(روزنامه شرق - 1396/04/24 - شماره 2911 - صفحه 10)
* یک سال از سالگرد کودتای ترکیه گذشته است، به نظر شما این کودتای نافرجام، تركيه را به کشور قویتری بدل کرده است يا برعکس؟
** درواقع سیاست خارجی و داخلی ترکیه از سال ٢٠١١ به بعد دچار یک چرخش اساسی شد که کودتای سال گذشته حکم یک کاتالیزور را برای این چرخش و تغییر داشته است که این چرخش به نوبه خود، به تضعیف موقعیت ترکیه هم از لحاظ داخلی و هم از لحاظ منطقهای و جهانی سرعت بخشید. درواقع در پرتو بهار عربی گرایش اسلامگرایانه حزب عدالت و توسعه خلاف گذشته پررنگ شد و رنگوبویی ایدئولوژیک به خود گرفت. علاوه بر این حمایت ترکیه از داعش تحت عنوان مبارزه با کردها و همچنین دستگیریهای گسترده و سرکوب مخالفان به بهانه مقابله با کودتاچیان نیز به وجهه منطقهای و جهانی این کشور لطمهای جدی وارد کرده است.
برگزاری همهپرسی قانون اساسی با هدف ریاستیکردن نظام سیاسی و افزایش اختیارات اردوغان، که به صورت میلیمتری و با نسبت ٥١ (آری) به ٤٩ درصد (نه) رأی آورد، نیز درواقع بیشتر از آنکه نشاندهنده اقتدار ترکیه تحت زمامداری اردوغان باشد، از شکاف گستردهای در جامعه ترکیه خبر میدهد. از دیگر سو کنار گذاشتهشدن تعدادی از چهرههای کلیدی حزب عدالت و توسعه ازجمله عبدالله گل و داووداوغلو، هم از کشیدهشدن دامنه اعتراضات به داخل خود این حزب حکایت دارد و هم حاکی از آن است که تمامیتخواهی اردوغان، دوست و دشمن نمیشناسد. درواقع اردوغان میکوشد با این تسویهها، محدودکردن رسانهها و حرکت به سوی اقتدارگرایی، حیات سیاسی خود و حزب عدالت و توسعه را تضمین کند.
* این چرخشی که در سیاست خارجی ترکیه بعد از ٢٠١١ به آن اشاره کردید به چه معنایی است؟
** عمر سیاسی حزب عدالت و توسعه را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد؛ از ٢٠٠٢ تا ٢٠٠٧، دوره طلایی برای این حزب محسوب میشود که عملکرد بسیار موفقی به لحاظ اقتصادی، ثبات سیاسی و سیاست خارجی داشت. ترکیه در این دوره توانست مذاکراتی جدی را برای پیوستن به اتحادیه اروپا پیش ببرد و همچنین اتحادیه گمرکیای که با اتحادیه اروپا برقرار کرد، تحرک فوقالعادهای به اقتصاد ترکیه بخشید، بهطوریکه تولید ناخالص ترکیه از سال ٢٠٠٢ تا ٢٠١٣ نزدیک به سه برابر افزایش یافت؛ یعنی از ٢٣٠ میلیارد دلار به ٨٢٧ میلیارد دلار رسید. از دیگر سو، عدالت و توسعه به واسطه همان رویکردهای سکولار و دموکراتیک، در داخل موفق به جذب کردها و حل مسالمتآمیز مسئله کردها شده بود.
از ٢٠٠٧ تا ٢٠١١ را میتوان دوره دوم دانست که اردوغان به دنبال تثبیت موقعیت سیاسی خود در ترکیه بود اما با شکست مذاکرات عضویت در اتحادیه اروپا در حدود سال ٢٠١٠، نوعی سرخوردگی جدی در ترکیه ایجاد کرد. اما بهار عربی در سال ٢٠١١ به نقطه عطفی در تاریخ این حزب بدل شد و تحلیلگران این حزب به واسطه برخورد سادهاندیشانه با این تحولات، دچار خطای محاسباتی شدند. البته حمایت دولت اوباما از اخوانالمسلمين بهعنوان یک اسلام میانهرو نیز در این تحلیل عدالت و توسعه بیتأثیر نبود. بنابراین ٢٠١١ تا کودتای ٢٠١٦ را میتوان مرحله سوم حیات حزب عدالت و توسعه دانست. از کودتا به بعد را نیز میتوان دوره چهارم حیات سیاسی عدالت و توسعه دانست که با چرخشهایی در سیاست خارجی و داخلی همراه بود.
