تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۱  ، 
شناسه خبر : ۳۰۲۸۵۶
بررسی بسترهای تحقق ایده روحانی در گفت‌وگو با صادق ملکی کارشناس مسائل منطقه
اشاره: رقابت منطقه‌ای مخرب، واقعیت این روزهای حاکم بر خاورمیانه، موضوعی بود که رئیس جمهوری کشورمان در سخنرانی خود طی همایش بین‌المللی مقابله با گرد و غبار به انتقاد آن برخاست و گفت: «بحث قوی‌ترین کشور در منطقه باید کنار گذاشته شود و به جای آن، منطقه قوی‌تر پیگیری شود.» این موضع به سرعت از سوی جریان منتقد دولت به دستاویزی برای حمله تبدیل شد و با این استدلال که «این اظهارات مغایر سند چشم‌انداز 20 ساله است و قدرت اول منطقه‌ای بودن یک انتخاب نیست که دولت‌ها بتوانند آن را دنبال کرده یا کنار بگذارند»، مورد هجمه قرار گرفت. با صادق ملکی، کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل منطقه درباره ایده «منطقه قوی‌تر» و بسترهای ضروری آن به گفت‌وگو نشستیم که در پی می‌آید.
پایگاه بصیرت / مهراوه خوارزمی

(روزنامه ايران – 1396/04/21 – شماره 6541 – صفحه 20)

* یکی از انتقادات رایج به رژیم حاکم بر ایران پیش از انقلاب اسلامی این بود که «پهلوی خود را در جایگاه ژاندارم منطقه می‌پنداشت»، تفاوت آن سیاست منطقه‌ای مورد انتقاد با آنچه در سند چشم‌انداز 20 ساله به عنوان یک برنامه مطرح شده است را باید در چه شاخص‌هایی جست‌وجو کرد؟

** ساز و کار و استقرار رژیم گذشته تا حدود زیادی وابسته به غرب و به طور مشخص امریکا بود. ژاندارمی خلیجفارس وظیفه‌ای بود که غرب از شاه در جهت اهداف خود در منطقه تعریف کرده بود. انقلاب اسلامی نه تنها ساختار داخلی ایران را تغییر داد بلکه تأثیراتی بر منطقه داشته است که همچنان منطقه تحت تأثیر آن است. تأثیر آنی این انقلاب کودتای اورن در ترکیه در سپتامبر 1980 بود و در ادامه حمله عراق به ایران و در سال‌های اخیر بهار عربی، بحران موجود در عراق و سوریه، ظهور داعش و... می‌توان اشاره کرد. شما نمی‌توانید قدرت ژاندارمی ناشی از وابستگی را با قدرت برخاسته از استقلال و قدرت داخلی یکی کنید. به هرحال بحث چشم‌انداز یک برنامه مدون تهیه شده‌ای است که طی آن نقشه راه رسیدن به جایگاه قدرت اول ایران مشخص شده است. اما در خاورمیانه تنها ایران نیست که چشم‌انداز 20 ساله دارد. حداقل می‌دانیم که عربستان و ترکیه نیز برای رسیدن به جایگاه اول برنامه تدوین کرده و حتی ترکیه اعلام داشته هدف این کشور قرار گرفتن در میان 10 قدرت اول جهان است.

* بنابر این همین تلاش همگانی کشورهای منطقه برای ارتقای سطح قدرت و جایگاه‌شان، زمینه تعارض و جدال است. چطور می‌توان این تعارض را به مسیر همکاری منطقه‌ای برای ایجاد منطقه قوی‌تر سوق داد؟

** برنامه‌ها را کشورها تدوین می‌کنند اما شرایط، تحولات، تعاملات و تعارضات رخ داده در سطح منطقه و نظام بین‌الملل بر این برنامه‌ها و چشم‌اندازها تأثیرات بنیادی می‌گذارد. زمانی شرایط جهان به گونه‌ای بود که اراده داخلی کشورها برای تحقق یک هدف اصل بود؛ اما امروز این دوران به پایان رسیده است. جایگاه کشورها نزد نظام بین‌الملل و شرایط بیرونی در رسیدن به اهداف از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. قدرت هسته‌ای شدن و دست یافتن به تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای برای ایران هدفی راهبردی بود، اما مجموعه ملاحظات بیرونی و محاسبات داخلی ما را به سرانجام برجام رساند. برجام از منظری غلبه ملاحظات بیرونی بر ملاحظات داخلی بود که از جانب تهران غیرقابل اغماض تلقی می‌گردید. جهان امروز با دنیای دیروز تفاوت‌های اساسی کرده است باید دید سنتی را تغییر داد و به‌روز کرد. بله اینکه هم ایران هم ترکیه و عربستان می‌خواهند قدرت اول منطقه شوند، در بطن خود رقابت و تعارض ایجاد می‌کند. اما تجربه بشری و نگاهی به کشورها بهترین راهنمای عمل در خاورمیانه است.

