(روزنامه مردم سالاري – 1396/02/12– شماره 4305 – صفحه 10)
*با توجه به انتخابات اخیر در جهان از برگزیت گرفته تا روی کار آمدن ترامپ، آمدن لوپن و تأیید نظرات اردوغان، به نظر میرسد حاصل دموکراسی به عنوان دستاورد بشر دیروزی افکار پوپولیستی بوده است. یکی اینکه چرا این اتفاق در جهان افتاده است؟ و دوم این که انتخابات ایران چقدر میتواند متاثر از این روند باشد؟
** مطهرنیا: در وهلهی نخست باید بگوییم که دموکراسی در ذات خود به معنای اصیل کلمه، پوپولیستی است. پوپولیسم به عنوان یک مکتب، مبین توجه کامل به تودههای مردم بهویژه طبقات پایین جامعه و اقشار پایین طبقهی میانی جامعه است. دموکراسی نیز اساساً متکی به رای اکثریت مردم جامعه است و اکثریت مردم جوامع هم در طبقات پایین و طبقهی متوسط حضور دارند. بر این اساس پوپولیسم به معنای اصلی کلمه با دموکراسی تعارضی ندارد بلکه این روایتهای متضاد از دموکراسی و پوپولیسم و سوءاستفاده از این مفاهیم در قالب ماکیاولیستی است که هم پوپولیسم و هم دموکراسی را به محاق نقد میکشاند. پوپولیستها بخشی از افراد را در برمیگیرد که شعارهای مبتنی بر خواستهها و نیازهای طبقات پایین جامعه یا تودهها را مطرح میکند. توده، طبقهی پایین جامعه است و اقشار پایین طبقهی متوسط را نیز دربرمیگیرد اما آنچه امروز تحت عنوان پوپولیسم یا تودهگرایی در جامعه مطرح است، آن چیزی است که من پوپولیسم کور مینامم؛ پوپولیستی که به نام تودهها عوام فریبی میکند، پوپولیستی که به نام حمایت از طبقات پایین، دروغ و تزویر و ریا بازتولید میکند.
پوپولیسم کور در برابر پوپولیسم روشن به جای هدف قرار دادن تودههای فعال در طبقات پایین جامعه و اقشار پایین طبقهی متوسط جامعه، عوام را هدف قرار میدهد و با ساخت فراروایتهای مقدس و همچنین قداست پوشاندن به خویش در دفاع از تودههای مستضعف جامعه، عوام فریبی میکند. پوپولیسم کور دونکیشوتوار با کاروان ترقی مبارزه میکند. به عبارت دیگر به ظاهر در دفاع از مردم و طبقات پایین جامعه به مدرنیست شدن جامعه یا رفاه جمعی طبقات موجود در یک اجتماع ملی میتازد. جامعه را قطبی میکند و دونکیشوتوار تلاش میکند با حمله کردن به پیشرفت و ترقی یک جامعهی ملی در چارچوب رفاه گستردهی مدنی، زمینههای حمایت را در طبقات پایین منفعل جامعه برای خود فراهم کند. از طرف دیگر رابینهود وار تقسیم ثروت میکند. پوپولیستها فوراً به پخش ثروت اشاره میکنند. امید جهت ثروتمند شدن تودههای مردم را به جامعه تزریق میکنند.
اینها پوپولیسم به معنای اصیل کلمه نیستند بلکه تلاش میکنند با جابجا کردن ثروت در جامعه در یک موقعیت مقتضی، توزیع فقر نمایند و با توزیع فقر در لباس هبهکردن پول و ثروت به عوام جامعه در پرتو عملیات رابینهودی، عملکردهای غیرقانونی و غیرمترقبهی خود را لباس قانونی پوشانده و به نام تودههای مردم، دستبرد به ثروت جامعه و از طریق پخش مستقیم ثروت به شیوهی رابینهودی زمینههای حمایت طبقات مختلف جامعه را برای خود فراهم کنند. در عین حال مسیحگونه تلاش دارد به خود رنگ قداست بپوشاند و در چارچوب قداستزایی عوامفریبانه، خویش را محق نشان دهد بنابراین پوپولیسم به معنای واقعی کلمه در دموکراسی در جهت کسب آرای مردمی به میدان میآید.