* چرا اتحادیه اروپا اینقدر برای ترکیه مهم بود؟
** ترکیه در پیوند با اتحادیه اروپا و فرایند جهانیشدن توانست بر مشکلاتی مانند تورم، کاهش ارزش پول، کسری تراز تجاری و بدهیها فائق آید. از دیگر سو، با پذیرش شروط پیوستن به این اتحادیه ازجمله تأکید بر دموکراسی، آزادی مطبوعات و تقویت جامعه مدنی، ترکیه توانست تهدید دیرینه ارتش را دفع کند. ترکیه یک کشور صنعتی در خاورمیانه محسوب میشود و از این بابت جایگاه ویژهای دارد. بههمیندلیل از دوره تورگوت اوزال به بعد، ترکیه همواره به دنبال یک فضای حیاتی برای خود بوده است. بنابراین میکوشید از طریق روابط مسالمتآمیز، دروازه کشورهای همسایه را به روی تولیدات خود باز کند. تز «تنش صفر با همسایگان» داووداوغلو، وزیر خارجه پیشین ترکیه، در چنین فضایی معنا پیدا میکند. درواقع بازارهای این کشور اشباع شده و ترکیه ناگزیر از یافتن بازارهای صادراتی جدید در منطقه بود.
* چه عواملی را در تغییر سیاست عدالت و توسعه از ٢٠١١ به بعد مؤثر میدانید؟
** هرچند اردوغان و طرفدارانش بهعنوان سکولارهای مسلمان شناخته میشدند اما حزب عدالت و توسعه به واسطه جریان اربکان که پدر معنوی حزب عدالت و توسعه محسوب میشود، دارای سابقه و گرایشاتی اخوانی است. بههمیندلیل بعد از بهار عربی، عدالت و توسعه خود را به چشم جایگزینی برای رژیمهای مصر و لیبی و هم جایگزینی بالقوه برای رژیم عربستان میدید. این مسئله زمینهساز فاصلهگرفتن این حزب از رویکرد سکولار خود و رویآوردن به سمت اسلامگرایی اخوانی شد که بعد از به گِلنشستن قایق بهار عربی، این رویآوردن به اسلام میانهرو جای خود را به نزدیکی به افراطگرایی داعش داد. از دیگر سو، ترکیه از حل مسالمتآمیز مسئله کردها نیز دست کشید و سستشدن گرایشات سکولار و دموکراتیک بعد از شکست مذاکرات به اتحادیه اروپا بر تنش میان دولت مرکزی و کردها افزود. علاوه بر این، این چرخش به اسلامگرایی زمینه نارضایتی علویها را نیز فراهم میآورد. بنابراین با رویآوردن ترکیه به داعش، بهناگاه سیاست تنش صفر با همسایگان جای خود را به تقابل با دولت عراق، سوریه، ایران و حتی روسیه میدهد.
* چه عواملی باعث شد تا ترکیه به سمت داعش چرخش پیدا کند؟
** برای این امر میتوان سه دلیل آورد؛ یک دلیل سرخوردگی ناشی از به بنبسترسیدن مذاکرات با اتحادیه اروپاست. دوم، فروکشکردن جریان بهار عربی و افول جریان اخونالمسلمین بهعنوان یک آلترناتیو سیاسی قدرتمند است. سوم مسئله کردهاست. از ٢٠١١ به بعد با چرخش ایدئولوژیک عدالت و توسعه، دربرگیرندگی ملی جای خود را به طرد کردها و علویها میدهد. درواقع، در ذیل این چرخش ایدئولوژیک، مسئله اصلی امنیت ترکیه به جای داعش، کردها معرفی میشوند. البته نباید منفعت اقتصادیای که از قاچاق نفت داعش نصیب میشد را در این نزدیکی نادیده گرفت. از دیگر سو، پیروزی قاطع اردوغان با کسب ٤٩ درصد آرا در سال ٢٠٠٧ میلادی، زمینه را برای اقتدارگرایی و یکهسالاری او در ترکیه فراهم آورد که در عمل چشم او را بر واقعیتهای جامعه بست. موضعگیریهای آمریکا در حمایت از کردهای سوریه نیز در این مسئله بیتأثیر نبوده است.
