تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۳۰۱۶۱۹
پایگاه بصیرت / خورشید دلی
(روزنامه شرق - 1396/01/20 - شماره 2835 - صفحه 12)

پس از نیم‌قرن انتظار برای ورود ترکیه به اتحادیه اروپا، آنکارا خود را در بحرانی عمیق با سایر پایتخت‌های اروپایی می‌بیند. تراکم اختلافات گذشته، هربار مانند زخمی کهنه سر باز کرده و خاطرات تاریخی نیز مزید بر علت شده و روابط خونین بین طرفین را از نو تداعی می‌کند. یکی از این خاطرات مربوط به حمله عثمانی به وین است که در مسئله پناه‌جویان نیز خود را نشان داد زیرا برخی از اروپایی‌ها را به این فکر انداخت که گویی ترکیه به صورتی برنامه‌ریزی‌شده برای پیشروی در قاره اروپا عمل می‌کند. از سوی دیگر ترکیه نیز با تجدید خاطرات استعماری، گذشته را به یاد آورده و معتقد است نازیسم و فاشیسم نوادگانی در اروپا به وجود آورده که نه‌تنها ترکیه را هدف قرار می‌دهند، بلکه به فکر تجزیه این کشور هستند. به‌این‌ترتیب تاریخ در هر دور از بروز اختلافات جدید بین طرفین خود را آشکار می‌کند. یک پرسش جوهری می‌تواند این باشد که بحران کنونی بین ترکیه و اتحادیه اروپا یک بحران گذراست یا منعکس‌کننده یک شکاف حقیقی که به این آسانی پرشدنی نیست.

احضار نازیسم و فاشیسم

«رجب طیب اردوغان»، رئیس‌جمهور ترکیه، در واکنش به اقدام تعدادی از کشورهای اروپایی و ممنوعیت مقامات ترکیه برای تبلیغ به‌نفع رفراندوم تغییر قانون اساسی کشورش چندبار گفت: «اینها بقایای نازیسم هستند. اینها فاشیسم هستند». سخنان او به طور مشخص رهبران هلند و آلمان را هدف گرفته بود. اگر تا اینجا آلمانی‌ها سعی کرده بودند بحران را تشدید نکنند، هلندی‌ها و در رأس آنها «مارک روته»، نخست‌وزیر این کشور، به یک اقدام سیاسی با ماهیتی ایدئولوژیک دست زد و ماهیت نگرش اروپا به ترکیه را آشکار کرد.

او در پیامی به ترک‌ها گفت: «دولتتان شما را فریب می‌دهد و می‌خواهد شما باور کنید روزی عضو اتحادیه اروپا خواهید شد. این مسئله را فراموش کنید، شما هرگز و برای ابد اروپایی نخواهید شد. دولت اسلام‌گرایی چون ترکیه نمی‌تواند بخشی از اروپا باشد، ترکیه به اردوغان اسلام‌گرا و خطرناک رأی داده است؛ به کسی که پرچم اسلام را به دوش می‌کشد. ما اسلام‌گراهای بیشتر نمی‌خواهیم، بلکه می‌خواهیم از تعدادشان کم کنیم». این اظهارات آتشین نه‌تنها واقعیت نزاع پنهان بین ترکیه و اتحادیه اروپا را نشان داد، بلکه هراس طرفین را در پرتو تحولات داخلی هرکدام و تشدید منازعات پوپولیستی به‌ویژه بعد از روی‌کارآمدن «دونالد ترامپ» در آمریکا و پیامدهای این صعود بر فوران جریانات پوپولیستی افراطی که چشم به چند انتخابات در آینده دوخته‌اند، آشکار کرد.

در بخش اروپا، اسلام‌هراسی و نفرت نسبت به خارجی‌ها به صورتی عام در کنار خشم آنها نسبت به ازدیاد تعداد مهاجران و نیز هراس از ارتباط اقلیت‌های مسلمان با احزاب و ایدئولوژی‌هایی در کشورهای اصلی خودشان به‌جای داشتن ارتباط با دولت‌هایی که میهمان آنها هستند، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. در کوران این صحنه مملو از ترس و احتیاط، در رسانه‌های اروپایی و غربی این فکر تبلیغ می‌شود که اردوغان فقط یک اسلام‌گرای خطرناک نیست، بلکه او یک سلطان مستبدی است که قصد دارد یک دولت جدید عثمانی را تأسیس کند. چنین تصویری کافی است تا خاطرات تاریخی گذشته را در ذهن اروپایی‌ها تداعی کرده و از این تصاویر موحش در رقابت‌های انتخاباتی از گروه‌های راست‌راست تا چپ‌چپ سوءاستفاده شود.

