبل از برجام، تولید نفت ما 2/6 میلیون بشکه بود که این رقم در زمستان 95 به 3/9 میلیون بشکه رسید. صادرات نفت ما از یک میلیون و صد هزار بشکه به یک میلیون و سیصد هزار بشکه افزایش پیدا کرد. اینها ارقامیاست که در اقتصاد تک محصولی ما قابل توجه است. سرمایهگذاران خارجی وارد ایران شدند. بخشی از مشکلات بانکی در حد بانکهای میانی و کوچک حل شد. بعد از اشغال سفارت آمریکا، ایران در صنعت هوایی به طور کامل تحریم بود.
اما امروز میبینیم که ایرباسهای نو در آسمان ایران پرواز میکنند. قرارداد با ایرباس و بویینگ از تبعات و ثمرات برجام است. با این حال، جامعه ما نتوانست این دستاورد بزرگ را هضم کند. آن هم به این دلیل که دولت، به میزانی که رسانههای قدرتمند مخالف خودش علیه برجام کار کردند، به علت عدم برخورداری از یک تیم منسجم رسانهای، نتوانست کار خود را به خوبی انجام دهد و افکار عمومی را قانع کند که برجام چه بود. برجام یک معاهده است و آقای ظریف به عنوان یک استاد تمام عیار فن مذاکره، در مقابل کسانی که آنها هم از خبرگان در فن مذاکره بودند، رایزنی کرده است. در این مسیر، تیم ما تلاش کرد تا حداکثر مطالبات را به امضا برسانند اما این حداکثر مطالبات برآورده نشد و به شکل کنونی دست یافتند. از سوی دیگر، با تمام گردن کلفتیهایی که رییس جمهور جدید آمریکا علیه برجام انجام داد، برای همه دنیا معلوم شد که برجام نه پاره کردنی است و نه کسی میتواند آن را نادیده بگیرد. اما دو واقعیت را باید در نظر بگیریم. اول اینکه برجام رمز هویت و ماندگاری ایران در صحنه جهانی است.
اصلا نباید با آن شوخی کرد و احساسی شد. ثانیا، در روند مذاکرات، به علت اعتمادی که حاکمیت به تیم مذاکرهکننده داشت، بعد از چند دهه به صورت مستقیم با آمریکا مذاکره کرد. خوشبختانه برجام هم در دوره حاکمیت یکی از طلاییترین دولتهای آمریکا که هم رییس جمهور و هم وزیر خارجهاش میخواستند که به توافق برسند، بدست آمد. بنابراین، علاوه بر تمام دستاوردهای برجام، ما در جامعه جهانی توهمات و خیالهای واهی را از خود دور کردیم و نشان دادیم که در هر سطحی که با دنیا وارد مذاکره شویم، میتوانیم برای جامعه خود دستاوردی داشته باشیم. مضاف بر این، جامعه امروز ما، بیش از آنکه برجام را بشناسد، پدیدهای به نام بابک زنجانی را میشناسد. بابک زنجانی مولود تحریمها بود. از آسمان که نیامده بود. دهها بابک زنجانی هویت پیدا کردند، آن هم به خاطر تحریمها. امروز برجام جلوی شکل گیری چنین پدیدههایی را گرفته است. دیگر نمیتوان بابک زنجانی تولید کرد. چون نیازی به آن نیست.
امثال بابک زنجانی برای دور زدن تحریمها به جایگاهی رسیدند و پول مملکت را خرج کردند و از سوی دیگر، بخشی از نفت ما را در بازار بینالملل فروختند. اما بیش از آنکه به مملکت خدمت کنند، به خود خدمت کردند. اینها واقعیتهایی است که تیم رسانهای دولت باید به خوبی تبیین میکرد. بنابراین من میخواهم جمله قبلی خود را تکرار کنم که اگر برجام نبود، به جرات میتوان گفت که امروز ایران نبود. امروز ماندگاری و بقای ایران در دنیای بینالملل و تاثیرگذاری آن به برجام گره خورده است. ایران اگر میخواهد که نقش منطقهای و بینالمللی خود را در هر سطحی بازی کند و برای مردم خود، معیشت و معاش تامین کند، باید به برجام تن میداد. به مخالفین مغرضی که به تعبیر رسانهها و نخبگان، از طریق تحریمها دلالیهای خود را انجام میدادند، کاری ندارم. مخالفینی که صادقانه تلقی میکردند که برجام معاهدهای ذلت بار است، مثل آنهایی که در مجلس نهم گریه میکردند و فریاد میکشیدند، آنها هم وقتی دستاوردهای برجام را دیدند، به این نتیجه رسیدند که برجام جامعه ایرانی را در جایگاه منطقی خود قرار داد. به یک نکته باید توجه کنیم.
