شبکههای ماهوارهای در یکی- دو دهه اخیر فضای فرهنگی و اجتماعی جهان و همچنین ایران را بشدت متاثر کردهاند و تنها با نگاهی به پشتبام خانههای ایرانیان میتوان تاثیر و نفوذ این شبکهها را براحتی مشاهده کرد. امروز رقم خانوارهای ایرانی که از بشقابهای ماهوارهای برای دریافت کانالهای تلویزیونی استفاده میکنند بشدت رو به فزونی گذاشته و به نوعی تبدیل به موضوعی عادی و حل شده در سبک زندگی مردم شده است. رسانه به طور کلی و تلویزیون فارغ از محتوا و شکل پیام خود به شکل خاص دارای ذات و سوگیری هستند و به طور طبیعی مخاطب خود را متاثر میکنند؛ نمیتوان مخاطبی را یافت که مورد تاثیر رسانه نباشد بلکه تنها میتوان از شدت و ضعف این تاثیر صحبت کرد.
از سوی دیگر تعدد منابع خبر و تناقضات فراوان آنها نیز در کنار انفجار اطلاعات موجب شده مخاطب همیشه در معرض بمبارانهای شدید خبری و اطلاعاتی پرحجم باشد و به طور طبیعی بنا به محدودیتها و توان محدود مغز انسان، ذهن ناچار به گزینش و حذف برخی اطلاعات و منابع میشود، حذفی که امید به رجوع دوباره مخاطب به آن اندک است. امروز به مانند گذشته دیگر کانونهای اجتماعی و فرهنگی کهن مانند مساجد، روحانیان یا نخبگان جامعه نیستند که جریان اطلاعات، صحت و سقم آن و میزان و حدود و ثغور اطلاعات را برای مردم کنترل کنند یا به تفسیر و تاویل آن بپردازند بلکه فناوریهای نوین رسانهای تمام مرزها را شکسته و حجم انبوهی از دادهها، اطلاعات و دانش را منتشر میکنند. چندان بیوجه نیست اگر بگوییم امروز انسان اسیر چنگ فناوری و رسانه شده است، چرا که دیگر کنترلی بر آن نداشته و در چنبره آن گرفتار شده است، موضوعی که جامعهشناس فقید آمریکایی «نیل پستمن» آن را «تکنوپولی» مینامد.
امروز دیگر کنترل رسانه و مقاومت برابر نفوذ اطلاعات شاید مبحثی غیر قابل طرح باشد اما طبیعتا برای سیاستگذاری در این حوزه بیعمل و در خلأ نیز نمیتوان ماند بلکه باید راهبردها و راهکنشهای ویژهای طرح کرد و به این وضع جدید پاسخی درخور داد. نقش صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نیز در این میان مهمترین نقش ممکن در میان دستگاهها و رسانههای کشور است؛ این نقش چنان خطیر است که امام خمینی(ره) انتظار دانشگاه عمومی را از رسانه ملی دارند. شبکههای پارسیزبان بیگانه به شکل قارچگونهای بر امواج رسانهای، میهمان شیطانی خانههای ایرانیان شدهاند و به آرامی مانند موریانه سبک زندگی و بدتر از آن نظام فکری مردم را خورده و تغییر میدهند.
آسیبهای اساسی این شبکهها فکری و اندیشهای است، چرا که با تغییر نرمافزار فکری مردم و حاکم کردن عقلانیت نفسانی و حسابگر خودبنیاد و همچنین نگاه سکولار به زندگی و عالم و آدم، دیگر نماز، روزه و قرائت قرآن نمیتواند ضامن موحد بودن مردم باشد بلکه به آرامی نسلی ظهور خواهد کرد که با تفکر و اندیشه الحادی و غربی و با نرمافزار فکری بیگانه میاندیشد و تنها ظاهر و پوستهای مسخ شده از اسلام و انسانیت با خود دارد. این وظیفه رسانه ملی است که در میانه این آشوب، نقش مرجعی صادق، همراه و خیرخواه را بازی کند. بسیاری از شبکههای ماهوارهای با بهرهگیری از روانشناسی و جامعهشناسی دقیق و متبحرانه و تحلیل بافت فکری، فرهنگی و اجتماعی ایران نیازسنجی کاملی انجام داده و دقیقا به تولید محتوایی میپردازند که کشش فراوان دارد. فیلمها و سریالهای ماهوارهای با وجود ضعفهای فراوان شکلی و ساختاری سینمایی و حرفهای و همچنین بازیگران درجه چندم که کارشناسان ایرانی این موضوعات را به عنوان نقد آنها مطرح میکنند، مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفتهاند و گاهی سریالی را تا چند صد قسمت پیگیری میکنند.