درمقابل، اردوغان نیز به‌خوبی می‌داند چگونه از اختلافات با دشمنانش در داخل و خارج استفاده کند تا در صندوق‌های رأی برنده نهایی شود. وقتی او اروپایی‌ها را به نوادگان نازیسم و فاشیسم منتسب می‌کند کاملا می‌داند چه‌چیزی را نشانه رفته است. درواقع او به این وسیله اروپایی‌ها را در برابر یک واقعیت ایدئولوژیک در تاریخشان قرار می‌دهد به نحوی که نتوانند از خود دفاع کنند. از سوی دیگر، مخالفان و دشمنان داخلی‌اش را وادار می‌کند تا در کنار او بایستند و در روز رفراندوم رأی‌هایشان را به‌نفع او به صندوق بیندازند. برای همین اردوغان در برابر اقدامات اروپایی‌ها لحنی تند و انتقادی به خود می‌گیرد و کاملا به‌دور از دادوستدهای دیپلماتیک نبردی سرنوشت‌ساز را برای آینده نظام سیاسی خود به پیش می‌برد.

نشانه‌های گذشته

به استثنای دعوت «فرانسوا اولاند»، رئیس‌جمهور فرانسه، برای آرام‌کردن اوضاع، سایر کشورهای اروپایی موضعی سرسختانه در برابر ترکیه اتخاذ کردند. خاطرات جمعی، فاصله تمدنی و هراس مشترک جزء عواملی است که مواضع اروپایی‌ها را نسبت به ترکیه بازتاب می‌دهد، نه منافع اقتصادی یا روابط سیاسی و توافقات دوجانبه و بین‌المللی. به بیان دیگر تشدید بحران کنونی بازتاب‌دهنده ماهیت جریان‌های ایدئولوژیک و افراطی است که جدا از زمینه‌های واقعی روابط نقش بازی می‌کند. شاید فوبیای عثمانی‌گرایی موجود در ذهن جمعی اروپایی‌ها – که هرگز حمله قانونی سلطان سلیمان به وین را از یاد نمی‌برد – یکی از بارزترین نشانه‌های موضع اروپا تاکنون بوده است.

چنین ذهنیتی در اردوغان و سیاست‌های او نوعی تلاش برای احیای رابطه‌ای است که از زمان سقوط قسطنطنیه در سال ١٤٥٣ تاکنون متوقف شده بود. این سقوط یک آسیب اعتقادی برای اروپایی‌ها بود، زیرا اعتقاد داشتند شهر مذکور چنان مستحکم است که می‌تواند در برابر گسترش اسلام در بقیه اروپا مقاومت کند. از همین دیدگاه تاریخی پیچیده است که بنیان تمدنی اروپا توأم با هراس از اسلام سرشته شده است. امروزه با افزایش گروه‌های مسلح مانند القاعده و داعش و اقدام آنها به انفجارهایی در داخل اروپا، حساسیت اروپایی‌ها در برابر هرچه نامي از اسلام دارد را دوچندان کرده است. ازاین‌رو تردید حتی نسبت به شهروندان مسلمان اروپایی یک اصل قطعی است.

این در حالی است که‌ میلیون‌ها ترک در اروپا زندگی می‌کنند و برخی از گزارش‌ها تعداد آنها را فقط در آلمان تا ٥/٣ میلیون نفر تخمین می‌زنند. این پیش‌زمینه تاریخی و سیاسی خمیرمایه‌ای است برای تشدید منازعات افراط‌گرایی و پوپولیستی؛ منازعاتی که ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواهی مانند نازیسم و فاشیسم را به ذهن متبادر می‌کند؛ تفکراتی که عامل جنگ‌های متعددی شد و همین امر است که اردوغان را بر آن می‌دارد تا بگوید انگیزه‌های فاشیستی و نازیستی تاکنون خفته بوده و اکنون بیدار شده است. همین سخنان اردوغان کافی است تا روح و روان اروپایی‌ها را ضد او بشوراند.

مجله «اشترن» چاپ آلمان روی جلد شماره اخیر خود تصویری از اردوغان تحت عنوان (باج‌گیر) به چاپ رساند که شبیه شیطان بود و «هلال» موجود در پرچم ترکیه را به صورت شاخ‌هایی روی سر او نشان می‌داد. در جریان کودتای نافرجام نظامی ترکیه، همین مجله تیتری انتخاب کرد که بسیار بحث‌برانگیز بود و نوشت: «آیا خود اردوغان در پشت این کودتا نبود؟». بسیاری از مقامات اروپایی حتی اظهارات اردوغان را «دیوانه‌وار» خواندند زیرا به‌یادآوردن میراث نازی، حساسیت اروپایی‌ها را برمی‌انگیزد و آنها را وادار می‌کند تا اظهاراتی مشابه بر زبان آورده و میراث دوران عثمانی را یادآوری و خطر اسلام‌هراسی را گوشزد کنند.

به‌این‌ترتیب جنبه‌های اعتقادی بر منافع حیاتی متقابل می‌چربد و نژادپرستی بر رفتارهای متقابل طرفین سایه می‌اندازد. این روزها اروپایی‌ها تلاش می‌کنند برنامه‌های سیاسی خود را با جریانات فزاینده پوپولیستی هماهنگ کنند، به‌خصوص وقتی بخواهند به هر قیمتی برنده شوند. آنها به‌راحتی نیم‌قرن تلاش ترکیه برای الحاق به اتحادیه اروپا را نادیده می‌گیرند و روی همه آنچه آتاتورک برای مدرنیزه‌کردن و نوسازی و سکولارکردن ترکیه کرد خط قرمز می‌کشند. روشن است که اروپا احساس می‌کند دیدگاه «تورگوت اوزال»، نخست‌وزیر فقید ترکیه – که در کتابش «ترکیه در اروپا و اروپا در ترکیه» آورده بود- دیگر در دوران اردوغان وجود خارجی ندارد زیرا برای آنها اردوغان جز یک سلطان عثمانی نیست؛ فردی که می‌خواهد میراث اجداد خودش را از نو احیا کند و این چیزی است که اروپا هرگز نمی‌پذیرد.