اروپا از جنگ‌های صدساله و آتش دو جنگ جهانی خانمانسوز به اتحاد رسید. ایالات متحد امریکا پس از جنگ داخلی به اتحاد رسید. خاورمیانه این جغرافیای پیچیده و پر تنش که محل ظهور سه پیامبر و دین الهی بوده، همچنان راه را نیافته و در جنگ درون تمدنی و بیرون تمدنی بهسر می‌برد. باید نقطه پایانی برای این دور باطل یافت و تغییر ذهنیت‌ها می‌تواند نقطه آغاز تحول در منطقه پر تنش و آشوب خاورمیانه باشد. سال‌ها در یادداشت‌ها، ملاقات‌ها، کنفرانس‌ها و نشست‌هایی که در داخل و خارج شرکت داشته‌ام بر ضرورت تغییر نگاه و ذهنیت کشورها نسبت به هم تأکید کرده و اعلام داشته‌ام راه توسعه کشورهای منطقه نه از رقابت بلکه از همکاری می‌گذرد.

ما دیر یا زود باید راهی که اروپا رفت را طی کنیم. بله در صحنه و میدان سیاست آرزوها جایی ندارد، اما سیاستی که از آن تعارض، بن‌بست و جنگ برخیزد، باید تغییر داد. افق شرایط فعلی خاورمیانه، تیره و تار است و به جای روشنی، تاریکی را نشان می‌دهد اما سیاست و هنر رهبران منطقه ارائه راه حل در تاریکی‌هاست. منطقه قوی‌تر برخاسته از این نگاه راهبردی است. آقای روحانی و هرکس که به منافع کشور خود می‌اندیشد، باید بدانند که تأمین این منافع با تأمین منافع جمعی منطقه‌ای امکانپذیر است. قابلیت‌ها و ظرفیت‌های کشورها را در سیاستی ایجابی باید در خدمت یکدیگر قرار داد و همه کشورها باید با هم سطحی از توسعه و رشد را تجربه و طی کنند. جز این راهی نیست. راه‌های دیگر به بیراهه ختم خواهد شد.

* این دیدگاه شاید تا حدود زیادی ایده‌آلیستی به نظر می‌آید. چگونه می‌شود برای تحقق راهبرد منطقه قوی‌تر و کنار گذاشته شدن رقابت‌های منطقه‌ای مخرب بسترسازی کرد؟

** بسترها حاصل زایش آنی نیستند باید برای آن زمینه ساخت و با طی یک روند به تحقق آن کمک کرد. فرانسه و آلمان مهد ناسیونالیسم افراطی بودند که سرانجام تجربه تلخ دو جنگ و ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر منافع متقابل آنان را به رهبران اتحادیه تبدیل کرد. تغییر ذهنیت در نزد رهبران اروپای پس از جنگ دوم، صلح مسلح در فاصله میان دو جنگ اول و دوم در روابط فرانسه و آلمان را تبدیل به منافع متقابل مسلم نمود. جنگ‌ها و رقابت‌ها در اروپا نیز درون تمدنی بودند. اگرچه بافت و جغرافیای خاورمیانه شاید پیچیده‌تر از اتحادیه اروپا باشد اما اگر عقلانیت بر احساس غلبه کند و اراده شکل بگیرد، خاورمیانه متحد می‌تواند از رؤیا به واقعیت تبدیل شود.

* اما به نظر می‌رسد برخلاف اروپا زمینه‌ها و ریشه‌های منازعات جاری در خاورمیانه هنوز پویا و در حال تزایدند؟

** این درست که دست یافتن به برتری سیاسی، نظامی، اقتصادی و از همه مهم‌تر فرهنگی که ریشه ایدئولوژیک دارد عامل اصلی رقابت‌های منطقه‌ای بوده‌اند؛ اما توجه داشته باشیم که اختلافات شیعیان و اهل تسنن بیشتر از اختلافات کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها نیست. هر چند در حال حاضر وضعیت منطقه بیش از هر چیزی حاصل رقابت‌های مخرب و حذفی است.