سالهاست رهبر حکیم انقلاب از تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی سخن میگویند و لزوم هوشیاری مسؤولان و مردم را گوشزد میکنند؛ از واژگانی برای این موضوع استفاده میکنند که نشان از عمق فاجعهای بزرگ دارد. ناتوی فرهنگی در واقع نشان از این دارد که دشمن به واقع در حال یک جنگ به تمام معنای فرهنگی- فکری و در حال هجمه و تخریب تمام خاکریزهای فکری و فرهنگی ما است. با این تفاسیر صداوسیمای ملی باید نقش و نسبت خود را در وضعیت بغرنج و سخت امروز مشخص کند و راهبردی منطقی، کارا و موثر در پیش گیرد. آنچه واضح است اینکه صداوسیما در شرایط فعلی تنها با تاکتیک کمیت برابر کیفیت به جنگ این شبیخون فرهنگی رفته و متاسفانه باید اعتراف کرد در شرایط فعلی نتیجه ملموس و موفقی نیز کسب نکرده است. افزایش تعداد کانالها نتوانسته ذائقه مردم را مگر تنها در مواردی محدود و زودگذر جوابگو باشد و هنوز هم بخش زیادی از مردم شبکههای بیگانه را ترجیح میدهند.
اما اینکه چرا این تاکتیک قرین شکست شده به این دلیل است که نیاز مردم و ذائقه واقعی آنها شناخته نشده است و در کنار آن با وجود کمیت فراوان شبکهها کیفیت مورد انتظار مردم فراهم نشده و لاجرم مخاطب سیمای ملی به رسانههای دیگر مراجعه میکند. مخاطب امروزی با زندگی فرسودهکننده شهری و مدرن خواستار سرگرمی و شادی است و چه بهتر این مولفهها به شکل درست و حقیقی آن توسط رسانه ملی مطابق تفکر و اندیشه انقلابی و اسلامی تامین شود. مخاطب اگر میپسندد لحظاتی به نظاره سریال یا یک فیلم سینمایی بنشیند دوست نخواهد داشت فیلمهای تکراری و سریالهای فاقد جذابیت نگاه کند؛ او خواستار پیچیدگی، خط تعلیق زیاد، بازنمایی واقعیتها و شادی و فرح است. رسانه ملی با وجود تمام هزینههای تجهیزات، محل استقرار، عوامل دستاندرکار و هزینههای سرسامآور تولید، اقدام به تاسیس شبکههای زیادی کرده که فاقد کارآیی لازم تلقی میشوند.
شبکهای که به عنوان مثال جهت نمایش فیلم و سریال تاسیس شده است بعد از مدتی چنان خالی از محتوا و تکرار میشود که مخاطب ایرانی به سختی رغبت میکند ساعاتی به تماشای آن بنشیند. نیاز دیگر مخاطب امروزی اخبار و تحلیل درست وقایع ایران و جهان است. امروز شبکههای اجتماعی موبایلی و اینترنتی تمام جریان خبررسانی سنتی را به چالش کشیدهاند و باعث شکلگیری کانالها و منابع خبری متعدد شدهاند که با جهتگیری و مغالطات فراوان، نشر اکاذیب و شایعات به انتشار اخبار ضد و نقیض و حتی دروغ میپردازند و همین روند اتفاقا بخش بزرگی از مردم را نیز متاثر کرده و مردم به دلیل بیپروایی این شبکهها، اخبار آنها را حقیقیتر از اخبار رسمی میدانند.
کانالهای ماهوارهای نیز با تولید برنامههایی که به نقل تفکرات و آرای جناحها و احزاب مختلف داخلی و خارجی میپردازند در حال خبررسانی هستند و سپس در قالب تحلیلهای ظاهرا علمی و بیطرفانه و منطقی سخن خود را به مخاطبان به شکلی نرم و القائی انتقال میدهند، به شکلی که عمده مردم اعتماد خود را از رسانه ملی سلب و طرفدار پروپاقرص این شبکههای خبری شدهاند. سیمای ملی ایران برابر این وضعیت نیز راهبرد درستی پیشه نکرده و با مصلحتاندیشی و روندی کجدار و مریز در حال ادامه مسیر است. تحلیلهای سانسورشده و یکجانبه و چرخشهای عجیب و بیمحتوا کردن بحثهای چالشی و برنامههای انتقادی و همچنین گاهی پردهپوشی موجب دلسردی مردم از رسانه ملی شده است.