اگر فکر کنیم که با برجام به جامعه آرمانی از نظر معیشت و اقتصادی میرسیم، دست کم در کوتاه مدت و میان مدت باید گفت هرگز! این یکی از نقیصههای دولت بود که همه چیز را به برجام مرتبط کرد. برجام هم مثل تحریمها، پیچیدگیهایی دارد که باید اجازه داد زمان خود را طی کند. نکته مهم این است که مسئولان قوه مجریه باید در هماهنگی با سایر قوا، روند برنامه ریزیهایی که در برجام صورت گرفته را به خوبی پیش ببرند. اگر کشور بخواهد سامانه توسعه یافتگی را برای خود تعریف کند، بعد از برجام هیچ راهی جز سرمایهگذاری خارجی ندارد. گرچه به شکل محدودی این سرمایهگذاری صورت گرفته، اما این میزان جوابگوی نیاز اقتصادی کشور نیست. این سرمایهگذاری، پشتوانه ای به نام امنیت نیاز دارد که در دست دولت نیست. به این جهت است که تاکید میکنم همان طور که حل مساله هستهای و امضای برجام، با توافق تمام ارکان حاکمیت بود، استمرار و تداوم آن هم نیازمند هماهنگی و همراهی تمام ارکان حاکمیت است.
یعنی قوه مقننه، قوه قضاییه، نیروهای مسلح و هر رکنی از حاکمیت که خارج از اراده دولت قرار دارند، همان طور که از برجام حمایت کردند، باید استمرار آن را نیز تضمین کنند. اگر یک سرمایهگذار خارجی وارد ایران شود، باید امنیت پولی آن فراهم شود. شرایط اقتصادی ما هم به گونه ای است که به قول معروف، کفگیر به ته دیگ خورده است! دولتی که سر ماه عزا میگیرد که چطور یارانه و حقوق کارمندان و بازنشستگان را پرداخت کند، راهی جز جذب سرمایهگذار خارجی برای توسعه اقتصادی کشور ندارد. بنابراین استمرار برجام هم همان وفاق عمومیرا در تمام ارکان حاکمیت میطلبد. اگر برجام نباشد، هویت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و به یک معنا، ایران به خطر میافتاد. بر همین اساس، برجام یکی از معاهدات تاریخی این سرزمین است که باید به آن افتخار کرد. جمهوری اسلامیبا تمام قوت خود این عهدنامه را امضا کرده و باید تا پایان بر مواضع خود باقی بماند. چرا که اگر غیر از این باشد، شرایط بسیار سختی پیش روی ما خواهد بود.
در مقابل، برخی از مخالفان دولت ادعا میکنند که دولت یازدهم نفت 108 دلاری را تحویل گرفت اما امروز قیمت نفت، بیش از پنجاه درصد کاهش یافته است. این چه ارتباطی به دولت دارد؟! عربستان بعد از هزینههایی که انجام داد و نهایتا موفق نشد تا از امضای برجام جلوگیری کند، در اوپک سرمایهگذاری کرد. تولید و صادرات نفت خود را افزایش داد و بر قیمت نفت تاثیر گذاشت. سعودیها به اندازه کافی انگیزه دارند تا با تولید بالایی که انجام میدهند، این روند کاهش قیمت را ادامه دهند تا اقتصاد ما را زمینگیر کنند. حال سوال این است که چرا سعودیهایی که در دولتهای سازندگی و اصلاحات، رفیق استراتژیک ایران بودند، امروز به اینجا رسیدند؟ جمهوری اسلامیمتهم است که قصد داشته سفیر وقت عربستان را در آمریکا ترور کند. از سوی دیگر، یک سری آدمهای بی نام و نشانی که عقبه آنها کاملا روشن است، به سفارت عربستان حمله میکنند و آن را به آتش میکشند. همین عوامل موجب شد که روابط سیاسی دو کشور قطع شود.