هر کشوری با تکیه بر تاریخ، روایت و منافع خود بر دیگری تاخته و سعی دارد تنها و تنها منافع خویش را تأمین کند. کشورهای منطقه باید درک کنند که تحولات در خاورمیانه اگر حلقه‌های بههم پیوسته‌ یک زنجیر باشند، حلقه گردان نهایی این بازی‌های پیچیده نه پایتخت‌های خاورمیانه، بلکه واشنگتن است که اگر منافع راهبردی‌اش ایجاب کند همه را قربانی می‌کند. بنابراین باید رهبران منطقه به این منطق برسند که چیزی مهم‌تر از جنگ وجود دارد که نام آن، صلح است. امروز در فضای جنگ از صلح گفتن، سخت و از منظری جسارت می‌خواهد و آقای روحانی با طرح منطقه قوی‌تر در ‌واقع از ضرورت تعامل و صلح سخن می‌گوید.

کشورها و رهبرانی که جنگ را درک کرده و بر تلخ‌هایی آن واقفند، هیچگاه به دنبال جنگ نخواهند بود، مگر آنکه جنگی به آنان تحمیل شود. در خاورمیانه این ناامن‌ترین کانون بحرانی جهان، باید همه هوشیار باشند. همراهی با توطئه‌ای پیچیده که جنگ‌ها را برای کشورها و رهبران آن اجتناب ناپذیر نشان می‌دهند، خود می‌تواند بخشی از تاکتیک‌های فریب باشد.

در خاورمیانه دست‌های بسیاری در کار است که جنگ یا جنگ‌های دیگری را سامان دهد. رسانه‌ها در واشنگتن، آنکارا، بیروت، بغداد و... از امکان وقوع جنگ میان ایران و عربستان یا بحران میان تهران و آنکارا در رابطه با سوریه و عراق نوشته و سخن می‌گویند. رهبران و افکار عمومی مردم خاورمیانه دقت کنند آنانی که مدیریت جنگ را برعهده دارند، با محاسبات دقیق چیدمانی را پی‌ریزی کرده‌اند که خاورمیانه گام به گام به جنگ نزدیک‌تر شوند. آگاهی از توطئه جنگ و گریز از آن، تبلور عقلانیت برخاسته از دوراندیشی است. با اولویت دادن به منطقه قوی‌تر می‌توان از دام بحران و جنگ در خاورمیانه گریخت. در خاورمیانه همه کشورها خصوصاً کشورهای با ظرفیت ایران، ترکیه، عربستان و مصر باید گام‌های صلح را جایگزین گام‌های جنگ کنند.

رهبران و مردم منطقه ذهنیت‌ها را در نگاه به هم باید تغییر دهند. نگاه و سیاست سلبی حذف و نگاه ایجابی مثبت را باید در نزد کشورها و رهبران نهادینه کرد. کیست که نداند هویت‌های متفاوت بیش از هر چیزی، تحت تأثیر جغرافیای زیستی است که از آن گریزی نیست. انتخاب اینکه عرب یا ایرانی، شیعی یا سلفی باشی، بیش از هر چیزی، حاصل اجبارهای ناشی از جغرافیاست. پس باید با پذیرش هویت‌های متفاوت به تعاملی رسید که متضمن همزیستی مسالمت‌آمیز برای همه هویت‌ها و اندیشه‌ها گردد.

رهایی ازروایت تاریخی خود محور و حصر جغرافیا، مهم‌ترین عنصر تغییر ذهن‌ها برای نزدیکی قلب‌ها و رسیدن به هدف منطقه قوی‌تر در خاورمیانه است. نگاهی به همسایگان و مناطق پیرامونی نشان می‌دهد با وجود انقلاب اسلامی و هزینه پرداختی آن برای وحدت جهان اسلام، شیعه کماکان از یک تنهایی و غربت تاریخی رنج برده و می‌برد. اندیشه وهابی اگرچه اندیشه غالب جهان اهل تسنن نیست، اما هنگامی که در تقابل با ایران شیعی می‌ایستاد، حتی ترکیه نسبتاً سکولار نیز در کنار آن قرار می‌گیرد.