شعارهایی میدهد که بتواند اکثریت جامعه را که بر اساس آمایش جمعیتی به طور طبیعی در طبقات پایین و متوسط جامعه قرار میگیرند، به طرف خود جلب کنند اما در پوپولیسم روشن تلاش میشود به جای عوامفریبی، آگاهی به تودهها تزریق شود و عوام منفعل را به تودههای آگاه فعال تبدیل کنند. زمانی که شعارهای تودهگرا داده میشود و به جای انتقال آگاهی و سپس ایجاد حرکت به مردم انتقال تشویش و نگرانی و تحریک مردم را در دستور کار قرار میدهد، پوپولیسم تودهگرای روشن مثبت به پوپولیسم کور عوامفریب تیرهساز تبدیل میشود و مرزهای میان این دو و تشخیص آن برای طبقات پایین جامعه بسیار مشکل است. اینجاست که نقش رسانهها در آگاهسازی و ایجاد حرکت مبتنی بر آگاهی و توانایی در هر جامعهای بیش از گذشته بارز و آشکار میشود.
*منظور این است که دموکراسی به معنای حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان بوده است، اما امروز شاهد پیروزی ناآگاهی یا مردم کمتر آگاه بر همه مردم به ویژه غلبه بر نخبگان هستیم. چرا این وضعیت در جهان ایجاد شده است؟
** مطهرنیا: این ناشی از یک دگرگونی عظیم است که تاریخ بشریت در درون آن قرار گرفته است و کمتر به آن توجه میشود. ببینید این چند گزاره را کنار هم بگذارید. دنیا تبدیل به اتاق شیشهای و گوی بلورین شده است، فاصلهها مرده است و هر فردی میتواند از طریق اتاق شیشهای یعنی موبایل خود و فضای مجازی که واقعیت موازی زندگی اوست به اطلاعات دست یابد. امروز احساس دانایی از طریق این فضای مجازی به عنوان یک واقعیت موازی در جوامع گوناگون آشکار شده است. این احساس دانایی میخواهد در برابر قدرت دولتها صفآرایی کند، لذا شبهدانایی بهوجود آمده در ملتها در برابر قدرت دولتها صفآرایی کرده است.
این دانایی و نقطهی عزیمت دانایی هست اما کامل نیست و در طفولیت به سر میبرد بنابراین در عین آن که آگاه شده است، مجرب نیست و چون مجرب نیست، امکان خطای آن در رفتار و کنش افزایش پیدا میکند. بر اساس فهم چنین فضایی است که کنشگران و بازیچرخانان سیاسی از همین فضا استفاده کرده و با درک صفآرایی دانایی ملتها در برابر قدرت دولتها و از طرف دیگر دیدهبانی فضای غیرمجرب و بیتجربگی این تودهها بهرهبرداری میکنند و با شعارهای عوام فریبانه، ادعای دموکراسی و حمایت از تودههای مردم را به آنها منتقل میکنند. در چنین فضایی گرایش به شعارهای عوام فریبانه در بین تودهها گسترش پیدا میکند. این است که از تهران سال ۱۳۸۴ تا واشنگتن سال ۲۰۱۶ که اوجگیری پیشرفت فناوریهای رسانهای است، در دو محیط متفاوت و مدعی تقابل دیالکتیک، ضریب نفوذ بالای شعارهای عوامفریبانه را در حوزهی سیاست شاهد هستیم.
*با توجه به آنکه جامعهی ایران هم مستثنی از پوپولیسم کوری که در جهان شاهد آن هستیم نیست، انتخابات ایران چقدر میتواند تحت تأثیر این موضوع قرار بگیرد؟
** مطهرنیا: این انتخابات، زمانی میتواند آینده را تهدید کند که پوپولیسم روشن در برابر پوپولیسم کور ببازد. پوپولیسم روشن نباید مدعی حمایت و دفاع از وضع موجود شود، باید در عین حالی که نسبت به عملکردهای مثبت در وضع موجود ارائهی گزارش و تولید متن و محتوا میکند، نقد از وضع موجود و ریشهیابی نقدهای درست بر وضع موجود را در دستور کار قرار دهد. پوپولیسم کور خواهان آن است که پوپولیسم روشن به جای نقد وضع موجود در موضع دفاع از وضع موجود قرار گیرد و با افتادن در دفاع از وضع موجود به واسطهی وجود گستردگی نارضایتی از وضع موجود و مطلوبیتهای مدنظر مردم بتواند تودهها را به طرف خود جذب کند؛ کاری که ترامپ در کمپین انتخاباتی خود علیه هیلاری کلینتون به انجام رساند.