* درحالیکه به نظر میرسید تهدید ارتش دفع شده باشد، چه عللی زمینهساز کودتا در ترکیه شد؟
** در سال ٢٠١٥ و در انتخابات ریاست هفتم ژوئن ٢٠١٥، آرای حزب عدالت و توسعه ریزش داشت و به همین خاطر ناتوان از تشکیل دولت بود. احزاب مخالف هم نتوانستند دولتی ائتلافی تشکیل دهند به همین دلیل شاهد ایجاد نوعی خلأ و بیثباتی سیاسی در ترکیه هستیم. در نتیجه اردوغان مجبور به برگزاری یک انتخابات زودرس در ماه نوامبر همان سال شد که در این فاصله، اردوغان با هدف بهدستآوردن اکثریت، فضا را بهشدت امنیتی میکند که رشد ٨,٥ درصدی آرای اردوغان را به دنبال داشت.
ایجاد این فضای امنیتی در کنار پررنگشدن اسلامگرایی و حرکت به سوی داعش، نارضایتی سکولارها را در جامعه و ارتش و همچنین خشم علویها و کردها را به دنبال داشت که با تضعیف پایگاه اجتماعی حزب عدالت و توسعه و همچنین مخالفت سایر احزاب اپوزیسیون همراه شد. علاوه بر این، زاویه پیداکردن اردوغان با جریان فکری گولن که از نفوذ زیادی در ساختار قدرت ترکیه برخوردار است، نیز مزید بر علت شد. درکل این نارضایتیها خودش را در کودتا بروز داد که در یک حرکت رفتوبرگشتی به بهانهای در دست اردوغان برای پیشبرد اقتدارگرایی و پاکسازی مخالفان بدل شد.
* کودتا موقعیت داخلی اردوغان را تقویت کرده است یا تضعیف؟
** کودتا اقتدارگرایی اردوغان و حزبش را تقویت کرد ولی همزمان و به شکلی پارادوکسیکال باعث تضعیف موقعیت این حزب نیز شد. شاید درظاهر اردوغان موفق شد در سطحی گسترده مخالفان خود را کنار بزند و افکار عمومی را نیز با خود همراه کند، ولی این تأثیر کوتاهمدتی است و در بلندمدت به نارضایتی گستردهتری دامن میزند که همهپرسی تغییر قانون اساسی از وجود بحرانی عمیق در ترکیه نشان دارد. درواقع ترکیه روی یک شکاف خوابیده است. این شکاف یک شکاف ارزشی است که تضاد اجتماعی میان سکولار - مذهبی را دامن زده و جامعه را دوپاره کرده است.
* پیامد کودتا بر سیاست منطقهای ترکیه چه بوده است؟
** بعد از وقوع کودتا، عدالت و توسعه شروع به تجدیدنظر در سیاست خارجی و منطقهای خود میکند. ترکها خلاف ایرانیها پراگماتیست هستند و کوتاهمدت فکر میکنند. مثل اینکه اصلا اصولی در کار نیست. این چرخش ١٨٠درجهای به سمت روسیه و سفرهای مکرر به مسکو در جهت ترمیم روابط بهخوبی نشاندهنده این نگرش پراگماتیستی و عملگرایانه است. علاوه بر این، فشار جهانی نیز درباره سوریه مزید بر علت شد. از دیگر سو، شائبه دستداشتن فتحالله گولن و آمریکاییها در کودتا، ترکیه را از متحد قدیمی خودش یعنی آمریکا مأیوس کرده و آنکارا را برای نزدیکی بیشتر به روسیه و ایران مصممتر کرد.