* دقیقاً به نظر می‌رسد نقطه اصلی تعارض منطقه را باید در رابطه ایران و عربستان جست‌وجو کرد. آیا افق پیش روی این رابطه را می‌توان متفاوت از پیش بینی‌های بدبینانه ترسیم کرد؟

** ما به عنوان تهران و ریاض باید بپذیریم ایران و عربستان دو واقعیت تاریخی و ژئوپلتیکی هستند که هیچ یک قابل نفی نبوده و نیستند. تهران و ریاض نباید دلخوش به عدم استحکام نظام‌های حاکم بر دو کشور باشند. نه ایران و نه عربستان نمی‌توانند جغرافیا و ماهیت غالب شیعی و وهابی خود را تغییر دهند و اصلاً نباید برای تغییر و نفی هویت‌های دو کشور تلاشی صورت بگیرد. باید در ایران و عربستان، همه نگران جنگ بوده و برای ترمیم روابط تهران و ریاض، تلاش کنند. جنگ‌طلبان بی شک خائن به منطقه و مردم خود بوده و در فردای تاریخ بخشوده نخواهند شد. طرح منطقه قوی‌تر، نه کشور قوی‌تر برای دوری از جنگ و تخریب است. شرایط بحرانی حاکم در خاورمیانه اگرچه تهدیدی برای صلح است، اما بحران‌ها فرصتی است که هنر سیاست و سیاستمداران هنگام آن، باید تبلور یابد. از منظر تهران، نظام سعودی، نماینده نظامی ارتجاعی و از نگاه ریاض، ایران، نماینده نظامی است که تلاش دارد با نفوذ سیاسی عرصه را بر اسلام تسنن تنگ کند.

تصویرهای ذهنی منفی تهران و ریاض نسبت به هم، حاصل سیاست‌ها و برداشت‌های بلندمدت تاریخی است که با اراده متقابل قابلیت تغییر دارند. نسل امروز و فردای خاورمیانه و در این میان ایران و عربستان باید از به دوش کشیدن تاریخ دیروز رهایی یابند. باید از جایی شروع کرد و اگر زمینه‌ای نیست، بستری برای تغییر ذهنیت‌ها فراهم ساخت. با مدنظر قرار دادن منافع و الزامات فراوان ناشی از همسایگی، پرهیز از جنگ و تلاش برای صلح، باید دغدغه اصلی رهبران و مقامات منطقه و در این میان ایران و عربستان باشد. سوق دادن خاورمیانه به سوی صلح و تعامل یک اصل و ضرورت همگانی است. اگر کفه این اهمیت در نزد کشورها حتی به یک میزان نیز نباشد، باز در عرصه سیاست و کشورداری، باید نقطه آغازی ساخت.

توجه داشته باشیم که ایران، ترکیه، مصر، عربستان و... واقعیت ژئوپلیتیک و تأثیرگذار منطقه و به تعبیر کلان، جهان اسلام بوده و خواهند بود. تغییر ساختاری این معادلات در دست هیچ یک از این کشورها نیست، اما می‌توان از نیروی هر یک از این کشورها برای تضعیف دیگری و در نگاه وسیع‌تر جهان اسلام سود جست. اگر این درک را بتوان درد مشترک کرد و به این نتیجه رسید که با گفت‌وگو می‌توان به راه حل‌های بهتر رسید، آنگاه می‌توان به استقرار آرامش در منطقه کمک کرده و صلح را جایگزین جنگ ویرانگر در منطقه کرد. نباید برای ادبیات سلحشورانه در صحنه سیاست فرصت ظهور داد. در عرصه سیاست، دولتمردان باید تمام تلاش و مساعی خویش را برای تبدیل دشمن به رقیب، و تغییر رقیب به همکار، انجام دهند. تخریب، کاری ساده و کم هزینه است. سازندگی و به‌کارگیری سیاست ایجابی، صبر و تدبیر می‌خواهد.