اما باید دید راهکار درست مساله چیست. ناظر به آنچه گفته شد صداوسیما نمیتواند نقش کنترل اطلاعات یا دریچه اندازه و حدود آن را بازی کند، چرا که جنگی از پیش شکست خورده را آغاز خواهد کرد، بلکه در این میان رسانه ملی باید بتواند نقش محوری ایفا کرده و اعتماد عمومی از عملکرد و سخن خود را افزایش دهد؛ در این صورت مخاطب رسانه ملی به جای رسانه بیگانه مطمئنا با اعتماد و رضایت بیشتری به نظاره برنامهها و سخنان آن خواهد نشست و رسانه ملی را بر رسانه بیگانه رجحان خواهد داد. رسانه ملی باید با عملکرد حرفهای و صادقانه خود به دور از مصلحتاندیشیها، تقطیع و سانسور، واقعیتهای موجود را منعکس کند؛ موضوعی که مطمئنا خواست مردم است.
2 مشکل حاضر را میتوان به نحوی مدیریت کرد اگر اراده تغییر جدی در مسؤولان امر وجود داشته باشد؛ ابتدا اینکه رسانه ملی که به قول رئیس آن در حال مدیریت 65 شبکه مختلف است به جای استراتژی افزایش کمیت شبکهها استراتژی افزایش کیفیت و تخصصی کردن را در پیش گیرد؛ اگر شبکهای بهعنوان مثال جهت پخش سریال و فیلم تاسیس شده به مانند تمام شبکههای ماهوارهای بیگانه به پخش فیلمها و سریالهای به روز، جذاب و در عین حال مناسب و مطابق فرهنگ و اندیشه اسلامی- ایرانی بپردازد و جهت تامین هزینهها که برای رسانه ملی کمرشکن شده است از کمیت کم کرد و به کیفیت افزود.
موضوع دیگر تخصصی کردن هر چه بیشتر شبکههای موجود است، عنوان مثال بیشتر شبکهها در حال پخش برنامههای مستند هستند در حالی که این کار باید تخصصی و تنها در یک شبکه پیگیری شود یا اگر شبکهای شبکه فرهنگ و رسانه است باید با تمام توان خویش در همین مسیر حرکت کند. در نهایت باید تنها چند شبکه محدود و فراگیر عمومی تعریف شوند. و در آخر اینکه باید بخشهای خبری و اطلاعرسانی شاهد تحولی عظیم در نوع کار خود باشند. شبکههای بیگانه با نوع خاصی از انتشار اخبار در قالب جمعآوری رندومی خبر، ارائه آن در قالب برنامههایی مانند اتاق خبر با حضور مجریان و در قالبی غیررسمی به نقل اخبار و تحلیل آنها میپردازند و با ذکر تمام دیدگاههای موجود و ابعاد موضوع به ارائه تحلیلهایی کاملا مهندسی شده و سوگیرانه به مخاطبان ایرانی پرداخته و او را جذب خود میکنند.
امروز مخاطب عمدتا رسمیت کمتر را بر فضای کاملا رسمی ترجیح میدهد، خواستار بازگویی حقایق فارغ از نگاهها و سوگیریهاست و خواستار گفتن تمام واقعیت نه بخشی از آن است. صداوسیمای ملی ایران باید علاوه بر حرفهای کردن روند جمعآوری و انتشار اخبار و تغییر اولویتبندی انتخاب خبرها در زمانی کوتاه به رویدادها واکنش نشان دهد. هیات تحریریه اخبار نباید به شکلی عمل کند که مخاطب ایرانی متحیر شود. چرا برخی اخبار مهم کشور- حداقل بهزعم مردم- نباید در رسانه ملی اصلا مورد اشاره قرار گیرد اما به عنوان مثال تظاهرات کمتعدادی در یک کشور دورافتاده منتشر شود. پس از انتشار اخبار باید تحلیلهایی پرمایه و همهجانبه ارائه شود که بازگوکننده طریق حق در برابر باطل باشد.
رسانه ملی باید ترسها را کنار بگذارد و بداند اگر واقعیتها آنگونه که هستند برای مردم گفته شود و تحلیلهای پرمایه و چندبعدی صورت گیرد به آرامی اعتماد به رسانه ملی افزایش مییابد و به تبع آن گرایش به سوی رسانهها و شبکههای بیگانه کم خواهد شد. امروز مخاطب ایرانی علاقه ندارد اخبار کامل و تام واقعیتهای مملکت خود را از رسانههای بیگانه و قبل از رسانه ملی دریافت کند، در این صورت اصل اساسی وجود رسانه ملی نقض شده و زیر سوال خواهد رفت.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2107/12/172428/0
ش.د9504335