آن هم رابطه با کشوری که در جهان اسلام به عنوان خادم الحرمین شناخته میشود و بدون تردید، قطب جهان اسلام است. اگر چهار دهه پیش، مصر قطب جهان اسلام و اهل سنت بود، امروز عربستان سعودی این نقش را ایفا میکند. با همه این تفاسیر، من معتقدم که ایجاد رابطه استراتژیک با عربستان سعودی به جهت ویژگیها و تاثیر و نفوذی که دارد، از رابطه با ترکها برای ما مهم تر است. نسل جدید عربستان، نسلی مدرن است که تا حدی از بادیه نشینی فاصله گرفته و امروز، از پشتوانه ای به نام ترامپ برخوردار است که به راحتی میتوانند با هم کار کنند و حتی زمزمه رابطه با اسرائیل را به گوش جهانیان نیز رسانده اند. بنابراین سعودیها انگیزه ای قوی دارند که آثار و تبعات مثبت برجام برای ایران را از بین ببرند.
* در صحبتهای خود، سه بار این جمله را به کار بردید که «اگر برجام نبود، ایران هم نبود!» شاید بسیاری از مسائلی که شما اشاره کردید، صحیح باشد. اما مردم میپرسند که چرا هنوز آثار برجام را در زندگی خود لمس نکردهاند!
** مردم حق دارند این سوال را بپرسند. دو علت وجود دارد. نخست اینکه جامعه ما، یک جامعه در حال توسعه است. حتی باید گفت بخشهایی از جغرافیای انسانی ما، توسعه نیافته است. اقتصاددانهایی که با آقای احمدینژاد هم مسلک بودند، مثل آقای دانش جعفری، وزیر اقتصاد دولت نهم، اعلام کردند که آثار تخریبی اعطای یارانه در دراز مدت بیشتر خواهد بود. این موضوع را اقتصاددانها میدانند اما جامعه ما، خصوصا جامعه عیال وار که این پول را دریافت میکند، به راحتی به بازگشت این پول رضایت نخواهد داد. او احساس میکند که این پول، زودتر از اینها باید بر سر سفره اش میآمده و ما آثار این تفکر را امروز میبینیم. این ضعف دولت است. دولت یازدهم هم رفت به این سمت که یارانهها را خاتمه دهد. برآیند ارزیابی من، فارغ از گرایشهای سیاسی، این است که سالی 86 هزار میلیارد تومان، میتواند تحول عظیمیدر اقتصاد کشور ایجاد کند.
این مساله برای بخشی از جامعه ما، جا نمیافتد که این رقمیکه در میان جامعه 80 میلیونی ما توزیع میشود، میتواند چه تاثیری بر اقتصاد ما، نه در درازمدت بلکه در کوتاه مدت داشته باشد. فرض کنید که میتوان با این رقم، راه آهن تمام کشور را نوسازی کرد و توسعه داد. این تحلیل برای جامعه قابل قبول نیست. علت دوم آن است که وقتی آقای روحانی دولت را آغاز کرد، بسیاری از سیاسیون و نخبگان به او میگفتند که همزمان با روند مذاکرات برجام، سازمان اطلاعرسانی برای خود شکل دهد تا ماهیت برجام و دستاوردها و تحریمها را برای مردم بازگو کند. اما روحانی نتوانست. از سوی دیگر، صدا و سیمای بسیار قدرتمندی وجود داشت که کاملا مخالف دولت بود. صدا و سیما تا جایی که توانست علیه برجام کار کرد.