سرانجام تنش

شاید پرسش اساسی این باشد که آیا تنش‌های جاری بیشتر مصرف داخلی داشته و به‌زودی تمام می‌شود یا اینکه کار را به جایی رسانده است که دیگر اجازه نمي‌دهد روابط ترکیه و اروپا به شکل گذشته برگردد؟ درواقع از زمان کودتای نافرجام نظامیان در ترکیه، روابط این کشور با اتحادیه اروپا دچار بحران شد. زیرا طرفین بلافاصله بعد از آن هرکدام اظهاراتی آتشین علیه یکدیگر به ‌کار برده و بلافاصله به سمت اقداماتی رفتند که اعتماد متقابل در روابط حیاتی طرفین را خدشه‌دار می‌کرد. مسئله عضویت ترکیه در ناتو و تلاش این کشور برای پیوستن به اتحادیه اروپا، روابط اقتصادی و نظامی ترکیه با اعضای اتحادیه اروپا به‌خصوص با آلمان که نخستین شریک تجاری ترکیه است و حجم تبادل تجاری بین آنها به فراتر از ٣٥‌ میلیارد دلار می‌رسد. به نظر می‌رسد همه‌و‌همه اینها با تشدید تنش‌های موجود در معرض خطر قرار گرفته باشد.

ترکیه، آلمان را متهم می‌کند که از حزب کارگران کُرد– که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها آن را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده‌اند – یا حزب اتحاد دموکراتیک سوریه و واحدهای حمایت از خلق کرد پشتیبانی کرده و هم‌زمان از طریق پارلمان‌های اروپایی ترکیه را به «نسل‌کشی ارامنه» متهم می‌کنند.

همین تصمیمات پارلمانی بود که گفت‌وگوهای مربوط به عضویت ترکیه در اروپا را متوقف کرد و به مقامات اروپایی اجازه داد به افسرانی که در جریان کودتای نظامی ترکیه دست داشتند پناهندگی سیاسی بدهند یا اقداماتی برای حذف و کنارگذاشتن مسلمانان در تعدادی از کشورهای اروپایی صورت دهند. اروپا دولت ترکیه را به مصادره آزادی‌ها و محدودکردن دایره فعالیت نهادهای رسانه‌ای و بازداشت اعضای پارلمان و فعالان کُرد یا اقداماتی اقتدارگرایانه متهم می‌کند، اما آن چیزی را که نباید از یاد برد، میزان مصرف داخلی این جدال‌هاست (رفراندوم ترکیه و انتخابات در اکثر کشورهای تأثیرگذار اروپایی). ازاین‌رو به نظر می‌رسد اختلافات کنونی برای حزب عدالت و توسعه ترکیه اهمیت خاصی دارد و در پیروزی یا شکست این حزب در رفراندوم کارساز است. به نظر می‌رسد رأی خارج‌نشینان برای این حزب سرنوشت‌ساز باشد. ما می‌دانیم که نزدیک به دو‌ میلیون رأی‌دهنده ترک فقط در آلمان وجود دارد که نیمی از آنها همیشه به حزب عدالت و توسعه رأی می‌دهند. شاید همین امر اردوغان را بر آن داشته تا صدایش را در برابر اروپایی‌ها بلند‌تر از همیشه کند.

درمقابل، مقامات اروپایی نیز حساب‌های متفاوت و متناقضی به نسبت اردوغان دارند. از یک جهت با نگرانی به اقلیت‌های ترک‌تبار در کشورشان می‌نگرند که به حزب عدالت و توسعه گرایش داشته یا رویکردهایی اسلامی دارند. از سوی دیگر، این موضوع در بطن محاسبات هرکدام از رهبران اروپایی برای پیروزی در انتخابات از طریق کسب آرای جریان‌های پوپولیستی قرار دارد. فراتر از همه اینها، اروپا به دقت پروژه خاص اردوغان را زیر نظر دارد و نزدیکی او به «ولادیمیر پوتین»، رئیس‌جمهور روسیه و احتمالا ملحق‌شدن ترکیه به سازمان شانگهای در آینده برایش بسیار مسئله‌ساز است. ازاین‌رو بحران کنونی حتی بعد از مصرف‌های داخلی و انتخاباتی، نمی‌تواند روابط فی‌مابین را به همان سطحی که بود برگرداند، بلکه تحولات داخلی در هر یک از طرفین می‌رود که زمینه بیشتری را برای تشدید درگیری‌ها و منازعات بر قلمرو تضادهای تمدنی و سیاسی فراهم کند.

منبع: الجزیره

http://www.sharghdaily.ir/News/118349

ش.د9600355