* با این مقدمات ارزیابی‌تان از موضع اخیر رئیس جمهوری مبنی بر اولویت داشتن منطقه قوی‌تر بر قوی‌ترین بودن در منطقه و تأثیرگذاری آن چیست؟

** دولت روحانی همان گونه که در حوزه سیاست داخلی بر تعامل، آشتی و اعتدال تأکید داشته و کارنامه موفقش سبب رأی دوباره به او بوده است، با پیگیری طرح منطقه قوی‌تر باید برای ایجاد فضای گفت‌وگو و صلح تلاش مضاعف کند. می‌توان این گام را با سخت‌ترین رقیب یعنی با ریاض شروع کرد. ایران در حال حاضر در ارتباط با همسایگان، جدی‌ترین مشکل را با عربستان دارد. این مشکلی است که قابلیت گسترش درون و برون مرزی دارد. اگر توانستیم با امریکا مذاکره کنیم، پس می‌توان با عربستان نیز باب گفت‌وگو را گشود. ایران و عربستان نباید اجازه دهند در سرزمین مسلمانان، بیگانگان مدیریت جنگ کنند. هدف درگیری‌های عراق، سوریه، یمن، مقدمه‌سازی برای درگیری‌های بزرگ و تغییرات وسیع است. جنگ امروز در خاورمیانه یک جنگ داخلی است و متأسفانه هر کس، جنگ را با روایت خاص خود تفسیر کرده و می‌خواند. خوانش دوباره علل جنگ‌ها و درگیری‌ها و رسیدن به نقاط مشترک راه عبور از جنگ و نزدیک شدن به صلح است.

در نگاه کلی، منطقه خاورمیانه و در نگاه جزئی تهران و ریاض برای دور شدن از بحران و رسیدن به صلح، باید روایت‌های خود از حوادث و رویداد‌ها را به هم نزدیک کرده و در نگاهی ایجابی به منافع متقابل و منطقه بیندیشند. در خاورمیانه و در روابط میان کشورها احترام به حقوق متقابل و حوزه‌های نفوذ، هموارکننده دور شدن از سیاست تقابلی و نزدیک شدن به نگاه تعاملی است. با نگاه‌های متخاصمی که یکی ظهور داعش را حاصل وهابیت و دیگری حاصل بی توجهی به سنی‌ها می‌داند، نمی‌تواند پلی برای صلح ساخت. ما به معنای خاورمیانه، نه ایران یا ترکیه یا عربستان، چاره‌ای جز انتخاب منطقه قوی‌تر نداشته و نخواهیم داشت. این تلخ است که اروپا به سوی همگرایی برود و خاورمیانه گرفتار واگرایی شده است که پایانی برای آن متصور نیست. باید با تلاش جمعی رهبران، خاورمیانه از این وضعیت رهایی بخشد.

* با این وجود از سوی منتقدان اتهامات متعددی علیه دیپلماسی دولت بویژه در حوزه منطقه مطرح می‌شود تا آنجا که از برجام منطقه‌ای سخن می‌گویند که در آن حتی می‌توان بر سر مالکیت جزایر مذاکره کرد. فارغ از وجوه سیاسی این اتهامات، سیاست منطقه‌ای ایران در دولت یازدهم تا چه حد قابل دفاع یا انتقاد است؟

** دولت یازدهم در نگاه کلی در سیاست خارجی نمره قبولی دارد و برجام تبلور این نمره قبولی است. برجام در سایه انتخاب مردم و درایت روحانی و راهبرد نرمش قهرمانه رهبری توانست جنگ را از کشور دورکرده و فرصت تنفس برای ایران ایجاد کند. تمرکز روی برجام از میزان توجه به منطقه کاست لذا طرح منطقه قوی‌تر در‌واقع دستور کار سیاست خارجی در دولت دوازدهم را تعیین می‌کند.

به نظر می‌رسد در دولت جدید رویکرد منطقه‌ای ایران بیش از پیش پویا شده و ما شاهد این خواهیم بود که تبعات تنش‌زدایی جهانی که کمک به رفع ایران هراسی کرد و در بعد منطقه‌ای فعال شده، نه تنها پایان‌بخش ایران هراسی در منطقه شود، بلکه ایران را منادی همگرایی منطقه‌ای کند. باید تلاش شود در راستای حرکت به سمت راهبرد منطقه قوی‌تر، ظرفیت‌های کشورها در قالب منطقه‌ای، نقش تکمیلی دیگری را ایفا کرده و همه کشورها با تعریف ظرفیت‌ها و نقش‌های خود در خدمت توسعه منطقه و به تبع آن توسعه خود قرار گیرند.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/191026

ش.د9601012