رسانههای قدرتمند رقیب آقای روحانی هم همین کار را انجام دادند. دولت هم نتوانست از این فرصت طلایی استفاده کند تا افکار عمومیرا متقاعد کند که چه زمانی آثار برجام بر زندگی مردم متجلی خواهد شد. جامعه ای که تا قبل از برجام، واردکننده حدود 9 میلیون تن گندم بوده، امروز و بعد از برجام، به مرز خودکفایی رسیده است. محصولات کشاورزی به بیش از 20 درصد افزایش پیدا کرده است. این نمونههایی است که دولت نتوانسته آنها را برای مردم روشن سازد. امروز رقبای دولت همه تلاشهای آن را زیر سوال میبرند. در مقابل، رسانههایی که کارهای نکرده احمدینژاد را رسانه ای میکردند، امروز اقدامات آقای روحانی را نادیده میگیرند و لب فرو میبندند. تمام دوره آقای احمدینژاد، کمیبیش از 100 هزار شغل ایجاد شد. این در حالی است که در سال 1395 دولت توانسته 700 هزار شغل ایجاد کند. این را هم در نظر بگیریم که سالانه قریب به 2 میلیون نفر وارد بازار کار میشوند. در این شرایط، یک میلیون و 300 هزار بیکار داریم که در کشور برجسته میشود. این موضوع ارتباطی با دولت آقای روحانی ندارد. ما نیازمند اصلاح ساختار هستیم.
نیازمند اصلاح حوزه بانکی، نظام آموزشی، هماهنگ سازی بخش بازار کار و نظام آموزشی هستیم. سالها پیش کارشناسان اظهار نگرانی کرده بودند که رقابت دانشگاه آزاد و دانشگاه پیام نور بر سر تحصیلات تکمیلی هزینه در بر دارد. بله، برای جامعه ما جا نیفتاده است. دولت نتوانسته این موضوعات را برای مردم تبیین کند. صدا و سیما هم در این زمینه نقش اپوزیسیون دولت را ایفا کرد. بنابراین، همانطور که تحریمها در روز اول آثار خود را نشان نداد و رییس جمهور وقت میگفت که تحریمها کاغذ پاره است، بعد از کمتر از یک دهه به این نتیجه رسیدند که باید به تحریمها فیصله دهند. همان طور که تحریمها کم کم خود را نشان داد، نباید تردید کرد که آثار برجام هم اندک اندک آثار خود را بر سفره من و شما و بر اقتصاد کشور نشان میدهد.
این هنر دولت است که این مساله را بیان کند. این که گفته میشود سایه جنگ از سر کشور برداشته شد، شوخی نیست. مردم ما تجربه دو همسایه شرقی و غربی خود را میبیند. ما مشمول فصل هفتم منشور ملل متحد شدیم. اما با برجام از آن وضعیت خطرناک خارج شدیم. بنابراین، فارغ از این که تورم چه کاهشی پیدا کرد و رشد اقتصادی ما از منفی 5 به مثبت 6 افزایش پیدا کرد، این گلایه درست است که آثار برجام برای مردم ملموس نیست. این صدا و سیما بود که این توقع را در بین مردم ایجاد کرد که در مدت کوتاهی بعد از برجام، باید همه مشکلات اقتصادی ما حل شود.
تحریمهای هوشمندی که طرف مقابل ما اعلام میکرد، به این معنا بود که به بسیاری از رفتارهای دیگر ما گره خورده است. بنابراین با پایان مذاکرات، الزاما نباید خوش بین باشیم که پرونده همه چیز تمام خواهد شد. مقام معظم رهبری اشاره کرده بودند که با بسته شدن پرونده هستهای، پرونده حقوق بشر یا موشکهای بالستیک ما را باز میکنند. بخشی از مسائل به ماهیت جمهوری اسلامیو رویکردی که دارد باز میگردد. واژه ای در ادبیات سیاسی ما و در سطوح مختلف به کار میرود تحت عنوان «استکبارستیزی!» که این ملت باید استکبارستیز بماند. این ملت در طول تاریخ نشان داده که همواره «استعمارستیز» بوده است. ما امروز هم باید استعمارستیز باشیم.