* از همان ابتدا، برخی کودتا را کار خود اردوغان میدانستند. چقدر فرضیه دستداشتن اردوغان در کودتا را میتوان موجه دانست؟
** با توجه به فقدان هرگونه سند محکم دراینباره، نمیتوان اردوغان را بانی کودتای ترکیه دانست اما میشود گفت که اردوغان در مراحل آغازین کودتا و شروع عملیات، از مجاری و کانالهایی متوجه وقوع کودتا میشود؛ هشدار یکی از خبرنگاران برجسته ترکیه درباره وقوع کودتا، مؤید این مسئله است. درنتیجه، این اردوغان است که کودتاچیان را غافلگیر میکند. حال این نکته مطرح میشود که شاید اردوغان میتوانست جلوی کودتا را بگیرد و این کار را انجام نداد تا از یک تهدید، برای خود یک فرصت بسازد و یکبار دیگر در قامت یک قهرمان و نجاتبخش ملی ظاهر شود.
* نکته قابل توجه در کودتای ترکیه شروع خیلی زودهنگام روند دستگیریها بود. به هرحال دولتی که غافلگیر شده باشد مدتی طول میکشد تا عوامل کودتا را شناسایی کند اما این اتفاق درباره ترکیه خیلی سریع اتفاق افتاد؟
** بله، اینطور بود. البته عوامل اصلی کودتا بهسرعت خودشان را نشان میدهند و دستگیر میشوند ولی در چند سال منتهی به کودتا یعنی از سال ٢٠١١ تا ٢٠١٥، شبکههای مخالفان اردوغان و مخصوصا زاویهگرفتن او با گولن با توجه به نفوذ گسترده طرفداران گولن در ارتش، قوه قضائیه، آموزشوپرورش و بخشهای اداری دیگر رقیبی جدی برای دولت اردوغان محسوب میشدند. بنابراین اینها در تیررس اردوغان بودند که این کودتا بهانه را به دست او داد. او دستگیری کودتاچیان را گسترش داد تا در كنار آن عوامل دیگری که در آن سه سال در شبکههای موازی، سایه و مخالف بودند را هم سرکوب کند. اردوغان جدیترین رقیبش را گولنیها میدید بنابراین کودتا بهانهای شد تا با آنها تسویهحساب کند.
* فکر میکنید این روند اقتدارگرایی و سرکوب مخالفان، چه پیامدهایی برای ترکیه به دنبال داشته باشد؟
** ترکیه از آنجا که تمام استانداردهای عضویت در اتحادیه اروپا از لحاظ بحث حقوق بشر، دموکراسی و آزادی رسانهها را زیر سؤال برده، درحال فاصلهگرفتن از روند جهانیشدن طبق استانداردهای اروپاست و حتما به طور جدی آسیب خواهد دید. کشورهایی که مقابل فرایند جهانیشدن قرار گرفته و به ائتلافهای ضداستراتژیک وارد میشوند، به منافع ملی و اقتصادشان صدمه وارد میکنند. اقتدارگرایی در عصر جهانیشدن جوابگو نیست و مشروعیت نظام سیاسی را کاهش میدهد و هزینهها به شکل فزایندهای بیشتر از درآمدها میشود زیرا اقتصادی که در پیوند با جهانیشدن شکوفایی دارد، آسیب میبیند.
به هر حال حضور طولانیمدت عدالت و توسعه در قدرت مانع از این میشود که مسئولان و تصمیمگیران این حزب، از بیرون شرایط ترکیه را ببینند. انحصار قدرت همواره فسادآور است و چنین اشکالی از انحصار و کاهش رقابت و مشارکت، باعث میشود این کشور به دوپارگیهایی اساسی دچار شود. میتوان گفت اردوغان روی یک گسل، قدرت خود را بنا کرده است. این راهپیمایی اعتراضی نیز در ادامه همان شکاف و گسل است زیرا نیروهای سکولار ترکیه با این سابقه تاریخی را نمیتوان به صورت فیزیکی حذف کرد.