*امروز که مناظره ها به طور رسمی شروع شده است و رقابتهای انتخاباتی علنیتر شدهاند، میبینیم که در این میان گاهی بداخلاقی، سوءاستفاده از اطلاعات و وارونه نشان دادن مسایل برای جمع کردن رای وجود دارد. فکر میکنید چقدر ممکن است که مردم ایران با توجه به تجربیات پیشین، تحت تأثیر این نوع رفتارها قرار بگیرند؟
** مطهرنیا: امروزه ما در نظامی زندگی میکنیم که برخاسته از اصول و ارزشهای دینی و انقلابی است. همین مردم، شهدای گرانسنگی را در جهت اصالت اصول اصیل و ارزشهای غنی خود در این سه دهه هدیه کردهاند اما در عمل شاهد نوعی ماکیاولیسم نقابداری هستیم که کاملاً نقاب دینی به چهره میزند و خود را مسیحگونه، مقدس نشان میدهد و رابینهودگونه مدافع تولید ثروت و گرفتن ثروت از بالادستیها برای فرودستیها نشان میدهد و از طرف دیگر تلاش میکند تا به گونهای دونکیشوتوار بر طبقهی بالای جامعه بتازد. این نکته موجب شده است که در وضعیت کنونی، ماکیاولیسم نقابداری را شاهد باشیم که به راحتی دروغ میگوید، به راحتی جلوی دوربین، سند را عوض میکند، به راحتی مردم را در وضعیت بغرنج تشخیص میان سره و ناسره قرار میدهد و به جای حرکت مثبت به سمت آینده به تحریک عواطف مردم با جهت گیریهای پوپولیستی کور روی میآورد. این میتواند موجب تأثیر یک جذام بسیار کشنده در حوزهی سیاست و انتقال آن به جامعه شده و زمینههای آسیبهای فراوانتری را برای آیندهی نزدیک در جامعه فراهم سازد.
*آیا این رفتارها میتواند خطر سقوط اخلاقی را در جامعه ایرانی به دنبال داشته باشد؟
** مطهرنیا: من در سال ۱۳۸۰ برای رییس جمهور وقت ایران جناب آقای محمد خاتمی نوشتم و اولین جلد جزوهی چاپشدهی آن را شخصاً به دست او دادم که به جای هرگونه شعار در باب توسعهی سیاسی، نخست به یک انقلاب اخلاقی بیاندیشیم، سپس یک انقلاب بروکراتیک و در پی آن یک انقلاب علمی و در پس این انقلاب علمی یک انقلاب اقتصادی. چرا که اولین خطر متوجه جامعهی ما ضد اخلاقی است که در قالب سیاست در جامعهی ملی ما در حال گسترش است. این نامه در سال ۱۳۸۰ تحتعنوان پاسخ به رییس جمهور چاپ شد و به صورت یک کتابچهی کوچک منتشر شد. امروز اخلاق در جامعهی ما در لبهی مرگ قرار گرفته است. زمانی که نخبگان مدعی ارزشهای دینی، ملی، سیاسی و نظامی در جلوی دوربین، سپید را سیاه و سیاه را سپید به نمایش میگذارند، آیا اخلاق در لبهی پرتگاه سقوط نیست؟ لذا در این جامعه، مردم به راحتی به ضد ارزشها ارزش میگویند و هرکسی را که نتواند خود را در چارچوب این ضدارزشها روزآمد کند، ناتوان و فاقد صلاحیت، بی عرضه، پخمه و هالو میخوانند. این واژگانی است که امروز در لایههای گوناگون اجتماع دیده میشود. این جامعه به جایی میرسد که زیر پا گذاشتن قانون و فرار از ضمانت اجرای هر قانون را زرنگی و دستآوردی مادی برای خود میپندارد، چنین جامعهای دچار هرج و مرج و نوسانهای پرهزینه میشود.