همان طور که ما از پدیدههایی به نام جنگ سخت و نرم استفاده میکنیم، استعمار هم از آن حالت سخت به استعمار نرم، تغییر یافته است. ملت ما باید نسبت به پدیده استعمار نرم هشیار باشد. یکی از مصادیق بارز استعمار نرم، روسها هستند. ما امروز مستعمره نرم روسها هستیم. پنج سال در سوریه سرمایهگذاری کردیم، هزینه صرف کردیم، اما روسها به راحتی ما را کنار زدند. تنها نیروی انسانی ما بود که در میدان سوریه جان باخت و روسها امروز نفر اول شده اند. روسها برای حل مساله سوریه، با آمریکاییها وارد مذاکره خواهند شد.
آنها میگویند که ایران باید در روند پایان بخشیدن به بحران سوریه طرف گفتگو باشد اما همه در حد حرف است. من نمیتوانم هیچ تعبیری از استفاده روسها از پایگاه هوایی نوژه داشته باشم! بنابراین باید حواسمان باشد که اگر میخواهیم راه تعالی را پیش بگیریم باید استعمارستیز باشیم. به عنوان یک معلم تاریخ میگویم که در طول 200 سال اخیر و حتی از عصر صفویه، مردانگیهایی که از اروپاییها دیده ایم، به مراتب بیشتر از روسها بوده است. روسها جز اینکه ملت ایران را هزینه کردند و سرمایه ایران را بر باد دادند و همیشه هم زیر تعهدات خود زده اند، کاری نکرده اند. در برجام، علی رغم موضع گیریهای صوری و ظاهری که روسها و حتی چینیها داشتند، مثل همان کاسبان تحریم که در داخل داشتیم، تلاشهایی داشتند برای اینکه مذاکرات به نتیجه نرسد و ما در نهایت به عنوان یک طرف دعوا، در مشت روسها باقی بمانیم برای اینکه در معامله با آمریکاییها از ما استفاده کنند.
بنابراین، باید به این مسائل توجه کنیم. امیدوارم که روزی جامعه بتواند این مسائل را درک کند. اما همان طور که تحریمها به مرور تاثیرات خود را نشان داد و نظام در سال 1391 به این نتیجه رسید،که تحریمها باید برداشته شود، وگرنه همه چیز این ملت از دست میرود، برجام هم در یک روند میان مدت، میتواند آثار خود را نشان دهد. با این حال، همان عزم حاکمیتی و یکپارچه ای که برای امضای برجام شکل گرفت، برای ادامه و استمرار برجام هم باید شکل بگیرد. بیشترین بخش دستاوردهای برجام، در حوزه سرمایهگذاری خارجی خود را نشان خواهد داد. این هم نیازمند امنیت قضایی و حقوقی است.
* چرا شما در انتخابات اردیبهشت 96 به آقای روحانی رای خواهید داد؟
** چون دولت آقای روحانی و شخص ایشان را با سرنوشت هشت سال قبل از این دولت مقایسه میکنم. چون آقای روحانی، علی رغم آنکه وابستگی سیاسی و جناحی به جریان من یعنی اصلاحات نداشت، اما از او بخاطر حفظ منافع ملی و مصالح عمومیدفاع کردم. چون آقای روحانی تدبیر عقلانی داشت و تیم ایشان از عقلانیت مدیریتی برخوردار بودند. چون آقای روحانی و تیم او در توهمات و تخیلات خود زندگی نمیکردند. چون آقای روحانی به مدیریت سالم و بهینه ایران فکر میکرد و به مدیریت جهانی نمیاندیشید. چون آقای روحانی کاری به مسائل کشورهای جهان نداشت. چون آقای روحانی پدیده ای تاریخی و واقعی، مثل هولوکاست را انکار نمیکرد. چون آقای روحانی وقتی در سازمان ملل سخنرانی میکرد، از واقعیتهای ملموسی سخن میگفت که همه افکار عمومیمینشستند و گوش میکردند و میفهمیدند که چه میگوید. چون آقای روحانی کارهایی که آقای احمدینژاد کرد، چه در داخل و چه در خارج، نمیکرد.
http://www.mardomsalari.net/4296/page/10/11483
ش.د9600026