* بهنظر اردوغان در تحلیل جنبش مردمی ضدکودتا دچار اشتباه محاسباتی شد و او مخالفت مردم با کودتای نظامی را به حساب طرفداری و حمایت از سیاستهای اقتدارگرایانه خود نوشت؟
** دقیقا همینطور است. افکار عمومی برای نجات کشور و رفع تهدیدها و کاهش هزینهها به خیابانها میآیند اما صاحبان قدرت با توهم چنین حرکاتی را به حساب خودشان میگذارند. بنابراین اگر ترکیه به همین روال ادامه دهد، در کوتاهمدت ممکن است موقعیتی را به دست آورد اما در طولانیمدت دوام ندارد و نهایتا در صندوق انتخابات در دورههای بعد اگر روال طبیعی طی شود و شوکهای جدیدی به این کشور وارد نشود، آرای عدالت و توسعه بیشازپیش ریزش پیدا خواهد کرد. حتی ممکن است از درون عدالت و توسعه شاهد این انشعاب باشیم.
البته این تحلیل اشتباه درباره بهار عربی نیز وجود داشت. نیروهایی که در بهار عربی فعال شدند، بیشتر جوانان و سکولارها بودند و نه صرفا اسلامگراها. اسلامگرایانی مانند اخوانالمسلمین و به صورت مشخص مرسی در آن اواخر بر موج انقلاب سوار شدند. علاوه بر این، نیمی از واجدان شرایط در مصر رأی ندادند زیرا گزینه موردنظر خود را نه مرسی میدانستند و نه احمد شفیق. مرسی نیز در رقابت با احمد شفیق فقط ٢٥ درصد از آرای مردم مصر را به دست آورد و درواقع چون پایگاه اجتماعی مستحکمی نداشت نیز در ادامه سرنگون شد. عده زیادی از افرادی که در پارک گزی دست به اعتراض زدند، نیروهای سکولاری بودند که برای حفظ ارزشهای جهانی مانند عدالت، آزادی بیان، آزادی مطبوعات و حقوق شهروندی به خیابان آمدند. در ترکیه امکان پیوندخوردن این دیدگاهها با اعتراضهای اخیر وجود دارد که میتواند بیشازپیش بنیان قدرت اردوغان را تهدید کند.
* آیا واکنش ترکیه به بحران قطر، میتواند به ایجاد تنش میان عربستان و ترکیه بدل شود؟
** به نظر نمیرسد اینگونه شود زیرا ترکها تاجرمسلکاند. اوزال در قبال جنگ ایران و عراق هم همین رویه را در پیش گرفت. بنابراین ترکیه طوری عمل نمیکند که در برابر عربستان و ائتلاف عربی همراه آن قرار گیرد.
* همهپرسی چه تغییری در ساختار سیاسی ترکیه به دنبال دارد؟
** درواقع این همهپرسی در تلاش است ترکیه را به نظام ریاستی و اقتدارگرایانه برگرداند؛ آنهم در عصر جهانیشدن. البته اگر ترکیه کشوری که گذار توسعهای را طی نکرده بود و نیازمند وجود یک دولت مرکزی قوی و اقتدارگرا بود، این مسئله قابل توجیه بود. اما از آنجا که ترکیه این گذار توسعهای و روند صنعتیشدن را طی کرده است و همچنین با توجه به اینکه ما در دوران جهانیشدن به سر میبریم، این نظام ریاستی یک گام به عقب است. همچنین برخورداری از یک طبقه متوسط گسترده و نهادهای مدنی، باعث میشود این اقدامات تمامیتخواهانه عملا زمینه افول عدالت و توسعه را فراهم آورد.
این حرکت اردوغان بهنوعی ایستادن و مقابله با جهانیشدن است. هر کشوری که مقابل جهانیشدن قرار گیرد و استانداردهای پذیرفتهشده جهانی را از نظر دموکراسی و حقوق شهروندی و تفکیک قوا و استقلال قوه قضائیه رعایت نکند، نهتنها در سطح جهانی موردپذیرش قرار نمیگیرد، بلکه در داخل نیز با بحران مشروعیت مواجه خواهد شد. بنابراین اینگونه اقدامات، تضعیف پایگاه داخلی و انزوای جهانی را به دنبال دارد و این قضیه در نشست گروه ٢٠ و انزوای اردوغان در این نشست نیز کاملا مشهود بود.
http://www.sharghdaily.ir/News/136004
ش.د9601399