*در چنین شرایطی وظیفهی رسانهها و نخبگان چیست؟
** مطهرنیا: در مرحلهی نخست خودانتقادی و نقد خویشتن و در مرحلهی دوم، مجاهدتی خستگیناپذیر جهت انتقال آگاهی و دانایی به تودههای مردم، به گونهای که مردم به اصالت فطری خود در اصول و ارزشهای دینی و ملی خویش بازگردند و حاضر شوند هزینههای بازگشت به این اصالت را پرداخت نمایند.
*گفته میشود که ۴۰ درصد از واجدین شرایط ایرانی هنوز تصمیم نگرفتهاند به چه کسی میخواهند رای دهند و اصلا میخواهند در انتخابات شرکت کنند یا خیر؛ این دایره در ایران معمولا آرای خاکستری نامیده میشود. این آرا اساسا چرا وجود دارد؟ آیا به دلیل کوتاه بودن زمان تبلیغات در ایران شاهد چنین ماجرایی هستیم و اگر این دوره تبلیغات طولانیتر شود ممکن است آرای خاکستری کاهش پیدا کند؟
** مطهرنیا: به دلیل فقدان احزاب سیاسی فعال در جامعهی ایران است. احزاب سیاسی در ایران به واسطهی فقدان ساختارهای حزبی در نزدیک هر انتخاباتی فعالیت خود را شکل میدهند. بعد از پیروزی یا شکست در یک انتخابات، درهای فعالیت خود را میبندند و تا نزدیک انتخابات بعدی فعالیت خود را آغاز میکنند. تجمیع انتخاباتها در ایران هم اکنون همین ضربه را به فرهنگ سیاسی زده است، اگرچه هزینههای مالی نظام را کاهش داده است اما هزینههای معنوی را افزایش بخشیده است. حداقل وجود هر انتخاباتی در یک سال موجب میشد تا زمینههای فعالیت بیشتری فراهم آید؛ آن هم تالی فاسدهای خاص خود را داشت اما با توجه به چنین ساختاری در فعالیت حزبی در ایران حداقل بعضی از احزاب را مجبور میکرد بعد از شکست یا پیروزی در یک بافت یا در یک موقعیت انتخاباتی به سرعت برای تحرک بیشتر وارد برنامهریزی شوند. هرچند که آن برنامهریزیها هم در همان ایام نیز موسمی و فاقد شناسنامهی اصیل کار حزبی بود.
*آیا رفتارهای عوامفریبانه میتوانند در مقاطع خاصی با ایجاد هیجان، این آرا را به سمت خود جلب کنند؟
** مطهرنیا: اساساً آرای خاکستری، آرایی هستند که دو جبههگیری دارند؛ یکی جبههگیری تودهای و یکی جبههگیری عوامانه. تودهها عناصر فعالی هستند که منتظر آمایش بیشتر حرکت سیاسیون برای تصمیمگیری شایستهتر هستند بنابراین با توجه به اینکه در طبقات پایین و متوسط جامعه هستند اما منفعل نیستند. اینها تا لحظههای آخر به دیدهبانی محیط بازی میپردازند و در لحظهی آخر حرکت خود را شکل میبخشند. از طرف دیگر عوامی وجود دارند که منفعل هستند و نه تنها دیدهبانی نمیکنند بلکه تحت تأثیر جریانسازیهای گروههای سیاسی رقیب قرار میگیرند و در آخرین لحظات با تحریک آنها به شکل ناآگاهانه وارد عرصهی انتخاب میشوند. از این جهت است که احزاب سیاسی باید برنامهای در جهت ایجاد حرکت در تودهها در ایام منتهی به هر دورهی انتخاب را در دستور کار قرار دهد و اگر این برنامه ها را نداشته باشند، بالطبع ضریب ریسک آنها در آن انتخابات بالا میرود.
ش.د9600538